به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 8 نخستنخست 12345678 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 75
  1. #11
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 05 اردیبهشت 03 [ 11:57]
    تاریخ عضویت
    1391-6-06
    محل سکونت
    تهــــران
    نوشته ها
    435
    امتیاز
    12,597
    سطح
    73
    Points: 12,597, Level: 73
    Level completed: 37%, Points required for next Level: 253
    Overall activity: 13.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,016

    تشکرشده 2,385 در 431 پست

    Rep Power
    62
    Array
    سلام
    جوانه جان خودت که میدونی بده!این چه سوالیه؟؟
    مشاورت هم منظورش حتما این نبوده.چون اینکار اوضاع رو بدتر میکنه,شروع یه رابطه ی جدید فقط باعث قطع موقتی ایمیل دادن هات و پاک کردن موقتی صورت مساله است
    باید تمرکز زدایی کنی
    یه مدت اصلا سمت نت نرو و جلوی خودتو بگیر
    ویرایش توسط taraneh89 : سه شنبه 17 اردیبهشت 92 در ساعت 21:07

  2. 2 کاربر از پست مفید taraneh89 تشکرکرده اند .

    کامران (سه شنبه 17 اردیبهشت 92), جوانه؟؟؟ (سه شنبه 17 اردیبهشت 92)

  3. #12
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,062
    امتیاز
    147,745
    سطح
    100
    Points: 147,745, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,682

    تشکرشده 36,026 در 7,410 پست

    Rep Power
    1095
    Array
    سلام جوانه عزیز

    عزیزجان یک بار دیگره تاپیکهای قبلی و راهنماییهای بخصوص مدیر و خود من را مرور کنی بد نیست . مسئله تو همانی هست که ما قبلا به شما گفتیم . در ادامه نقل قولهایی از راهنماییهای قبلی که اکنون هم بدرت میخوره را برات میارم و نکته هایی اگر لازم دیدم را اضافه می کنم :



    نقل قول نوشته اصلی توسط مدیرهمدردی نمایش پست ها






    ثبات عاطفی تابع افکار و در ارتباط با رفتار آدمی هست.
    همین طور که نمی شود در آتش رفت و نسوخت. همیطور هم نمی توان خود را در گیر عاطفه های بی ثبات کرد و بی ثبات نشد.

    هر گونه دوستی های احساسی دختر و پسر بالا و پایین دارد.
    در واقع وقتی در زمین مردم خانه بنا می کنی. هم خوشحالی چون بدون هزینه زمین خانه دار شدی، و هم وقتی صاحب زمین خونه ات را خراب می کنه یا به نفع خود ضبط می کنه ناراحت می شوی.
    این خوشحالی و ناراحتی و بی ثباتی حاصل طرز تفکر شماست که برای فرار از یک چاله خود را به چاهی می اندازید و هم در ارتباط با رفتاری هست که می دانی اشتباه هست اما اعتیاد گونه به آن پناه می بری.


    ثبات عاطفی وقتی اتفاق می افتد که در کنترل یک روش منطقی قرار می گیرد. اما وقتی عاطفه مدیر می شود. احساس رئیس می شود. همین می شود که شما شدید.

    لذا برای بیرون آمدن از این تلاطمات، ناگزیری که مدتی رنج ترک این اعتیاد را بکشید. و ارتباط های این چنینی را ترک کنی
    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط fa mo
    گاهی فکر میکنم این آزمایش الهیه که من انگار دارم توش شکست میخورم
    به هر حال من تصمیم گرفتم که همه چیزو بسپارم به خدا
    چون تو همه مراحل آشنایی و شناخت و نامزدی خدا رو میدیدم
    وقتی پا توی این راه گذاشتم میدونستم خیلی سخته اما تصمیم گرفتم این راهو برم
    و هر دومونو خوشبخت کنم چون واقعا حس کردم مناسب همیم و واقعا خیلی منطقی آشنا شدیم

    الان تلویزیون روشن آقاهه داره میگه شیعیان با سختی های که تو دنیا میکشن پاک میشن تا آخرتشون راحت باشن
    طرف پرسیده از امام آخه من که گناهی نکردم امامم بش گفته تو فلان جا بسم الله... نگفتی
    و حتی میگه یه بزرگی اگه نماز شبش قضا شه منتظر بلا بود!!!

