اتفاقا به این بعد قضیه هم فکر کردم ولی آیا میدونید همسرم فقط و فقط به خاطر اینکه یک قرص بگیره و این قرص براش معجزه کنه حاضره بده روانپزشک؟ینی میگه من برم یک قرصی بده که استرس رو لز من دور کنه و شاد و پر انرژی و اجتماعی باشم!!! میگم خب اگر همچین چیزی باشه چرا افراد به اعتیاد رو بیارن چرا افسردگی بگیرن همه میرن یکی یه دونه از این قرص ها که شما میگی میخورن خلاص ...حرف تو مغزش نمیره که جالبه بدونید این طرز تفکر از زبان یک آدم تحصیل کرده با جایگاه اجتماعی بالا بیرون میاد واقعا متاسفم برای خودم با این شوهر گردنمهمسر من الان خانواده من که می بینه شادن خاله ها و پسرخاله ها و پسردایی ها و دختر خاله ها و دایی ها که جمع میشن میگن میخندن میرقصن ایشون لام تا کام با کسی حرف نمی زنه استدلالش هم اینه که چون اونا پول دارن و از نظر جسمی مشکل ندارن شادن !!در صورتی که ایشون هم همه حوزه سالم و خوش تیپ هستن هم واقعا از نظر مالی چیزی کم نداریم فقط اضافه هم نداریم ینی یک خونه و یک ماشین با مبلغی پس انداز داریم و هر چیزی که بخوابیم میخریم و مسافرت هم میرسم ولی مثل اونا مثلا دوتا خونه یا چند تا ماشین نداریم که از نظر من اصلا مهم نیست ولی ایشون براش خیلی مهمه و تا پدر شوهر دختر خاله منو به خاک نماله آروم نمی گیره...بخاطرش با تمام خانواده قطع رابطه هستم و فقط عروسی ها اونم به زور و تهدید میاد ...یک حسادت عجیبی داره اگر بک نفر که از نظر مالی از خودش پایین هست بیاد خونمون اینقدر شاد و راحته و شوخی میکنه تحویل میگیره که کیف میکنم ولی وای به روزی که یک نفر بالا تر خودش ببینه...میدونم از بحث اصلی منحرف شدم ولی من جایی خوندم ریشه وسواس روی سلامتی استرس و اضطراب هست اینارو گفتم که بگم نکنه علتش این مسائل مالی باشه؟ینی ممکنه تا این حد بهش فشار اومده باشه؟
علاقه مندی ها (Bookmarks)