RE: تغییر محل تحصیل بخاطر ترس از روبرو شدن با یکی از دانشجو
خیلی دلم گرفت پست 12 رو خوندم!
آخه یعنی مشکل روانی دارم؟
آخه این کارا یعنی چی؟
دلم میخواد بگم به خودت بیا
ببین چی میگم!
داستان اینه:
آقا صابر از یه دختری خوشش اومد
متاسفانه از بدترین نوع دوست داشتن ، چرا بدترین نوع ؟ چون توی دنیای واقعی هیچ اتفاقی نیفتاد و آقا صابر فقط بهش فکر میکرد و اینجوری برای خودش یه دنیای غیر واقعی ساخته بود !
همه هم میدونیم که توی دنیای غیر واقعی همه چی یه جورایی بزرگ و خوشگل و رمزآلوده !
حالا اون همه احساس قشنگ (برای آقا صابر ) تبدیل شده به احساس بد و فرار ! چرا ؟ چون یکی از اون دنیا بیرونش کشیده ! کی ؟ عقل و واقع نگری آقا صابر !
حالا این اخویِ ما همه ش داره اذیت میکنه ! انگار یکی از خواب بیدارش کرده !
چرا مشاوره نرفتی؟
حداقل کاری که میتونستی انجام بدی این بود ! به جای اینکه انقد اخوی ما رو به چالش بکشی ، لطقا برو پیشیه آدم کاردان که یه راه جلوی پات بذاره !
اینا رو گفتم ، میخوای ناراحت شی ، بشو ! اما لطفا به خودت بیا
به خدا میدونم ناراحتی و اذیت میشی ، اما این راهی که میری اشتباهه! اگه میخوای ناراحتی کنی و غصه بخوری اونم راه خودشو داره
بابا به خدا ، خدا قهرش میگیره ! اون دنیا چه جوابی میدی که با زندگی این دنیات چه کردی؟
اینم لطف خدا در نظر بگیر و بهترین تسکینت این باشه که خدا داره میبینه که درد داری و همراهته !
توش نمون آقا صابر
اینم یه گذرگاهه...
ازش بگذر
تصمیم بگیر
از همین الان
دوباره از نو شروع کن
به خدا اگه بخوای میشه
اينا رو هم اضافه كن:
ببين شما گفتي از يه دختري خوشم اومده ، نتيجه تاپيك قبليت اين شد كه يا اقدام رسمي ،يا فراموش شدن!درسته؟
شما گفتي ميخواي به يه سري اهدافت برسي و فعلا نميتوني ازدواج كني ، پس راه دوم رو انتخاب كردي.
چرا؟چون دلت ميخواست تصميمي بگيري كه براي زندگيت بهتره!
اما حالا داري با خودت چيكار ميكني؟؟؟
ببين برادر من ، ازت خواهش ميكنم يه حتما برو پيش مشاور،لطفا،اونجا راحت حرفاتو بگو،مطمئنم نتيجه ميگيري.
اينها هم كه ميگي من قبلا فلان كار رو ميكردم و فيلم و مجله و ... ، اما حالا نه ، پس فاتحه من خونده ست!
منم قبلا يه چيزايي جزء لاينفك زندگيم بود ، اما حالا ديگه نه!
يه سري هاش سليقه م عوض شد،يه سري هاش وقت نداشتم ، خيلي هاش به خاطر استرس رابطه اي كه داشتم و حالا تموم شد!
يا همگي با هم مشكل داريم!!يا اينا كه ميگي طبيعيه! تازه مطمئنم اندازه من مجله نداشتي!!!!!
خدائيش ميگم داداش من ، به خدا اونقدري كه من طرفمو دوست داشتم و دارم ، كسي رو نديدم اونجوري عاشق باشه.
ولي اون موقع وقتي ميديدم دوست داشتنم ديگه داره از حد ميگذره ، به خودم ميگفتم آخه دختر،اينم بشره،عين بقيه آدما،انقد براي خودت گنده ش نكن ، اين هم بوي خاك ميده،الان انقد بي عيب ميبينيش و برديش بالا،اما مطمئن باش اين هم كلي نقص داره...
از بهترين درسهايي كه من ازش گرفتم همين بود كه سعي كن سالم زندگي كني..
ببخشيد خيلي پست گذاشتم،سعي ميكنم ديگه چيزي نگم مگه اينكه باز اينجوري طاقت نيارم
[size=medium][align=center]هیچ وقت نگذارید كه هیاهوی بقیه صدای درونی شما را خاموش كند
و شجاعت این را داشته باشید كه از احساس قلبی تان و ایمانتان پیروی كنید...[/align][/size]
علاقه مندی ها (Bookmarks)