به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 21
  1. #11
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 28 آذر 99 [ 01:10]
    تاریخ عضویت
    1387-2-31
    نوشته ها
    1,208
    امتیاز
    22,636
    سطح
    93
    Points: 22,636, Level: 93
    Level completed: 29%, Points required for next Level: 714
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteranSocial10000 Experience Points
    تشکرها
    6,336

    تشکرشده 3,618 در 912 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    142
    Array

    RE: آیا پذیرش تنها راه حل این مساله ست؟

    "فكر كن كه چرا دلت مي خواهد كه باورهاي ذهني خودت را كه هيچ گارانتي بر درست و نادرستي آن وجود ندارد ، به ديگران منتقل كني و آنها را وارد چارچوبهاي از پيش تعيين شده ي خودت بياري"

    شاید برای اینکه اون باور ذهنی رو باور کردم. و به دنبال گزینه هایی رفتم که اون باور رو تایید کردند و اون گزینه ها رو پررنگ کردم و الگو قرار دادم و به اساس درستی یا نادرستی اصل مطلب فکر نکردم و تقویتش کردم.
    آیا تمام آن چیزی که بهم رسیده از جامعه، دوست و خانواده غلط بوده؟

    ديدگاهت را از ازدواج بنويس .[color=#000000]
    من فکر می کنم ازدواج یه رابطه دوطرفه ست که دو تا انسان، مثل دو تا دوست به همدیگه کمک میکنند که رشد کنند! این رشد میتونه جنبه ی مادی و معنوی داشته باشه! دو تا انسان که دست به دست هم میدن که با هم برن بالاتر! همدیگر رو تقویت میکنند که با احساس آرامش و امنیت و عشقی که بهم میدن باعث رشد هم میشن!

    يك ازدواج اهداف شخصي و اهداف جمعي دارد . اهداف شخصي خودت را شناسايي كن

    [color=#0000CD]اهداف شخصی من از ازدواج
    1. برای اینکه منبع مالی داشته باشم که ساپورتم کنه!
    2. نیازه به محبت کردن و محبت دیدنم رو برطرف کنه!
    3. یه امنیت روانی برام فراهم بشه!
    4. تجربه ی عاشق شدن و عاشق بودن رو داشته باشم!
    5. و اینکه دنیا رو از دریچه ی نگاه یه جوون دیگه هم ببینم برای به دست آوردن تجربه های تازه تر!
    و البته مسئله ی رابطه ی فیزیکی با کسی که شرعا همسرم هست!

    نمی دونم یه ازدواج میتونه چه اهداف جمعی رو در بر داشته باشه؟! اما من احساس می کنم اینها میتونه نمونه ای از اهداف جمعی ازدواج باشه!
    شاید مثل به ثمر رسیدن دو تا گل باشه!
    احساس خوشبختی که میتونی داشته باشی و انتقالش بدی!
    و کم کردن مسئولیت های فردیت از دوش خانواده و پذیرفتن مسئولیت اعمال و کارهای خودت!

  2. کاربر روبرو از پست مفید del تشکرکرده است .

    del (جمعه 07 مرداد 90)

  3. #12
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 28 آذر 99 [ 01:10]
    تاریخ عضویت
    1387-2-31
    نوشته ها
    1,208
    امتیاز
    22,636
    سطح
    93
    Points: 22,636, Level: 93
    Level completed: 29%, Points required for next Level: 714
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteranSocial10000 Experience Points
    تشکرها
    6,336

    تشکرشده 3,618 در 912 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    142
    Array

    RE: آیا پذیرش تنها راه حل این مساله ست؟

    [align=center]

  4. #13
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 28 آذر 99 [ 01:10]
    تاریخ عضویت
    1387-2-31
    نوشته ها
    1,208
    امتیاز
    22,636
    سطح
    93
    Points: 22,636, Level: 93
    Level completed: 29%, Points required for next Level: 714
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteranSocial10000 Experience Points
    تشکرها
    6,336

    تشکرشده 3,618 در 912 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    142
    Array

