به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 29
  1. #11
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 09 دی 94 [ 18:13]
    تاریخ عضویت
    1393-3-16
    نوشته ها
    34
    امتیاز
    1,365
    سطح
    20
    Points: 1,365, Level: 20
    Level completed: 65%, Points required for next Level: 35
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    1

    تشکرشده 62 در 28 پست

    Rep Power
    0
    Array
    دوست عزیز ایشون میتونه روی دوپاش راه بره ولی چون مفصل ران و زانو نداره و دچار رسوب کلسیم در اون مناطق شده قسمت راستش مستقیمه و نمیتونه خم بشه تنها مشکلش خم شدن برای پوشیدن کفش و شلوار سمت راست هست. برای بقیه مشکلاتش همه چیزو مهیا کردم و مشکلی نیست. در مورد تمایلاتش هم ایشون اصلا تمایل ندارند و مشکل نخاعی ضربه مغزی آسیب دیدن سیاتیک باعث شده که هیچ تمایل رابطه نداشته باشن و حتی اگه با وجود اونا تمایلی داشت,مشکلات اسکتلیشون مانع همه رابطه میشد شاید براش بهتر شد که کلا میلی نداره و راحته اینجا منم که ده سال از سن 33 سالگی سوختم و ساختم. فداکاری هم فکر کنم دیگه حدی داره و من سهمیه فداکاریمو با تباه کردن جوانیم پرداخت کردم.
    خانواده شوهرم کمکی که نمیکردند هیچ, حتی بیشتر باعث می شدند ایشون بیشتر به من بی احترامی کنه اصلا احترام به زن در خانواده اونا معنایی نداره مشکل اساسی و خانوادگیه که من متاسفانه بخاطر رابطه کم قبل از ازدواج متوجه نشده بودم.
    به هرحال من دیگه هیچ تمایلی بهش ندارم میدونید که زن ها در مورد مسائل جنسی خیلی بیشتر با نبودش کنار میان تا مردها. اگر اون جای من بود خودتون میتونید حدس بزنید الان اوضاع چطوری بود. اونم با خانواده ای که اون داره.
    بازم از همدردی و پاسخهاتون ممنونم

    - - - Updated - - -

    دوست عزیز ایشون روی دوپاشون راه میرن ولی مشکل مفصل ران و زانو دارن و بخاطر عفونت های مکرر و خردشدگی و رسوب کلسیم سمت راستشو خم نمیشه نه ران نه زانو ولی به راحتی میتونن راه برن تو خونه بدون عصا بیرون با عصا. همه لباساشم خودش میتونه بپوشه جز سمت راست که نمیتونه خم بشه و اینجا نیاز به کمک داره. دوره بحرانی مریضیش گذشته و فقط این معلولیت مونده.
    ایشون بخاطر ضربه مغزی ضربه به نخاع ضربه به سیاتیک کلا نیاز جنسی نداره و اگرم داشت بخاطر مشکلات آناتومیک و اسکلتی نمیتونست پس شاید براش بهتر شد و الان کلا راحته و یه اقتدار چوبین و دروغی واسه خودش ساخته فقط منم که از 33 سالگی سوختم و ساختم.
    خانواده ی ایشون اصلا اعتقادی به اینکه باید به زن احترام گذشت ندارن و من متاسفانه بخاطر اینکه اون زمان اجازه رفت و آمد زیادی باهاش نداشتم اینو اصلا متوجه نشدم و بعد از ازدواجم که دیگه دیر بود. بعدم ورود خانوادش به خونه ی ما یعنی بازم پررو شدن ایشون و اینکه فکر کنه حق باهاشه و میتونه هر کاری خواست با ما بکنه و هر حرفی بزنه عیب نداره.
    یا ما یا خانواده و فک و فامیلش من یکی که دیگه تحمل بار اضافی عصبی و جسمانی ندارم.
    من یکی دیگه هیچ علاقه ای بهش ندارم کلا از چشمم افتاده.
    با تشکر از وقتی که برای من میزارید.
    از اینکه بدون غرض ورزی و بی طرف قضاوت می کنید متشکرم.

