به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 24
  1. #11
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 05 بهمن 92 [ 02:04]
    تاریخ عضویت
    1392-1-23
    نوشته ها
    24
    امتیاز
    446
    سطح
    8
    Points: 446, Level: 8
    Level completed: 92%, Points required for next Level: 4
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    1

    تشکرشده 13 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array
    من تاحالا باکسی دعوا نکردم چند ماه پیش خانوادهامون بارهم لفظی دعوا کردن یه سو تفاهم بود اما اخرش دست منو کشوند گریون برد گفت باید از مامانم عذر بخوای یه بارم تو راه مسافرت که بخاطر همسرم با خانوادم بحثم شد بخاطر زنگ مامانش این که اگه رفتی دیگه نیا من و وسط جاده پیاده کرد رفت مامانشواز من بیشتر دوست داره؟

  2. #12
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 04 دی 99 [ 14:51]
    تاریخ عضویت
    1392-1-05
    نوشته ها
    64
    امتیاز
    7,438
    سطح
    57
    Points: 7,438, Level: 57
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 112
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class5000 Experience Points
    تشکرها
    531

    تشکرشده 81 در 42 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط عاشق همیشگی نمایش پست ها
    سلام ممنون از نظرتوناما راه حل اونا طلاق و جدایی و قهر شایدم بابام بخواد همسرمو بزنه من دوسش دارم.
    من رابطم با همه خوبه چون همیشه به همه احترام گذاشتم از خودم گذشتم تا ناراحتشون نکنم اما اونا منو نمی خوان خواهرو برادرمو دوست دارن براشون من مهم نیستم خودشون و غرورشون مهمه
    عزیزم هیچ وقت به جای بقییه فکر نکن شما چرا فکر می کنی اگر پدرتون بدونن ممکنه ایشونو بزنن ؟؟؟/

    ببین عزیزم شاید الان که عقدین با این موضوع یجورایی به خاطر همون دوست داشتن خودتونو راضی کنید اما وقتی وارد زندگیشون شدی و باز هم تکرار شد خدایی نکرده احتمالش زیاده که ظرفیتتونو از دست بدین و بخواین به پدرتون بگین پس نزار هر مشکلی برات بشه یک کوه و بعد خدایی نکرده منفجر شه سعی کن حلش کنی

    می شه بگین چرا می گید پدر مادرتون خواهر برادرتونو بیشتر دوست دارن ؟؟//// چرا همچین فکری رو کردین ؟

    ببین هر گلی بوی خودشو داره و مطمینم ک هیچ پدرو مادری نیست ک عشق به فرزندشون نداشته باشن ببین چطوری می گی فکر می کنم پدرم همسرمو بزنه .. چراا اگرم اینکارو کنن پدرتون برای اینکه شما دخترشونی و دوستون داره که حتی خودتون تو وجودتون این هست اما نمی دونم اسمشو بزارم لجبازی یا چی با خودتون که می خواین این حسو این فکرو به خودتون بقبولونید که تنهاییدو خانوادتون دوستون نداره در صورتی ک اینطوری نیست ... پس با این فکرتون مبازه کنید و بدونید پدر مادرتونم نیاز دارن به دوست داشتنتون ...

  3. #13
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 05 بهمن 92 [ 02:04]
    تاریخ عضویت
    1392-1-23
    نوشته ها
    24
    امتیاز
    446
    سطح
    8
    Points: 446, Level: 8
    Level completed: 92%, Points required for next Level: 4
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    1

    تشکرشده 13 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array
    همسرمم هم اول مث شما فکر می کرد بعد از 6 ماه خودش بهش ثابت شد گفت حق با تو بود من الان هرچی بگم شما یه جور دیگه برداشت میکنین اما بدونین اگه گفتم می زنه برا من نیست برای اینکه بگه اختیارش با منه همین حرفا که هرروز می شنوم گلم مامانم میگه اگه برات عروسی نگیرن جهاز نمیدم این مهر مادریه؟اینا برا منه یا لجبازی؟مادر شوهرم میگه با پارتی بازی بره سرکار همسرم میگم حرومه بعد از کلی دادو بیداد تحقیر جلو دایی ها و خاله های همسر وبچه هاشون میگن پس منم عروسی نمیگیرم.اینا دوسم دارن ؟

