سلام
ان شاالله به آنچه که دوست دارید برسید اما هیچ وقت به هیچ کسی بی اندازه وابستگی نداشته باش مخصوصا کسی که از همین اول بسم الله چنین وضعیتی رو برای شما به وجود آورده
در مورد مهریه تون لطفا توضیح بدید.
تشکرشده 72 در 24 پست
سلام
ان شاالله به آنچه که دوست دارید برسید اما هیچ وقت به هیچ کسی بی اندازه وابستگی نداشته باش مخصوصا کسی که از همین اول بسم الله چنین وضعیتی رو برای شما به وجود آورده
در مورد مهریه تون لطفا توضیح بدید.
mohi (چهارشنبه 20 اسفند 93), یاقوت قرمز (چهارشنبه 27 اسفند 93), نادیا-7777 (شنبه 09 اسفند 93)
تشکرشده 13 در 12 پست
سلام...دوست گلم ...خیلی خوشحالم که جواب دادی حرفات ارومم کرد..راستش من هردفعه رفتم پزشک قانونی نامه بگیرم گفتن بایدبری کلانتری شکایت کنی و بااینکاریه نامه هم درب خونه اونا میره...من نمیخواستم بفهمه همچین کاری کردم...و کلید خونه رو واقعاچندنفردیدن شاهددارم خداروشکر...و به خانواده م هم دیشب گفتم دیگه بجای من تصمیم نگیرن..فعلا ساکت شدن من تقریبا 2هفته هست که به شوهرم زنگ نزدم اس هم نمیدم...امرروز ازطریق دوستم فهمیدم که باسرکاررفتن من مخالف..ولی من ازتیرماه میرم سرکار..اوضاع روحی وروانی هم بهترشده بود..ولی کلادنبال بهانه ست...بامن سرلج داره..اصلاباورم نمیشه رفت پیش وکیل..چطور یه مردمیتونه اینقدرسنگ دل باشه..نمیدونم چرا ازقدرتمندشدن من میترسه...درصورتیکه من واقعا زن بد وسواستفاده گری نیستم...فقط باحقوقم نیازهای خودموبرطرف میکردم همسرم وضع مالیش خوبه ولی خسیس..مثلا فقط ماهی 100هزارتومن بهم پول میدادومنم توی خانواده خوبی بزرگ شده بودم و برام تعجب اوربود...وباز اگه میگفتمم پول باید براش دلیل می اوردم که چرا پولم تموم شده..حتما به حرفایی که زدی گوش میدم..بنظرت ممن اشتباه کردم رفتم پیش مشاور..؟؟؟؟؟واون از دوست همسرم خواست... که باترفند همسرمورو ببره پیشش که باهاش صحبت کنه...بنظرتون کارم اشتباه بوده..؟؟؟؟دم عید خیلی دلم میخواست سال جدید خونه م بودم همین دلیل بی تابی منه...
mohi (چهارشنبه 20 اسفند 93)
تشکرشده 10,024 در 2,339 پست
سلام مجدد
نامه پزشكي قانوني رو فقط به خود شما ميدن و كلانتري هيچ نقشي اين وسط نداره.با مداركت ميري پزشكي قانوني و خواسته ات رو ميگي.برخي مواقع ميگن بايد از 110 نامه داشته باشي كه معرفيت كنن به پزشكي قانوني كه اونم همسرت در جريان قرار نميگيره.ميري از همون كلانتري محلتون معرفي نامه ميگيري و ميري پزشكي قانوني .شما تا شكايت نكني هيچ نامه اي براي همسرت فرستاده نميشه.
دوست خوبم
اين دوست مشترك و واسطه گري رو هم بذار كنار.خوب گوش كن به حرفام.شما الان به ارامش احتياج داري....فقط ارامش....اگر ارامشت رو برقرار نكني ممكنه اشتباه ترين تصميمات رو بگيري.
خودت داري از همسرت بازي ميخوري.به قول اني يكي از مشاوراي سايت داري وارد بازي كه همسرت راه انداخته ميشي.و همسرت هم ميدونه كه شما از طريق اين دوست خبرا رو ميگيري.
مثلا الان فهميدي با كار كردنت مخالفه....چه كمكي بهت كرد؟غير از اينكه يه دغدغه فكر ي ديگه برات ساخت.
