sci عزیز ممنونم که زودبه زود میای و جوابمو میدی من تو آخرین تاپیکم نوشتم که این بار چکار کرده میشه بگی دلیل این کارا چیه؟ بخدا دیگه میترسم برگردم شهرستان
تشکرشده 37 در 21 پست
sci عزیز ممنونم که زودبه زود میای و جوابمو میدی من تو آخرین تاپیکم نوشتم که این بار چکار کرده میشه بگی دلیل این کارا چیه؟ بخدا دیگه میترسم برگردم شهرستان
lilio (سه شنبه 11 مرداد 90)
تشکرشده 5,973 در 1,154 پست
بله دیدم
اما متاسفانه متوجه نشدم که چرا پدرش به شما گفته برید پیش خواهراش بخوابید؟ مشکلی چیزی؟ شما سوال نکردید؟
کمی بیشتر توضیح بدید و با صراحت و جرات مسائلتون رو عنوان کنید
تشکرشده 358 در 196 پست
سلام عزیزم همسرتون نمیخواد جلوی خانوادش با شما رفتار صمیمی داشته باشه
چرا همه چیزو با هم قاطی میکنی؟ چه ربطی به دختر داییش داره
دلایلش رو نمیدونید پس قضاوتای بدبینانه رو بذارید کنار
تو خانوادشون رفتار مردها و زنها تو جمع صمیمانه است؟ شاید عرف خانوادشون اینه
همسرتون تک پسره؟ شاید نمیخواد مامانش حسادت کنه؟
hamdam 96 (چهارشنبه 12 مرداد 90)
تشکرشده 37 در 21 پست
sci و همدم عزیز ممنونم که خالصانه کمکم میکنید
sciعزیز پدرش نگفت که (گفتم وقتی رفتیم خونه پدرش، شوهرم گفت که باید برم پیش خواهراش بخوابم.
همدم عزیز واقعیتش یه داداش بزرگتر داره که 1سل قبل ما ازدواج کرده و اصلا زنشو آدم حساب نمیکنه من نمیخوام اینجوری باشه آره حالا که دقت میکنم اصلا به زن (همسر)خیلی اهمیت نمیدن ولی در مقام مادر نه جونشونو میدن اگه مادرشون بخواد اما مادر هم یه زنه دیگه نیست؟؟؟؟؟؟؟؟ چرا زناشون نباید جیک بزنن ولی مادرش حتی برای رنگ زدن موهای عروسش (عروس بزرگه) اجازه صادر میکنه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
بچه ها من حسود نیستم تا حالا هم پیش نیومده بی احترامی کنم بهشون اما وقتی میبینم مادرشوهرم جلو شوهرم منو میبره به عرش اعلا ولی وقتی باخودم تنها میشه تا میتونه میچزونه خب حرصم میگیره و وقتی میخوام حتی به عنوان درد دل به شوهرم بگم فورا موضع میگیره من نمیخوام حرفامو به همه بزنم خب اگه درد دلمو به شوهرم هم نگم میمیرم
خدا خیر دنیا و آخرت را به شما بده که اقلا حرفامو گوش میدید هیچیم که نباشه سبک میشم
خدا خیرتون بده بگید چکار کنم راه حل عملی بدین که بتونم این شوهری که تو تنهایی مثل فرشته هاست را همیشه و در همه حال این جوری ببینم.
ضمنا من و شوهرم هردومون کارشناس ارشدیم ولی داداشش کارشناسی خونده و زنشم دیپلمه
اگه خواستید قضاوت کنید بدونید من دختری ام که درس خونده حقو حقوقشو میدونه و فقط شوهرشو یه مرد بالای سر نمیبینه بلکه اونو شریک و همراه خودش میبینه برخلاف جاریم که چون شوهرش تحصیلات داره همیشه خودشو پایین تر میبینه و میگه مجبورم قبول کنم( البته میدونم این دیدگاه به تحصیلات ربط نداره ولی خب گفتم اینم بگم)
lilio (چهارشنبه 12 مرداد 90)
تشکرشده 2,035 در 738 پست
ليليو نوشته:
خدا خیرتون بده بگید چکار کنم راه حل عملی بدین که بتونم این شوهری که تو تنهایی مثل فرشته هاست را همیشه و در همه حال این جوری ببینم.