    - - - Updated - - -

    گفته بودید یه مورد ازبد دهنی همه جور فحش حتی سگ کنه آشغال بی شعور نفعم آدم نیستی حیوونی مثلا یه بار باخانواده همسر رفتیم بیرون دختر خالشون همش بهش دست میزد شوهرم می دونه مخالفم اما نه تذکر می داد نه جابه جا میشد وقتی برگشتیم بهش گفتم محکم زد تو دهنم گفت غلط میکنی را جب من اینطوری فک میکنی یعنی من ناپاکم هرجی گفتم نه فقط گفتم تذکر بده کلی دعوا کرد پشت ماشین بعدم گفت میندارمت جلو بابات تکلبفتو مشخص کنه من افتادم بپاش کلی گریه و التماس کردم که تنهام نزار دیگه نمیگم.کمکم میکنی اون بهم وابسته شه؟:)

  4. #14
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 04 دی 99 [ 14:51]
    تاریخ عضویت
    1392-1-05
    نوشته ها
    64
    امتیاز
    7,438
    سطح
    57
    Points: 7,438, Level: 57
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 112
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class5000 Experience Points
    تشکرها
    531

    تشکرشده 81 در 42 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ببین خانمی گل شما آدم دوست داشتنی هستی اول از همه هم اینو باید خودت قبول داتشه باشی و نباید هر اتفاق یا هر اختلاف سلیقه ای پیش اومد را بزارین رو حساب دوست نداشتن .... شده به رفتارای خوب خانواده اتونم توجه کنید ؟؟؟؟؟ همین توجه شما باعث میشه جایگاهتون پررنگتر بشه ... شما از کی این احساسو داشتین راجب خانواده اتون ؟
    فرزند چندمید ؟

    اول از همه به نظر من شما باید یسری فکراتونو روش بیشتر کار کنید و یکم بیشتر فکر کنید نیاید خودتونو مقایسه کنید همسرتون هم حق داره مادرشونو دوست داشته باشه و هر چیزی باید سرجای خودش باشه.........

    سعی کنید با چشم باز به سمت زندگیتون بریدو اول سعی کنید خودتونو بشناسیدو بعد جایگاهتونو تتو خانواده خودتون پیدا کنید بعد برین سمت زندگی مستقل و عجله نکنید برای عروسی و فکر نکنید ک هر چی زود تر ازدواج کنم از دست خانواده ام راحت می شمو از این فکرا ....

    سعی کنید رابطه اتونو با مادر خودتون بهتر کنید بهشون احساستونو بگید بگید که براتون ایشون مهم هستن و بگید به حمایتشون نیاز دارید مطمین باش عزیزم لحن خوب زودتر جواب می ده و صبور باشید ...

    درضمن می دونم هیچکی تو شرایط دیگری نیست اما عزیزم درکت می کنم و اول از همه می خووام که خودتو اهدافتو روحییه اتو پیدا کنی و بدونی بهترین و زیبا ترین و دوست داشتنی ترینی برای خانواده ات ....

  5. #15
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 07 تیر 99 [ 01:39]
    تاریخ عضویت
    1390-6-05
    نوشته ها
    95
    امتیاز
    6,589
    سطح
    53
    Points: 6,589, Level: 53
    Level completed: 20%, Points required for next Level: 161
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    272

    تشکرشده 208 در 69 پست

    Rep Power
    0
    Array
    منم مثل تو بودم
    ولی دور شو ازش تا ببینی چه طور بهت نزدیک میشه

    سادگی نکن تا زندگیتو حفظ کنی مثل من حسرت نکشی

    منو همسرم هر رور همدیگرو می دیدیم
    یه روز بهش گفتم فردا نیا دیدنم بیا عادت کنیم کمی دیر تر همدیگه رو ببینیم
    ولی فرداش
    من با مادرم رفتم مهمونی خونه مادر بزرکم تو راه بودم که بهم زنگ زد کجایی دارم از دوریت میمیرم گفتم تو راهم
    بعد اومد مارو سوار ماشینش کرد و به مادرم گفت دخترت منو دیونه کرده نمی تونم نبینمش

    این نتیجه یه بار بی محلی من بود
    تو هم امتحان کن تا نتیجه اش رو ببینی

  6. کاربر روبرو از پست مفید تسلیم خدا تشکرکرده است .

    taraneh89 (شنبه 24 فروردین 92)

  7. #16
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 05 بهمن 92 [ 02:04]
    تاریخ عضویت
    1392-1-23
    نوشته ها
    24
    امتیاز
    446
    سطح
    8
    Points: 446, Level: 8
    Level completed: 92%, Points required for next Level: 4
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    1