    از اون طرفم میگه اگه کسی یک شب تب کنه کفاره یک سال گناهاشه
    و اینکه زنی که از دوره ماهیانه خارج شه همه گناهاش بخشیده میشه و انگار تازه متولد شده

    نمیدونم شاید قراره من این سختیها رو بکشم تا پاک شم !!!
    هر چند دکتری که میرم پیشش گفت دوور بودن و این چیزا که مشکل نیس بعدا که برین پیش هم هر روز میخواین دعوا کنین!!! اینم از دل داریشه اونم منی که همه امیدم به آینده اس

    طبق نظر این حاج اقای تی وی من الان باید خدا رو شکر کنم نه ناسپاسی و به قول یکی از این مقالات مرثیه سرایی نکنم





    نقل قول نوشته اصلی توسط مدیرهمدردی نمایش پست ها
    با سلام و احترام بسیار
    شما باید منطقی از عقلتون و مشاوره ها برای برخورد با این مسئله بهره ببرید.
    اینکه اشتباها قسمتی از مسائل دینی را به نفع احساس خود تعبیر و تفسیر شخصی کنید، آسیب خواهیددید. اینطوری به خودتون آسیب می زنید. و به زودی مجبور می شوید دین را هم کنار بگذارید.

    .





  4. 6 کاربر از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده اند .

    del (یکشنبه 22 اردیبهشت 92), taraneh89 (سه شنبه 17 اردیبهشت 92), کامران (سه شنبه 17 اردیبهشت 92), ویدا@ (چهارشنبه 18 اردیبهشت 92), بهار.زندگی (سه شنبه 17 اردیبهشت 92), راحیل خانوم (یکشنبه 22 اردیبهشت 92)

  5. #13
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 22 تیر 95 [ 16:53]
    تاریخ عضویت
    1390-8-28
    نوشته ها
    744
    امتیاز
    8,604
    سطح
    62
    Points: 8,604, Level: 62
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 146
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    1,594

    تشکرشده 1,946 در 612 پست

    Rep Power
    88
    Array
    میدونم. من مقصر ،من بد ،من روانی ،من حرف شما رو گوش ندادم حالا هم دارم میخورم دیگه کمه برام؟
    خدا هم بخشندگی داره شماها نمیتونید فراموش کنید هی بیاید بگید گوش ندادی گوش ندادی

    رنج ترک اعتیاد چقدر آخه یک سال؟
    در ضمن من اصلا نمیتونم به خواستگارام حتی فکر کنم
    وقتایی که خواستگار میاد شب تا صبح گریه عصبی میکنم و آرزو میکنم منو نپسندن و.....
    یعنی خوب وقتی نمیتونم رابطه رسمی و شکل بدم مجبورم تو یه رابطه غیر رسمی باشم تا التیام یابم.
    وقتی کنترل ذهن و تمرکز زدایی و صد تا قرص آرامبخش تاثیر نمیذاره من چی کار کنم؟
    به قول مشاورم شدم مثل اون عروس تو فیلم آرزوهای بزرگ که سالها منتظر دامادی که شب عروسی رهاش کرد موند و بعدم خودشو تو شومینه سوزوند
    من که نمیتونم تا آخر عمر صبر کنم که یکی یه گندی زده به زندگیم من نمیخوام آخرش برسم به خود سوزی
    ظرفی که سگ لیشس میزنه رو باید خاک مالی کرد وگرنه پاک نمیشه

    ثبات احساسی نمیگم کامل دارم چون هنوزم حمله های احساسی دارم و تو فکرو خیالم هر چند خیلی بهتر شدم
    اما اگه میخواستم احساسی پیش برم تا حالا کلی رابطه میداشتم که خوب سخت دارم خودمو کنترل میکنم

    من تا کی صبر کنم این سم از بدنم خارج شه
    من یه به یه مرد احتیاج دارم به این که ازدواج کنم (حتی از نظر شذعی برام واجبه زیاد قضیه رو باز نمیکنم)
    نمیتونم با این همه وابستگی به یه مرد دیگه با یکی دیگه ازدواج کنم که . میخوام بتونم عاشق همسرم باشم
    حالااگه یه مدت با یکی دوست باشم وابستگیم کم میشه ،ذهنم باز میشه و بعد حداقل میتونم به خواستگارام فکر کنم

    اما اینکه بخوام وارد رابطه رسمی شم واسه ازدواج (خواستگارو اینا)اگه آخرش نتونم دوسش داشته باشم خونه ای که با اجازه تو زمینش ساختم بازم خراب میشه