    RE: آیا پذیرش تنها راه حل این مساله ست؟

    "ارزش هايي كه با اين ازدواج حاصل شده را به روي كاغذ بياور مثل ارزش معنا - امنيت عاطفي - امنيت خانوادگي و.....ببين اگر در هر امنيتي دچار مشكل ( فكري - احساسي - عاطفي ) هستي از جايگاه كدام ترس است و چرا و ....و در نهايت برايش راه حل پيدا كن . "

    [color=#0000CD]مهم ترین چیز و یا شاید بزرگترین موردی که در جواب این سوال میتونم بگم، امنیت عاطفی هست که به دستش آوردم و باعث شده هیچ وقت به چیز دیگه ای فکر نکنم! و البته شاید بیشترین ترسم هم از همین ناحیه باشه که بزرگترین ضربه رو به خودم و همسرم میزنم!
    من یه امنیت عاطفی قوی به دست آوردم که نمی خوام از دستش بدم! ترس از دست دادن این امنیت!
    چرا می ترسم؟ برای اینکه توی دوران کودکیم هیچ وقت این امنیت رو نداشتم و توی دوران نوجوانی و جوونیم نخواستم که از راه های دیگه ای به دستش بیارم! بنابراین نمی خوام حالا که دارمش از دستش بدم!

    خدایا! شکرت! آنی جان! من بالاخره فهمیدم که چه اتفاقی داره توی فکر و ذهنم میافته!
    ممنونمممممممممممممممممممم مممممممممممممممم ازت آنیِِِِِِِِِییییییییییییی ییییییییییییییییییییییییی ی!
    دوستت دارمممممممممممممممممممممم ممممممم آنی!
    حالا! باید براش دنبال راه حل باشم!
    خواهش می کنم در مورد پیدا کردن راه حل کمکم کن!


    اما منظورت از ارزش معنا رو متوجه نمی شم! میخوام برام توضیح بدی، لطفا؟

    [color=#0000CD]ترس از حرف مردم و مورد قضاوت اشتباه قرار گرفتن هم دومین ترسی هست که همیشه دارم؛ اینکه الان دیگران چه قضاوتی در مورد من و انتخابم و خانواده ای که تشکیل داده ام؛ دارند؟

  5. کاربر روبرو از پست مفید del تشکرکرده است .

    del (پنجشنبه 06 مرداد 90)

  6. #14
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 23 آذر 91 [ 09:19]
    تاریخ عضویت
    1387-10-07
    نوشته ها
    4,074
    امتیاز
    23,640
    سطح
    94
    Points: 23,640, Level: 94
    Level completed: 29%, Points required for next Level: 710
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    16,488

    تشکرشده 16,567 در 3,447 پست

    Rep Power
    425
    Array

    RE: آیا پذیرش تنها راه حل این مساله ست؟

    خوشحالم كه داري رو به جلو ميري و اميدوارم راه حلهاي مناسب را پيدا كني و در پذيرش افت و خيزهاي جريانات احساسي و فكري و ...خود و همسرت باشي .


    ارزش معنا : روزي كه همسرت را انتخاب مي كردي او را فردي شوخ طبع - اجتماعي - جذاب - باايمان و.........( معيارهاي انتخابي دروني و بيروني ) ديدي و حس كردي كه چقدر او را دوست داري و .......و تك تك اين كلمات برايت معنايي داشت و حس و حالي را در تو بيدار مي كرد و انرژي به وجود مي اورد و ....


    كل مجموعه ي اين اتفاقات براي تو يك ارزشي را معنا كرد كه محصولش شد دوست داشتن همسرت - تصمصيم گرفتن در مورد او و خودت و زندگي ات و انتخاب او در جايگاه مرد زندگي و شانه به شانه ات و........با او حس كردي كه امنيت عاطفي ات در سيستم خانوادگي ( جديد ) تامين مي شود و در نتيجه حضور او و زير سايه ي ارزشهاي مختلف ( شغلي - اجتماعي - خانوادگي - مالي - جنسي و.....) ارزش معنايت رشد بيشتري پيدا كرد و .............