  2. کاربر روبرو از پست مفید مادری عاشق تشکرکرده است .

    فرخ رو (پنجشنبه 22 خرداد 93)

  3. #12
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 06 تیر 93 [ 06:00]
    تاریخ عضویت
    1392-1-22
    نوشته ها
    523
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    2,312

    تشکرشده 1,508 در 444 پست

    Rep Power
    64
    Array
    سلام مادر عاشق،

    به نظر من که شاید آدم خودخواهی باشم ولی تا ما خودمون از یک رابطه لذت نبریم سمت مقابل حتما لذت نمیبره. بنابراین چیزی به اسم گذشت و فداکاری معنا پیدا نمیکنه. گذشت و فداکاری وقتی معنا داره که شما از کاری که انجام میدین لذت ببرین. در اصل همین لذت هست که باعث اعتلای آدمهایی میشه که در حق دیگری فداکاری میکنند.

    بچه ها هم توی یک محیط گرم خانوادگی هست که جای رشد پیدا می کنند نه در حضور پدر و مادری که از همدیگه بدشون می یاد. اتفاقا این آخری باعث ضربه های زیادی بهشون میشه که بعدن در آینده خودش رو نشون میده. پس اینکه گفتین به خاطر پسرتون توی زندگی می مونین هم به نظر من منتفی هست.

    متاسفانه از نظر من نه گذشت شما و نه ادامه زندگی به خاطر فرزندتون ارزش انسانی که باعث رشد آدمها میشه درش وجود نداره فقط معیارهای عرفی جامعه در اون لحاظ شده.

    زندگی یک بیرحمی بزرگی در حق ماها میکنه و اینکه اجازه نمیده به گذشته برگردیم ولی خب خوبیش اینه که حال و آینده رو داریم و درستش اینه که همه فکر و تمرکزتون رو روی حال و اینده بزارین.

    اینکه الان برای خودتون بهتره ازش جدا زندگی کنین یا به زندگی باهاش ادامه بدین؟ نظر فرزندتون در مورد جدایی شما چیه؟ رابطه فرزندتون با پدرش چطوره؟ فرزندتون بعدن شما رو به عنوان زنی نخواهد دید که شوهرش رو در شرایط سخت ول کرد و رفت؟ آیا اگه از همسرتون جدا بشین خودش میتونه کارهای خودش رو انجام بده؟ اگه نمیتونه میشه براش پرستاری گرفت؟(کاری که شاید بهتر بود از اول میکردین) اگر جدا بشین امکان ازدواج برای خودتون هست؟ ...

    کلن اینکه ما در هر شرایطی به نظرم راهی رو انتخاب میکنیم که احتمال میدیم در اون مسیر از زندگی مون بیشتر لذت خواهیم برد و این لذت هم برای ما و هم اطرافیانمون زمینه رشد رو فراهم میکنه. با سوالات مختلف و بررسی شرایط تون باید خودتون تصمیم بگیرین که کدوم راه براتون بهتره و در اون احساس آرامش بیشتری خواهید کرد.

  4. 5 کاربر از پست مفید toojih تشکرکرده اند .

    mordad (پنجشنبه 22 خرداد 93), فدایی یار (جمعه 23 خرداد 93), مامان فربد (جمعه 23 خرداد 93), الهه آذر (یکشنبه 08 تیر 93), شیدا. (جمعه 23 خرداد 93)

  5. #13
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 16 اردیبهشت 96 [ 14:25]
    تاریخ عضویت
    1393-2-14
    نوشته ها
    205
    امتیاز
    4,218
    سطح
    41
    Points: 4,218, Level: 41
    Level completed: 34%, Points required for next Level: 132
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    136

    تشکرشده 378 در 148 پست

    Rep Power
    33
    Array
    من واقعا در جایگاهی نیستم که بتونم راهنمایی کنم اما فقط اینو نوشتم که فداکاریتونو تحسین کنم.

