سلام گلهای من
شنیدن از منظر روایات که دلیل بر اهمیت موضوع است خالی از لطف نیست در این مقال....
به چند نمونه اشاره مىكنيم; كه در روايات ماهم از اين مقوله با عنوان «حسن الاستماع» - خوب گوش دادن - ياد شدهاست.
1- با گوينده
نسبتبه سخنان هر گوينده بايد تحمل و صبورى نشان داد و به آنگوش داد، تا كلامش به پايان برسد.
بريدن حرف ديگرى شيوهاىناپسند و دليل كمظرفيتى و بىادبى است.
در سيره اخلاقى حضرت رسول(ص) و مجلس آن حضرت، آمدهاست كه:
«من تكلم، انصتوا له حتى يفرغ»
كسى كه سخن مىگفت، به او گوش مىدادند، تا سخنش به پايانبرسد.
البته اين تعليمى بود كه از مجالستبا اسوه ادب و اخلاق،حضرت رسول(ص)، آموخته بودند و خود آن حضرت عملا چنينبود و با رفتار به آنان اينگونه درس آموخته بود.
در باره حضرت رضا(ع) نيز، از ابراهيم بنعباس روايت است كه:
«و ما رايت قطع على احد كلامه حتى يفرغ منه»;
آن حضرت را هرگز نديدم كه سخن كسى را قطع كند، مگر آنكه آنشخص از سخن خويش فارغ شود.
2- با استاد
امام سجاد(ع) در رسالة الحقوق، مىفرمايد:
«و حق سائسك بالعلم، التعظيم له و التوقير لمجلسه وحسن الاستماع اليه»;
حق آن كس كه عهدهدار آموزش تو است، آن است كه احترامشكنى، مجلس او را بزرگ و گرامى بدارى و به او خوب گوش دهى.
شنونده نبايد خود را داناتر از گوينده و استادش فرض كند و بهگفتههاى او گوش ندهد، يا بىاعتنايى كند، يا تصور كند هر چيز رامىفهمد و نيازى به شنيدن و گوش دادن ندارد.
«شهيد ثانى»، نسبتبه تمركز حواس و استماع دقيق سخنان استاد وارج نهادن به توضيحات او چنين مىنويسد:
«شاگرد، نبايد در ادامه هر نوع سخن و گفتگوى استاد، وقفهاىايجاد كند و پيوستگى كلام او را [با حرف زدن خود] از هم بگسلد. اونبايد در بيان مطلب بر استاد سبقتبگيرد و در خط مشى گفتار اوخويشتن را در مسير گفتار او آورده و با وى هماوردى كند، بلكه بايددرنگ نمايد كه سخن استاد به پايان برسد و سپس سخن خود را به ميانآورد.
آنگاه كه استاد با او گفتگو مىكند و يا در جمع حاضران جلسهدرس، سرگرم بحث و مذاكره است، نبايد با شاگردان ديگر صحبتكند، بلكه موظف استسراپا گوش گردد و درس استاد را كاملا استماعنموده و تمام حواس و قواى خود را به منظور درك و فهم بيان اومتمركز سازد. اگر استاد، ضمن بيان مطلب، حكمتها و نكات دقيقى رابازگو نمايد و يا در توضيح مسالهاى به داستان يا شعرى تمثل جويد وشاگرد نيز از اين حكمتها و نكات و داستان و شعر، آشنايى قبلى داشتهباشد [نبايد خود را از اين گونه شواهد بىنياز جلوه داده و از استاد، روى برگرداند، بلكه] بايد بعنوان يك فرد ناآگاه و خالى الذهن، با تمامدقتبه گفتار استاد گوش فرا دهد و چنين وانمود كند كه با عطش شديدو علاقه وافرى خواهان چنان مطالبى است ...».
3- با نصيحتگر
هر كس به موعظه و پند و راهنمايى ديگرى مىپردازد، دوستدارد شاهد حسن توجه و گوش دادن او باشد و علايم پذيرش و تاثير وقبول را در او ببيند.
امام سجاد(ع) در باره حق نصيحتگر بر نصيحتشونده مىفرمايد:
«و حق الناصح ان تلين له جناحك و تصغى اليه بسمعك»;
حق ناصح (بر تو) آن است كه بال تواضع خويش را براى او نرمسازى و با گوش خود به سخن او گوش فرا دهى. اين شيوه، جامعه ومردم را بهتر به سمتبرخوردارى از راهنماييهاى دلسوزانه وانتقادهاى سالم و سازنده پيش مىبرد. حضرت على(ع) در بياناوصاف متقين، هنگام شنيدن آياتى از قرآن كه مشتمل بر بيم دادن الهىو موعظه و اندرز است، مىفرمايد:
«اصغوا اليها بمسامع قلوبهم»;
با گوشهاى جانشان به آن هشدارهاى الهى گوش مىسپارند.
