به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 6 نخستنخست 123456 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 51
  1. #11
    عضو فعال آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 09 بهمن 92 [ 23:55]
    تاریخ عضویت
    1389-10-14
    نوشته ها
    2,085
    امتیاز
    11,615
    سطح
    70
    Points: 11,615, Level: 70
    Level completed: 92%, Points required for next Level: 35
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    12,283

    تشکرشده 12,256 در 2,217 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: مشکلات پدر و مادرم

    نقل قول نوشته اصلی توسط دختر مهربون
    هیچ کس دیگه ای نیس بجای شما پا در میونی کنه؟
    نه متاسفانه. پدرم از همان اول هیچ کس را قبول نداشت و هیچ وقت کسی نتوانست کمکی برای ما باشد.
    الآن هم که دیگر پدرم هیچ کس از آشنایان مادرم را قبول ندارد.

    گاهی اوقات آدمها با خودخواهی ها و با غرور بیجا زندگی خودشان و اطرافیانشان را خراب می کنند.
    زندگی ما می توانست خیلی با الآن فرق کند. پدر مادرم با تحمل سختی های بسیار زیاد از صفر شروع کرده بودند و زندگی را ساخته بودند. ما بهترین شرایط را داشتیم برای اینکه در کنار هم خوش بخت باشیم.
    خیلی از مردم گرفتاری هایی زیادی دارند که نمی توانند حتی به خوشبختی فکر کنند. هزار جور مریضی ناعلاج، فقر، درماندگی و ...
    ما همه چیز داشتیم و فقط کافی بود که زندگی کنیم! هنوز که هنوزه پدرم این را متوجه نشده که او از سالها قبل هرچه برای زندگی لازم هست داشته و فقط باید خدا را شکر می کرده و شاد زندگی می کرده. حالا زنش را از دست داده و از بچه هایش دور افتاده. می دانم خیلی سختی می کشد و زندگی برایش بسیار مشکل شده. خیلی من و خواهرم را دوست دارد. و خیلی دوری از ما برایش سخت است. ولی هنوز متوجه این مسئله نشده که هر بلایی سرش آمد خودش مقصر اصلی بود. فکر می کند مادرم و اطرافیانش او را نابود کرده اند.

    به این مسائل که فکر می کنم حسرت می خورم. هر کسی از زندگی ما با خبر است نمی فهمد چرا این اتفاق برای ما افتاد. واقعاً حیف شد...

    هیچ وقت خدا را از یاد نبرید. پدرم وقتی به اوج رسید خدا را از یاد برد. نمازش را هم ترک کرد. وقتی به زمین خورد باز سراغ خدا رفت. ولی دیگر دیر شده...

  2. 5 کاربر از پست مفید hamed65 تشکرکرده اند .

    hamed65 (دوشنبه 25 بهمن 89)

  3. #12
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 18 اردیبهشت 92 [ 16:23]
    تاریخ عضویت
    1389-4-01
    نوشته ها
    697
    امتیاز
    4,956
    سطح
    45
    Points: 4,956, Level: 45
    Level completed: 3%, Points required for next Level: 194
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    2,162

    تشکرشده 2,174 در 573 پست

    Rep Power
    83
    Array

    RE: مشکلات پدر و مادرم

    اقای حامد عزیز
    شما در حین مشاوره دادن به پدر و مادر و حل و فصل مشکلات ان دو خیلی به خودتون فشار اوردین. تو همین تالار دیدم کسایی و که در اوج مشکلات و سختیها خود ساخته شدن.( وارث درد پدر بودن سخته)
    وقتی می خوان اهن و تبدیل به فولاد کنن اهن و حرارت می دهند اون قدر حرارت می دهند تا اهن در مقابل حرارت مقاوم بشه و کم کم تبدیل به فولاد بشه.
    شما هم می تونستید در مقابل سختیها و مشکلات خودت و ابدیده کنی و محکم. ولی شما بر عکس عمل کردی و ذره ذره از وجودت و از دست دادی.
    به خاطر همین گفتم برو مشاور تا اثرات مخربی که بر پیکره روح و روانت وارد شده و درمان کنی.
    شما عضوی از پدر و مادرت هستی و نمی تونی اونا رو ترک کنی. نمی تونی خودت و کنار بکشی. شاید بتونی تو مشکلات ان دو وارد نشی اما نمی تونی ترک هر دو کنی. شما باید هم دل مادر و به دست بیاری و هم تنهایی پدر و پر کنی. و حتی اروم اروم می تونی ایراداتشون و بهشون گوش زد کنی.
    معمولا توصیه مشاوران اینه که دعوای پدر و مادر وارد نشوید اما خب شما خواسته و ناخواسته وارد شدید. سعی کنید اول خودتون و مقاوم کنید بعد می تونید نقش پیغام بر بین اون دوتا رو ادامه بدی یا ندی.
    موفق باشی