  6. کاربر روبرو از پست مفید فرخ رو تشکرکرده است .

    pasta (پنجشنبه 22 خرداد 93)

  7. #14
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 01 اردیبهشت 97 [ 02:14]
    تاریخ عضویت
    1390-1-11
    نوشته ها
    1,700
    امتیاز
    16,289
    سطح
    81
    Points: 16,289, Level: 81
    Level completed: 88%, Points required for next Level: 61
    Overall activity: 16.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    4,578

    تشکرشده 5,967 در 1,568 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    201
    Array
    از خصوصیات مثبت و منفی خودتون ننوشتید؟
    از کار ها و قعالیتهایی که می تونه شما رو شارژ کنه هم ننوشتید.

    لطقا اینها رو بنویسید و سعی کنید کمی شعله احساساتتون رو پایین بیارید تا بهتر بتونید به نتیجه برسید. وقتی ارومتر بودید سعی کنید
    1- مزایای ادامه زندگی با همسرتون رو بنویسید (لطفا بیشتر از دو مورد )
    2- معایب ادامه زندگی
    3- مزایای جدایی
    4- معایب جدایی

    خوب فکر کنید و بعد جواب بدید (البته در ارامش)
    هر آنچه را برای خود می پسندی برای دیگران هم بپسند
    و هر آنچه را برای خود نمی پسندی برای دیگران هم نپسند

  8. کاربر روبرو از پست مفید deljoo_deltang تشکرکرده است .

    شیدا. (جمعه 23 خرداد 93)

  9. #15
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 09 دی 94 [ 18:13]
    تاریخ عضویت
    1393-3-16
    نوشته ها
    34
    امتیاز
    1,365
    سطح
    20
    Points: 1,365, Level: 20
    Level completed: 65%, Points required for next Level: 35
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    1

    تشکرشده 62 در 28 پست

    Rep Power
    0
    Array
    1- مزایای ادامه
    زندگی
    با همسرتون رو بنویسید (لطفا بیشتر از دو مورد )
    2- معایب ادامه
    زندگی:از بین رفتن آینده من و پسرم . یه روز خوش نداشتن در زندگی .
    3- مزایای جدایی:میتونم برای زندگیم خودم تصمیم بگیرم و برای پسرم بهترین ها رو بکنم. دیگه واسه هیچی دستوبالم بسته نیست و شوهرم عین سنگ به پام دلم وکلا همه جام بسته نیست!
    4- معایب جدایی:فقط و فقط اسم مطلقه بودن روی من و اینکه اسم شوهرم به عنوان پدر روی پسرم نیست همین و همین.

