به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 28 از 29 نخستنخست ... 8181920212223242526272829 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 271 تا 280 , از مجموع 283
  1. #271
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 23 دی 93 [ 13:21]
    تاریخ عضویت
    1388-8-13
    نوشته ها
    302
    امتیاز
    6,606
    سطح
    53
    Points: 6,606, Level: 53
    Level completed: 28%, Points required for next Level: 144
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class5000 Experience Points
    تشکرها
    396

    تشکرشده 407 در 170 پست

    Rep Power
    45
    Array

    RE: نامه اي به همسر(دوستان لطفا نظر بدهيد)

    دوستان سلام
    خيلي وقته مطلبي ننوشتم نه اينکه به تالار سر نميزنم نه،چيزي ننوشتم،شما هم که پاک منو فراموش کرديد،البته گله اي نيست،با اينهمه تايپيکهايي که هست،کمتر پيش مياد همه به ياد بمونن،اومدم تا بهتون خبر بدم خوبم،اوضاع کما بيش خوبه نه اينکه عالي باشه و دعوايي نکرده باشيم ولي فکر ميکنم بهتر از قبله،در مورد اون موضوع آخري که گذشت راستش فرشته جان من فکر کردم که با اس.ام.اس موضوع تموم شده ولي همسرم نگو منتظر بوده تا حضورا از خدمتشون عذر خواهي کنم و اون شد يه دعوا و بهش هم بدجورب برخورده بود که چرا به يه مرد غريبه سلام دادم ولي خوب فقط ميدونيد قبول داره که هميشه تند ميره و زود و اون هم بد جور جوش مياره،خيلي حرفها دارم براي گفتن ولي نميدونم چطور بگم و از کجا بگم؟فقط اينو بگم دارم تمام تلاشم رو ميکنم تا زندگيم بهتر بشه و البته همسرم هم سعي ميکنه به خودش مسلط تر باشه و من تا اتفاقي ميفته و ميبينم زود جوش مياره سعي ميکنم بهش يادآوري کنم که نيازي نبود اينقدر تند برخورد کنه چه در مورد خودم و البته ديگران،قبلا وقتي در اين مورد باهاش حرف ميزدم فقط دليل خودش رو براي عصبانيت قبول ميکرد ولي يکي دوباري وقتي باهاش حرف زدم به زبون که نه ولي حس کردم قبول کرده که نبايد اونجوري تند برخورد ميکرد البته اين بيشتر راجع به ديگران صدق ميکنه و در مورد خودم بيشتر کار و حرفاي خودش رو توجيه ميکنه و قبول داره که اميدوارم بهتر بشه،من انتظاري ندارم يهويي تغيير کنه چون خودم هنوز تغيير نکردم ولي خوب اعتراف ميکنم يه جاهايي کم ميارم و دلم ميخواد اين زندگي رو بذارم و برم،البته بهتون بگم چند وقت پيش وقتي به ياد گذشته افتاديم و با هم حرف ميزديم بهم گفت:چه روزاي بدي بود دائم با هم دعوا ميکرديم و بعد گفت:شرمنده که اون جوري باهات دعوا ميکردم و ميزدمت،البته تو هم مقصر بودي ولي نميدونم چرا اون کارا رو ميکردم؟و بعد بهم گفت:الان بهتر شدم نه؟گفتم:آره خيلي بهتر شدي اونهم بخاطر اينکه تونستي بيشتر به خودت مسلط بشي.

  2. 6 کاربر از پست مفید مي مي تشکرکرده اند .

    مي مي (پنجشنبه 11 شهریور 89)

  3. #272
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 21 آذر 89 [ 09:45]
    تاریخ عضویت
    1389-2-18
    نوشته ها
    117
    امتیاز
    2,270
    سطح
    28
    Points: 2,270, Level: 28
    Level completed: 80%, Points required for next Level: 30
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    137

    تشکرشده 139 در 78 پست

    Rep Power
    26
    Array

    RE: نامه اي به همسر(دوستان لطفا نظر بدهيد)

    مي مي جان با صبر و درست عمل كردن خوشبختي در انتظار ماست

  4. کاربر روبرو از پست مفید نعمت يعني ما تشکرکرده است .

