به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 7 نخستنخست 1234567 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 67
  1. #11
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 30 مهر 95 [ 21:25]
    تاریخ عضویت
    1392-6-03
    نوشته ها
    15
    امتیاز
    2,497
    سطح
    30
    Points: 2,497, Level: 30
    Level completed: 32%, Points required for next Level: 103
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran1000 Experience Points
    تشکرها
    10

    تشکرشده 4 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array

    هیچ حرفی جز ناراحتی و همدردی ندارم.
    فقط خودت برنگرد خونه در هیچ شرایطی.ایکاش آشنا یا واسطه با اطمینانی داشتین که ازش حساب میبرد

  2. 2 کاربر از پست مفید مهرسا84 تشکرکرده اند .

    bahar17 (پنجشنبه 21 شهریور 92), she (دوشنبه 04 شهریور 92)

  3. #12
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 24 شهریور 92 [ 22:14]
    تاریخ عضویت
    1392-2-06
    نوشته ها
    122
    امتیاز
    575
    سطح
    11
    Points: 575, Level: 11
    Level completed: 50%, Points required for next Level: 25
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    63

    تشکرشده 164 در 76 پست

    Rep Power
    24
    Array
    سلام بهار جان
    ميدونم عزيزم خيلى سخته كه شوهر آدم نسبت به زندگيش بى تفاوت باشه ولى از نظر من بد نبود شما به جاى برادرش با پدرش صحبت ميكرديد و مشكلتونو به ايشون ميگفتيد و ازش ميخواستى غير مستقيم طورى كه شوهرت نفهمه از طرف تو بوده پا در ميونى كنه.

    هر چند شما هنوز در مورد مشكلات و دعواهاتون واضح توضيح ندادى كه ما هم تا كمى بتونيم قضاوت كنيم و بتونيم بهتر راهنماييت كنيم.

  4. #13
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 12 مرداد 93 [ 14:45]
    تاریخ عضویت
    1392-5-21
    نوشته ها
    33
    امتیاز
    985
    سطح
    16
    Points: 985, Level: 16
    Level completed: 85%, Points required for next Level: 15
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    25

    تشکرشده 4 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array
    هنوز نیومده ....حتی یه تکم رو گوشیم نزده ....نمیدونم منو یادش میاد.....خیلی طولانی شده.....خیلی می ترسم ....

  5. #14
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 21 دی 93 [ 23:45]
    تاریخ عضویت
    1391-5-23
    نوشته ها
    535
    امتیاز
    3,418
    سطح
    36
    Points: 3,418, Level: 36
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 82
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    573

    تشکرشده 935 در 360 پست

    Rep Power
    65
    Array
    نمیخوام قضاوت کنم
    مشکل شماازجایی شروع شده که برای اولین بارخانه راترک کرده وبعددوباره بازگشته ایدوچون اینکاربارهاتکرارشده است رفتارشماهم برای همسرتون عادی شده است وهمچنان مصرهستندکه شماخودتان برگردید شمانیازبه یه واسطه وشخص باتجربه داریدتاباهمسرتون صحبت کنندوبه ایشون بگویندکه کارشون اصلادرست نیست ونبایدباهمسرشون چنین رفتاری داشته باشند اگرمیتوانیدازکسی بخواهید(مخصوصاریش سفیدخانواده همسرتون)تاباهمسرتون صحبت کنندکه به دنبال شمابیایند والابرگشت دوباره شماباعث خواهدشدهمچنان همسرتان به این امرتکیه کرده وبگویندبازم بیرونش میکنم فوقش یه ماهه دیگه برمیگرده ولی پادرمیونی شخص دیگرباعث میشودبگویدنه دیگه ازاین خبرهانیست به خاطرعزت واحترام خودم هم پیش فامیل نبایداینکارروبکنم

    شمامشکلتون روواضح بیان نمیکنیدفقط زوم کردیدکه شوهرم به من زنگ نمیزنه به دنبالم نمیاد

  6. 2 کاربر از پست مفید roseflower تشکرکرده اند .

    del (شنبه 09 شهریور 92), مهرااد (یکشنبه 24 شهریور 92)

  7. #15
    Banned
    آخرین بازدید
    شنبه 19 دی 94 [ 18:27]
    تاریخ عضویت
    1390-10-12
    نوشته ها
    633
    امتیاز
    6,328
    سطح
    51
    Points: 6,328, Level: 51
    Level completed: 89%, Points required for next Level: 22
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    2,084

    تشکرشده 1,278 در 497 پست

    Rep Power
    0
    Array
    عزیزم اگر خودت برگردی ، دفعه بعد که از خونه بیرونت کنه به جای یک ماه ، باید 2 ماه بعدش خودت برگردی ... و اون میفهمه که چند ماه هم که نیاد دنبالت خودت برمیگردی ....
    فعلا تا زمانی که خونه پدرت هستی ، بهتره که یکم این مشکلاتی که با هم دارید رو تجزیه تحلیل کنی تا جلوی این دعوا ها و قهر کردن ها رو بگیری ...