    مرده شور این جامعه قوانین زن ستیزش و طرز تفکر کثیف بیشتر آدماشو ببره. هرکاری میخوام بکنم عرف شرع و قانون مخالف منه و این به این معنیه که من باید توی این زندگی بپوسم.
    خودتون بگید حکم شرعی مردی که ده ساله هیچ ارتباطی باهاش ندارم چیه؟ واقعا شوهرمه؟ نقشش چیه توی این زندگی؟ وقتی هیچ کاری نمیکنه و خستگی و پاشو بهانه میکنه. حتی یه دسمال کشیدن به تی وی.
    پسرم ازش خواهش میکنه بیا باهم بریم پارک که فکر نکنید از این وضعیت باباش خجالت میکشه اصلا اینطوری نیست. ولی اون همیشه حتی وقتی سالم بود خستگی و کارای دیگری رو که هیچ اهمیتی جز خواست دل خودش ندارن بهانه میکنه که نره. مثل خودن روزنامه دیدن نت اخبار فوتبال و غیره.
    این زندگی تمامش نکبته اگه منو پسرم دوست نبودیم الان دوتایی مرده بودیم. دیگه واسه هیچی روی شوهرم حساب نمیکنم همه کارای زندگی دست منو پسرمه. از اول تقصیر خودم بود که همه کارای خونه زندگی رو خودم دست گرفتم و اون خیالش از من راحت بود. اشتباه کردم مثل بقیه زنها مرتب بهانه طلا لباس مسافرت و غیره رو نگرفتم. اشتباه کردم بهش کمک کردم در موقعیت شغلیش تا بالاترین سطح پیشرفت کنه و بعدم بازنشسته بشه ولی اون تا تونست جلوی همه کارای منو گرفت تا اینکه اینطوری شد و من تا حدود زیادی آزاد شدم و الان بدون توجه به حرف اون خودم به شغل مورد علاقم که ترجمه اینترنت آموزش زبان انگلیسی و غیره ادامه دادم. هرسال میبرمش دوبی برای معالجه بهتر ولی خودمون میریم گردش و خرید هیچ کار دیگه ای برای اون جز معالجه نمیکنم که بدتر نشه خودم بیشتر گرفتار نشم و خودمون علی رغم مخالفت های شوهرم عشق دنیا رو میکنیم. تنها مشکل من برای زندگی با اون اینه که نمیخوام کمبودهای عاطفی و جسیمو جای دیگه برطرف کنم از نظر اخلاقی خودم دوست ندارم. وگرنه اون هیچ کاری نمیتونه بکنه همه افسار زندگی دست خودمه ولی دلم رضایت نمیده. دلم میخواد پسرم توی یه محیط تمیز بزرگ بشه. امیدوارم یه راهی جلوی پام گذاشته بشه که بتونم از این مرد بدون اذیت کردنش جدا بشم. بخدا فقط و فقط بخاطر دلسوزی و پسرم با این نامرد موندم و به همه پیشنهاداتی که خودتون میدونید از آسمون و زمین می باره پاسخ منفی میدم. اون حتی با ورزش کردن من و پسرمم مخالفه میگه میخوای خوشتیپ بشی که چی بشه

    - - - Updated - - -

    نمیخواستم اینو بگم ولی من با وجود این همه مشکلات زحمت و ناراحتی عصبی با وجود سن 4 سال اندام و صورتی جوان و زیبا دارم که هم خوبه هم بد. خوبه چون با ورزش و تغذیه صحیح به خودم وپسرم رسیدم که شاداب باشیم هم بده چون توی چشم هستم و مرتب باید با درخواست های بیشرمانه روبرو بشم در محیط کار و غیره و جواب منفی بدم.
    زندگی من خیلی پیچیده تر از اونه که حتی با این هم توضیح بازم بشه تشریحش کرد. پس همین بس!
    ممنون از وقت و توجهتون.
    از اینکه بدون غرض ورزی و بی طرف قضاوت می کنید متشکرم.

  10. #16
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 09 دی 94 [ 18:13]
    تاریخ عضویت
    1393-3-16
    نوشته ها
    34
    امتیاز
    1,365
    سطح
    20
    Points: 1,365, Level: 20
    Level completed: 65%, Points required for next Level: 35
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    1

    تشکرشده 62 در 28 پست

    Rep Power
    0
    Array
    توی قسمت بالا منظور نیازهای جنسی و از سن منظور 42 سال بود.
    از اینکه بدون غرض ورزی و بی طرف قضاوت می کنید متشکرم.

  11. #17
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    امیدوارم یه راهی جلوی پام گذاشته بشه که بتونم از این مرد بدون اذیت کردنش جدا بشم.
    سلام خانم عزیز،


    گفتید که:
    1- ادامه زندگی با همسرتون هیچ مزیتی نداره و عیبش هم اینه که یک روز خوش نخواهید داشت. نه شما و نه پسرتون ! (از قول پسرتون هم نوشتین، در حالی که شما نمی تونید با این قطعیت در مورد رابطه پدر و فرزند نظر بدین).

    2- طلاق هم زندگی خوبی براتون به دنبال می آره و تنها اشکالش اینه که اسمتون می شه مطلقه.