    نعمت يعني ما (شنبه 13 شهریور 89)

  5. #273
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 15 تیر 91 [ 11:44]
    تاریخ عضویت
    1389-2-03
    نوشته ها
    25
    امتیاز
    2,335
    سطح
    29
    Points: 2,335, Level: 29
    Level completed: 24%, Points required for next Level: 115
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    38

    تشکرشده 39 در 13 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: نامه اي به همسر(دوستان لطفا نظر بدهيد)

    خیلی برات خوشحالم عزیزم موفق باشی

  6. کاربر روبرو از پست مفید mahya tanha تشکرکرده است .

    mahya tanha (یکشنبه 14 شهریور 89)

  7. #274
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 23 دی 93 [ 13:21]
    تاریخ عضویت
    1388-8-13
    نوشته ها
    302
    امتیاز
    6,606
    سطح
    53
    Points: 6,606, Level: 53
    Level completed: 28%, Points required for next Level: 144
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class5000 Experience Points
    تشکرها
    396

    تشکرشده 407 در 170 پست

    Rep Power
    45
    Array

    RE: نامه اي به همسر(دوستان لطفا نظر بدهيد)

    براي کسايي که همسراشون مثل همسر منه بايد بگم يه چيزي رو لااقل مطمئن شدم،تو برخورد با همسرم ; اول درايت و درايت و درايت،دوم:حرف و عمل به موقع بعد از تفکر درست،سوم: محبت، چهارمي: باج بي خود ندادن،و در آخر: صبر وصبر وصبر و گذشت
    من در مورد اولي سعي ميکنم و فکر ميکنم بهتر از قبل شدم البته نه زياد،در مورددومي سخته ولي شدنيه و اين نياز به تجربيات زياد در زندگي زناشويي و البته سياست زنونه ميخواد که فکر ميکنم همه مطالب اينجا، حرف دوستان،مشاورم مفيد بود اونهم خيلي زياد،در مورد سومي فکر ميکنم بتونم از عهدش بر بيام البته گند هم ميکارم،در مورد چهارمي هنوز راه حلي پيدا نکردم چون وقتي ناراحت ميشه حس ميکنم نميتونم خوب منظورم رو برسونم و يه جورايي با محبت دوباره ام بهش باج ميدم و در واقع محبت بي جا بهش ميکنم و اما در مورد آخري همونطور که دوستان هم گفته بودن انجامش واقعا سخته و طاقت آدمايي مثل من هم کم ولي وقتي ميبينم يکي دو مورد با گذشت اين مدت حل شده افسوس ميخورم که چرا اونقدر سرش حرص ميخوردم.
    يه مدت هم هست که سعي ميکنم کمتر افکار منفي رو مزاحم ذهنم نکنم و سعي ميکنم سريع دور بريزمشون،اين هم سخته ولي ميشه.

  8. 2 کاربر از پست مفید مي مي تشکرکرده اند .

    مي مي (دوشنبه 15 شهریور 89)

  9. #275
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 23 دی 93 [ 13:21]
    تاریخ عضویت
    1388-8-13
    نوشته ها
    302
    امتیاز
    6,606
    سطح
    53
    Points: 6,606, Level: 53
    Level completed: 28%, Points required for next Level: 144
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class5000 Experience Points
    تشکرها
    396

    تشکرشده 407 در 170 پست

    Rep Power
    45
    Array

    RE: نامه اي به همسر(دوستان لطفا نظر بدهيد)