    و چه مي شود كه امروز از جايگاهي ناشناخته خودت و زندگي ات دچار بحران مي شويد و بحران را تجربه مي كنيد ؟!



    يادت باشه كه در اين دنيا هيچ چيز ثبات ندارد حتي احساسات انسان و نوسانات و افت و خيزهاي رابطه و مسائل و مشكلات و بحران ها از عواملي هستند كه نمودار امنيت هاي ما را دچار افت و خيزهاي بسيار مي كنند كه در اين مرحله بحث مهارتي و كنترل راهگشا است تا در بازي زندگي با چشم انداز برنده - برنده افت و خيزها را تحت كنترل بگيريم و بر بحران غلبه كنيم و وارد دنياي ترس ها نشويم .

    ريشه عدم امنيت عاطفي تو را در بحران ها درك مي كنم و حال كه اين امنيت در رابطه با همسرت به دست آمده ترس از دست دادن وترس از قضاوت مردم و ....در بحرانها تو را به وادي ترس ها مي كشاند و.....

    اولين گام همين آگاهي است كه خودت را بشناسي و بداني كه نقطه ي آسيب پذيريت در بحران هاي زندگي كجاست و فراموش نكردن اين نقطه ي آسيب پذير و كار كردن روي آنهاو رسيدن به باور هاي لازم .


    و باز يادت باشه كه مردم مي توانند و اختيار افكار و احساسات و اعمال خود را دارند .تو نبايد وجودت وابسته به آنها باشد و بايد بيش از اينها قوي بود كه حرف و نگاه مردم ترا به وادي ترس هايم بكشاند و.....

    مردم يا تو را تائيد مي كنند كه تائيد آنها به چه درد تو مي خورد يا تكذيب مي كنند كه تكذيب آنها چه گره اي از مشكل تو حل مي كند ؟!!!


    خودت باش -به همسرت اجازه بده خودش باشد . آنچه جز و باورهاي توست را رعايت كن و سعي كن كه گام هايت در راه باورهايت ( حال يا با نام خدا و پيغمبر - يا با نام رعايت اخلاقيت و انسانيت يا .....) باشد بقيه اش هم كه مي شود نگاه تائيد طلبانه و مهرطلبانه و ....كه سر جمع دو زار نمي ارزد اما خودت بايد به اين باور برسي كه بايد چگونه و براي خودت و خوشحالي خودت با حفظ تعهدات و مسئوليتها و ....زندگي كني و خوشحالي بكاري و درو كني و سهم اين خوشحالي را با همسرت شريك شوي و ......

    به عبارتي بقيه اش( حرف مردم ) كشك است دختر جان .اجازه بده مردم كشك خودشان را بسابند


  7. 6 کاربر از پست مفید ani تشکرکرده اند .

    ani (دوشنبه 17 مرداد 90)

  8. #15
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 23 بهمن 94 [ 20:39]
    تاریخ عضویت
    1390-3-01
    نوشته ها
    97
    امتیاز
    4,948
    سطح
    44
    Points: 4,948, Level: 44
    Level completed: 99%, Points required for next Level: 2
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsRecommendation Second ClassVeteran
    تشکرها
    100

    تشکرشده 100 در 53 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: آیا پذیرش تنها راه حل این مساله ست؟

    خانم دل عزیز

    هر چه بیشتر حساس باشی همسرت بیشتر اون کاری که دوست نداری انجام دهد را انجام خواهد داد
    تا کم کم حساسیت شما را کاهش دهد

    خودتون میگید که چشم ناپاک نیست و منظوری نداره و روابطتون هم خوبه
    پس سخت نگیرید

    امضای طاهره را خوانده اید؟

    نه از آغاز چنین رسمی بود
    و نه فرجام چنین خواهد شد
    که کسی جز تو
    تو را دریابد ..