    چرا نمی خواهید زندگی خوبی داشته باشید، حتی با اسم مطلقه؟ مگه یک اسم چه اهمیتی داره؟ مهم تر از نگاه مردم، رفتار و احساس خودمونه.
    ضمن این که بعدش ازدواج می کنید. شما الان با داشتن همسر پیشنهادهای مختلفی دارید،
    چرا فکر می کنید اگر مطلقه بشید، تا ابد مطلقه اید و زندگی با اسم مطلقه سخته؟
    نهایتش یک سال مطلقه اید و بعد ازدواج می کنید.

    همسرتون هم با خانمی که شرایط خودش را داره و نمی تونه ارتباط جنسی داشته باشه،
    ازدواج می کنه. کسی که از نظر عاطفی و دوستی و عشق تامینش کنه و با هم راحت باشند.

    همسرتون هم درک می کنه که با ناراحتی و به زور در کنارش هستید. می فهمه که می رید دوبی عشق دنیا را می کنید و به ایشون محل نمی ذارید.
    فکر نکنید تحمل این رفتارها و این اخلاقها آسونه. کی دوست داره اینقدر تحقیر بشه و توهین بشه و بخاطر مشکلات جسمی ای که تقصیر خودش نیست نادیده گرفته بشه؟

    اگر بتونید ثابت کنید که ده ساله هیچ رابطه جنسی ندارید و همسرتون ناتوان هست، قانون حتما برای طلاق کمکتون می کنند.

    همکارهای شما از کجا خبر دارند که شما با همسرتون رابطه جنسی ندارید که پیشنهادهای مختلف می دن؟

    ببینید شما خسته اید،
    بخاطر ترس و نگرانی خودتون موندید و زندگی کردید و می ترسید جدا بشید،
    تاوانش را از شوهرتون می گیرید.
    من مشکلاتی که گفتید را می فهمم. اما از اونطرف شوهرتون را هم درک می کنم.

    هر کس یه اخلاقهای بدی داره. حالا شوهر شما هم اخلاق بدش اینه که روی تلویزیون دستمال نمی کشه.
    اما به بالاترین سطح در موقعیت شغلیش رسیده و با وجود مشکل جسمیش از نظر مالی شما را تامین کرده و ...
    ایشون پست سازمانی بالا دارند، که نشون می ده هم درآمد خوب دارند و هم توانایی جسمیشون تا اون حد از بین نرفته.
    برای این که دنبال درمان برن، شما را لازم ندارند که منت می ذارید می برمش برای درمان!

    شما اگر نمی خواهید با ایشون زندگی کنید، راه طلاق گرفتنتون از بسیاری زنهای دیگه بازتر است.
    به خاطر این که دادگاه با شما همکاری می کنه برای طلاق.
    برای ازدواج مجدد هم به خاطر جوانی و زیبایی که گفتید کسانی هستند که خواستار شما باشند.
    از نظر مالی هم که تامین هستید.

    مشکل شما ترس و نگرانی خودتون هست.
    می تونید برید مشاوره حضوری، کمکتون کنه بدون ترس جدا بشید.
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا
    ویرایش توسط شیدا. : جمعه 23 خرداد 93 در ساعت 15:46

  12. 2 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    مامان فربد (جمعه 23 خرداد 93), الهه آذر (یکشنبه 08 تیر 93)

  13. #18
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 09 دی 94 [ 18:13]
    تاریخ عضویت
    1393-3-16
    نوشته ها
    34
    امتیاز
    1,365
    سطح
    20
    Points: 1,365, Level: 20
    Level completed: 65%, Points required for next Level: 35
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    1