    جواب عاقلانه بعد از یک دقیقه :))
    خوب بله حق با شماست من احتیاج به ثبات دارم تو رابطه
    خودمم اصلا دنبال یه رابطه الکی و گناه آلودو(پتانسیالشو دارم)و احساسی نیستم و به شدت از شکست عاطفی میترسم
    تو این دوره از زندگیم اصلا نمیتونم به خواستگارام فکر کنم فکر میکنم اگه آشناییو با یه فرد جدید تو محیط غیر رسمی آغاز شه بهتره و میتونه کمکم کنه همون طور که گفتم واقعا راهکارهایی روانشناسی و داروهای روانپزشکی درسته برای من خیلی مفید بودن باز هم کافی نبودن من وابسته ام من حس نیاز دارم به آدمی که ....
    به قول یه دیالوگ: تو با من کاری کردی که فهمیدم چقدر ضعیف هستم( ایمیلی که میخواستم بفرستم و نفرستادم)

    در ضمن همیشه هم اینطوری نیست که شما میگین نیست یکی از همین اعضای سایت از یکی از همین راههای غلط با شوهرش آشنا شده ....(که شامل همه حرفهای مدیر میشه) حالا هم هی میاد میگه من از زندگیم بسیار راضی هستم
    واسه همه مادره واسه ما زن بابا!!!

    - - - Updated - - -

    من همه اینها رو حفظم فرشته مهربون یه مدت پرینت گرفته بودم هر روز میخوندم عزیزم( آیکون آه بلند با قلب شکسته)

    - - - Updated - - -

    تازه رابطه من با نامزدم کاملا رسمی و از اول تحت نظر خانواده بود
    و همه چیز اصولی و رو حساب کتاب مذهبی و عرفی و اخلاقی و روابط عاطفیمونم الکی و بی ثبات نبود زمینی بود که اون به من بخشید و توش خونه ساختم خونه رو اصول درست اما کلش نابود شد
    اون رابطه به من بی ثباتی داد به من درد داد منو یک سال اسیر کرد اونوقت مدیر به من میگه پناه نبر به رابطه بی ثبات مثل معتادی آره من خیلی بدم اما حداقل اینه که تو اون رابطه درست بودم ثبات داشتم وفادار و پایبند بودم

    بچه هم وقتی به مامانش پناه میبره اگه مامانش بزنتش پناه میبره به باباش اگه باباشم بزنتش خودشو پرت میکنه زمین و دست و پا میزنه اگه یه غریبه اونجا باشه و بهش یه شکلات بده معلومه جذبش میکنه حداقلش اینه که آرومش میکنه

    یا وجیه عند الله اشفی لنا عندالله
    دعای توسل میخوندیم یه زمانی الان فقط صداش میاد میگم آره جون خودتون با این نسلی که بار آوردین(اون آدم سید بود)
    [align=center]ما بدین در نه پی حشمت و جاه آمده ایم ...از بد حادثه اینجا به پناه آمده ایم[/align]

  6. #14
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,062
    امتیاز
    147,745
    سطح
    100
    Points: 147,745, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,682

    تشکرشده 36,026 در 7,410 پست

    Rep Power
    1095
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط مدیرهمدردی نمایش پست ها
    با سلام
    وقتی روش صحیح و هدف صحیح در زندگی نباشد. تضادها اجتناب ناپذیر هست.
    در این گونه موارد افراد برای تسکین موقتی و فرار از تضادهایشان به لذتهای آنی معتاد می شوند. که فقط راحت شوند.
    آن کسانی هم که اعتیاد به مواد مخدر دارند دقیقا همین استنباط را می کنند:
    می گویند من با کار و تلاش و هدف ، بیشتر به سختی می افتم. و در فشار قرار می گیرم. ولی وقتی مواد مصرف می کنم مرا نجات می دهد. پس موادی که ما را نجات می دهد بهتر از فکر و تلاشی هست که ما را درگیر می کند.

    لذا ادامه می دهند. تا جایی که این مواد و اعتیاد هم راحتشان نمی کند و از طرفی اثرش را از دست می دهد و آنها را نیز پرمشکل تر از قبل می کند.

