مگه هرکی کارمند یهدجای خاص بود از فهم عقل و درک و اخلاق کامله ؟
شما بفرمایید منطق چی میگه؟
- - - Updated - - -
واسه این مونده ک مونده خودشم مقصره و خیلی کم گذاشته از اول
تشکرشده 0 در 0 پست
مگه هرکی کارمند یهدجای خاص بود از فهم عقل و درک و اخلاق کامله ؟
شما بفرمایید منطق چی میگه؟
- - - Updated - - -
واسه این مونده ک مونده خودشم مقصره و خیلی کم گذاشته از اول
تشکرشده 0 در 0 پست
من هنوز منتظر راهنمایی هاتون هستم
تشکرشده 36 در 19 پست
سلام دوست عزیز نمیدونم که نظر من میتونه کمکی کنه بهتون یا نه قبلش از اینکه با تجربه کم نظرمو میگم ازتون معذرت میخوام. به نظر من دلمردگی برای خانوم ها خیلی دردناکه و شرایط شما رو درک میکنم چون خودم هم این شرایطو دارم و قبلا هم داشتم. یه واقعیتیه که مثلا اگه شخصی از یه سبک زندگی خوشش میاد شما نمی تونید تغییرش بدید و اگه همسرتون حتی از کارهایی که میکنه و شما خوشتون نمیاد دست بکشه ازتون یه کینه ای به دل میگیره و بدتر حالت لجبازی یا شاید سردی تو رابطه تون پیش بیاد. بالاخره ایشون این طوری فکر میکنن که یه بار به دنیا میاد و دوست داره زمین داشته باشه و کشاورزی کنه و بقیه خواسته هاش. اگه جوری زندگی کنه که شما می خواید خب صد در صد دچار یه ناراحتی بزرگ ازتون میشه. به نظر من دیدتون رو نسبت به زندگی عوض کنید. شما نمی تونید کسی رو تغییر بدید یا کسیو مجبور کنید بهتون توجه کنه یا باید قید زندگی رو بزنید یا اینکه همسرتون رو همین طوری بخواید و اصلا به فکر تغییرش نباشید. شاید دلیل بی توجهیشون مخالفت های شما از اول باشه. درسته که سخته ولی به خاطر فرزندتون کمی از خودگذشتگی و صبوری کنید و حداقل محیط خونه رو آروم نگه دارید. حتی اگه محبت نمی بینید محبت کنید چون وقتی فرزندتون احتیاج داره محبت کردنو عشق رو ببینه و یادبگیره. بهتون پیشنهاد میکنم کتاب مردهای مریخی و زنان ونوسی و آیا تو آن گمشده ام هستی؟ رو مطالعه کنید. و سعی کنید به اونا عمل کنید. در کل مطالعتون رو در زمینه زناشویی بالا ببرید. این کار هم روحیه تون رو بهتر میکنه هم براتون مفیده. سفر و رسیدگی به خودتون هم کاملا نظر خوبیه برای اینکه روحیه اتون دوباره برگرده و هرکاری که بهتون آرامش میده رو انجام بدید. امیدوارم حالتون بهتر باشه و براتون بهترینارو آرزو میکنم.
تشکرشده 1,106 در 598 پست
تا حالا یک نامه پر محبت براشون نوشتید و از مشکلاتتون براش صحبت کردید ؟
تا حالا شده مسابقه بزارید هر کی با اسمسای زیباش دل دیگری رو بیشتر به دست اورد اون شام دعوت میکنه بیرون ؟
ارتباط عاطفتون ضعیف
مضاف بر اینکه مثلث کارپمن و بازیهای روانی رو دارید پیاده میکنید و اگر هردوتاتون زندگی رو میخواید باید از این کارا دست بر دارید
تشکرشده 0 در 0 پست
بله قبلا مینوشتم اما الان نه .از یه طرف دل خودم راضی نمیشه چون خیلی ازش دخورم از طرفی میدونم ک تاثیری نداره و حتی با دیدن نامه ممکنه مچالش کنه بندازه اونور یا با خوندن هرجمله ش یه ریشخند بهم بزنه و اخرش تو دلش یه کنایه ای بهم بگه . بله ما خیلی وقته دچار طلاق عاطفی شدیم
تشکرشده 951 در 409 پست
سلام
من که مشکل خاصی در همسرتون ندیدم. نه کمک کردن به دیگران بده و نه عاشق زمین و باغ بودن. در واقع خیلی هم خوبه. من که جد در جد شهرنشین و تهرانی هستم آرزو دارم یه باغی، جوجه داری یا شبیه این ها داشته باشم و می دونم خیلی های دیگه هم همین تمایلات رو دارند. در واقع اکثریت مطلق آقایان روحیات این چنینی دارند ولی خانم ها خیر. هر دو هم طبیعی هستند و مشکلی ندارند. مهم اینه که زن و شوهر با درک متقابل خواسته های همدیگر رو به رسمیت بشناسند و حد وسط رو نگه دارند. طوریکه هم آقا زندگی آزاد و دور از شهرنشینی و اعصاب خردکنی های آن رو داشته باشه و هم خانم زیاد درگیر زمین و کثیف کاری ها و سختی های آن نشه.
اگر به تنهائی نمی تونید با یه مشاور صحبت کنید راهنمائی تان کنند چطوری دوباره به سمت همدیگه برگردید و همدیگر رو درک کنید.
موفق باشید
تشکرشده 0 در 0 پست
سلام اقای ye doost ممنون صحبتاتون خیلی واقع بینانه بود درست میفرمایید میشه لطف کنید بیشتر صحبت کنید در مورد مشکل من
تشکرشده 951 در 409 پست
سلام
با همسرتون همراهی کنید. اگر در گذشته بی جهت ازشون ایراد می گرفته اید دیگه اون کار ها رو نکنید، مخصوص سرکوفت خانواده اش رو نزنید (به عنوان مثال گفتم). در حد توان تان همراهش باشید. اگر روستا میره شما هم همراهش بروید. حداقل آب و هوا عوض می کنید.
فکر می کنم اگر درنظر بگیرید کاری که ایشون در روستا به راه انداخته علاوه بر جنبه علاقه، در آینده سرمایه و پشتوانه مالی بزرگی برای همه و بخصوص فرزندان تان می تونه باشه، حتما شما هم مشوق شان خواهید بود.
شما باب دل و کمک و مشوق ایشون باشید حتما ایشان هم سعی خواهند کرد شما رو خوشحال کنند. انشاا...
موفق باشید
تشکرشده 0 در 0 پست
فردا میخوام برم بیمارستان روانپزشکی یه مدت بستری بشم زیر بار ۴شار روانی این زندگی دارم نابود میشم .از خانواده و پدر و مادرمم بریدم اونا هیچوقت مشکلات منو درک نکردن و بدتر اوضاع رو ب ضرر من تموم کردن
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)