    تشکرشده 62 در 28 پست

    Rep Power
    0
    Array
    دوست عزیز
    چند نکته درحرفای شما جالب بود. یکی اینکه با وجود مطلقه بودن میشه زندگی خوبی داشت. شاید شما در جامعه ای زندگی میکنید که مطلقه بودن راحته ولی اینجا نه. هرکاری که من میکنم وظیفه محسوب میشه. حالا اینکه فکر میکنن وظیفه هست مهم نیست چون اگه جاش باشه من برای غریبه ها هم میکنم چه برسه به ایشون. ولی جایی که من زندگی میکنم مردم زن مطلقه رو یه زن خراب و موقعیتی برای سودجویی و سواستفاده میبینند و لاغیر.
    هیچکس از اینکه من ده ساله رابطه ندارم خبر نداره و باز هم از هر طرف پیشنهاد بیشرمانه میرسه اگه خبر داشتند که.............................................. .
    من تا سه سال پیش هیچ منتی برای کارام نمیزاشتم تا اینکه دیدم تشکری که نیست هیچ منت هم سرم گذاشته میشه اینجا بود که دیگه طاقتم تمام شد و من با کمال منت همه کارامو میکنم.
    من کلا دیگه از ازدواج متنفرم و میترسم مردی در اطرافم ندیدم که خیلی با شوهرم فرق داشته باشه واقعا مردهای اطرافم چه فامیل چه غریبه همه کمابیش اخلاق شوهر خودمو دارن. پس من باید خیلی تلاش کنم که مردی رو مناسب خودم پیدا کنم و اصلا هم برای ازدواج بعداز طلاق عجله ای ندارم ولی نمیخوام پسرم حتی شرایط طلاق و بعد از طلاق و بعد هم یه ناپدری رو تحمل کنه. بنابراین صبر میکنم تا هیجده سالش بشه تا بتونه قانونی عمل کنه و عاقلانه فکر کنه در کل خودش مرد شده باشه نیاز آنچنان به پدر بالای سر نداشته باشه.
    اگر من از زبان پسرم حرف میزنم چون می بینم و می دونم که چطور فکر میکنه و چی میخواد. اونم الان نمیخواد از اسم پدر محروم بشه و وقتی باهاش دراینباره صحبت میکنم میگه اونوقت کی شلوار پاش میکنه و غیره! تازگیا بهم گفت اگه اول کسی رو پیدا کنیم که باهاش زندگی کنه و کمکش کنه منم دیگه دلم نمیخواد این زندگی ادامه داشته باشه که بابا درباره همه چی باهام دعوا کنه حتی به زور بگه بیا شلوار پام کن بدون اینکه بگه لطفا! من پسرم رو اینطوری بار آوردم که برای هرکاری بگه خواهش میکنم و لطفا ولی هنوز که هنوزه پدرش میگه این چرتوپرتارو یاد بچه دادی اینقد پررو شده لطفا و خواهش میکنم یعنی چی؟ با فحش و بدوبیراه میگه بیا شلوار پام کن. حتی اشیا خطرناک به طرفش پرت میکنه اگه یه کم معطل کنه.
    اصلا نمیتونم براتون تشریح کنم این مرد چه طور انسانیه. کلا همیشه خواسته های خودش چه وقتی سالم بود چه الان همیشه اولویت داره حتی اگه من یا پسرم رو به مرگ باشیم. اگه مطلب اول رو هم خونده باشید حتی بچه ی خودشو که من دوماهه باردار بودم و واقعا دلم میخواست نگهش دارم گفت اگه مزاحم من نمیشی نگهش دار وگرنه برو بندازش!
    اگه اون توی کارش به هرجایی رسیده من کمکش کردم من همکارش بودم بخاطر پسرم خونه نشین شدم. آیا ممکنه مردی توی کارش موفق باشه بدون اینکه خیالش از خونه راحت باشه؟
    اگه منم مرتب مثل بقیه زنها طالب خیلی چیزا بودم اونم به جاهای بالا نمیرسید. نه گردشی نه تفریحی نه هیچی تا اون راحت به کاروبارش حتی توی خونه برسه. اینا اصلا مال این روزای بعداز تصادفش نیست اون از اول همینطور بود اول کارش بعد شکمش بعدم فوتبال مهمترین مسائل زندگیش هستند. بخاطر هرکدومشون حاضره حتی قتل هم بکنه. اون یه کارمند عالی و خوب برای دولت هست ولی یه شوهر و پدر افتضاح و وحشتناک. من اگه مزاحمش نشدم و راحتش گذاشتم و حتی کمکش کردم چون فکر میکردم کمبودایی داره که فقط با کارش و بالارفتن درجه کاری و اجتماعیش اون کمبودها جبران میشن ولی متاسفانه اینطوری که نشد هیچ وضع خونه و ما بدتر هم شد یه چیزی هم از ما طلبکار که مزاحم من نشید.
    واقعا توصیف این مرد و کاراش برام مشکله اصلا نمیتونم تشریح کنم که چقدر فکر منجمدی داره. تا وقتی که سالم بود با وجود اینکه من خودم با کمال میل بخاطر پسرم خونه نشین شدم منو از بیرون رفتن منع می کرد و میگفت حق نداری از یه خیابون دوبار رد بشی ممکنه فکر بدی دربارت بکنن. به مغازه ها نگاه نکن فقط سرت پایین باشه. توی رستوران طوری باید می نشستیم که هیشکی مارو نبینه. توی پارک اصلا نباید سرمو بالا میاوردم باید می نشستم تا بچه واسه نیم ساعت بازی کنه و اگه فوتبال بود که دیگه هیچی کلا از اولش فحش و بدوبیراه بود تا وقتی برگردیم و اون بشینه فوتبالشو ببینه.
    اگه الان تحمل میکنم چون دیگه زورش بهم نمیرسه و میدونم زن مطلقه شدن هم دردی ازم دوا نمیکنه اگه طلاق بگیرم از نظر مادی کاملا به نفع من تمام میشه هم پسرم مال منه هم هیچی براش باقی نمیمونه چون مهریه ی بالایی دارم. پس اگه طلاق نمیگیرم بازم دارم بهش لطف میکنم و منت میزارم. من حتی از یه ریال مهریه که نمیگذرم هیچ اگه بخوام طلاق بگیرم باید بخاطر تمام ساعاتی که شبانه روز عین یه نوزاد ازش نگهداری کردم هم جبران کنه سالهایی که حرومش کردم رو باید جبران کنه . اینارو میگم چون آدم نمک نشناسیه مطمئن باشید به اونجا که برسه تمام اینارو میگم ولی جز مهریه و پسرم هیچی ازش نخواهم خواست تا بفهمه چیرو از دست میده.
    هرچی بگم و هرچی بنویسم بازم نمیتونم عمق فاجعه رو تشریح کنم.پس فعلا تا همینجا کافیه.
    ممنون از توجه شما دوستان
    از اینکه بدون غرض ورزی و بی طرف قضاوت می کنید متشکرم.

