به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 6 نخستنخست 123456 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 60
  1. #11
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 06 اردیبهشت 94 [ 17:49]
    تاریخ عضویت
    1391-10-06
    نوشته ها
    68
    امتیاز
    2,439
    سطح
    29
    Points: 2,439, Level: 29
    Level completed: 93%, Points required for next Level: 11
    Overall activity: 3.0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    53

    تشکرشده 105 در 45 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام بازم ممنون از همه دوستان
    منظورم از اینکه گفتم زندگیم خراب شده اینه که من خیلی بی حوصله شدم.حوصله کسیو ندارم، زود عصبی میشم.
    دختر شادی بودم. اما الان اصلا اینجوری نیستم. یکی که باهام حرف میزنه، فقط دعا میکنم زود حرفش تموم شه.جوری که طرف میفهمه من خسته شدم.
    حوصله جواب دادن به گوشیمو ندارم حتی دوستان نزدیکم. خیلی کم حرف شدم.بزور با خانوادم حرف میزنم و...
    همه موندن من چرا اینقدر عصبی شدمو و زود از کوره در میرم
    من نمیخوام اینجوری باشم

  2. 2 کاربر از پست مفید saram تشکرکرده اند .

    ali -guilan (دوشنبه 10 آذر 93), khaleghezey (جمعه 20 تیر 93)

  3. #12
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 99 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1391-3-16
    محل سکونت
    گلستان
    نوشته ها
    3,933
    امتیاز
    52,145
    سطح
    100
    Points: 52,145, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    15,723

    تشکرشده 11,395 در 3,444 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط saram نمایش پست ها
    سلام بازم ممنون از همه دوستان
    منظورم از اینکه گفتم زندگیم خراب شده اینه که من خیلی بی حوصله شدم.حوصله کسیو ندارم، زود عصبی میشم.
    دختر شادی بودم. اما الان اصلا اینجوری نیستم. یکی که باهام حرف میزنه، فقط دعا میکنم زود حرفش تموم شه.جوری که طرف میفهمه من خسته شدم.
    حوصله جواب دادن به گوشیمو ندارم حتی دوستان نزدیکم. خیلی کم حرف شدم.بزور با خانوادم حرف میزنم و...
    همه موندن من چرا اینقدر عصبی شدمو و زود از کوره در میرم
    من نمیخوام اینجوری باشم
    این رفتار شما طبیعیه

    پست شماره 2 و پست شماره 6 که برای شما گذاشتم را مطالعه کنید.

    البته این شمایید که باید تصمیم بگیرید که بشینی گریه کنی یا زودتر بلند شی و خودتو جمع و جور کنی کسی اینجا شما را مجبور به انجام کار ینمیکنه.

    موفق باشید بانو
    دوتعریف جدید و جالب ﮐﻪ خوب است به عمقش فکر کنیم:
    ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﮐﯿﻨﻪ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺯﻫﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﻫﯿﭻ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ،
    ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ:
    ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ خویش
    ﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ
    ﺍﺯ خویشتن ﺧﻮﯾش ،ﺗﺎ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻧﺶ ،
    در زﺍﯾﺶ ﺩﻭﻡ، ﻫﻮﯾﺪﺍ ﺷﻮﺩ
    ﻭ ﺣﯿﺎﺕ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﻭ ﺁﻏﺎﺯ ﮔﺮﺩﺩ !

  4. 2 کاربر از پست مفید khaleghezey تشکرکرده اند .

    ali -guilan (دوشنبه 10 آذر 93), saram (جمعه 20 تیر 93)

  5. #13
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 03 اسفند 99 [ 10:31]
    تاریخ عضویت
    1393-3-04
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    711
    امتیاز
    20,258
    سطح
    89
    Points: 20,258, Level: 89
    Level completed: 82%, Points required for next Level: 92
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialOverdriveTagger First Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    3,890

    تشکرشده 2,698 در 675 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    139
    Array
    سلام
    بخاطر اینکه هنوز با خودت تصمیم قطعی رو نگرفتی با خودت رودرواسی داری باعقل پس میزنی با دل و احساس پیش میکشی یه جور درگیری درونی

    بشین مزیت ها و کمیت ها رو برسی کن و با خودت تصمیم قاطع بگیر وبعد از تکنیک فراموشی استفاده کن

    به نظر من اون مرد زندگی شما نیست به دلایلی که خودتون گفتین بخصوص نامزد داشتن یا در حال فخر فروشی به شماست واینکه با نشان دادن خوشبختی با نامزدش در حال ضربه زدن به شماست
    ازش دوری کن نذار از درونت وحال روزت پی ببره به آینده فکر کن و دوباره به سمت خوشبختی حرکت کن البته با تجربه خوبی هم که داری موفق خواهی شد
    چرا میخوای هنوز آویزون کسی باشی که به راحتی جاتو بایکی پر کرده اون لیاقتت رو نداره .
    بدرود

