همدردي هيچ وقت باهاش دعوا نكردي هيچ وقت كاري نكردي كه اون براي جبران كار يا حرف شما اين حرف را بزنه يا اين كار را بكنه.
برامون بيشتر از زندگيت بگو.
تشکرشده 208 در 54 پست
همدردي هيچ وقت باهاش دعوا نكردي هيچ وقت كاري نكردي كه اون براي جبران كار يا حرف شما اين حرف را بزنه يا اين كار را بكنه.
برامون بيشتر از زندگيت بگو.
ليلا موفق 2 (یکشنبه 27 فروردین 91)
تشکرشده 3,442 در 1,036 پست
یه بار
،دوبار
سه بار
4بار
100 بار به همسرم گفتم که من از نظر عاطفی کلامی و لمسی هستم و هربار همسرم از این گوش می گرفت و از اون گوش دروازه......
آخرش بهش گفتم اگه بدونی تو ذهنم چی میگذره
اونوقت منو از حق مسلمم محروم نمی کنی اونوقت در مقابل این همه ابراز احساساتم سکوت نمی کنی
دیگه ولم نکرد و خوب منظورمو گرفت و و هی همه چیزو گذاشت کنار هم مثلا فلان روز تو رفتی تو اتاق با تلفنت حرف زدی یا فلان روز پیامتو بعد از فرستادن پاک کردی خلاصه سرتون درد نیارم واقعا هم تو ذهنم فکرای بدی می چرخید
تا بعد از کلی قسم و ایه دیگه بیخیال شد ولی بازم داره محرومم می کنه و هربارم میگم چرا ؟
ولی همیشه جوابی نگرفتم
همین مسئله هم باعث شده از خیلی از چیزها درکنارش لذتی نبرم ولی اون بازم محرومم می کنه
آقای همدردی حالا چرا این چیزا رو نوشتم چون می خوام بگم یه جایی یه اشتباه و کوتاهی کردی که همسرت بیراهه رفته یه جایی کم گذاشتی
[align=center]خوشبخت کسی نیست که مشکلی ندارد
بلکه کسی است که با مشکلاتش مشکلی ندارد .[/align]
eghlima (سه شنبه 29 فروردین 91)
تشکرشده 614 در 130 پست
چرا دعوا کردیم. به خصوص توی سال های اول زندگیمون. ولی من هیچ وقت بهش خیانت نکردم که اون بخواد این کارو بکنه.نوشته اصلی توسط ليلا موفق 2
ولی الان نزدیک به دو یا سه سال میشه که من خیلی عوض شدم. یک بار توی زندگی دست روش بلند کردم (حدود سه سال پیش) که انقدر از خودم بدم اومد که دیگه هیچ وقت توی زندگیم تکرارش نکردم و نخواهم کرد.
همیشه سعی کردم به عنوان یه دوست کنارش باشم و همراهش باشم.
نمیدونم دیگه چی بگم؟
hamdardi1390 (دوشنبه 28 فروردین 91)
تشکرشده 10,024 در 2,339 پست
سلام خدمت شما
منم مثل بقیه بچه ها خیلی تعجب کردم از اینکه دیدم شما هم ازین مشکلات دارید.
من دارم از دیدگاه یک زن به شما این موضوع رو میگم
شما به نظر مرد ایده آلی بودید.برای همسرت کم نذاشتی
شاید شما زیادی به همسرت ازادی دادید.وقتی داره یکبار به شما میگه تو دانشگاه بوده و یکبار میگه محل کارم بوده...چرا هنوز به همسرتون ازادیهای گذشته رو میدید؟
شما هم باید کمکش کنی از اون محیطها کنده بشه.
به نظرم باید کمی به همسرتون سخت بگیرید.نه کتک و دعوا و ...
یکبار برای همیشه باهاش صحبت کنید و بگید ب عنوان یه مرد براتون سخته و دارید عذاب میکشید.
کمی محکم باشید و بگید در صورتیکه واقیعت رو بهتون نگه قطعا کارتون به جدایی میکشه
انعطاف و کوتاه اومدن در زندگی لازمه اما نه به حدی که بیشتر اون زندگی رو ویران تر کنه
شما تا وقتی اصل واقیعت رو نفهمید همینجوری مثل مرغ سرکنده اینور و اونور میپرید
واقیعت رو بفهمید و محکم به همسرتون بگید اگر تکرار بشه دیگه زندگی نخواهید داشت.