  14. #19
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 01 اردیبهشت 97 [ 02:14]
    تاریخ عضویت
    1390-1-11
    نوشته ها
    1,700
    امتیاز
    16,289
    سطح
    81
    Points: 16,289, Level: 81
    Level completed: 88%, Points required for next Level: 61
    Overall activity: 16.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    4,578

    تشکرشده 5,967 در 1,568 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    201
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط مادری عاشق نمایش پست ها
    1- مزایای ادامه
    زندگی
    با همسرتون رو بنویسید (لطفا بیشتر از دو مورد )
    2- معایب ادامه
    زندگی:از بین رفتن آینده من و پسرم . یه روز خوش نداشتن در زندگی .
    3- مزایای جدایی:میتونم برای زندگیم خودم تصمیم بگیرم و برای پسرم بهترین ها رو بکنم. دیگه واسه هیچی دستوبالم بسته نیست و شوهرم عین سنگ به پام دلم وکلا همه جام بسته نیست!
    4- معایب جدایی:فقط و فقط اسم مطلقه بودن روی من و اینکه اسم شوهرم به عنوان پدر روی پسرم نیست همین و همین.


    ممنون که سعی کردید پاسخ من رو بدبد. و درک می کنم که 10 سال شریک جنسی داشتن و رابطه نداشتن می تونه خیلی آزار دهنده باشه.