  6. 3 کاربر از پست مفید parsa1400 تشکرکرده اند .

    ali -guilan (دوشنبه 10 آذر 93), khaleghezey (شنبه 21 تیر 93), saram (جمعه 20 تیر 93)

  7. #14
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 06 اردیبهشت 94 [ 17:49]
    تاریخ عضویت
    1391-10-06
    نوشته ها
    68
    امتیاز
    2,439
    سطح
    29
    Points: 2,439, Level: 29
    Level completed: 93%, Points required for next Level: 11
    Overall activity: 3.0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    53

    تشکرشده 105 در 45 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام
    سلام.ممنون از راهنماییتون

    بخاطر اینکه هنوز با خودت تصمیم قطعی رو نگرفتی با خودت رودرواسی داری باعقل پس میزنی با دل و احساس پیش میکشی یه جور درگیری درونی
    دقیقا همینطوره.با عقلم کامل ردش میکنم.اما نمیدونم چرا دلم راضی نمیشه بذارمش کنار

    بشین مزیت ها و کمیت ها رو برسی کن و با خودت تصمیم قاطع بگیر وبعد از تکنیک فراموشی استفاده کن
    فقط در این مورد میتونم بگم که کسایی که شرایط این اقا رو داشتند و خواستگاریم اومده بودند من همه رو رد کردم . چون واقعا بهم نمیخوریم.فقط نمیدونم چطوری باید دلمو راضی کنم، که باید فراموش کنم.

    به نظر من اون مرد زندگی شما نیست به دلایلی که خودتون گفتین بخصوص نامزد داشتن یا در حال فخر فروشی به شماست واینکه با نشان دادن خوشبختی با نامزدش در حال ضربه زدن به شماست
    بخاطر امتحان رانندگی، بعضی روزا میرم محل آزمون تمرین، بعد از اینکه منو اونجا با نامزدش دید. روز بعدش که واسه تمرین رفتم، تنها اومده بود همونجا .جالبه وقتی با نامزدش بود با لباس خونه بود.ولی اون روز که تنها اومده بود کاملا بخودش رسیده بود.(خواستم بگم صرفا بخاطر فخرفروشی یا اذیت کردن من با نامزدش نمیومد)

    ازش دوری کن نذار از درونت وحال روزت پی ببره به آینده فکر کن و دوباره به سمت خوشبختی حرکت کن البته با تجربه خوبی هم که داری موفق خواهی شد
    چرا میخوای هنوز آویزون کسی باشی که به راحتی جاتو بایکی پر کرده اون لیاقتت رو نداره .
    من نمیخوام اویزونش باشم واسه همین باهاش رابطمو تموم کردم


    ممنون از راهنماییاتون و انرژی مثبتی که بهم دادید

  8. 2 کاربر از پست مفید saram تشکرکرده اند .

    ali -guilan (دوشنبه 10 آذر 93), khaleghezey (شنبه 21 تیر 93)

  9. #15
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 09 بهمن 95 [ 23:48]
    تاریخ عضویت
    1392-7-15
    محل سکونت
    کره زمین
    نوشته ها
    1,532
    امتیاز
    20,970
    سطح
    91
    Points: 20,970, Level: 91
    Level completed: 24%, Points required for next Level: 380
    Overall activity: 10.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdrive10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    4,584

    تشکرشده 5,213 در 1,375 پست

    حالت من
    Khoshhal
    Rep Power
    250
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط saram نمایش پست ها
    سلام بازم ممنون از همه دوستان
    منظورم از اینکه گفتم زندگیم خراب شده اینه که من خیلی بی حوصله شدم.حوصله کسیو ندارم، زود عصبی میشم.
    دختر شادی بودم. اما الان اصلا اینجوری نیستم. یکی که باهام حرف میزنه، فقط دعا میکنم زود حرفش تموم شه.جوری که طرف میفهمه من خسته شدم.
    حوصله جواب دادن به گوشیمو ندارم حتی دوستان نزدیکم. خیلی کم حرف شدم.بزور با خانوادم حرف میزنم و...
    همه موندن من چرا اینقدر عصبی شدمو و زود از کوره در میرم
    من نمیخوام اینجوری باشم
    این حالتاتون طبیعیه.
    بخاطر اینه که شما هنوز ایشونو میبینین خصوصا کنار نامزدشون.
    بهتره سعی کنی خیلی محتاطانه نه خیلی تابلو ( اکه فامیل خیلی نزدیک هستن) ایشونو کمتر ببیننی بهانه های طبیعی بیار و تو جلساتی که ایشون هستن نرین.
    که یوقتی ایشون فکر نکنن شما بهشون علاقه مندین و بدتر کنن.