همين كافيه كه تو تنهايي مثل فرشته هاست چرا مي خواي جلوي ديگران هم همونطوري باشه تا زمينه حسادت و دخالت ديگران را فراهم بياره. مهم اينه كه اون شما را دوست داره و شما هم اين را مي دونيد. (حالا تنها يا جلوي ديگران چه فرقي مي كنه.)
ليلا موفق (چهارشنبه 12 مرداد 90)
تشکرشده 5,973 در 1,154 پست
خواهرم،
دليل رفتارهاي شوهر شما، همانوطر كه قبلا گفتم،عدم مهارتهاي جرات مندانه و واكنشي منفعلانه در برابر خانواده است
پس اگر تمايل داريد كه اين فرشته شما، همواره در آسمانها دست شما رو بگيره و با هم به رقص و پرواز درآييد بايد كمكش كنيد كه رفتاري جرات مندانه داشته باشه
براي فرا گرفتن رفتار جرات مندانه من توصيه به مشاوره حضوري فردي خبره در اين زمينه مي كنم و توصيه اكيد دارم كه خودتون بايد اين مهارت رو به طور كامل فرا بگيريد
شايد اگر در مورد رفتار جرات مندانه و قدرت نه گفتن صحبت كنيم ابتدا مساله كمي براي شما غير قابل درك باشه و در ذهنتون از اون به مسئله اي ناسازگارانه ياد كنيد اما بايد بدونيد اين رفتار كاملا موجب افزايش تساعدي صميمت مي شه حتي اگر و فقط اگر از طرف يك نفر مثل شما با مادر شوهر يا شوهرتون و يا هر فرد ديگه اي اجرا بشه
براي رفتار جرات مندانه زمينه مناسبي لازم داريم كه همان آرامش است.
چند توصيه: (زمانها و اعدادي كه فته مي شود مهم هستند و ويژه شما مي باشند)
- پس با تمرينات تنفسي در وهله اول آرامش داشته باشيد هر 3 ساعت 5 تنفس/ هر كجا كه هستيد چشمانتان را ببينديد... نفس عميق به داخل/ نگه داشتن نفس/ بازدم سريع از دهان همراه با صداي سوت/ در طول عمل دم كلمه آرامش رو بگيد.... و در طول بازدهم بگيد " رها شدم" و سعي كنيد تمام عضلات رها شوند... شل شوند!
- مسائل استرس زا رو يادداشت كنيد ... و بهش فكر نكنيد/ دو ساعت بعد بهش مراجعه كنيد/ دو واژه مي تونيد جلوش بنويسيد : " فراموش شود" يا " بررسي شود"
- آداب گفتگو رو مطالعه كنيد و هر شب صرفا 5 تا 7 دقيقه با همسرتون گفتگو كنيد
- روابط زناشويي شما بايد متنوع و زيباتر بشه... و حتي كمي طولاني تر با پريود كمتر...كيفي تر!
از نظر من رفتن به اون دنيا فعلا منتفيه...