    دوستان سلام
    بازم بهتون احتياج دارم و ازتون کمک ميخوام،همونطور که فهميديد شوهرم زيادي سخت گيره و سر چيزاي بي خود گير ميده،راستش خيلي موقع ها خسته ميشم و حس ميکنم زندگي ام مگه چقدر ميخواد طول بکشه که دائم تو کش و قوس بايد باشه،ديروز سر يه موضوع بي خود که بهم بد و بيره گفت از دستش ناراحت شدم و تا شب باهاش سر سنگين بودم و شب به بهانه اينکه چايي براي خودم ريختم براي اون هم ريختم و البته غرورش اجازه نميداد حرف بزنه منم که کنارش بودم و ديدم لام تا کام حرف نميزنه بهش گفتم:مغرور و از خود راضي. که با مشت به پام زد و گفت:ساکت شو ببينم گفتم:دروغ ميگم مگه؟تا حرف هم ميخواي بزني يا دست و پاش براي زدن ميجنبه يا زبونش براي فحش و بد و بيراه ،بلد نيستي که مثل آدم مثل من دو کلمه بي دعوا حرف بزني،گفتم:بگو ببينم تو چرا اخم کردي و براي من قيافه گرفتي؟گفت:خودت ميدوني؟گفتم:نه تو دليلي براي ناراحت شدن نداري من ناراحت شدم و حق هم داشتم که اونجوري کردي ولي تو چرا بايد ناراحت بشي؟گفت:اولا تو غلط بکني ناراحت بشي،منکه بهت گفتم نبايد از اين حرفام ناراحت بشي،ثانيا:بخاطر کاراي تو من ناراحت شدم.زدم زير گريه و گفتم:واقعا بين دوستت دارم گفتن و اين فحشها فرقي نيست که ميگي نبايد ناراحت بشي؟خودت من اگه اينجوري ميکردم چيکار ميکردي؟گفت:عصباني ميشدم ولي من با تو فرق دارم تو نبايد از کاراي من ناراحت بشي.
    خلاصه حرف با کمي دلخوري و شوخي تموم شد ولي من هنوز هم از اين کاراش ناراحتم که در هر دو صورت حق رو به خودش ميده و اينقدر خود بزرگ بينه که هيچ وقت جلو نخواهد آمد و اين منو کفري ميکنه و جالبه بعدش البته با شوخي بهم ميگه چون معذرت خواهي کردي باهات آشتي ميکنم ولي در صورتي که من اومده بودم تا باهاش حرف بزنم وگرنه از اون آدمهاييه که تا قيامت پا جلو نخواهد گذاشت.
    دومين چيزي که اعصابم رو به هم ميريزه اينه که فکر ميکنه چون مرده حق بعضي کارها رو داره و حق چک کردن من اينکه کجا بودم چيکار کردم يکي از اونهاست،نميدونم به نظرتون حق با اونه که تو اداره که با هم تماس ميگيريم يا وقتي خونه ميام بايد بهش بگم چي شد و کي زنگ زد و چه اتفاقاتي افتاد وگرنه روزگارم سياهه که چرا اون رو در جريان نذاشتم،يکي ديگه از اينها چک کردن هر روز موبايل منه اس.ام.اس هام،کي زنگ زد و کي زنگ نزد،و اگه به يکي زنگ زده باشم روزگارم سياهه که چرا با موبايل زنگ زدم به طرف و تلفن ثابتي پيدا نکردم که زنگ بزنم،ديشب که داشت موبايلم رو چک ميکرد بهش گفتم:به نظرم خيلي کار زشتيه که موبايلم رو چک ميکني ها،مگه من واسه تو رو چک ميکنم؟مثل اين ميمونه که تو وقتي از بيرون مياي من برم سراغ کت و شلوارت و اون ها رو بگردم؟داد زد و گفت:احمق به تو چي بگم؟بعدش ميگه چرا داد و بيداد ميکني و دست روم بلند ميکني،يعني چي اين حرفت؟مگه يه بار سر اين با هم دعوا نکرديم؟کي ميخواي بزرگ بشي؟من شوهرتم و تو هم شوهر کردي ميفهمي؟اين يعني که من حق دارم مراقبت باشم،چکت کنم،گفتم:اين کارت يعني که به من اطمينان نداري؟گفت:ده اگه ميخوستم موبايلت رو چک کنم و بهت شک داشتم جور ديگه اي ميکردم من شوهرتم و دوست دارم موبايلت رو نگاه کنم و بايد هم بدونم کي بهت زنگ زده و کي اس.ام.اس زده،تو هم هنوز تو دوران مجردي ات سير ميکني و خيلي چيزها رو نميتوني قبول کني،اين کار بده ولي براي ديگران نه براي زن و شوهر که هيچي براي پنهان کردن نبايد داشته باشن تو هم براي منو بردار و نگاه کن،وقتي آدم ناراحت ميشه که چيزي رو براش اس.ام.اس زدن يا کسي بهش زنگ زده که نميخواد شوهرش بدونه در غير اينصورت چه دليلي داره براي نارحت شدن که چرا من نگاه ميندازم؟
    خسته شده بودم و هر چي من بحث ميکردم فايده نداشت تو کله اش هيچي نميره،فقط حرف خودش و کاراي خودش که توجيه بکنه.با اين که بعدش چيزي رو بهانه کردم براي شوخي و ايجاد خنده بين دوتامون ولي واقعا از دستش خسته ام.
    ديروز که چافو دستش بود و داشت چيزي رو مي بريد و بعد يهو با شوخي و خنده گفت:واي کم مونده بود دستم رو ببره که با خنده و البته شوخي بهش گفتم:خوب شد چرا منو اينقدر اذيت ميکني هان؟که ناراحت شد که،تو آرزوي مرگ منو داري،تو از من متنفري و همين کينه و نفرتت از من باعث ميشه که منم از تو متنفر بشم.اون موضوع رو حل کردم و هر جوري بود بهش فهموندم که داره اشتباه ميکنه و من فقط شوخي کردم ولي راستش رو بخوايد همينطوره من دارم از همسرم متنفر ميشم،اينجور موقع ها که به هيچ صراطي مستقيم نيست و حرف حرف خودشه و من هم مثل نوکر دست به سينه قبولش بکنم و کاري نکنم که به تيش قباش بربخوره، ارزوي مرگش رو ميکنم،آرزو ميکنم دو تا پاش عيبي پيدا کنه و نتونه ديگه وقتي دعوامون ميشه دست روم بلند کنه،به خودم لعنت ميفرستم که چرا اشتباه انتخاب کردم و چيکار بايد بکنم،چيکار؟
    مني که بيشتر بايد بسوزم و بسازم تا زندگي بکنم،دوستان خسته ام،دلم ميخواد از اينجا برم،از پيش همسرم برم هيچ کس رو نبينم خسته شدم از دستش ،دوستان اميدوارم تو اين وضعيت درکم کنيد،من دارم تمام تلاشم رو براي بهتر شدن زندگيم ميکنم ولي اين درسته که براي بعصضي چيزها که من هم حق دارم از اونها هم بگذرم که چي آقا بهش برنخوره،پس من چي؟اون کاملا تو اينجور مواد حق رو به خودش ميده و حرف هيچ کس رو هم قبول نميکنه و تنها ناراحتيه که براي من ميمونه،وقتي ميبينم که قرار نيست اين ديدگاهش عوض بشه پس چاره اي برام نميمونه که آرزوي مرگش رو بکنم تا از دستش خلاص بشم،نميخواستم دوباره ناراحتتون کنم ولي به غير از اينجا کجا هست که بشه بي هيچ نگراني به راحتي دغدغه هاتو بگي؟