  4. 3 کاربر از پست مفید sisili تشکرکرده اند .

    sisili (یکشنبه 24 بهمن 89)

  5. #13
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 25 مهر 90 [ 21:08]
    تاریخ عضویت
    1389-7-30
    نوشته ها
    11
    امتیاز
    1,849
    سطح
    25
    Points: 1,849, Level: 25
    Level completed: 49%, Points required for next Level: 51
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    13

    تشکرشده 13 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: مشکلات پدر و مادرم

    سلام آقای حامد
    خیلی متاثر شدم.وقتی شرایط شما رو میخوندم یاد خودم افتادم.من هم شرایطی مثل شما رو تجربه کردم.دعواهای شدیدی که پدر و مادرم همیشه باهم داشتند.حتی به قصد کشتن همدیگه.تا قبل از جداییشون زندگی آروم نداشتم.ولی وقتی جدا شدن خیلی خوشحال تر بودم با اینکه دیگه پدرم پیشم نبود.مادر و پدر من هم یه زمین مشترک داشتن که بعد از جدایی، پدرم تنهایی اونجا رو فروخت.وقتی مادرم فهمید خواست از پدرم شکایت کنه.اول بهم گفت که برم بهش بگم سهمشو بده ولی من قبول نکردم چون فکر میکردم تو این مسایل دخالت نکنم بهتره.البته آخرش مادرم بی خیال قضیه شد.من در حدی نیستم بخوام راهنماییتون کنم.فقط خواستم باهاتون همدردی کنم.امیدوارم مشکلتون زودتر حل بشه و شما هم زندگی آرومی داشته باشید.فقط اینو بگم که هیچ وقت پدر و مادرتون تنها نزارید
    موفق باشین

  6. 4 کاربر از پست مفید t-a تشکرکرده اند .

    t-a (یکشنبه 24 بهمن 89)

  7. #14
    عضو فعال آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 09 بهمن 92 [ 23:55]
    تاریخ عضویت
    1389-10-14
    نوشته ها
    2,085
    امتیاز
    11,615
    سطح
    70
    Points: 11,615, Level: 70
    Level completed: 92%, Points required for next Level: 35
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    12,283

    تشکرشده 12,256 در 2,217 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: مشکلات پدر و مادرم

    نقل قول نوشته اصلی توسط t-a
    خیلی متاثر شدم.وقتی شرایط شما رو میخوندم یاد خودم افتادم.من هم شرایطی مثل شما رو تجربه کردم.دعواهای شدیدی که پدر و مادرم همیشه باهم داشتند.حتی به قصد کشتن همدیگه.
    واقعاً متاسفم. بالاخره خیلی ها در همین شرایط قرار داشتند یا قرار دارند. کاش پدر مادرهایی که دائماً با هم در حال اختلاف هستند کمی بیشتر به بچه هایشان و تاثیرات منفی این کارشان فکر کنند.

    شاید برای یک مرد عصبانی گفتن همین یک جمله که "تو غلط کردی فلان کار را کردی" چیز خاصی نباشد و برای خیلی ها معمولی شده.
    ولی وقتی من به عنوان پسر می بینم پدرم اینگونه مادرم را تحقیر می کند، خودم هم شدیداً تحقیر می شوم.

    من اینها را نمی نویسم که بقیه بیایند برایم دلسوزی کنند و بگویند تو چقدر سختی کشیدی. کاش چند نفر از مرد و زنها بیشتر به این مسائل دقت کنند و اگر به خودشان رحم نمی کنند، به بچه ها رحم کنند.