    اگه امکانش هست ایمیل، شماره تلفن ، آی دی یا هرچیزی که امکان ارتباط باهاشون دارین از بین ببرین یا عوض کنین.


    خودت تاثیر معجزه آساشو بعد چند وقت مشاهده میکنی.
    چون دیگه نمیبینیش، دیگه پیاماش و تلفناش ه نمیبینی و تازه میدونی هم چون راهاای ارتباطی و بستی دگه امیدی هم به این نداری که ایشون راه ارتباطی و باز کنن.

    اینکارا رو بکن بعد یک مدت دوباره به حالت اولت برمیگردی، مدتش بستگی به میزات وابستگیت و انعطاف پذیریه خودت داره.

    میتونی هم همش به بدی هاش فکر کنی، زود یادت میره، و بعدش یهوو میبنی چند روز گذشته یا شایدم چند ماه دیگه هیچی یادت نمیاد یا ناخوداگاه یاداوری برات نمیشه.دیگه اونقدرا خاطرش اذیتت نمیکنه.
    دیگه میتونی همون دختر شاد بشی :)
    **برخی آدم ها درست مثله بادبادکهای دنیای کودکیم هستند،
    فقط یه یک دلیل از مسیر زندگیم رد میشند، تا به من درسهایی بیاموزند
    که اگر می ماندند؛ شاید هیچوقت
    یاد نمیگرفتم .....! **

    ویرایش توسط دختر بیخیال : جمعه 20 تیر 93 در ساعت 16:23

  10. 4 کاربر از پست مفید دختر بیخیال تشکرکرده اند .

    ali -guilan (دوشنبه 10 آذر 93), khaleghezey (شنبه 21 تیر 93), saram (جمعه 20 تیر 93), zendegiye movafagh (شنبه 21 تیر 93)

  11. #16
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 06 اردیبهشت 94 [ 17:49]
    تاریخ عضویت
    1391-10-06
    نوشته ها
    68
    امتیاز
    2,439
    سطح
    29
    Points: 2,439, Level: 29
    Level completed: 93%, Points required for next Level: 11
    Overall activity: 3.0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    53

    تشکرشده 105 در 45 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ممنون از همه دوستانی که راهنماییم کردند.
    راستش رابطمو هم بعد از اینکه اینجا مطرح کردم، بعد از کلی بالا و پایین کردن، قطع کردم.هرچند ایشون راضی نبودند و هر چند وقت یک بار پیام میدادند.
    الانم بخاطر قطع کردن کامل این علاقه از شما راهنمایی میخوام.
    کارهایی که کردم.یعنی تونستم با خودم کنار بیام اینه که تمام کادوهایی که ایشون بهم دادند رو یه جا دور از چشمم قرار دادم و اصلا سراغشون نمیرم.
    عکساهاشونو از لپ تاپم پاک کردم.اما اونا رو در یک ایمیلی که ازش استفاده نمیکنم، حفظون کردم.
    هروقت میخوام یادشون کنم، میگم حالا اخر شب بهش فکر میکنم.اخر شب هم میگم حالا بعدا بهش فکر میکنم.
    اما متاسفانه سیم کارتمو نمیتونم عوض کنم.چون دانشجوهام و استادام این شمارمو دارند و برای کارهای پروژه از طریق همین شماره باهام تماس میگیرن.

  12. 2 کاربر از پست مفید saram تشکرکرده اند .

    ali -guilan (دوشنبه 10 آذر 93), khaleghezey (دوشنبه 23 تیر 93)

  13. #17
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 06 اردیبهشت 94 [ 17:49]
    تاریخ عضویت
    1391-10-06
    نوشته ها
    68
    امتیاز
    2,439
    سطح
    29
    Points: 2,439, Level: 29
    Level completed: 93%, Points required for next Level: 11
    Overall activity: 3.0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    53

    تشکرشده 105 در 45 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نمیدونم چرا هر وقت تصمیم میگیرم فراموشش کنم.یه اتفاق میفته و من حتما میبینمش. و بعد اون حالم حسابی خراب میشه.
    جوری که ارزوی مرگ میکنم.اشکام خودبخود میان و....نمیدونم چکار کنم
    امشب دوباره دیدمش.نمیدونم چرا اینجوری میشه

  14. کاربر روبرو از پست مفید saram تشکرکرده است .

    ali -guilan (دوشنبه 10 آذر 93)