    تشکرشده 13 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array
    کاش این جا بودی اونوفت محکم بغلت میکردم جای تکیه گاه نداشتم محبت به مامانم میمیرم اگه سرفه بزنه تا صب بیدار میمونم ختمی درس میکنم قرص میدم آبمیوه میگیرم آخرش اگه مریض شم هیچی حتی همسرمم توجه نمیکنه اما خواهرم بگه آخ مامانم سریع ازش مراقبت میکنه خواهرم 25سالشه داداشمم 19.همیشه وقتی بابام با دادشم دعواش میشد مامانم سرم داد میزد ودعوام میکرد و الکی میگفت تقصیر من بوده ولش کن ایت قضیه خانوادم تقریبا به همه ثابت شده باورت نمیشه شوهرم پدر شوهرم وبابام تو هر بحثی برای اذیت کردن هم از من مایه میزارن و میگن اون بچس نمی فهمه تنهام

  8. #17
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 05 بهمن 92 [ 02:04]
    تاریخ عضویت
    1392-1-23
    نوشته ها
    24
    امتیاز
    446
    سطح
    8
    Points: 446, Level: 8
    Level completed: 92%, Points required for next Level: 4
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    1

    تشکرشده 13 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array
    من الان بهش اس دادم بهتره فردا نیام باهات فک کردین چی گفت خستم شب بخیر فردا 6.5 بیدار میشم.اصا منو آدم حساب نمیکنه فردام میاد اه نرم یا میگه میرم برا همیشه یا میام تو آبروریزی میکنم.

  9. #18
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 04 دی 99 [ 14:51]
    تاریخ عضویت
    1392-1-05
    نوشته ها
    64
    امتیاز
    7,438
    سطح
    57
    Points: 7,438, Level: 57
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 112
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class5000 Experience Points
    تشکرها
    531

    تشکرشده 81 در 42 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط عاشق همیشگی نمایش پست ها
    همسرمم هم اول مث شما فکر می کرد بعد از 6 ماه خودش بهش ثابت شد گفت حق با تو بود من الان هرچی بگم شما یه جور دیگه برداشت میکنین اما بدونین اگه گفتم می زنه برا من نیست برای اینکه بگه اختیارش با منه همین حرفا که هرروز می شنوم گلم مامانم میگه اگه برات عروسی نگیرن جهاز نمیدم این مهر مادریه؟اینا برا منه یا لجبازی؟مادر شوهرم میگه با پارتی بازی بره سرکار همسرم میگم حرومه بعد از کلی دادو بیداد تحقیر جلو دایی ها و خاله های همسر وبچه هاشون میگن پس منم عروسی نمیگیرم.اینا دوسم دارن ؟

    - - - Updated - - -

    گفته بودید یه مورد ازبد دهنی همه جور فحش حتی سگ کنه آشغال بی شعور نفعم آدم نیستی حیوونی مثلا یه بار باخانواده همسر رفتیم بیرون دختر خالشون همش بهش دست میزد شوهرم می دونه مخالفم اما نه تذکر می داد نه جابه جا میشد وقتی برگشتیم بهش گفتم محکم زد تو دهنم گفت غلط میکنی را جب من اینطوری فک میکنی یعنی من ناپاکم هرجی گفتم نه فقط گفتم تذکر بده کلی دعوا کرد پشت ماشین بعدم گفت میندارمت جلو بابات تکلبفتو مشخص کنه من افتادم بپاش کلی گریه و التماس کردم که تنهام نزار دیگه نمیگم.کمکم میکنی اون بهم وابسته شه؟:)
    عزیزم گفته بودم یه مورد از بحثاتون را بگو ککه سر چه بحثی ایشون بد دهنی می کنه ...

    آخه دختر خوووووووب چرا اینطوری رفتار می کنی اولین کسی که می تونه بهت کمک کنه اینه که خودت بخوای مگه شما چی کم داری ....... هیچی ... فقط یکم خودتو قبول داشته باااش نوشته قبلیمو بخون نوشتم نزار ایشون شرزی بشن بحث کنید بعدم دعواو بد دهنی و آخرشم از ترس از دست دادن شما التماس کنید و این شده عادت باور کن وارد زندگی شین خدایی نکرده کم می آری الان ک عقدین ...