شما اشتباه نكردي رفتي پيش مشاور.اما براي زندگي قدم بردار كه دو طرفه باشه.اگر به زور همسرت رو بخواي ببري پيش مشاور نتيجه عكس ميده.الان كه حرف طلاق و ايناست نبايد صحبتي از مشاور بشه.چون همسرت عصبانيه و ممكنه به خاطر لجبازي كردن با شما نياد....بذار اروم بشه....شما اروم بشي...و بعد سر فرصت باهمديگه صحبت ميكنيد.
مشكلات تو زندگي همه زنها و شوهرها هست . شما نه اولين و نه اخرين زني هستي كه دم عيد خونه خودت نيستي.فكرشو بكن شايد هزاران دختر مثل شرايط شما هستن.يكيش دوست خودم.كه يكماهه با همسرش كتكاري كرده و خونه پدرشه .
توكل به خدا كن.اراامش خودتو همسرت رو حفظ كن و با سياست برو جلو.به اميد خدا حل ميشه.
گاهی برای رشد کردن باید سختی کشید،گاهی برای فهمیدن باید شکست خورد،گاهی برای بدست آوردن باید از دست داد،چون برخی درسها در زندگی فقط از طریق رنج و محنت آموخته میشوند.
تشکرشده 13 در 12 پست
سلام عزیزم مرسی که راهنمایی میکنی...من شدیدابه همسرم وابسته هستم...واین روزابرام خیلی سخت میگذره...خیلی وحشتناک..تپش قلب دارم.عصبی شدم..هرروز دلم برای خونه وزندگیمو خودش تنگ میشه..الان دم عید..اگه ما اشتی نکنیم خیلی بدمیشه ممکنه هیچوقت دیگه اشتی نکنیم...اوضاع بخاطرغرورکاذب شوهرم بدترشه...ازطرفی خانواده من همش اصراروپافشاری میکنن جداشو...میخواستم یه هفته دیگه برم خونه خودم به بهانه اینکه یه چیزی نیاز دارم...ومیخوام ازاین فرصت استفاده کنم وباهاش حرف بزنم..ولی نمیدونم چطورباهاش حرف بزنم...چطورارومش کنم.چی بهش بگم..بااینکه میدونم باباش مریض..امیدوارم تا اون موقع مرخص شه ..چطور شوهرمواحساساتی کنم..من نمیخوام این دعوا تا عیدطول بکشه..راهنمایی کنید....بچه ها چطورمیشه ازنظرات فرشته مهربان وسایرمشاورها استفاده کرد من بلدنیستم...بچه ها بهم کمک کنید..دوست شوهرم بهم میگه هرروز یه اس قشنگ برای شوهرت بفرست بزار دلش تنگ شه..ولی شماها میگین اینکاررو نکن کوچیک میشی..
- - - Updated - - -
سلام عزیزم مرسی که راهنمایی میکنی...من شدیدابه همسرم وابسته هستم...واین روزابرام خیلی سخت میگذره...خیلی وحشتناک..تپش قلب دارم.عصبی شدم..هرروز دلم برای خونه وزندگیمو خودش تنگ میشه..الان دم عید..اگه ما اشتی نکنیم خیلی بدمیشه ممکنه هیچوقت دیگه اشتی نکنیم...اوضاع بخاطرغرورکاذب شوهرم بدترشه...ازطرفی خانواده من همش اصراروپافشاری میکنن جداشو...میخواستم یه هفته دیگه برم خونه خودم به بهانه اینکه یه چیزی نیاز دارم...ومیخوام ازاین فرصت استفاده کنم وباهاش حرف بزنم..ولی نمیدونم چطورباهاش حرف بزنم...چطورارومش کنم.چی بهش بگم..بااینکه میدونم باباش مریض..امیدوارم تا اون موقع مرخص شه ..چطور شوهرمواحساساتی کنم..من نمیخوام این دعوا تا عیدطول بکشه..راهنمایی کنید....بچه ها چطورمیشه ازنظرات فرشته مهربان وسایرمشاورها استفاده کرد من بلدنیستم...بچه ها بهم کمک کنید..دوست شوهرم بهم میگه هرروز یه اس قشنگ برای شوهرت بفرست بزار دلش تنگ شه..ولی شماها میگین اینکاررو نکن کوچیک میشی..