    پس افسردگی و رنج و بی ثباتی عاطفی علت دارد. و بیمار لازم هست روشهای مبتنی بر علل آنرا برای درمان پیش بگیرد. اینکه مشکلات و درگیری های خود را فروگذارد و خود را درگیر رابطه ای ناشناخته بکند، مشکلاتش افزوده خواهد شد.


    خلاصه اینکه:
    شما ذهنتان بسیار فعال و پرتلاش هست. و وقتی ا حساس شما قوی و کنترلگر می شود این ذهن قوی شما را به اسارت می گیرد و از او در راستای خواسته های خود سوء استفاده می کند.
    لذا شما همان استدلالی را می کنید که احساستون دیکته می کند و این سفسطه های استدلال نما هستند که شما را روز به روز بیشتر به خطا می اندازد.

    شما حتی حرفهای مشاورتان را نیز می توانید به راحتی تحریف یا کم و زیاد کنید تا خواسته احساستان محقق شود.

    من توصیه ام این است که حتما جلسات منظمی با یک روانپزشک یا مشاور داشته باشید و مسائلتان را مرتب زیر نظر آنها پیش ببرید.
    فضاهای مجازی از جمله این تالار نمی تواند به شما کمک کند و حتی ممکن است به خاطر سوء برداشتهایی که از کلام ما می کنید ممکن است آسیب هم ببینید. چون فرصت کارهای عمقی و پیگیرانه در این فضا آنطور که در فضای واقعی وجود دارد ، فراهم نیست
    .
    .





  7. 7 کاربر از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده اند .

    del (یکشنبه 22 اردیبهشت 92), mohammad6599 (سه شنبه 08 مرداد 92), taraneh89 (سه شنبه 17 اردیبهشت 92), کامران (سه شنبه 17 اردیبهشت 92), ویدا@ (چهارشنبه 18 اردیبهشت 92), بهار.زندگی (سه شنبه 17 اردیبهشت 92), راحیل خانوم (یکشنبه 22 اردیبهشت 92)

  8. #15
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 22 تیر 95 [ 16:53]
    تاریخ عضویت
    1390-8-28
    نوشته ها
    744
    امتیاز
    8,604
    سطح
    62
    Points: 8,604, Level: 62
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 146
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    1,594

    تشکرشده 1,946 در 612 پست

    Rep Power
    88
    Array
    روانپزشکم که ماهی یک بارو به زور نوبت میده
    دکترم 20 روز یه بار (یه جور دکتر خاص)
    مشاورمم هفته ای یه بار
    که خوب خیلی بم کمک کردن اما من بازم ایمیل میدم و گریه میکنم شاید طبیعیه
    شایدم عاشقم دردی که درمان نداره


    البته خوب قبول دارم اینجا بار علمی نداره وقتی یه مشاور و روانپزشک که اون همه آدم تعریف میکنن ازشون نتونه برام مفید باشه از اینجا چه انتظاری دارم با این همه محدودیت و غرض ورزی و فهم پایین

    - - - Updated - - -

    پرخاشگر شدم بعد مدتها
    این سایت خوبیش اینه که خوب میتونه حس غم و خودت مقصری و بدی و پرخاشگری و به من بده....

    یه بار رفتم پیش یکی باش کار داشتم کلی با ارزش و احترام حتی سرشو بلند نکرد بعدش بش اس دادم که تو که میری خدمت خدا امیدوارم خدا بات نه در حد اشرف مخلوقاتی بلکه حتی در حد بندگی برخورد کنه

    حالا قضیه این سایته امیدوارم خدا همه رو ببخشه و اشتباهاتشونو همون طور که متناسب با ذات الهیه به خیر تبدیل کنه و هر روز نیاره جلو چشمشون
    خدا رو شکر که با همه بخشندگی باز عالم بودنش باعث شد حکیم و حاکم دنیا خودش بمونه و این یه کارو نداد دست بنده هاش و گرنه که هیچی
    [align=center]ما بدین در نه پی حشمت و جاه آمده ایم ...از بد حادثه اینجا به پناه آمده ایم[/align]

  9. #16
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 05 اردیبهشت 03 [ 11:57]
    تاریخ عضویت
    1391-6-06
    محل سکونت
    تهــــران
    نوشته ها
    435
    امتیاز
    12,597
    سطح
    73
    Points: 12,597, Level: 73
    Level completed: 37%, Points required for next Level: 253
    Overall activity: 13.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,016