  10. #276
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 05 شهریور 91 [ 01:42]
    تاریخ عضویت
    1389-6-27
    نوشته ها
    5
    امتیاز
    1,862
    سطح
    25
    Points: 1,862, Level: 25
    Level completed: 62%, Points required for next Level: 38
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    6

    تشکرشده 6 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: نامه اي به همسر(دوستان لطفا نظر بدهيد)

    می می عزیز
    به نظر من راه خوبی رو برای زدن حرفهات انتخاب کردی . نوشتن یک نامه برای گفتن حرفها خیلی می تونه تأثیر گذار باشه خصوصا اینکه نامه تو پر از امید دلگرمی برای همسرت بود من مطمئنم اگه اون اینقدر که تو میگی خوبه حتما این نامه واسش مهم خواهد بود .
    اصلا هم به نظر من کار مسخره ای نیست و خیلی بهتر از اینه که همه ی حرفها و درد دلهامون و دلخوریها رو توی خودمون بریزیم تا جایی که خدای ناکرده به حد یک عکس العمل شدید و غیر قابل کنترل برسه .
    موفق باشی عزیزم و برات آرزوی خوشبختی می کنم .
    برای من هم دعا کن

  11. #277
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 23 دی 93 [ 13:21]
    تاریخ عضویت
    1388-8-13
    نوشته ها
    302
    امتیاز
    6,606
    سطح
    53
    Points: 6,606, Level: 53
    Level completed: 28%, Points required for next Level: 144
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class5000 Experience Points
    تشکرها
    396

    تشکرشده 407 در 170 پست

    Rep Power
    45
    Array

    RE: نامه اي به همسر(دوستان لطفا نظر بدهيد)

    فکر کنم دوستان دارن کم کم منو فراموش ميکنن يا شايد هم فکر ميکنن زندگي من به خوشبختي ختم شد و کلاغ به خونش بالاخره رسيد.:(