  8. 4 کاربر از پست مفید hamed65 تشکرکرده اند .

    hamed65 (یکشنبه 24 بهمن 89)

  9. #15
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 27 آذر 91 [ 18:02]
    تاریخ عضویت
    1389-8-28
    نوشته ها
    725
    امتیاز
    3,175
    سطح
    34
    Points: 3,175, Level: 34
    Level completed: 84%, Points required for next Level: 25
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    2,056

    تشکرشده 2,054 در 617 پست

    Rep Power
    86
    Array

    RE: مشکلات پدر و مادرم

    نقل قول نوشته اصلی توسط Hamed65

    حالا زنش را از دست داده و از بچه هایش دور افتاده. می دانم خیلی سختی می کشد و زندگی برایش بسیار مشکل شده. خیلی من و خواهرم را دوست دارد. و خیلی دوری از ما برایش سخت است. ولی هنوز متوجه این مسئله نشده که هر بلایی سرش آمد خودش مقصر اصلی بود. فکر می کند مادرم و اطرافیانش او را نابود کرده اند.
    دوست عزیز،
    پدرتون هم به اندازه ی مادرتون به توجه و همراهی شما نیاز دارند. شاید اگر شما روابط دوستانه تری با پدر برقرار کنید و ایشون به داشتن شما و خواهرتون دلگرم بشن و شما را در جبهه ی مخالف خودشون نبینند کمی آروم تر بشن و روابط بهتری هم با مادر برقرار کنند. منظورم برگشت یا ازدواج مجدد نیست. ولی حداقل در پرداخت مهریه یا سهم ایشان از خانه ...
    به هر حال پدر شما هم سنی ازشان گذشته و الان شاید بیشتر از هر زمان دیگری احساس تنهایی می کنند و به حضور و محبت شما احتیاج دارند. شاید ایشون هم متوجه اشتباهات خودشون شدند اما راه برگشتی نیست.
    برای ایشون هم خیلی سخته که حس می کنه همه ی زندگیش را از دست داده و حالا فرزندانش هم در مقابلش ایستادند. شما یک مرد هستید باید غرور یک مرد را راحت تر درک کنید.
    من فکر می کنم پدر با محبت آرام تر خواهد شد.
    پیشنهاد من این است که به پدر و مادر محبت کنید و وظایف فرزندیتان را به جا آورید و اگر وقت دارید یک سر بروید ایران به پدرتان سر بزنید و مدت کوتاهی بدون هیچ گله و یادآوری از گذشته کنارشان باشید با هم یک سفر پدر و پسری بروید و یک هفته ده روزی را با ایشان سر کنید. نتیجه اش را حتما می بینید.

  10. 2 کاربر از پست مفید بهشت تشکرکرده اند .

    بهشت (چهارشنبه 31 فروردین 90)

  11. #16
    عضو فعال آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 09 بهمن 92 [ 23:55]
    تاریخ عضویت
    1389-10-14
    نوشته ها
    2,085
    امتیاز
    11,615
    سطح
    70
    Points: 11,615, Level: 70
    Level completed: 92%, Points required for next Level: 35
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    12,283

    تشکرشده 12,256 در 2,217 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: مشکلات پدر و مادرم

    نقل قول نوشته اصلی توسط بهشت

    دوست عزیز،
    پدرتون هم به اندازه ی مادرتون به توجه و همراهی شما نیاز دارند. شاید اگر شما روابط دوستانه تری با پدر برقرار کنید و ایشون به داشتن شما و خواهرتون دلگرم بشن و شما را در جبهه ی مخالف خودشون نبینند کمی آروم تر بشن و روابط بهتری هم با مادر برقرار کنند.
    با تشکر از ارسال شما.

    البته شاید سوء تفاهم شده. من و خواهرم با پدرم نسبتاً رابطه خیلی خوبی داریم. سالی 2-3 بار او به دیدن ما می آید. همین تابستان هم من یک ماه و نیم پیش او بودم. ولی این ناراحتی هایم را دیگر به روی او نمی آورم.

    من تا آنجا که می شود با او مهربان هستم و تمام سعیم را می کنم که در زمانی که با او هستم تمام این ناراحتی هایی که از او دارم را فراموش کنم تا مبادا رفتار بدی از من سر بزند.