mohi (چهارشنبه 20 اسفند 93)
تشکرشده 12 در 5 پست
سلام عزیزم منم با پیشنهاد قطع رابطه موافق ترم تو الان پر از استرس هستی و هیچ کس به این همه استرس روی خوش نشون نمیده پس انتظار نداشته باش با دیدن تو همه احساسش برگرده مهمترین کار اینه که چند روز فکر کنی مجردی !توذهنت تصور کن و برگرد به همون زمانی که شوهرت تو رو بین این همه دختر واسه همراهی تو تمام زندگیش انتخاب کرد،خوشگلم مطمین هستم شوهرت خیلی دوستت داره که هنوز از طریق دوستش غیرمستقیم بهت آمار علایقش رو میرسونه آروم باش زیبا قوی مستقل ،بی نیاز و قوی تا بخواد تو همیشه کنارش باشی محکم باش یه ماه دو ماه زمان زیادی برای بخشیدن اشتباهاتت نیست مردا سرعتشون کمتره تو آروم شدن بزار یکم تنها باشه و خودش رو پیدا کنه اینجوری جای خالی تو رو هم حس میکنه انششاله
تشکرشده 13 در 12 پست
یکی یدونه سلام...وقتی برام نوشتی شوهرم دوستم داره گریه کردم..نمیدونم واقعا شک کردم...من روزای خیلی خوبی توی زندگیم بود حتی این اواخرمیخواستیم بریم دبی..جشن عروسی من خیلی بود..ماه عسل نرفته بودیم..هرچی شوهرمومنت میککردم..قبول نمیکرد..اتفاقات بدی قبلا برام افناده...توی همه اونا هردوتامون مقصربودیم..بدی شوهرم اینه که وقتی بامن قهرمیکنه فقط به بدی هام فکرمیکنه..ولی من برعکس..دوستش عیدمیره کیش..البته خانوم ش هفته بعد میره چون فامیل دارن..دیشب هم من مهممان شون بودم..بهش گفتم اگه بری کیش 5 روز اول میام...اونجا..اونام قبول کردن..همش دلم میخوادازخودم فرارر کنم...خونه خودم نزدیک خونه مادرم..پیاده 10دقیقه راه..وهمسرم همیشه توی مغازه دوستش میمونه سرکوچه مادرم ایناست...شوهرم میدونه بی اندازه دوستشدارم...من 40روزیس وزیارت عاشورا نذرکردم...هرروز میخونم...بچه ها شماها چی فکرمیکنید فکرمیکنید اشتی میکنیم...وکیل خودش بهم میگفت طلاق بگیر شوهرت روانی برات ارزش قایل نیست..پشت سرت حرف میزد اینجا...من بهش گفتم شوهرم عصبانی میشه کنترل خودشونداره...ولی ازاون روز حسابی بهم ریختم..
mohi (چهارشنبه 20 اسفند 93)
تشکرشده 333 در 122 پست
عزیزم سلام احساست قابل درکه.الان اگه بری سمت ایشون جواب مناسبی نمیگری و بلکه ایشون رقبتش به اینکه شمارو اذیت کنه بیشتر میشه. من احساس میکنم همینکه همسرت مطمئن شما دوسش داری بیتابی و میبخشیش هر رفتاری داشته باشه باعث شده انقد بیاحترامی کنه و برات ارزش قایل نشه
عجول نباش همیشه شما رفتی سمتش الانم میدونه که میری ولی آخه تا کمی؟هرجور رفتار کرد شما خودتو کوچیک کنی زنم باید کمی غرور زنانه داشته باشه.کمی دلبری بلد باشه.رفتار همسرت درست نبوده صددرصد لجبازی شما هم و بحثو جدل کارو خراب هر کرده.در این لحظه های حساس بهتره از مشاور حضوری یا مشاورین سایت کمک بخای.امیدوارم هرآنچه خیر و صلاحته رقم بخوره.
گیسو کمند (چهارشنبه 13 اسفند 93)
تشکرشده 70 در 35 پست
فکر میکنم کاملا تو وشوهرتو درک کنم. همسرت خیلی خوب تونسته روح و روان تورو در اختیار خودش بگیره. اون با روحیات تو بیشتر از خودت آشناست. میدونه بی تابش میشی. میدونه به خاطرش با خانوادت کنار نمیای. میدونه تو عاشق زندگیت هستی و فقط در کنار اون آرامش میگیری.