حتی ازش تعهد بگیرید...
برعکس بهار من اصلا با مسافرت دو نفره و ...موافق نیستم.
اگر جلوی این خیانت جدی و محکم گرفته نشه ...هیچ تضمینی نیست که در اینده هم تکرار نشه.
الان وقت مسافرت دو نفره و ..نیست.
به قول خودتونم که چندین مسافرت دو نفره تا حالا رفتید...فایده ای داشته؟
مشکل باید ریشه ای حل بشه.اگر همسرتون اظهار پشیمونی توام با عدم تکرار این موضوع کرد و صداقتش برای شما مشخص شد اونوقت وقت این رمانتیک بازیاست.نه الان که زندگیتون لب پرتگاهه
گاهی برای رشد کردن باید سختی کشید،گاهی برای فهمیدن باید شکست خورد،گاهی برای بدست آوردن باید از دست داد،چون برخی درسها در زندگی فقط از طریق رنج و محنت آموخته میشوند.
maryam123 (دوشنبه 28 فروردین 91)
تشکرشده 614 در 130 پست
قبول دارم که یه جایی یه چیزی لنگ میزنه، ولی کجا و چقدر؟؟؟نوشته اصلی توسط eghlima
وقتی طرف حاضر نیست راجع به قضیه حرف بزنه و وقتی فشار بهش بیاری زیر همه چیز میزنه، من چه جوری بفهمم چی کمه؟ از طریق چرخوندن دوربین و اینا هم واقعا چیزی دستگیرم نشد.
توی هر زندگی همیشه کمبود هست و نمیشه زندگیه ایده آل پیدا کرد. ولی آیا این ها دلیل بر خیانت میشه؟
اینجوری که سنگ روی سنگ بند نمیشه که.
باورهام اجازه ی همچین کاریو به من نداد، حتی در اوج عصبانیت روزهای اول.نوشته اصلی توسط maryam123
همسرم هم یه انسانه مثل خود من، مثل من ممکنه اشتباه کنه و . . . من چطور به خودم اجازه بدم از چیزی محرومش کنم؟ اصلا مگه راه حل مشکل محروم کردنه؟
نذارم بره دانشگاه یا محل کار که چی بشه؟ اگه کسی بخواد کاری بکنه میکنه، مگه اینکه توی خونه زندانیش کنی که به نظر من راه درستی نیست.
اون هیچ وقت کامل قبول نکرده که این کارو کرده. من چه جوری حکم بدم؟
فرض کن گفت همه اش دروغ بوده. من چه جوری بفهمم واقعیتو میگه؟
فرض کن گفت رابطه در حد صحبت بوده. من چه جوری بفهمم همین بوده؟
hamdardi1390 (یکشنبه 27 فروردین 91)
تشکرشده 4,871 در 817 پست
پيش مشاور رفتين؟ كه حرفاتون رو جدا جدا به مشاور بگيد؟ از اين بلاتكليفي كه بهتره!
سرافراز (یکشنبه 27 فروردین 91)
تشکرشده 614 در 130 پست
آره سرافراز رفتیم.نوشته اصلی توسط سرافراز
هم جدا و هم با هم.
آخرش گفت فرض کن اتفاق افتاده یا نیوفتاده. به حال تو چه فرقی میکنه. گفت بدترین حالت ممکن رو تصور کن می خوایی چه تصمیمی بگیری. به جز اینکه خودت رو عذاب بدی چه فایده ای داره برات.
گفت همسرت میگه کل قضیه دروغ بوده و دلیلش جلب توجه تو بوده. ولی من باور نمیکنم. چند ماه این حالات رو همسرم داشت. مگه میشه این همه فیلم بازی کردن؟
در هر صورت من نتونستم کمکی از مشاور بگیرم.