از علل بىاثر بودن بسيارى از هشدارها، تذكرها، انتقادها و نهى ازمنكرها، آن است كه شنونده اين مواعظ و ارشادها، بنا بر بىتوجهىگذاشته يا خود را به ندانستن و نفهميدن مىزند، يا چندان اهميتى براىآنها قائل نيست. نتيجه قهرى چنين برخوردى نيز روشن است:دلسردى هشداردهنده از تذكر و ياس از تاثيرگذارى انتقاد سالم! زياناين نيز به مجموعه جامعه برمىگردد كه از نعمت ارشادهاى دلسوزانهو امر به معروف و نهى از منكر محروم مىماند و ملتبىتفاوت نسبتبه هشدارها و موعظهها، گرفتار غفلت و غرور، يا سنگدلى و قساوتمىشود.
4- با درددل كننده
خيليها دلهاى آكنده از غم و خاطرات تلخ و مشكلات ونابسامانيهايى دارند كه آنان را در فشار روحى قرار مىدهد. در پىدو گوش شنوايند كه با آنها درد دل كنند و با بازگويى دردمنديهايشانسبك شوند. آنكه عاطفه نشان مىدهد و به شكوهها و غمنامههاى يكدردمند گوش مىسپارد و خود را علاقهمند به شنيدن نشان مىدهد، با اونوعى همدردى كرده است. اين روحيه خوب و بزرگ، ستودنى است.
على عليهالسلام فرموده است:
«من السؤدد الصبر لاستماع شكوى الملهوف»
از بزرگوارى و آقايى است كه انسان براى گوش سپردن به شكوىو ناله دردمند، تحمل و صبر داشته باشد.
روحيه گرم و مردمدوستى و داشتن عواطف بشردوستانه، زندگيهارا گرمتر و بار سنگين غمهاى گرفتاران را سبكتر مىسازد.
5- پرهيز از پرحرفى
گرچه اين نكته به آداب گوش فرا دادن مرتبط نيست و بيشتر بهگوينده اختصاص دارد، ولى چون در رابطه متقابل با گوينده و شنوندهاست، قابل طرح و يادآورى است.
اغلب، تصور مىشود كه در مجالس، گوينده است كه چون نيرومصرف مىكند، خسته مىشود. شنونده كه كارى نمىكند، جز شنيدن!در صورتى كه اگر آمادگى براى شنيدن نداشته باشد، يا حرفها برايشتكرارى، غير مفيد و غير جذاب باشد، زودتر و بيشتر از گوينده خستهمىشود. از اينرو، گوينده خودش بايد حال شنونده و اقتضاى جلسه رامراعات كرده، از پرحرفى و «اطاله كلام» بپرهيزد. هر چند سخنورى ونطق، براى خود سخنران و گوينده، شيرين و خوشايند باشد.
در وصاياى حضرت خضر، چنين آمده است:
«اى جوياى دانش! گوينده كمتر از شنونده خسته و ملول مىشود. پس هيچيك از همنشينانت را (با پرحرفى) خسته مكن.»
6- بىاجازه گوش ندادن
از آداب اجتماعى مربوط به گوش دادن، رعايت اذن و اجازه است.اگر كسانى با هم صحبت مىكنند و مايل نيستند ديگرى سخنانشان را(بشنود، نبايد به صورت فضولى گوش دهد. يا بايد از محل سخن آنانبيرون رفت، يا خود را به كارى ديگر مشغول ساخت كه حرفهايشان بهگوش نرسد. حداقل آنكه بىتفاوت باشد، نه حساس براى گوش دادنو پى بردن به محتواى مكالمات آنان. فرقى نمىكند كه صحبتهايشانحضورى باشد، يا تلفنى. بويژه اگر انسان بفهمد كه آنان علاقهمندند كهديگرى حرفها را نشنود; چون گاهى حرفها خصوصى است و راضىنيستند ديگران آگاه شوند.
در اين باره نهىهايى شده است. از جمله در اين سخن امامصادق(ع):
«من استمع الى حديث قوم و هم له كارهون، يصب فى اذنيه الآنك يومالقيامة»;
كسى كه به سخن گروهى گوش دهد، در حالى كه آنان، آن راخوش نداشته باشند (و تمايلى به شنيدن او نداشته باشند) روز قيامت،در گوشهايش سرب گداخته ريخته مىشود.
گوش نشستن و «استراق سمع»، از آداب ناپسند اجتماعى است كهگاهى مفاسد و پيامدهاى تلخ به دنبال دارد.
پس، كار ساده و معمولى «شنيدن» و «گوش دادن»، اين همه آداب ورسوم، تاثير و تاثر زمينهها و عواقب و حد و حدود و حق وحقوق دارد.
بهرهمندى از مراعات اين حقوق و حدود و شرايط هم «هنر» است،«هنر خوب گوش كردن!».
موفق باشید
علاقه مندی ها (Bookmarks)