    تشکرشده 2,385 در 431 پست

    Rep Power
    62
    Array
    اوووووووووه چه بد اخلاق!
    جوانه ی عزیزم من حستو میفهمم گلم
    میدونی چرا فکرش عذابت میده؟چون کاملا حذفش نکردی!
    حذفت هم مشروط به حضور یکی دیگه بود
    یه مدت کامل از این فضا فاصله نگرفتی.گرفتی؟
    نمیخوام چیزی رو یادت بندازم یا بگم اشتباه کردی.
    تا وقتی خودت نخوای مشاور و روانپزشک و قرص و دوست و.... هیچ کاری از دستشون برنمیاد
    این خودت خواستن به این معنی نیست که فقط بخوای یعنی تو عمل بخواه که تموم شه .شش ماه به خودت زمان بده و ازین فضا فاصله بگیر
    الان مشکل غلط و درست بودن راه توو شکل آشناییتون نیست که بخوای توجیهش کنی!
    یه مدت ازین فضا فاصله بگیر و تا وقتی موردی پیش اومد بدون فکر و خیال و عذاب و...جواب مثبت یا منفی بدی
    ایمیل دادنت نتیجه اش میشه یاد آوری و گریه
    ارتباطتت با یه آدم جدید دوباره داغ دلتو تازه میکنه و هی خاطره هاتو کش میدی
    یه مدت کلا ازین فضا و ارتباطات فاصله بگیر
    الان این موضوع ناراحتت میکنه که براش تایپیک زدی.درسته؟پس یه کم آروم و منعطف باش
    ویرایش توسط taraneh89 : سه شنبه 17 اردیبهشت 92 در ساعت 23:37

  10. کاربر روبرو از پست مفید taraneh89 تشکرکرده است .

    جوانه؟؟؟ (چهارشنبه 18 اردیبهشت 92)

  11. #17
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,062
    امتیاز
    147,745
    سطح
    100
    Points: 147,745, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,682

    تشکرشده 36,026 در 7,410 پست

    Rep Power
    1095
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط فرشته مهربان نمایش پست ها
    جوانه جان تو نیاز به کنترل خیال و تقویت واقع بینی داری .

    تعارضهایت به مشکل تو در ارتباط دادن دنیای ذهن و خیالت با دنیای واقعی برمیگرده . جایی که از نماز لذت میبری وقتی هست که در عالم ذهن و خیالت هستی و یک حالت رمانتیک با خدا پیدا کردی و اون وقت حتی احساس سبکبالی و وجدی وصف ناپذیر هم ممکنه بهت دست بده . وقتی وارد عالم واقعی میشی و در مواقعی باید دستورات دینت را اجرا کنی ، چه بسا اجرا کنی اما رنج می بری نه لذت یعنی بقول بی دل از روی تکلیف یا حتی ترس انجامش می دهی . این به این معنی نیست که از روی تکلیف انجام دادن اشتباه هست ، بلکه نوع نگاهت به آن اشتباه هست . اینجا موضوع برمیگرده به معنایی که تو از رنج و لذت در ذهنت داری که مطابق آن دنیای واقعی را نمیتوانی تطبیق دهی و بیشتر دنیای ذهنیت با آن منطبق هست و می پسندیش و اون سرخوشی را در دنیای واقعی را می طلبی (که ناشی از احساسات شدید است ). حتی در مورد مفاهیم دینی ، دقت داشته باش میگم مفاهیم دینی نه تکالیف ، مفهوم ذهنی خاص خودت مورد توجهته و بر اساس آنها میخواهی در واقعیت تطابق پیدا کنی ، وقتی نمی بینی دچار تعارض می شوی . عزیز دلم اول بگذار بگم چه خطری این وضعیت اگر ادامه پیدا کنه برات ایجاد میکنه ، بعد بریم سراغ راهکارها .

    این وضعیت در تو اکنون باعث اختلال شده یعنی تعادل و رابطه بین دنیای ذهن و واقعیت مغشوش و مختل شده و به نفع دنیای ذهن پیش رفته و تعارضهای سنگینی بوجود آورده اگر این وضعیت رابطه بین دنیای ذهن و واقعیت بیرونی اینگونه ادامه یابد تعارضهایت روز به روز بیشتر میشه ، چون ذهن و تخیل فعالی داری ، و انتظارات و خواسته هات برمبنای دنیای ذهنیت که خیلی به خطا میره هست ( چنانکه از گذشته تا کنون تعارضاتت زیادتر شده و البته این به خطا رفتنهای ذهن فقط مخصوص تو نیست اینه که ما تأکید داریم ذهنتان را شدید کنترل کنید) لذا رفته رفته ارتباط دنیای تخیل و ذهنت با دنیای واقع ، چه بسا قطع بشه و منجر به نوع خاصی از مشکلات روحی شود که درمانش بسیار سخت هست و زندگیت را کلاً تحت الشعاع قرار میده ، برای همین مدیر تأکید داره به روانپزشک مراجعه کنی و دوره ای دارو درمانی داشته باشی بعد مشاوره بالینی دریافت کنی .