بیا ایندفعه بهش ثابت کن که تو خودتو بیشتر از اون دوست داری . بهش ثابت کن تنها نیستی تا از زور تنهایی به اون پناه ببری. بهش ثابت کن خانوادتو دوست داری و تو زندگیت هدف داری. بهش بفهمون بدون اون زندگیت تعطیل نمیشه.
در نبود اون مشغول باش . شاد باش. رشد کن. تفریح برو.
همسرت خیلی زیرکه بهت اطمینان میدم از کوچکترین رفتارهای تو باخبره.
تو باعث شدی همسرت لوس بشه. بی مسئولیت بشه. بچه بهانه گیری بشه که تو براش مامانش بشی و آرومش کنی. دست از این کارها بردار.
سهم مسئولیت زندگی خودشو به خودش پس بده. تو فقط مسئول سهم خودتی.
اگه تونست وظایف سهم خودشو خوب انجام بده اونوقت میتونی بهش اطمینان کنی بعنوان یک مرد. و تو وقتی میتونی بهش اطمینان کنی که از طرف اون هم قدمی برای رفع مشکل ببینی. وقتی قدمی برداشت بدون که جای امیدی برای ادامه زندگی هست.
بهت توصیه میکنم فقط مسئول سهم خودت باش. در غیر اینصورت تو زندگی داغون میشی.
میدونی! اون باید اونقدر تنها بمونه تا مغزش به کار بیفته. تاقبل از اون وقت اقدامی نکن. قبل از اینکه به عقلش رجوع کنه ،تو دوباره به کودکی برش نگردون.
mohi (چهارشنبه 20 اسفند 93), گیسو کمند (چهارشنبه 13 اسفند 93), نادیا-7777 (دوشنبه 11 اسفند 93), هم آوا (سه شنبه 12 اسفند 93)
تشکرشده 13 در 12 پست
سلام بچه ها خوبین..امروز دوستم بهم زنگ زد..قراره فردا همسرم بره خونه شون ناهار.امیدوارم بره زیرقولی که به دوستم داده نزنه...من به دوست خودم اعتماد دارم ومیدونم که هیچی به شوهرش نمیگه..کلی بامن حرف زد..گفت من از طرف خودم میخوام باهاش حرف بزنم به من گقت تو بیا توی اتاق خواب بشین وگوش بده ببینه شوهرت چی میگه.ببین ازچی دلخوره...وتااخرحق نداری ازاتاق بیرون بیای وهیچوقت حق نداری یه روزی اگه اشتی کردی ایناروبگی بهش..بچه ها من صدای دکترحبشی رو گوش کردم...خیلی جاها من مقصربودم خیلی جاها هم اون ..واقعانصف نصف..حالا قراره دوستم فردا این پیام های صوتی دکتر حبشی کلید زن به شوهرم بده که گوش کنه...و قسمت 1 و3 روابط زناشویی...قسمت 2 رو نمیدم چون اشتباهات منو میگه و گفته که شوهرت طلاقت میده...بچه ها چیکارکنم...اینا پیشنهاددوستم بود.. اگه پیام های صوتی دیگه هم هست که تحریکش کنه بهم بگید...خواهش میکنم....بچه ها من شنبه هم امتحان دارم...اصلاتمرکز ندارم..
mohi (چهارشنبه 20 اسفند 93)
تشکرشده 7 در 3 پست
به نظر من شاید بهتر باشه شما کمتر موضع خودتو تو این قضیه نشون بدی ، و به هردتون اجازه فک کردن بدی
گاهی وقتا نباید به طرف مقابل نقطه ضعف و نشون داد چون ممکنه به قیمت نابودیه خودش از نقطه ضعف شما استفاده کنه!
این که همسرتون متوجه شدن بحث طلاق شدیدترین عذابیه ک میتونن بتون بدن از همین روش استفاده کردن بدون اینکه به اسیبی ک به خودشون وارد میشه فک کنن
پس منطقی و اروم باشین و اجازه بدین هردوتون برای ساختن زندگی مشترکتون تلاش کنین
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)