سوالي بود بپرسيد
موفق باشيد
تشکرشده 3,442 در 1,036 پست
سلام
وقتی میبینم مادرشوهرم جلو شوهرم منو میبره به عرش اعلا
خوب تو هم دقیقا این طوری رفتار کن جلوی شوهرت یعنی ببرش به عرش اعلا
از من به تو نصیحت تو رابطه مادر و فرزندی همسرت اصلا دخالت نکن و حساسیت نشون نده چون ضررشو تو می بینی نه هیچ کس دیگه
در ضمن بیشتر آقایون همدم مناسبی برای در و دل همسرشون در مورد خانواده شون نیستن پس همسر شما کار غیر عادی انجام نمی ده
و سعی کن با این بحث ها که به نظر من بی اهمیت هستن بین خودت و همسرت شکاف نندازی که چند سال دیگه نتونی چبرانش کنی و حسرت این روزاتو بخوری
یه سری هم به تایپ های بقیه بزن ببین چه مشکلاتی دارند و مشکل تو در مقابل این ها هیچه
وقتی میکی همسرت تو تنهاییتون مثل فرشته هاست پس بدون خیلی دوست داره و سعی کن درست و منطقی با همسرت صحبت کنی و دلیلش رو بپرسی
سعی کن مثل دوست و در کنار همسرت باشی و با این دید باهاش حرف بزنی نه در مقابلش اشتباهی که بیشتر ماها میکنیم
بدون تنش
[align=center]خوشبخت کسی نیست که مشکلی ندارد
بلکه کسی است که با مشکلاتش مشکلی ندارد .[/align]
eghlima (چهارشنبه 12 مرداد 90)
تشکرشده 37 در 21 پست
لیلای عزیز هدف من خودنمایی جلو دیگران نیست اما اگه تو هم مدام تو تنهایی وغربت بهت محبت بشه و قربون صدقه ات برن و وقتی آقا برسه به خانواده اش حتی نخواد باهات عادی هم حرف بزنه دچار بحران میشی و حس میکنی فقط شریک تنهایی و غمشی
sci عزیز ممنونم ازت فقط لطف میکنی بگی مهارت های گفتگو را از کجا باید یاد بگیرم؟ و اینکه فقط 5 دقیقه؟ بیشتر نه؟
اقلیما جان میدونم بخدا شاید حتی به مشکلم بخندید اما خب خدا به هر بنده ای به اندازه ی توانش میبخشه منم توانم در این مسایل(بی محبتی و عدم توجه) فوق العاده کمه میدونم بعضی از بچه ها مشکلایی دارن که مخ آدم سوت میکشه ولی خب منم در نوع خودم این رفتار شوهرم آزارم میده یعنی حق ندارم حتی با شماها هم درد دل کنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟
من زندگیمو دوست دارم که اومدم و ازتون کمک میخوام (رفتن به اون دنیا را کنسل کردم) پس التماس میکنم راه را بهم نشون بدید نه اینکه مثل شوهرم سرزنشم کنید
راستی اقلیما جان پرسیدم میگه من همون آدمم چیزی نمیشه که بخوام دلیلشو بهت بگم
این بار هم که 1 هفته فقط در حد سلام بود هرچیم میگفتم چی شده میگفت حوصله حرف ندارم در حالی که دیشب گفت اون مدتی که خانواده من گرفتار بودن و من خونه اونا نرفتم برای خواهرش خواستگار اومده و جواب مثبت دادن یعنی حالش واسه دیگران خوب بوده اون مدت فقط من را زجر داده
شما باشی ناراحت نمیشی؟
البته اینم بگم که هیچی بهش نگفتم فقط گفتم مبارکه خواهرت دختره خوبیه امیدوارم خوشبخت بشه اما داشتم از درون داغون میشدم وقتی فهمیدم همه مدتی که من درگیر یافتن دلیل بی محلیاش بودم آقا تو اوج خوشگذرانی بوده
lilio (چهارشنبه 12 مرداد 90)
تشکرشده 5,973 در 1,154 پست
البته من اين متن رو براي دوستانتون هم گذاشتم .. ولي فرصت نكردم برم و پيداش كنم و لينكش رو بدم.. براي شما مجددا مي گذارم
