میدونم. من مقصر ،من بد ،من روانی ،من حرف شما رو گوش ندادم حالا هم دارم میخورم دیگه کمه برام؟
خدا هم بخشندگی داره شماها نمیتونید فراموش کنید هی بیاید بگید گوش ندادی گوش ندادی
رنج ترک اعتیاد چقدر آخه یک سال؟
در ضمن من اصلا نمیتونم به خواستگارام حتی فکر کنم
وقتایی که خواستگار میاد شب تا صبح گریه عصبی میکنم و آرزو میکنم منو نپسندن و.....
یعنی خوب وقتی نمیتونم رابطه رسمی و شکل بدم مجبورم تو یه رابطه غیر رسمی باشم تا التیام یابم.
وقتی کنترل ذهن و تمرکز زدایی و صد تا قرص آرامبخش تاثیر نمیذاره من چی کار کنم؟
به قول مشاورم شدم مثل اون عروس تو فیلم آرزوهای بزرگ که سالها منتظر دامادی که شب عروسی رهاش کرد موند و بعدم خودشو تو شومینه سوزوند
من که نمیتونم تا آخر عمر صبر کنم که یکی یه گندی زده به زندگیم من نمیخوام آخرش برسم به خود سوزی
ظرفی که سگ لیشس میزنه رو باید خاک مالی کرد وگرنه پاک نمیشه
ثبات احساسی نمیگم کامل دارم چون هنوزم حمله های احساسی دارم و تو فکرو خیالم هر چند خیلی بهتر شدم
اما اگه میخواستم احساسی پیش برم تا حالا کلی رابطه میداشتم که خوب سخت دارم خودمو کنترل میکنم
من تا کی صبر کنم این سم از بدنم خارج شه
من یه به یه مرد احتیاج دارم به این که ازدواج کنم (حتی از نظر شذعی برام واجبه زیاد قضیه رو باز نمیکنم)
نمیتونم با این همه وابستگی به یه مرد دیگه با یکی دیگه ازدواج کنم که . میخوام بتونم عاشق همسرم باشم
حالااگه یه مدت با یکی دوست باشم وابستگیم کم میشه ،ذهنم باز میشه و بعد حداقل میتونم به خواستگارام فکر کنم
اما اینکه بخوام وارد رابطه رسمی شم واسه ازدواج (خواستگارو اینا)اگه آخرش نتونم دوسش داشته باشم خونه ای که با اجازه تو زمینش ساختم بازم خراب میشه
جواب عاقلانه بعد از یک دقیقه :))
خوب بله حق با شماست من احتیاج به ثبات دارم تو رابطه
خودمم اصلا دنبال یه رابطه الکی و گناه آلودو(پتانسیالشو دارم)و احساسی نیستم و به شدت از شکست عاطفی میترسم
تو این دوره از زندگیم اصلا نمیتونم به خواستگارام فکر کنم فکر میکنم اگه آشناییو با یه فرد جدید تو محیط غیر رسمی آغاز شه بهتره و میتونه کمکم کنه همون طور که گفتم واقعا راهکارهایی روانشناسی و داروهای روانپزشکی درسته برای من خیلی مفید بودن باز هم کافی نبودن من وابسته ام من حس نیاز دارم به آدمی که ....
به قول یه دیالوگ: تو با من کاری کردی که فهمیدم چقدر ضعیف هستم( ایمیلی که میخواستم بفرستم و نفرستادم)
در ضمن همیشه هم اینطوری نیست که شما میگین نیست یکی از همین اعضای سایت از یکی از همین راههای غلط با شوهرش آشنا شده ....(که شامل همه حرفهای مدیر میشه) حالا هم هی میاد میگه من از زندگیم بسیار راضی هستم
واسه همه مادره واسه ما زن بابا!!!
- - - Updated - - -
من همه اینها رو حفظم فرشته مهربون یه مدت پرینت گرفته بودم هر روز میخوندم عزیزم( آیکون آه بلند با قلب شکسته)
- - - Updated - - -
تازه رابطه من با نامزدم کاملا رسمی و از اول تحت نظر خانواده بود
و همه چیز اصولی و رو حساب کتاب مذهبی و عرفی و اخلاقی و روابط عاطفیمونم الکی و بی ثبات نبود زمینی بود که اون به من بخشید و توش خونه ساختم خونه رو اصول درست اما کلش نابود شد
اون رابطه به من بی ثباتی داد به من درد داد منو یک سال اسیر کرد اونوقت مدیر به من میگه پناه نبر به رابطه بی ثبات مثل معتادی آره من خیلی بدم اما حداقل اینه که تو اون رابطه درست بودم ثبات داشتم وفادار و پایبند بودم
بچه هم وقتی به مامانش پناه میبره اگه مامانش بزنتش پناه میبره به باباش اگه باباشم بزنتش خودشو پرت میکنه زمین و دست و پا میزنه اگه یه غریبه اونجا باشه و بهش یه شکلات بده معلومه جذبش میکنه حداقلش اینه که آرومش میکنه
یا وجیه عند الله اشفی لنا عندالله
دعای توسل میخوندیم یه زمانی الان فقط صداش میاد میگم آره جون خودتون با این نسلی که بار آوردین(اون آدم سید بود)
[align=center]ما بدین در نه پی حشمت و جاه آمده ایم ...از بد حادثه اینجا به پناه آمده ایم[/align]
علاقه مندی ها (Bookmarks)