    این اشاره به نتیجه را داشته باش تا بعد که بیام راهکار بدهم . فقط به خاطر خودت هم شده به قول آنی عزیز ، بازی شیک ، آره ....... اما ..... را بزار کنار به خاطر خودت ، در پذیرش باش تا بهت کمک بشه تا راه به آرامش رسیدنو بدست بیاری .

    عزیز دلم ، ناخودآگاه مایلی همان دنیای ذهنیت مورد تأیید باشه . با واقع بینی حرفهای مدیر و بی دل و ... را می پذیری ، با ذهن گرایی یه اما میاری وسط و این ذهن از پذیرش برای برون رفت فراریت می دهد . در ادامه نمونه ای از این ذهن گرایی را برایت از بیاناتت خواهم آورد.

    با تمام وجودم دلم میخواد آرامش و برون رفتت از این وضعیت که ازش راضی نیستی را ببینم اما تا خودت نخواهی و نپذیری نمیشه .

    تا بعد ............



    .

    باز هم که برآشفته میشی عزیز

    این راهنماییها محدودیت زمانی ندارد تا وقتی که مسئله شما در درون شما هست . ربطی به مسئله خاص تو در یک برهه زمانی خاص نداره که بگی اون موقع اون راهنمایی را داده اید و .... مسئله در خود تو هست که در هرموقعیتی ممکنه گرفتار عوارضش بشی و لذا باز هم همون راهنمایی ها .

    نیاز به ازدواج داری اما از اقدام به ازدواج و پذیرش خواستگاری فرار می کنی . اینها یعنی تعارض اونم تعارضی آسیب آفرین در عمل . در راهنماییهای قبلی نیز ما از همین تعارضات گفتیم .


    به قول خودت دیوانه وار ایمیل می دهی به خواستگار قبلی ات . تحت کنترل ناخودآگاه ذهنت این کارها را می کنی . چون خیلی به دنیای خیال و ذهنت پر و بال دادی . بهتره بگم برای رهایی از دغدغه ها و آنچه در دنیای واقعیت برات ناخوشاینده به دنیای ذهنی ای که مناسباتش را خودت باب میلت می چینی پناه می بری . حتی تعابیر و تفاسیرت از بعضی مسائل بیشتر ذهنیت های خودت هست تا واقعیت . مثلاً رو به استخاره میاری و از اون استخاره بنا به برداشت های خودت تعبیر و تفسیرهایی می کنی و رفتار و واکنشهایت نیز مطابق آن شکل می گیرد . و نمونه هایی از این دست . که نیاز هست پستهایت را کامل مطالعه و نمونه ها را در بیارم .

    نزد روانپزشک اگر رفتی پیشنهاد می کنم از همه تاپیکهایت یک پرینت بگیری و براش ببری و بخواهی بر اساس نمونه ای از واقعیت رفتار و افکارت که در اون پستها هست به مسائلت بپردازد . چون اینجوری به تشخیص او بسیار کمک خواهد کرد تا اونچه صرفاً خودت میگی که خودسانسوری ناخودآگاه در آن هست .





  12. 5 کاربر از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده اند .

    taraneh89 (سه شنبه 17 اردیبهشت 92), ویدا@ (چهارشنبه 18 اردیبهشت 92), بهار.زندگی (سه شنبه 17 اردیبهشت 92), تسلیم خدا (چهارشنبه 18 اردیبهشت 92), راحیل خانوم (یکشنبه 22 اردیبهشت 92)

  13. #18
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 22 تیر 95 [ 16:53]
    تاریخ عضویت
    1390-8-28
    نوشته ها
    744
    امتیاز
    8,604
    سطح
    62
    Points: 8,604, Level: 62
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 146
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    1,594