    هیچکس را حتا اگر واقعا خطاکار هم باشد (که البته همسر شما منظوری ندارد و خطایی نکرده)و بر خلاف میل شما رفتار کند با تزریق عقاید خودتان به ایشان نمیتوانید تغییر دهید
    با زور و کنترل و اجبار و حساسیت نشان دادن باعث میل و رغبت بیشتر ایشون خواهید شد چه بسا ممکن است با زیاده از حد منع کردنشون نه تنها از بگو بخندیشون و شوخ طبعیشون در جمع بلکه سر هر مساله دیگری
    باعث شوید اگر تا قبل بدون منظور عمل میکردند خدایی ناکرده افکاردیگری هم به ذهنشون خطور بکند و آن موقع هست که زندگی به کامتان نلخ خواهد شد
    و دیگر نخواهید توانست کاری انجام دهید
    پس با گیر ندادن و ساده گذشتن از موضوع و راحت برخورد کردن و همراهی با همسرتان بگذارید در حد همین شوخ طبعی بدون منظور باقی بماند.

    تجربه شخصی من هست و با خیلی از خانمهای دیگر که به همسرشون حساس بوده و گیر داده اند برخورد داشتم
    در نهایت همه پشیمان شده و به همین نتیجه رسیده ایم که حساسیت روی همسرانشون چه همسر مورد و منظور داشته باشد و چه نداشته باشد در نهایت نتیجه ای عکس میدهد
    به خصوص اگر هر روز بخواهیم ایشان را موعظه کنیم
    و یا شماتتش کنیم که چرا کاری بر خلاف ارزشها و عقاید ما انجام داده اند
    مسلما خود ما هم همیشه به دل همسرمون راه نمیاییم و لغزشهایی داریم و گاه ممکن است کاری بر خلاف عقاید ایشون انجام دهیم
    پس راحت از کنار مساله بگذرید و خوش باشید
    چون اکثر خانمهایی که به همسرشون زیادی حساس هستند فقط خودشون را خسته و ناراحت میکنند و باعث بروز پیری زودرس و ناراحتی های دیگر در خود میشوند

  9. 3 کاربر از پست مفید مادر تشکرکرده اند .

    مادر (جمعه 07 مرداد 90)

  10. #16
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 28 آذر 99 [ 01:10]
    تاریخ عضویت
    1387-2-31
    نوشته ها
    1,208
    امتیاز
    22,636
    سطح
    93
    Points: 22,636, Level: 93
    Level completed: 29%, Points required for next Level: 714
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteranSocial10000 Experience Points
    تشکرها
    6,336

    تشکرشده 3,618 در 912 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    142
    Array

    RE: آیا پذیرش تنها راه حل این مساله ست؟

    آنی جان! چند وقتی هست که توی تمام لحظاتی که در جمع هستیم؛ این جمله رو در ذهنم مرور میکنم که " همسرم شخصیت مستقلی داره؛ و اعمال و رفتارهای اون به من مربوط نمیشه و من حق ندارم که او رو محدودش کنم!" بنابراین آروم میشم و دیگه هیچ فکر اضافه ای به ذهنم خطور نمیکنه و همه چیز در لحظه حل میشه!
    از این بابت خوشحالم!
    اما؛ اما ذهنیتم نسبت به راحتی بیش از حدش با جنس مخالف حل نشده! هنوز نمی تونم بپذیرم که همسرم میتونه خیلی راحت تر از این حرفها با همه ی خانوم ها راحت بشه؛ و البته یک بار قبلا در پاسخ مخالفتم شنیده بودم که گفت: خواهش می کنم کاری نکن که فکر کنم؛ چه خبره!!! حتما چیزی هست که تو اینقدر حساسی!
    و من نمی خوام واقعا با دستهای خودم همسرم رو به این سمت هل بدم؛ بنابراین در این مورد هم راهنماییم کنید!
    آنی عزیزم؛ در مورد ارزش معنا واقعا زیبا نوشته بودی! بهش فکر کردم؛ اما من هیچ وقت موقع انتخاب همسرم؛ شناختی از ایشون به دست نیاوردم؛ راستش نه راهش رو بلد بودم و نه فرصتی داشتم که بخوام به این شناخت دست پیدا کنم و همه چیز در دو هفته شکل گرفت؛ دو هفته ای که من فقط چند ساعت در اون با همسرم صحبت کردم، و من هیچ وقت به اون چیزهایی که الان دست پیدا کردم و شناختی که الان نسبت به خودم و همسرم دارم، اون موقع نداشتم!
    و راستش من با یه احساس سردرگمی همسر ایشون شدم!
    البته ناشکر نیستم و با همه ی این اتفاقات، همسرم رو بسیار دوست دارم و دیروز بود که خدا را شکر کردم بخاطر داشتن همچین مردی که تمام احساس، و وجود و قلبش فقط برای خانواده اش می تپه!
    امروز اومدم بگم که مطالعه " کتاب از حال بد به حال خوب" دکتر رابینز رو شروع کردم به توصیه ی فرشته ی مهربان عزیز، و دارم روی خودم کار میکنم و آروم آروم دارم وارد مرحله ی پذیرش میشم!
    من دیگه حق ندارم که همسرم رو اذیت کنم، بابت اون چیزی که هست و ارزشمند هم هست!