    تمام این درگیری ها در خود من است. دیگر بعد از جدایی سعی بر این بوده که جلوی مامان حرفی از بابا زده نشه و بر عکس. هر چند که گاهی مادرم حتی هنوز هم بعضی مواقع به شوخی راجع به پدرم حرفهایی می زند. البته اگر از بیرون آدم قضیه را نگاه کند، به او حق می دهد که از شوهرش هنوز ناراحت باشد. ولی خب، برای من و خواهرم سخت است این که بشنویم کسی جلوی ما به پدرمان توهین می کند. بارها هم سعی کردم ناراحتیم را از این موضوع نشان بدهم. شاید دست خودش نیست که تکرار می کند. پدرم هم از طرف دیگر سعی می کند در زندگی ما دخالت کند. مثلاً از ما می خواهد که با دوستان مادرم قطع رابطه کنیم! از بس روی این قضیه اصرار داشته که ما الآن چند ماهی هست که طوری وانمود می کنیم که با دوستان مادرم دیگر رابطه ای نداریم. و وقتی خانه آنها دعوت هستیم مجبور می شویم به دروغ به پدرم بگوییم جای دیگری هستیم. از این دروغ گفتن متنفرم، ولی وقتی او به ناحق روی مسئله ای پافشاری می کند، نمی دانم چه کار کنم. یا حتی وقتی که ما به ایران آمده بودیم او دوست نداشت ما با خانواده مادرم رفت و آمد کنیم و با ناراحتی و بی میلی می گذاشت ما با آنها تماس داشته باشیم.
    البته من یک پسر 24 ساله هستم و برای اینکه به جایی بروم نباید از پدرم اجازه بگیرم. ولی نمی خواهم بدون رضایت او باشد، و نمی خواهم این حرمت از بین برود.

  12. 5 کاربر از پست مفید hamed65 تشکرکرده اند .

    hamed65 (دوشنبه 25 بهمن 89)

  13. #17
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 27 آذر 91 [ 18:02]
    تاریخ عضویت
    1389-8-28
    نوشته ها
    725
    امتیاز
    3,175
    سطح
    34
    Points: 3,175, Level: 34
    Level completed: 84%, Points required for next Level: 25
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    2,056

    تشکرشده 2,054 در 617 پست

    Rep Power
    86
    Array

    RE: مشکلات پدر و مادرم

    شاید پدرتان این موضوع را کش می دهد تا ارتباطش با شما حفظ شود. با خودش فکر می کند وقتی که مادر مهریه و همه چیز را گرفت و رفت، همه ی راهها یا بهتر بگویم دلایل ارتباطی قطع می شود، کم کم بچه ها هم می روند و من می مانم و تنهایی.

    پدرتون دوست و اقوامی در ایران دارد؟ با آنها رفت و آمد دارد؟ یا کاملا تنهاست؟
    من فکر می کنم پدر و مادر شما با لج و لجبازی جدا شدند و این لج و لجبازی هنوز هم ادامه دارد. هیچکدام دنبال زندگی دیگری یا جدایی کامل از هم نبودند. حتی بعد از جدا شدن، مثل قبل از جدا شدن با هم زندگی می کنند. درست مثل همون موقع. ظاهرا جدا شده اند. اما به همان اندازه ی قبل در زندگی هم حضور دارند و ادامه ی لج بازیهایشان ...
    خواهرتان چطور؟ ایشون هم به اندازه ی شما درگیر ماجرا هستند؟

    به هرحال دوره کردن این مسایل حداقل با من ( غیر متخصص ) و شما به جایی نمی رسد. تنها راه ممکن به نظر من توجه و محبت کافی به هر دو و کنار کشیدن از مسایل حقوقی و دادگاهی آنهاست.
    شاید هم شما امیدوارید که قضیه خانه و مهریه حل شود و دیگر مساله ای بین آنها نماند و وظایف سنگین شما این وسط تمام شود؟؟

  14. کاربر روبرو از پست مفید بهشت تشکرکرده است .

    بهشت (دوشنبه 25 بهمن 89)

  15. #18
    عضو فعال آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 09 بهمن 92 [ 23:55]
    تاریخ عضویت
    1389-10-14
    نوشته ها
    2,085
    امتیاز
    11,615
    سطح
    70
    Points: 11,615, Level: 70
    Level completed: 92%, Points required for next Level: 35
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    12,283

    تشکرشده 12,256 در 2,217 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: مشکلات پدر و مادرم

    نقل قول نوشته اصلی توسط بهشت
    شاید پدرتان این موضوع را کش می دهد تا ارتباطش با شما حفظ شود.
    ...
    پدرتون دوست و اقوامی در ایران دارد؟ با آنها رفت و آمد دارد؟ یا کاملا تنهاست؟
    ...
    خواهرتان چطور؟ ایشون هم به اندازه ی شما درگیر ماجرا هستند؟
    ...
    شاید هم شما امیدوارید که قضیه خانه و مهریه حل شود و دیگر مساله ای بین آنها نماند و وظایف سنگین شما این وسط تمام شود؟؟
    در رابطه با اینکه پدرم به خاطر ما موضوع را کش می دهد، می توانم بگویم نه. چون رابطه ما ربطی به این قضیه ندارد. با تمام مشکلات ما او را دوست داریم و به هیچ وجه حاضر نیستیم رابطه مان را کمرنگ کنیم. او هم این را می داند.