    تشکرشده 1,946 در 612 پست

    Rep Power
    88
    Array
    نمیدونم تو از کی اینجایی
    ولی واقعا درک پایین یه آدم اونم در این حدو نمیتونم تحمل کنم
    و اصلا نمیتونم بپذیرم یه نفر چطور میتونه انقدر کینه ای و بد دل باشه که به خرد شدن آدمی راضی نشه بخواد پودرش کنه

    واقعا امیدوارم هیچ وقت خدا هیچ کس رو تو این وضعیت قرار نده که بخواد درک کنه
    اما رسم روزگار اینه که تو برقی که تو چشم های یکی میندازی همون برقو تو چشم های خودت و بچه هات میبینی
    حالا میتونه برق شادی باشه یا برق غم

    من توجیه نمیکنم
    منظورم اینه که من رابطه درست و تو چهارچوب دریتو تجربه کردم اما برام نتیجه ای جز درد نداشت
    و حالا میخوام رابطه باز تری و تجربه کنم تا بهم کمک کنه

    اما چون متاسفانه این تالار رو من تاثیر داره شدید(یکی از چیزهایی که در حال درمانشم تاثیر پذیری و همزاد پنداری شدید منه)
    نمیدونم چرا اینجا پست زدم گفتم شاید کسی باشه که جر توبیخ و در و وری حرف جدیدی واسه زدن داشته باشه
    من طبق نظر دکترم ممنوعم تو محکوم شدن و ایراد گرفتن یعنی اطرافیان نباید محکومم کنن و ازم ایراد بگیرن یا توبیخ کنن
    تازه الان میفهمم چرا اینو خواسته چون کاملا منو بهم میریزه و میرم تو مود افسردگی
    [align=center]ما بدین در نه پی حشمت و جاه آمده ایم ...از بد حادثه اینجا به پناه آمده ایم[/align]

  14. #19
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 05 اردیبهشت 03 [ 11:57]
    تاریخ عضویت
    1391-6-06
    محل سکونت
    تهــــران
    نوشته ها
    435
    امتیاز
    12,597
    سطح
    73
    Points: 12,597, Level: 73
    Level completed: 37%, Points required for next Level: 253
    Overall activity: 13.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,016

    تشکرشده 2,385 در 431 پست

    Rep Power
    62
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط جوانه؟؟؟ نمایش پست ها
    نمیدونم تو از کی اینجایی
    ولی واقعا درک پایین یه آدم اونم در این حدو نمیتونم تحمل کنم
    و اصلا نمیتونم بپذیرم یه نفر چطور میتونه انقدر کینه ای و بد دل باشه که به خرد شدن آدمی راضی نشه بخواد پودرش کنه

    واقعا امیدوارم هیچ وقت خدا هیچ کس رو تو این وضعیت قرار نده که بخواد درک کنه
    اما رسم روزگار اینه که تو برقی که تو چشم های یکی میندازی همون برقو تو چشم های خودت و بچه هات میبینی
    حالا میتونه برق شادی باشه یا برق غم

    من توجیه نمیکنم
    منظورم اینه که من رابطه درست و تو چهارچوب دریتو تجربه کردم اما برام نتیجه ای جز درد نداشت
    و حالا میخوام رابطه باز تری و تجربه کنم تا بهم کمک کنه

    اما چون متاسفانه این تالار رو من تاثیر داره شدید(یکی از چیزهایی که در حال درمانشم تاثیر پذیری و همزاد پنداری شدید منه)
    نمیدونم چرا اینجا پست زدم گفتم شاید کسی باشه که جر توبیخ و در و وری حرف جدیدی واسه زدن داشته باشه
    من طبق نظر دکترم ممنوعم تو محکوم شدن و ایراد گرفتن یعنی اطرافیان نباید محکومم کنن و ازم ایراد بگیرن یا توبیخ کنن
    تازه الان میفهمم چرا اینو خواسته چون کاملا منو بهم میریزه و میرم تو مود افسردگی
    منظورت منم؟؟
    قصدم فقط کمک بهت بود جوانه جان
    فرشته جان لطفا پستای من رو ازین تایپیک حذف کن

  15. #20
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    جمعه 19 تیر 94 [ 19:52]
    تاریخ عضویت
    1390-7-30
    نوشته ها
    1,886
    امتیاز
    17,095
    سطح
    83
    Points: 17,095, Level: 83
    Level completed: 49%, Points required for next Level: 255
    Overall activity: 61.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocial1000 Experience Points10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    9,194