    آنی عزیزم در مورد پیدا کردن راه حل ها برای غلبه بر ترس هایم به کمکت احتیاج دارم!
    این دسته ی گل رو هم با همه ی وجودم به خاطر زحمت هایی که برام آگاه کردنم کشیدی، تقدیمت میکنم و ازت ممنونم×

  11. کاربر روبرو از پست مفید del تشکرکرده است .

    del (یکشنبه 16 مرداد 90)

  12. #17
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 23 آذر 91 [ 09:19]
    تاریخ عضویت
    1387-10-07
    نوشته ها
    4,074
    امتیاز
    23,640
    سطح
    94
    Points: 23,640, Level: 94
    Level completed: 29%, Points required for next Level: 710
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    16,488

    تشکرشده 16,567 در 3,447 پست

    Rep Power
    425
    Array

    RE: آیا پذیرش تنها راه حل این مساله ست؟

    سلام نازنينم

    به جهت توجه و دقت و انگيزه هاي فوق العاده ات براي رسيدن به حال خوب بهت تبريك مي گم


    در مورد ارزش معنا


    اگر بدون ارزش معنا انتخاب كردي و تصميم گرفتي و....( كه كاملا درك مي كنم چرا ) امروز تو به ارزش معنا دست يافته اي . پس همين حس و حال و ارزش ها را حفظ كن و تقويت كن . مسئله اين است كه ارزش معنا براي تو و همسرت و زندگي ات تعريف دارد و اين يعني قشنگ ترين نياز يك رابطه .


    و اما براي غلبه بر ترس


    راه آن رو به رو شدن با آن ترس است . البته حتما توجه داري كه نظرم بر ترس هاي غير واقعي است و نه ترس هاي واقعي


    اما ترس هاي غير واقعي

    مثلا مردم در مورد من و همسرم چه قضاوتي مي كنند اگر ......


    ذهنت را بال و پر بده . ببر به بدترين حالات ممكن . مردم مي گويند اين زن ديوانه است !!! اين مرد ديوانه است !!! اين مرد ...اين زن ....انتخابشان غلط است، به درد هم نمي خورند ، حيف از دل !!! حيف از .....جواني اش سوخت !!!‌و.......


    آيا اين حرفها به درد مي خورد ؟!‌واقعي است و مثلا تو ديوانه اي و يا شوهر ت ديوانه است و اگر مثلا ديوانه بوديد اين مردم براي شما چه مي كردند و ....كسي به تو كمكي مي كند ؟!‌باري از دوش تو و زندگي ات برداشته مي شود ....يا اين حرفها فقط نشخوار آدميزاد است ؟!چه چيزي براي تو فرق مي كند گفتن آنها يا نگفتن آنها ؟!قضاوت كردنشان يا قضاوت نكردنشان . هر دو دسته را تنگ دل هم بگذار و به حال خودشون رهايشان كن و تو ياد بگير كه در لحظه خوشحال زندگي كني و به همسرت هم فرصت بده كه در لحظه خوشحال زندگي كند . جداي از اين ترس هاي كاذب.

