من دلم ميخواد ولي با اولين ديدنش باز دوباره همه چي يادم ميره و با خودم ميگم دوسم داره چون يه صورت مهربون و خوشگلي داره ولي خيلي دوست دارم يه طلافي سرش در بيارم
تشکرشده 26 در 19 پست
من دلم ميخواد ولي با اولين ديدنش باز دوباره همه چي يادم ميره و با خودم ميگم دوسم داره چون يه صورت مهربون و خوشگلي داره ولي خيلي دوست دارم يه طلافي سرش در بيارم
[size=large]گذشته تلخ @ آينده نا معلوم![/size]
تشکرشده 26 در 19 پست
ميدونيد اخه يه مهربونيهايي به من كرده نميتونم از ياد ببرم من بهش گفتم من نميگم با كس ديگه نباش ولي تا اخر با من بمون اونم ميگه باشه ولي اونم يه مشكلاتي داره كه به من گفته كه دلم براش ميسوزه يه جورايي بهش حق ميدم كه نميتونه خودشو سرگرم من كنه ولي اين فكر و خيال راحتم نميزاره نميگم تقصيير اون نيست ولي تقصيير منم نيست منم توقع دارم
[size=large]گذشته تلخ @ آينده نا معلوم![/size]
تشکرشده 26 در 19 پست
خدايا كمكم كن
تشکرشده 37,126 در 7,020 پست
سلام roz-zard
به نظر با همه این سختی که می کشی و احساس شدیدی که داری، ولی روز به روز داری قویتر می شی.
اگر پست های خود را مرور کنی، می توانی قدکشیدن و رشد خود را به مرور متوجه شوی. این اتفاقی بسیار بزرگ است.
هر فردی همانطور که از نظر جسمی به مرور و خیلی آهسته آهسته رشد می کند ا زنظر روانی هم به تدریج رشد میکند اگرچه خیلی ظریف و ناپیدا. ولی جالب است که رشد در بعد روانی کاملا به خود فرد بستگی دارد. یعنی وقتی شما تصمیم به تغییر می گیرید، تغییرات شروع می شود البته میزانی هزینه و رنج کشیدن نیز اجتناب ناپذیر است.
ازتون خواهش می کنم. مقالات مربوط به عشق ، آفت عشق، تفاوت عشق و هوس و روانشناسی عشق را در بخش مشاوره ازدواج سایت همدردیwww.hamdardi.com مطالعه فرمائید.
همچنین به انجمن آرامش و موسیقی و آرامش در تالار همدردی نیز مراجعه کن.
این رنج شما به مرور کاهش می یابد. اما به شرطی که به ذهن و روحت این اجازه را بدهی که به غیر از این خانم گاهی به چیزهایی که در انجمن های این تالار می بینی نیز فکر کنی.
من تصور می کنم. شما رو به جلو حرکت می کنید. خدا هم حتما کمکتان خواهد کرد.
شاد باشید.
Hadi99g (چهارشنبه 23 دی 94)
تشکرشده 26 در 19 پست
اين دفعه ديدمش بهش چي بگم بفهمه خيلي از دستش ناراحتم
تشکرشده 26 در 19 پست
اخه يه مقدار پول ازش قرضي گرفته بودم بايد ببرم بهش بدم
تشکرشده 37,126 در 7,020 پست
سلام رز زرد
نیاز است که بهانه های دیدن او را هر چه هست را رها کنی.
نیاز نیست چیزی بهش بگویی...
تشکرشده 26 در 19 پست
اون خيلي دوست داشت با من سكس داشته باشه ولي الان خيلي از من زده شه اينجوري فكر ميكنم به من ميگه بچه اي ولي ميدونم يه بهانه يه
تشکرشده 26 در 19 پست
بلاخره امروز بهش زنگ زدم بهش گفتم دیگه نمیتونم طاقت بیارم چرا با من اینجوری میکنی گفتم اگه از من خسته شدی بگو گفتم اگه دلت میخواد با من نباشی بگو دیگه زنگ نزنم اونم خیلی ساده گفت دیگه زنگ نزن خیلی اعصابم خورده چه کار کنم خیلی تنهایم
تشکرشده 26 در 19 پست
حالا کمکم کنید چجوری فراموشش کنم
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)