-- سبك گفتگو: بهترين سبك گفتگو، گفتگوي صريح است... يعني كاملا واضح و غير مبهم! در اين شيوه شما احساسات، خواسته ها و افكار خودتون رو بيان مي كنيد. از يك طرف حالت منفعل نداريد كه احساس كنيد داره از شما سو استفاده مي شه... و از سوي ديگر با توجه به اينكه عواطف همسرتون رو شناسايي كرديد خودتون رو با احترام به اون عواطف و ارزشها به نحوي معقول تطبيق مي دهيد . در اين فضا از پيش بيني احساسي به جاي ذهن خواني استفاده مي كنيد. افراد صريح، همواره انعطاف پذيرند چرا كه به نيازهاي ديگران،عواطف و احساسات ديگران احترام مي گذارند و چون اعتماد به نفس دارند همواره دنبال خواسته هاي خود نيستند... اين صراحت به سرعت موجب صميميت مي شود! عملا شما اين فرصت رو براي شوهرتون هم قائل هستيد كه برنده بشه و نمي خواهيد كه برنده باشيد! در اين روند ايشون هم به سرعت ياد مي گيره با شما صريح صحبت كنه... و اجتناب نكنه! مثل ديشب
يك مشكلي كه در روحيات شما سراغ دارم، پاسيو بودن هنگام بروز مشكل و اجتناب هست... صريح نمي گيد و سعي مي كنيد حرفتون رو بخوريد! نترسيد! احساساتتون رو صريح بگيد... مودبانه و محترمانه! با شرايط فوق و توصيه هايي كه در ادامه مي گم!
-- اين كه مهارت گفتگو كردن چه زماني به كار مي آيد زماني است كه شما و همسرتون داراي اختلاف نظر هستيد و يا متعارض عمل مي كنيد / يا / موضوع بسيار حساس است كه صحبت معمولي در رابطه با آن بسيار دشوار است
-- در گفتگو دو موضوع بسيار مهم است! يكي حالت كلام شما ( تن صدا، بيان، شيوه بيان) زبان بدن شما! عملا شما با هر دو گفتگو مي كنيد... حتي نوع پوشش شما در گفتگوي شما بسيار مهم است... مثلا نمي شه با لباس خواب در رابطه با موضوع مهمي صحبت كرد!
-- استفاده موثر از جملات "من"، از جانب خودتون صحبت كنيد نه همسرتون!
روش استفاده از جملات من استفاده از روش XYZ هست:
هنگامي كه در موقعيت X ، عمل Y را انجام دادي، احساس Z كردم! ترتيب اين بافت مهم نيست اما اين ترتيبي كه گفتم بهترينه! مثلا وقتي كه همسرت وسائلش رو پراكنده مي كنه... اگر از جملات تو استفاده كنيم : " تو عادم شلخته اي هستي!" تو اصلا به فكر نيستي كه منم خسته ام و سر كار بودم!!! "
اما جملات من: وقتي مياي خونه ( موقعيت X) و وسائلت رو پراكنده رها مي كني ( عمل Y)، احساس ناراحتي مي كنم( بيان احساس Z)
-- متكلم وحده نباشيد و به همسرتون فرصت دهيد جملات شما رو كامل كنه و تكرار كنه
-- در هنگام گفتگو وضعيت مناسب همسرتون داشته باشيد ( اگر نشسته، بنشينيد) (ايستاده، بايستيد، )
-- در چشمانش نگاه كنيد و گاهي دستانش را بگيريد
-- شنونده فعالي باشيد: يعني:
1/ توجه كنيد، تو آشپزخونه ظرف نشوريد بگيد حرف بزن مي شنوم! گوشم با توئه!!!
2/ به احساساتش توجه كنيد/ يكسري از مساول رو نمي گه اما شما مي فهميد از حالت بدنش! آنها رو رد گيري كنيد و بازگو كنيد... ( خيلي ناراحت شدي!! ) شايد عقايدش رو بگه اما احساسش رو نگه!احساس رو كشف كنيد!
3/ به طنين و لحن صداي شوهرتون مثل يك گوينده راديو گوش كنيد!
4/ اعتبار بخشي كنيد!
کی از موارد مهمی که یک گفتگو رو موثر می کنه اعتبار سازی یا اعتبار بخشی است و بی اعتبار سازی هم یکی از مهمترین مواردی هست که گفتگو رو تخریب می کنه...