    ترس از ناشناخته ها

    آينده ي ما چه خواهد شد اگر .....( ذهنت را بال و پر بده به بدترين حالت )


    در نهايت - نهايت ، در سياه ترين حالت !

    گيرم اينگونه شد . چه مي شود ؟!‌خطر جاني تو را تهديد مي كند ؟ چرخ گردون روزگار از حركت مي ايستد ؟ و.......
    مي بيني كه امروز هستي و داري زندگي مي كني و فردا هم هنوز نيامده و فردا نشده كه بخواهي تصوير سازي كني . شايد درايت و هدف لازمه و نياز زندگي بشر باشد اما فردا مطمئنا نيامده و نمي دانيم در فرداي نيامده اوضاع ما چگونه است . بدتر يا بهتر و اساسا اين بدتر و بهتر چيست كه خودمان را در به درش مي كنيم . شايد خيلي مواقع اگر حكمت آفرينش را درك كنيم به اين چشم انداز برسيم كه همانقدر قادر بر تعيين سرنوشت خود هستيم در عين حال هيچ نيستيم و ............

    در نهايت اينقدر از همجنسان خودت نترس . آنها هم مثل خودت هستند نه شاخ دارند و نه دم اما تو آنها را در مقابل همسرت و خودت صاحب قدرتي افسانه اي مي بيني . البته دركت مي كنم كه وقتي بعد زميني پيدا مي كنيم و كسي را دوست داريم از شدت علاقه حسود مي شويم و مي ترسيم كه مبادا وي را راهزنان از دست ما بربايند و ...اما اگر اين اتفاق بيفتد از چند منظر مي توان به آن نگاه كرد



    كه كلا براي قابل درك شدن حرفهايم بگويم " به باور افراد در حوزه هاي


    1- جبري
    2- اختياري
    3- جبر و اختيار


    اشاره مي كنم ."


    در ضمن اين حرفها به معناي به انفعال رسيدن و هيچ كاري نكردن نيست . انسان براي بقا نياز به فعاليت حس هاي مختلف ، واكنش و حركت و تحرك دارد و اينها همه انگيزه براي حيات و بقا به انسان مي دهد و اعتماد به نفس انسان را تقويت مي كند . پس نياز انسان به غير از آب و نان و غذا نيز هست اما مهارت و كنترل واكنشها در برابر هر كنشي اسمش مي شود متعالي شدن روح . رشد كردن و...يا هر چيزي كه در مكاتب و مذاهب مختلف برايش نام گذاري مي كنند .



  13. 2 کاربر از پست مفید ani تشکرکرده اند .

    ani (دوشنبه 17 مرداد 90)

  14. #18
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 01 اردیبهشت 97 [ 02:14]
    تاریخ عضویت
    1390-1-11
    نوشته ها
    1,700
    امتیاز
    16,289
    سطح
    81
    Points: 16,289, Level: 81
    Level completed: 88%, Points required for next Level: 61
    Overall activity: 16.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    4,578

    تشکرشده 5,967 در 1,568 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    201
    Array

    RE: آیا پذیرش تنها راه حل این مساله ست؟

    عزیزم ببخشید که وسط حرف بزرگان تالار می پرم اما من هم همسرم خیلی با همه خانمها راحت بود و بگو بخند داشت و داره. اما من همیشه به دو مساله فکر می کردم و دیگه الان برام مهم نیست:
    1- آیا این توجه همسرم به اونها تا حالا از توجه اون به من و فرزندم کم یا زیاد کرده؟ خیر
    2- آیا اگر به احتمال بعید روزی یک زنی شوهر من رو بدزده چه کاری خواهم کرد؟ جواب : لازم نیست از الان نگران اینده ای که هنوز نیومده باشم (چون ممکنه اون زمان اصلا نیاد و یا تا اونموقع من روی زمین نباشم). در ضمن اگر اون زمان اومد من سعی می کنم به همسرم کمک کنم به زندگی عادیش برگرده اگرم نتونستم خوب چنین مرد بی اراده ای به درد من نمیخوره. تموم شد.