    بله، تمام اقوام پدرم ایران هستند و اکثر آنها نزدیک او زندگی می کنند. البته او تنها زندگی می کند.
    این را هم باید بگویم که پدرم می تواند اگر بخواهد بار دیگر به اینجا بیاید و نزدیک ما آپارتمانی کرایه کند تا حداقل چند ماه از سال را نزدیک ما باشد. ولی خوب، شاید این کار را نمی کند شاید چون می داند ما شاید بتوانیم فقط روزی یک ساعت پیش او برویم و شاید خیلی از روزها هم این فرصت پیش نیاید. نمی دانم. ولی او در سالهای آخر ازدواج هم بیشتر ترجیح می داد ایران زندگی کند و متاسفانه به گونه ای به دوری ما و به زندگی کردن به این دلتنگی عادت کرده. اگر واقعاً او از این قضیه زجر می کشید، می توانست اینجا بیاید.

    خواهرم هم در جریان اکثر اخلافها بوده، ولی نسبت به من خیلی کمتر واسطه بین پدر و مادر بوده. بیشتر با مادرم در و دل می کرده.

    من امیدوارم این دو مشکل هم هر طور که هست حل شود. شاید دیگر اگر یک مدت طولانی دیگر هیچ حرفی از این مشکلات وسط نیاید، من هم بتوانم گذشته را فراموش کنم. یا اینکه دیگر برایم یادآوری نشود.

    از شما ممنونم که برای من وقت گذاشتید. بالاخره صحبت با شما و همدردی شما عزیزان در اینجا من را آرامتر کرد. شاید لازم باشد پیش یک مشاور بروم. هرچند که دوست داشتم حداقل یکی از متخصصان این سایت هم مرا راهنمایی کند...

    نقل قول نوشته اصلی توسط Hamed65
    هرچند که دوست داشتم حداقل یکی از متخصصان این سایت هم مرا راهنمایی کند...
    البته امیدوارم این حرف من بی احترامی به کسانی که به من پاسخ دادند نباشد!
    چون زیر اسم شما لغب کارشناس نوشته نشده من مطمئن نبودم که شما از کارشناسان سایت هستید یا خیر.

    با این حال از شما ممنونم.

  16. 3 کاربر از پست مفید hamed65 تشکرکرده اند .

    hamed65 (دوشنبه 25 بهمن 89)

  17. #19
    عضو فعال آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 09 بهمن 92 [ 23:55]
    تاریخ عضویت
    1389-10-14
    نوشته ها
    2,085
    امتیاز
    11,615
    سطح
    70
    Points: 11,615, Level: 70
    Level completed: 92%, Points required for next Level: 35
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    12,283

    تشکرشده 12,256 در 2,217 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: مشکلات پدر و مادرم

    نقل قول نوشته اصلی توسط Hamed65

    چون زیر اسم شما لغب کارشناس ...
    منظورم لقب بود. :)

  18. 2 کاربر از پست مفید hamed65 تشکرکرده اند .

    hamed65 (جمعه 02 اردیبهشت 90)

  19. #20
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 08 تیر 98 [ 05:40]
    تاریخ عضویت
    1389-9-30
    نوشته ها
    1,362
    امتیاز
    19,687
    سطح
    88
    Points: 19,687, Level: 88
    Level completed: 68%, Points required for next Level: 163
    Overall activity: 25.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger Second Class1000 Experience PointsVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    7,910

    تشکرشده 7,657 در 1,487 پست

    Rep Power
    151
    Array

    RE: مشکلات پدر و مادرم

    تحقیر و شکستن همزمان با تحقیر مادرتون رو خوب میفهمم. ای کاش پدرامون صدای این شکستن و خورد شدن رو میشنیدن.

    این ویژگیتون که با همه اینها هنوز پدرتون رو دوست دارید و هواشونو دارید خیلی خوبه. خدا اجر این کاراتون رو میده

    منم منتظرم نظر کارشناسای عزیز سایت رو در این مورد بشنوم.

  20. 3 کاربر از پست مفید دختر مهربون تشکرکرده اند .

    دختر مهربون (چهارشنبه 31 فروردین 90)


 
صفحه 2 از 6 نخستنخست 123456 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 16:03 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.