  12. #278
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 23 دی 93 [ 13:21]
    تاریخ عضویت
    1388-8-13
    نوشته ها
    302
    امتیاز
    6,606
    سطح
    53
    Points: 6,606, Level: 53
    Level completed: 28%, Points required for next Level: 144
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class5000 Experience Points
    تشکرها
    396

    تشکرشده 407 در 170 پست

    Rep Power
    45
    Array

    RE: نامه اي به همسر(دوستان لطفا نظر بدهيد)

    دوستان خوب به تايپيک منم سر بزنين،باور کنيد مشکلم هنوز حل نشده و احتياج به کمکتون دارم،براتون آخرين بار نوشتم ولي کسي جوابي نداده.چيکار کنم حرفهاي من،باورهاي من،اصول من تو کله اش نميره که نميره،حرفي يا کاري رو به خودش حق ميده ولي به من که ميرسه چون اون مرده نبايد انجام داد،مثلا:وقتي ظهر از اداره ميايم و من داره خوابم ميگيره يهو داد زد و يا صداي تلويزيون رو زياد کرد نبايد بگم کمش کن داشت خوابم ميگرفت چون به آقا برميخوره ولي من اتفاقي نفهميدم که داره خوابش ميگيره و باهاش آروم حرف زدم داد و بيداد که خوابم رو پروندي،حالا به نظرتون اين حس که فکر ميکنم تو خونش يه برده ام درسته يا نه؟اين فقط يه مثال خيلي کوچيک بود و دلم ميخواست ميتونستم دونه به دونه اش رو بهتون بگم که چقدر حس ميکنم شخصيتم رو داره خورد ميکنه و همه اينها باعث ميشه تا فکر طلاق بياد تو ذهنم،من قراره يک عمر با اين مرد زندگي کنم؟کاراش دقيقا مثل يه بچه است و هنوز حس ميکنم بزرگ نشده.بذاريد يه چيز کلي بگم با توجه به خصوصياتي که داره من تو زندگي با اون هيچ اختياري ندارم هيچ،در مورد پولي که درميارم و ميرسه به دست اون تا علايقم و ناراحتي هام،دغدغه هام و هر کاري اگه به نفع من کرد نه بخاطر جبران خوبيهام بلکه از سر لطف و بخاطر اينکه تو اون مدت با اصول اون پيش رفتم هستش و اگه خطا کردم از همه اونها منع ميشم:مثلا خريد احتياجات،رفتن خونه پدر و مادر،تلويزيون ديدن،بيرون رفتن،اومدن دنبالم (البته من تو اداره سرويس داشتم ولي از وقتي قرار شد پولش رو خودمون بديم نذاشت برم بخاطر اينکه بايد پولش رو ميدادم و حاضر نشد بده،ميبينيد اين آدم چقدر خسيسه!!!)و مجبور بشم خودم يه جوري بيام خونه و هزاران کار ديگه که اگه چپ بيفته ممکنه انجام بده...

    دوستان منتظر حرفاتونم[align=center]

  13. #279
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 26 فروردین 91 [ 08:43]
    تاریخ عضویت
    1388-6-08
    نوشته ها
    92
    امتیاز
    3,261
    سطح
    35
    Points: 3,261, Level: 35
    Level completed: 41%, Points required for next Level: 89
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    97

    تشکرشده 97 در 49 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: نامه اي به همسر(دوستان لطفا نظر بدهيد)

    سلام
    با اجازه ی همه ی پیشکسوت های تالار
    ببین خانومی شما تا به حال هر کاری که همسرت کرده باهاش مدار کردی و کوتاه اومدی و نتیجه ای نگرفتی و روند همسرتون اونطور که من دارم میبینم روند خوبی نیست
    شما قبل از اینکه به طلاق فکر کنید به راهی برای نشان دادن استقلال خودت در خانه فکر کن
    شما بگو من از این ماه میخوام فلان قد از حقوقم رو برای مسائل شخصی خودم اختصاص بدم و هرچیزی که دلم میخواد بخرم بقیه حقوقم رو هم وارد زندگیم میکنم
    میگی داد و بی داد میکنه و یا بی منطق بازی در میاره خوب بزار بکنه مگه الان فرقی کرده الانم با این همه مدارا همون کار و میکنه پس چراباید کوتاه بیایی
    اگه گفت پس منم حقوقم رو قسمتی شو برای خودم خرج می کنم بگو بکن حقته همونطور که من حقمه
    شما ضعیف برخورد کردی چرا هی بعد از هر دعوایی میری منت کشی بزار یک ماه قهر باشه بالاخره که چی باید بفهمه شما هم غرور داری و میتونی از خودت دفاع کنی
    اگر هم دست روت بلند کرد بگو اگه یکبار دیگه روی من دست بلند کنی میرم و جای کبودی هامو پزشکی قانونی نشون میدم
    انقدر از اینکه باهاش برخورد قاطع کنی نترس از این بدتر که نمیشه
    شاید جنس حرفای من با بقیه فرق کنه ولی من مطمئنم که در برابر اینجور افراد هرچه بیشتر کوتاه بیایی اونا بیشتر اذیت میکنن
    بزار بدونه شما هم برای خودت ارزش قائلی