    الان که دیگه روی این مساله حساس نیستم همسرم دیگه مثل گذشته با زنها گرم نمیگیره.

    راستی یک مساله ای هم یادم اومد. در اوایل ازدواجم مادرم خیلی مستقیم و غیر مستقیم به این راحت بودن همسرم اشاره می کرد و میگفت درست نیست یا فامیل چه حرفها که پشت سرش نزدند. اما من یکبار به مادرم گفتم: همسرم با منظور اینکارو نمی کنه و یک عادت شخصیشه و اگر هم حتی به منظور اینکارو بکنه تازه یک گناه کرده که باز از گناه اونایی که پشت سرش حرف می زنن (در واقع یا دارند غیبت می کنند یا تهمت میزنند) که بیشتر نیست. شما هم مادرم بهتره گول مردم رو نخوری و به یک بنده خدا تهمت نزنی.

    از قدیم گفتند سری که درد نمی کنه دستمال نمی بندن. ایا شما با دونستن اینکه میلیونها ویروس در اطراف ما هستند همیشه نگران این هستید که مبادا مریض بشید و می خواهید دائم قرص مصرف کنید؟ خوب نه.
    هر آنچه را برای خود می پسندی برای دیگران هم بپسند
    و هر آنچه را برای خود نمی پسندی برای دیگران هم نپسند

  15. کاربر روبرو از پست مفید deljoo_deltang تشکرکرده است .

    deljoo_deltang (یکشنبه 30 مرداد 90)

  16. #19
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 28 آذر 99 [ 01:10]
    تاریخ عضویت
    1387-2-31
    نوشته ها
    1,208
    امتیاز
    22,636
    سطح
    93
    Points: 22,636, Level: 93
    Level completed: 29%, Points required for next Level: 714
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteranSocial10000 Experience Points
    تشکرها
    6,336

    تشکرشده 3,618 در 912 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    142
    Array

    RE: آیا پذیرش تنها راه حل این مساله ست؟

    "از شدت علاقه حسود مي شويم "
    دقیقا همینه!
    آنی جان! یه اتفاقی این وسط افتاده و اون اینکه همسرم سعی میکنه جلوی من رعایت کنه و اما در نبودنم؛ به قولی شاید خودش باشه! البته در ارتباط با خانوم ها!
    و این شاید در ظاهر خوشحال کننده به نظر برسه؛ اما در باطن، واقعا ناامیدکننده ست! نمی تونی فکرش رو بکنی که همسرت الان آروم نشسته؛ اما از زبون خانوم فامیل بشنوی که مثلا غروب شوهرت فلان حرف رو زد و فلان موضوع رو بهم گفت! و وقتی این حرف رو زدم؛ این پاسخ رو شنیدم.
    البته من اون لحظه لبخند می زنم و شاید به روی خودم نمی یارم؛ به همسرم هم چیزی نگفتم! اما افکاری داره توی ذهنم اذیتم میکنه!
    دارم خودم خودم رو اذیت می کنم؛ دارم به صداقتش شک می کنم. به صداقتی که شاید هیچ وقت در این مورد دوستش نداشتم و برام آزار دهنده بوده! اما!
    احساس می کنم دارم کم کم خسته میشم! خسته میشم از فکر کردن! خسته میشم از تلاش کردن برای زندگی کردن! باید روی عزت نفسم کار کنم!
    میخوام کمکم کنید در این مورد.