اعتبار بخشی عملا ارتباط کلامی و حرکتی شماست (زبان شما و زبان بدن شما) که همسرتان رو آگاه می کنه که همراه او هستید.. به آنچه می گوید علاقه نشون می دی و احترام می گذاری، به تجربه اش بها می دی هر چند اگر کاملا هم موافق نباشی
مثلا می گی : به نظر می رسه کار مهمیه! .... فکر می کنم تجربه بزرگی بوده! گاهی با تکان دادن سر و یا حتی جملاتی که نشان دهنده درک صحیح از احساسات ایشون هست اعتبار بخشی می کنید! احساس می کنم امروز خیلی این موضوع خسته ات کرده! فکر می کنم واقعا نمی خواستی باهاش همراه باشی!
اگر در مورد افکارش صحبت می کند و یا با جملاتی احساساتش رو بیان می کنه به اونها اعتبار بدهید
بعضی مواقع در گفتگو شما کاوش می کنید در مورد احساسی که واقعا عنوان نمی شه! مثلا شوهر شما در رابطه با موضوعی صحبت می کند و نمی گوید چقدر ناراحت شده! شما می پرسید: به نظرم این موضوع ناراحتت کرده! شاید شوهر شما به شما بگه: نه اینطور نیست... (اما متوجه شده که شما به احساساتش توجه داشتید و این کافیه)
شما در روند اعتبار بخشی عملا تایید نمی کنید... از احساسات خودتون فرا تر می رید و گوینده رو درک می کنید...
هرگز جای او صحبت نکنید و عملا حرفی تو دهنش نگذارید در این فرایند شما هیچ نیتی نباید داشته باشید... جز گوش دادن و درک و توجه! همین
5/ سوالهاي باز بپرسيد تا اطلاعات بيشتري بگيري! تشويقش كنيد اطلاعات بده!
6/ گفته هاش رو بدون كم و كاست و زياد كردن، خلاصه كنيد و بهش بگيد!
چند تا موضوع هم هست كه گفتگوي شما تخريب مي كنه:
1. تشديد! شما چيزي رو مطرح مي كني/ همسرت با كلام بدتري پاسخ مي ده/ شما منفي تر پاسخ مي دي/ او منفي تر و دعوا مي شه! چي كار كنيم نشه!!!
-- نياز نيست برنده بشيد!!! ببينيد اگر سعي نكنيد كه برنده بشيد... شما برنده هستيد!!!
-- تن صدايتان رو نرم كنيد و سريعا اعتبار بخشي كنيد!
2. بي اعتبار سازي: شما گاهي بدون آنكه واقعا بخواهيد تجربيات و احساسات همسرتون رو محترمانه و يا غير محترمانه تحقير/ انكار و بي اعتبار مي كنيد! جملاتي مثل : اصلا اينطور نيست! فكرت اشتباهه! ايني كه ميگي غلطه!!! يا سرزنش مي كنيد!: گفتم اينطوري نكن! يا مقايسه مي كنيد: يارو هيچي حاليش نيست! وضعش رو ببين!!!
براي جلوگيري از اين موضوع، اعتبار بخشي كنيد
3. تفسير منفي نكنيد. از جملات و عبارتها تفسير منفي نكنيد/ شنونده باشيد و ذهن خواني نكنيد
4. از بحث اجتناب نكنيد/ كناره گيري نكنيد! اينكه محل رو ترك كنيد و برويد و يا يك دفعه ساكت باشيد! طفره بريد..
بله فعلا بيش از 5 تا 7 دقيقه گفتگو نكنيد.. نهايتا 10 دقيقه...
موفق باشيد
تشکرشده 37 در 21 پست
من واقعا صمیمانه ازتون تشکر میکنم خیلی بهش احتیاج دارم
میشه یه سوال ازتون بپرسم؟/
شما مشاورید؟
منظورمsci عزیز است
lilio (چهارشنبه 12 مرداد 90)
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)