    تشکرشده 9,663 در 1,930 پست

    Rep Power
    212
    Array
    سلام جوانه جان

    نقل قولهایی که فرشته مهربان برات اورده خیلی زیبا هستن..این نوشته ها داره با انگشت درمان رو بهت نشون میده اما تو زل زدی به سر انگشت و میگی چرا ناخونش بلنده؟چرا لاک نداره؟چرا...چرا...چرا

    اونجا که نوشته

    ثبات عاطفی تابع افکار و در ارتباط با رفتار آدمی هست.
    همین طور که نمی شود در آتش رفت و نسوخت. همیطور هم نمی توان خود را در گیر عاطفه های بی ثبات کرد و بی ثبات نشد.
    منظور سرزنش تو نیست..هرچند سرزنش رو هم باید به جون بخری.این سرزنش از روی مهره.یعنی ببین گوش نکردی و به سر جوانه چی اومد؟از روی دلنگرانیه.
    اما هدف اصلی نشون دادن راهکاره...میگه ثبات ادم تابع افکار و در ارتباط با رفتارشه.یعنی هنوز هم راه حل تو همینه.

    کاری که تو میکنی:رفتار نادرست(ایمیل زدن و...)--------->افکار پریشان----------->احساسات منفی بهت میده.

    شما ذهنتان بسیار فعال و پرتلاش هست. و وقتی ا حساس شما قوی و کنترلگر می شود این ذهن قوی شما را به اسارت می گیرد و از او در راستای خواسته های خود سوء استفاده می کند.
    لذا شما همان استدلالی را می کنید که احساستون دیکته می کند و این سفسطه های استدلال نما هستند که شما را روز به روز بیشتر به خطا می اندازد.
    این اتفاقیه که الان هم داره برات میفته...خودتو اروم کنن.رفتار و افکارتو کنترل کن.و باور کن برداشت تو از هر چیز الزاماً عین واقعیت نیست.همیشه احتمال خطا رو دربرداشتهات قائل شو.و سعی کن مدام چکشون کنی تا بلاخره به حقیقت برسی.

    جداً بهت توصیه میکنم فعلا دور فیلم دیدن،رمان خوندن و... خط بکشی.چون تو حتی با یه دیالوگ هم برای خودت قصه سرایی میکنی.
    تاپیک من و اقای sci رو دوباره انجام بده.
    منشا اصلی ازردگیتو پیدا و برطرف کن.و بعد ذهنت رو کنترل کن.

    و حالت طلبکارتو بذار کنار.چرا لطف بقیه رو نمیبینی؟امیدوارم در جوابم نگی بدی و روانی و این حرفای بد.

    موفق باشی
    ویرایش توسط بهار.زندگی : سه شنبه 17 اردیبهشت 92 در ساعت 23:57

  16. 5 کاربر از پست مفید بهار.زندگی تشکرکرده اند .

    mohammad6599 (سه شنبه 08 مرداد 92), taraneh89 (چهارشنبه 18 اردیبهشت 92), فرشته مهربان (چهارشنبه 18 اردیبهشت 92), ویدا@ (چهارشنبه 18 اردیبهشت 92), راحیل خانوم (یکشنبه 22 اردیبهشت 92)


 
صفحه 2 از 8 نخستنخست 12345678 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. شهریور خواستگار دارم و بیش از حد استرس دارم
    توسط ساراا در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: چهارشنبه 24 تیر 94, 04:31
  2. انسانی حیوان صفت شده ام
    توسط ستار العیوب در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 17
    آخرين نوشته: شنبه 15 مهر 91, 01:25
  3. بین ظاهر و اخلاق موندم :( بعد 5 سال نمیودنم چیکار کنم
    توسط S_H در انجمن دو دلی در انتخاب همسر
    پاسخ ها: 47
    آخرين نوشته: پنجشنبه 06 مهر 91, 18:44
  4. او از دیوار صاف هم بالا می‌رود
    توسط lord.hamed در انجمن مقالات آموزشی روانشناسی کودک
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: سه شنبه 30 مهر 87, 00:23
  5. حیوان علیه انسان؟
    توسط lord.hamed در انجمن علمی و آموزشی
    پاسخ ها: 8
    آخرين نوشته: چهارشنبه 25 اردیبهشت 87, 21:24

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 10:32 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.