    الان بنظرم این مهم نیست که ایشون بهتون وابسته شه اول از همه این مهمه که اوووووووووووووووول شماااااااااااا خودتو قبول داشته باشی خانواده اتو قبول داشته باشی نخوای برای راحت شدن بقول خودتون از دست خانواده اتون ازدواج کنید ...
    میشه بگین هدفتون از ازدواج چییه ؟؟؟؟؟؟؟

    ناراحت نمی شی همسرتون بد دهنی می کنه ؟؟؟؟؟؟؟؟

    چه معیارایی برای ازدواج دارین؟؟؟؟؟؟

    ویژگی خوبه همسرتونم می گید ؟؟؟؟؟؟؟؟

    و سوالای قبلیم تو پست قبلی راجب خانواده اتونو پرسیدم جواب بدین ؟

    و لطفا آینده اتون براتون مهم باشه خانمی و خووووووودتو دست کم نگیرررررررررررررررررررررر ررررررررررر و به سوالام لطفا جواب بده و یکم صبور باااش

    امیدوارم موفق باشی در پناه خدا

  10. #19
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 05 بهمن 92 [ 02:04]
    تاریخ عضویت
    1392-1-23
    نوشته ها
    24
    امتیاز
    446
    سطح
    8
    Points: 446, Level: 8
    Level completed: 92%, Points required for next Level: 4
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    1

    تشکرشده 13 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array
    آره به همه خوبی هاشون اما اونامنو ندید گرفتن تحقیرم کردم اما بازم احترامشونو دارم تاحالا صدامو بلند نکردم از اوای دبیرستان خواهرمو می زدن تو سرم و میگفتن اون خوشگل توزشتی رنگ پوستت سیاست اما من سوم دبیرستان دوستام گفتن رنگ مو اینکه بذ قیافه نیستم.هدفم عشق بود اینکه دوسم داشته باشه اونم اولا میگفت بی تو میمیرم بمیرم اگه باهات دعوا کنم تو همه کسمی خوب نماز خونم بود دوست دخترم نداشت پس از نظر من کامل بود اما بعد تغییر کرد.ناراحت پرا آدم وقتی تحقیر میشه میدونه کسی دوسش نداره اگه شوهرم منو می خواست خوردم نمی کرد اما چاره ای ندارم دوریش سخته میترسم بره برا همیشه تنها شم.

  11. #20
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 19 آبان 94 [ 11:23]
    تاریخ عضویت
    1390-2-26
    نوشته ها
    36
    امتیاز
    5,232
    سطح
    46
    Points: 5,232, Level: 46
    Level completed: 41%, Points required for next Level: 118
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    12

    تشکرشده 23 در 12 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام عزیزم منم دوران عقد تقریبا همین مشکل رو داشتم
    چون بچه بودم و بی تجربه
    اشتباهم این بود که زیادی بهش محبت میکردم و بها میدادم
    همه چیز یه حد و حدودی داره
    توام تمام مشکلاتت ناشی از رفتار ضعیف خودته
    هر چی خودت رو بیشتر کوچیک کنی شرایط از قبل بدتر میشه
    اگه ایشون واقعا به خاطر هر چیز کوچیکی بخواد شما رو ول کنه همون بهتر که بره
    اصلا نترس
    هر موقع بحثتون شد اگه دیدی واقعا حق باتوئه و داره حرف زور میزنه کوتاه نیا
    و اگه گفت ولت میکنم از این حرفا بازم کوتاه نیا
    بگو اگه واقعا ول کردن من برات به همین راحتیه بفرما

    در مورد زدن هم نمیدونم چی بگم . لطفا بقیه دفعاتی که دستش روی تو بلند شده رو هم بگو ببینیم سر چه مسائلی بوده . چون این موضوع بحثش جداست. باید یه فکر دیگه به حالش کرد

    فعلا تو برای شروع یکم تغییر تو رفتارت ایجاد کن.البته کم کم. یهو 180 درجه تغییر نکن . کم کم خودت رو بالا بکش . چون الان کاملا توی موضع ضعف قرار داری. و ادامه پیدا کردن این مسائل به ضرر خودته.
    چون روز به روز بدتر میشه
    چون من همه این روزها رو به چشم دیدم دارم بهت میگم

    - - - Updated - - -

    همچنین بگو که زدنش دیگه شامل چه کارهایی بوده

    موفق باشی

  12. 2 کاربر از پست مفید nazijun12 تشکرکرده اند .

    she (چهارشنبه 28 فروردین 92), فرهنگ 27 (چهارشنبه 28 فروردین 92)


 
صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 22
    آخرين نوشته: چهارشنبه 02 اسفند 96, 01:39
  2. دانشجو هستم،رشتم رو هم دوست دارم ولی حوصله وانگیزه تلاش ندارم
    توسط خطا پوش در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 11
    آخرين نوشته: شنبه 24 مهر 95, 22:49
  3. پاسخ ها: 26
    آخرين نوشته: دوشنبه 23 شهریور 94, 21:54
  4. پاسخ ها: 14
    آخرين نوشته: سه شنبه 05 فروردین 93, 08:09

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 01:25 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.