    "در مقابل همسرت و خودت صاحب قدرتي افسانه اي مي بيني "
    باور کن اصلا این طور نیست!
    چرا من دارم به رعایت حریم خصوصی همسرم فکر میکنم؟ چرا فکر می کنم که اصلا آیا این مرد حریم خصوصی ای داره یا نه؟


  17. #20
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 28 آذر 99 [ 01:10]
    تاریخ عضویت
    1387-2-31
    نوشته ها
    1,208
    امتیاز
    22,636
    سطح
    93
    Points: 22,636, Level: 93
    Level completed: 29%, Points required for next Level: 714
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteranSocial10000 Experience Points
    تشکرها
    6,336

    تشکرشده 3,618 در 912 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    142
    Array

    RE: آیا پذیرش تنها راه حل این مساله ست؟

    احساس می کنم مدتیست آروم تر شدم! دیگه مثل قبل واکنش نشون نمیدم در مقابل رفتارهای همسرم در جمع و نسبت به جنس مخالف!
    یه آرامشی رو در درون خودم دارم احساس می کنم و دارم سعی می کنم که گسترشش بدم!
    البته خوب؛ از حق که نگذریم همسرم هم تا حدودی همراهیم میکنه! یعنی احساس می کنم که روابطش رو با خانوم ها یه مقدار حریم دارتر کرده!
    دیگه خیلی وقته؛ هنگامی که از یه جمعی جدا میشیم به رفتارهای همسرم واکنش نشون نمیدم و دلم میخواد توی لحظه زندگی کنم و لذت ببرم؛ بنابراین هر آنچه که در اون جمع اتفاق افتاده، به همراه تمام حرفها و حدیثها رو همون جا؛ پشت در جا میذارم و میام بیرون و سعی می کنم یه لحظه ی ناب و دوست داشتنی رو با همسرم تجربه کنم!
    روز به روز بهتر می شناسمش و به عمق صداقت و بی ریا بودن و سادگیش پی میبرم؛ و به حساسیت های بیش از اندازه ی خودم!
    اما دست از تلاش هم نکشیدم و بارها و بارها اگه تغییر مثبت کوچیکی در جمع ازش مشاهده کردم که احساساتم رو تحریک کرده؛ بعد از ورود به خونه حتما با آب و تاب براش از احساساتم تعریف کردم.
    این روزها سعی می کنم بیشتر لبخند بزنم و البته دارم نهایت تلاشم رو میکنم که هر اتفاقی رو که افتاد، همون لحظه با شوخی و به طنز گرفتن اون مطلب تمومش کنم و نذارم که همسرم عصبانی بشه یا ناراحت یا اینکه لحظه ای از زندگیمون رو از دست بدیم!
    امیدوارم که تا آخرین لحظات بتونم همین جوری ادامه بدم!

    ----------------------------------------------------------------------------
    فکر می کنم این تاپیک هم باید بره جزو تاپیک های به نتیجه رسیده!
    بنابراین من به این نتیجه رسیدم که هر آنچه در زندگی ما اتفاق میافته حاصل نوع تفکر؛ بینش و نگاه ما نسبت به زندگی ست!
    در آخر از همه ی دوستانی که توی این تاپیک کمکم کردند و راهنماییم کردند؛ ممنون و سپاسگذارم.

  18. 2 کاربر از پست مفید del تشکرکرده اند .

    del (چهارشنبه 16 شهریور 90)


 
صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. آيا طلاق بهترين راه حل براي من هست؟
    توسط darya.f در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 79
    آخرين نوشته: یکشنبه 22 مرداد 91, 16:33
  2. چطور دو نام کاربری مشابه ممکن است؟!
    توسط هستی در انجمن پیشنهادات ،انتقادات و مشکلات تالار
    پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: سه شنبه 13 تیر 91, 16:24
  3. من نذاشتم یا خدا نخواست؟ درد های درونم رو چطور درمان کنم؟
    توسط sarshar در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 14
    آخرين نوشته: شنبه 05 فروردین 91, 00:41
  4. X:X اندازه قلب شما چقدر است؟
    توسط فرشته مهربان در انجمن خودآگاهی
    پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: شنبه 29 بهمن 90, 17:12
  5. کمک کردن به دیگران وظیفه ی ماست؟!
    توسط چشم بارانی در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: یکشنبه 21 آذر 89, 15:57

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 16:03 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.