  15. #18
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 06 اردیبهشت 94 [ 17:49]
    تاریخ عضویت
    1391-10-06
    نوشته ها
    68
    امتیاز
    2,439
    سطح
    29
    Points: 2,439, Level: 29
    Level completed: 93%, Points required for next Level: 11
    Overall activity: 3.0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    53

    تشکرشده 105 در 45 پست

    Rep Power
    0
    Array
    من واقعا کم اوردم. هر وقت خواستم فراموشش کنم یا برمیگرده یا میبینمش. دیگه نمیدونم باید چکار کنم.حتی از فراموش کردنشم میترسم.
    روزایی که بهش فکر میکنم اینقد اذیت نمیشم، که وقتی تصمیم میگیرم فراموش کنمو اصلا بهش فکر نکنم اما میبینمش
    دیگه واقعا درمونده شدم

  16. 2 کاربر از پست مفید saram تشکرکرده اند .

    ali -guilan (دوشنبه 10 آذر 93), khaleghezey (دوشنبه 23 تیر 93)

  17. #19
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 99 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1391-3-16
    محل سکونت
    گلستان
    نوشته ها
    3,933
    امتیاز
    52,145
    سطح
    100
    Points: 52,145, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    15,723

    تشکرشده 11,395 در 3,444 پست

    Rep Power
    0
    Array
    فراموشی نعمت بزرگیه
    زمان خودش بسیاری از مشکلات را حل میکنه.

    20 سالم بود مادرم فوت کرد خدا بیامرزتش قدیمیا راست میگن خاک سرده اولا هرهفته بعد چند سال دوهفته یکبار بعد شد یکبار یکبار حالا شده چندماه یکبار.

    بسپار به دست زمان خودش درست میشه زندگیتو کن از روش هایی که به شما معرفی کردم استفاده کنید
    دوتعریف جدید و جالب ﮐﻪ خوب است به عمقش فکر کنیم:
    ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﮐﯿﻨﻪ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺯﻫﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﻫﯿﭻ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ،
    ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ:
    ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ خویش
    ﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ
    ﺍﺯ خویشتن ﺧﻮﯾش ،ﺗﺎ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻧﺶ ،
    در زﺍﯾﺶ ﺩﻭﻡ، ﻫﻮﯾﺪﺍ ﺷﻮﺩ
    ﻭ ﺣﯿﺎﺕ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﻭ ﺁﻏﺎﺯ ﮔﺮﺩﺩ !

  18. 2 کاربر از پست مفید khaleghezey تشکرکرده اند .

    ali -guilan (دوشنبه 10 آذر 93), saram (پنجشنبه 26 تیر 93)

  19. #20
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 06 اردیبهشت 94 [ 17:49]
    تاریخ عضویت
    1391-10-06
    نوشته ها
    68
    امتیاز
    2,439
    سطح
    29
    Points: 2,439, Level: 29
    Level completed: 93%, Points required for next Level: 11
    Overall activity: 3.0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    53

    تشکرشده 105 در 45 پست

    Rep Power
    0
    Array
    چقد سخته ادم دلتنگ یکی باشه. نه بتونه بهش زنگ بزنه نه ببینتش و نه حتی یک پیام بهش بده.
    واقعا درمونده شدم. از زندگی خسته شدم.حوصله کسیو ندارم
    چرا من اینجوریم؟وقتی دلتنگش میشم دیگه هیچ تکنیک توقف فکری هم روم اثر نداره

  20. 2 کاربر از پست مفید saram تشکرکرده اند .

    ali -guilan (دوشنبه 10 آذر 93), khaleghezey (پنجشنبه 26 تیر 93)


 
صفحه 2 از 6 نخستنخست 123456 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. مشاعره ( با اشعار گلچین و محتوایی)
    توسط مدیرهمدردی در انجمن سرگرمی و تفریح
    پاسخ ها: 1860
    آخرين نوشته: دوشنبه 31 شهریور 99, 12:14
  2. عدم توانایی انتخاب خانم مناسب به دلایل گوناگون
    توسط Peaceful در انجمن دو دلی در انتخاب همسر
    پاسخ ها: 11
    آخرين نوشته: سه شنبه 15 فروردین 96, 11:24
  3. نقد محتوایی و شکلی امضاء ها از نظر شکلی و محتوایی
    توسط مدیرهمدردی در انجمن مسائل واخبار اعضاء و تالار
    پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: شنبه 12 مهر 93, 03:09
  4. تورو خدا منو راهنمایی کنید
    توسط غزل خوان در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 24
    آخرين نوشته: سه شنبه 10 دی 87, 01:51

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 00:21 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.