    اما درمورد پاسخهاتون:
    خوب مورد یک رو هیچی ننوشتید.
    اما در مورد معایب ادامه زندگی که شمردید: به نظرتون چرا آینده پسر شما با ادامه زندگی شما با همسرتون از بین می ره؟ چرا نوشتید با ادامه زندگی یک روز خوش ندارید؟ مگر نمی گویید سعی کردید در همین زندگی بهتون خوش بگذره و گویا موفق هم بودید. آیا مساله تامین نشدن نیازهای عاطفی و جنسیتون نیست که شما رو به این نتایج رسونده؟

    در مورد مزایای جدایی: باز هم به نظر می رسه که شما حتی در حال حاضر که با همسرتون زندگی می کنید باز برای زندگی خودتون تصمیم می گیرید و باز دارید برای پسرتون تمام تلاشتون رو می کنید. پس باز این هم نمی تونه مزایای جالبی برای جدایی باشه.

    به نظرم لازمه کمی بیشتر فکر کنید و مزایا و معایب ادامه و جدایی رو به طور واقعیتری لمس کنید و برای خودتون لیست کنید. و اگر لازم می دونید بیشتر توضیح بدید. چون این نتایجی که اینجا نوشتید مشخصه که از یک ذهن آزرده بر اومده و بیشتر حالت درددل داره تا مزایا و معایب واقعی.

    منتظر هستم که با دید بازتری برامون بنویسید.
    هر آنچه را برای خود می پسندی برای دیگران هم بپسند
    و هر آنچه را برای خود نمی پسندی برای دیگران هم نپسند
    ویرایش توسط deljoo_deltang : جمعه 23 خرداد 93 در ساعت 18:36

  15. کاربر روبرو از پست مفید deljoo_deltang تشکرکرده است .

    شیدا. (جمعه 23 خرداد 93)

  16. #20
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    شما ده سال در اوج جوانی و نیازجنسی و ...، در کنار همسر بیمارتون زندگی کردید،
    این ده سال تحمل و فشار باعث شده که خسته بشید و خیلی چیزها را فراموش کنید.

    مثلا یادتون بره که چی شد که تصمیم به موندن گرفتید
    مطمئن باشید براتون مزایایی داشته که موندید.
    از طلاق می ترسیدید.
    از تنها گذاشتن پسرتون یا از دست دادنش می ترسیدید.
    از تنها شدن خودتون می ترسیدید.
    از مزایای اجتماعی یا مالی زندگی با همسرتون برخوردار می شدید و ....
    خیلی دلایل دیگه که ممکنه من ندونم یا ممکنه به اشتباه در بالا آورده باشم.
    اما هیچ کس بی دلیل که نمی مونه. خواستید و براتون فایده داشته که موندید.

    حتی الان هم از جدایی می ترسید،
    خودتون تاپیک زدید چطور جدا بشم، اما در همه پستها تاکید می کنید که جدا نمی شم.
    بعد می گردید برای خودتون دلیل پیدا می کنید، پسرم، شهرمون، ...

    تو شهری که زنها یواشکی می رن رستوران و مغازه رفتن و پارک رفتن راحت نیست،
    شما می ری دوبی عشق دنیا را می کنی ( که توی هر مغازه اش دو تا ایرانی می بینی!)
    منظورم این نیست دروغ می گین،
    منظورم اینه که ترسها در درون خودته. اینها بهانه است.


    زندگی کردن در شرایطی که شما دارید، با عشق و علاقه امکان پذیره.
    اگر عشق نباشه، خیلی سخت می شه.
    اگر از روی ترس و اجبار باشه خیلی خسته کننده است.

    یا واقعا و از ته دل بمون، نه به خاطر ترسهات.
    یا جراتمندانه و مردانه جدا شو.
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا

  17. 3 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    parsa1400 (جمعه 23 خرداد 93), فدایی یار (جمعه 23 خرداد 93), مامان فربد (شنبه 24 خرداد 93)


 
صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 07:49 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.