من هر آنچه که بلد بودم و در توانم بوده توی این زندگی انجام دادم ولی فکر کنم همسرم سیری ناپذیره.
hamdardi1390 (یکشنبه 27 فروردین 91)
تشکرشده 2,844 در 585 پست
با سلام.كاش از منظر ديگه اي هم به اين موضوع نگاه كنيد:اين كه فرد خائن بيش از فرد خيانت ديده متحمل آسيبهاي روحي و رواني شده كه تن به چنين كاري داده.
البته مسلمه كه كار همسر شما مورد تاييد هيچ كسي نيست و من چندان هم با اين تز كه ببينيد چه چيزي توي روابط كم گذاشتيد كه منجر به خيانت شده موافق نيستم.چون گاهي در بطن بهترين خانواده ها فردي به خاطر عدم شناخت خود و مشكلات شخصيتي يا روحي كه حتي ممكنه پيش از ازدواج داشته و حالا سر باز كرده خيانت كنه. رفتار شما حتي اگر هم نا درست بوده فقط نقش يك كاتاليزور رو داشته.
علي اي حال اين كه حدود خيانت رو بدونيد گرهي از كار شما باز نميكنه.بلكه ممكنه فقط موجب آزردگي بيشتر شما بشه.چرا كه اگر فقط در حد يك رابطه دوستانه بوده باشه شما رو به ورطه ي مقايسه با اون فرد ميكشونه و اگرم هم كه صميميتر بوده باشه موجب تنفر و انزجار،خشم در شما ميشه.پس آيا شما دوست داريد بيش از اين آزرده بشيد؟
چيزي كه به نظر من بهترين كار در اين شرايطه رفتن پيش يك مشاور متخصص هست.بايد ريشه و علتهاي واقعي رو پيدا كنيد نه حد و حدود معلول رو.
پس به جاي اين كه انرژي خودتونو صرف كاري كنيد كه در هر صورت موجب آزار روحي خودتون در وهله ي اول و همسرتون در درجه دوم ميشه سعي كنيد كه يك مشاور يا روانشناس متخصص و با سابقه رو پيدا كنيد و از روشهاي علمي كمك بگيريد.
دقت كنيد كه حتما مشاور اولي كه رفتيد بهترين گزينه نبوده.فكر ميكنم روانشناس متخصص بيشتر بتونه كمكتون كنه.در ثاني شما باز با اين يدد به مشاوره رفتيد كه مطمئن بشيد همسرتون رابطه داشته يا نه و يا در چه حدي بوده.حالا با اين ديد به مشاوره بريد كه در هر صورت (خيانت يا عدم اون) بتونه آرامش رو به زندگيتون برگردونه و ريشه هاي اصلي مشكلتونو پيدا كنه.
موفق باشيد
یک زن امیدوار (یکشنبه 27 فروردین 91)
تشکرشده 4,871 در 817 پست
يك سوال؟
شما همسرتون رو دوست داريد و مي خواهيد باهاش زندگي كنيد؟
سرافراز (یکشنبه 27 فروردین 91)
تشکرشده 3,442 در 1,036 پست
آقای همدردی من هم فکر می کنم یه دروغ برای جلب توجه شما بوده و یا در حد یک دیدار دوستانه
فراتر نرید
ذهنتونو آشفته نکنید
من هم چندین ماه از همسرم سرد بودم و بهش دروغ گفتم تا توجهشو جلب کنم
می دونید بعد از اون ماجرا و دعوا که با همسرم داشتم و همسرم بهم شک کرده بود چه اتفاقی افتاد
یه شب همسرم قران اورد و قسمم داد که آیا حرفام درسته و یا نه و منم گریه کردم و قسم خوردم که بهش دروغ گفتم
بعد از اینکه قسم خوردم خواستم بازم باهاش حرف بزنم ولی اون گفت دیگه نمی خواد کلمه ای درباره اون ماجرا بشنوه و همه چیز تموم شده است براش........
مثل گذشته بهش اطمینان کن
به زندگیت فرصت بده
هرکاری کردی برای زندگیت جز انتقال حس اطمینان سابق بهش
[align=center]خوشبخت کسی نیست که مشکلی ندارد
بلکه کسی است که با مشکلاتش مشکلی ندارد .[/align]
eghlima (یکشنبه 27 فروردین 91)
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)