  14. کاربر روبرو از پست مفید hamishegi تشکرکرده است .

    hamishegi (پنجشنبه 01 مهر 89)

  15. #280
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 01 اسفند 95 [ 19:50]
    تاریخ عضویت
    1389-3-16
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    792
    امتیاز
    10,009
    سطح
    66
    Points: 10,009, Level: 66
    Level completed: 90%, Points required for next Level: 41
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class10000 Experience Points
    تشکرها
    4,528

    تشکرشده 4,871 در 817 پست

    Rep Power
    95
    Array

    RE: نامه اي به همسر(دوستان لطفا نظر بدهيد)

    l مي مي جان سلام
    ببين خانم جان اصل اينه كه خودت چه تصيميمي براي زندگيت بگيري... هيچكس اينجا نمي تونه معجزه كنه كه رفتار همسرت درست شه...ايرادهاي ايشون محرز هست و به تمام معنا مردسالار هستند. حالا يا تو مي توني باهاش باشي يا نباشي. براي بودن معمولا به همون يه ذره پيشرفتي كه در مدت طولاني با رفتارت مي توني روش داشته باشي بايد قناعت كني و بپذيري همينه كه هست تا اينكه ايشا... ايشون پير شن و هورمون تستسترون خونشون كه پايين اومد تبديل به فردي مهربان و خانواده دوست بشن يا اينكه نخواي باهاش زندگي كني كه دراين صورت هم بايد از حالا همونجور كه دوستان گفتن يه پشتوانه براي خودت دست و پا كني و چون مي دونم اگه مستقيما مطرح كني همسرت قبول نمي كنه بايد يواشكي به يه بهانه اي اينكارو انجام بدي. بعد از اينكه از لحاظ مالي يه ذره خيالت راحت شد اونوقت بايد مشكلاتي كه پس از طلاق ممكنه برات پيش بياد رو درنظر بگيري و با شرايط الانت دو دو تا چهارتا كني و يه تصميم درست بگيري...
    خود من معتقدم هويت آدم خيلي مهمه...ارزشمند بودن و اينكه به نظر و خواست آدم احترام گذاشته بشه. معمولا مي شنويم اقايون غرغرها و ناز كردن خانمها رو تحمل مي كنن اما شوهر شما برعكسه...
    درنهايت خودت براي زندگيت بايد يه تصميم بگيري و اينو بدون! اينكه هي از ديگران بخواي بهت بگن چي درسته چي غلطه متزلزلت مي كنه. هركاري مي خواي بكني ثبات داشته باش...
    با سپاس

  16. کاربر روبرو از پست مفید سرافراز تشکرکرده است .

    سرافراز (پنجشنبه 01 مهر 89)


 
صفحه 28 از 29 نخستنخست ... 8181920212223242526272829 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 7
    آخرين نوشته: شنبه 07 بهمن 96, 00:37
  2. پاسخ ها: 9
    آخرين نوشته: سه شنبه 04 فروردین 94, 19:00
  3. چرا همه دوستام باهام قهر میکنند؟
    توسط کیت کت در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 16
    آخرين نوشته: شنبه 16 اسفند 93, 19:33
  4. دوستان کمک یه مشاور میخوام برا دوستام معتاد به استمناء (جلق) شدن
    توسط infodltube در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 7
    آخرين نوشته: سه شنبه 10 اردیبهشت 92, 00:07
  5. من و دوستام
    توسط بالهای صداقت در انجمن داستان و حکایت آموزنده
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: پنجشنبه 06 آبان 89, 12:39

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 12:40 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.