    سر چه موضوعاتی با هم دعوا دارید ؟ توضیح بده ، تو چی میگی ؟ اون چی می گه که دعواتون میشه ؟چی میشه که بهت میگه برو ؟

  8. کاربر روبرو از پست مفید tamanaye man تشکرکرده است .

    مهرااد (یکشنبه 24 شهریور 92)

  9. #16
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 12 مرداد 93 [ 14:45]
    تاریخ عضویت
    1392-5-21
    نوشته ها
    33
    امتیاز
    985
    سطح
    16
    Points: 985, Level: 16
    Level completed: 85%, Points required for next Level: 15
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    25

    تشکرشده 4 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نمی دونم از کجا باید شروع کنم...همه ازم خواستند که تعریف کنم...2 سال پیش که عقد کردیم از یک هفته بعداز عقد از من خواست که مهرم و که 200 سکه است رو ببخشم و یکی از بحث های این مدتمون هم همین بود.دیگه اینکه شوهرم خیلی دروغ گو هستش و هر مرتبه که سر یه لجبازی بچه گانه که واسه همه تو اوایل زندگیشون اتفاق میافته دعوا میشه میره پیش همه از من بدگویی می کنه و دعوا رو به نفع خودش پیش می بره مثلا همش میگه این خانم به من بدبینه یا اهل رفت و امد نیست یا الکی به همه میگه من گفتم به خانوادت رسیدگی نکن .ولی در واقع باور کنید توی این دو سال اندی 90درصد به فکر خانوادش بوده از وقتی من عقد کردم تمام اعضای بدن پدر ومادرش مریض شده ،دکتری نبوده که نرفته باشه ،از صبح تا شب در اختیارشونه همه خریدای خونه ،همه تعمیرات خونه ، حساب کتابا ،خونه تکونی ، و ...... حتی کارهای زنانه ای که خواهرهاش باید انجام بدن باور کنید تو همه ی این مدت منم پا به پاش کمک کردم چون عاشقانه دوستش داشتم ولی کاراشون تمومی نداره هفته ای یک فوتی دارن یه عروسی 10تا دکتر مهمونیا که ماماننش میگیره و جاهایی که می خوادبره و در کل ما فقط اسمش که داریم زندگی می کنیم.تازه ای کاش فقط اینا بود شوهرم 4 تا خواهر داره که دقیقا تمام کارای بالا رو واسه ی اونا انجام میده.....وتازه وقتی دعوا می شه میگه تو نمیگذاری من هیچ کاری واسه ی اونها انجام بدم ولی بازم به خاطر زندگیم کوتاه اومدم ولی بازم بهانه گیری می کنه جایی نمیگذاره برم محدودم می کنه چکم می کنه می گه بدون اجازه ی من کاری نکن حتی آبم نخور بازم گفتم چشم تا دعوا راه میندازه زود میرم نازش و می کشم و با اینکه تقصیر اونه میگم من اشتباه کردم حالا انگار باورش شده که واقعا حق با اونه ... یعنی یه جورایی این مدت همش من زندگی و نگه داشتم.چند ماه بعد از عقد رفته بود پیشه یه روانشناس و یکم از هیکل من گفته بود و گفته بود اگه با این بمونم به گناه می افتم و این من و ارضا نمی کنه و .....همش جر و بحث راه میاندازه سر کوچکترین حرفی گرد و خاک می کنه.تازه بعد عروسی یه کار جدید یاد گرفته که بیرون کردن من از خونست و بعد هم به دروغ به همه میگه خودش رفته و باید خودش برگرده این چند دفعه را من کوتاه اومدم و رفتم تا دعوای اخر که من و از خونه بیرون کرده و الان حدود 50 روز که دنبالم نیومده به پدرش زنگ زدم به برادرش زنگ زدم همشون میگن حق با پسر ماست و همه اشتباهات از تو و باید با پدرت برید و ازش عذر خواهی کنی اگه شما رو بخشید بری سر زندگیت در غیر این صورت پسرمون دیگه تو رو نمی خواد...نمی دونم باید چکار کنم ....کمکم کنید ....

    - - - Updated - - -
    ویرایش توسط bahar17 : دوشنبه 11 شهریور 92 در ساعت 13:31

  10. #17
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 21 دی 93 [ 23:45]
    تاریخ عضویت
    1391-5-23
    نوشته ها
    535
    امتیاز
    3,418
    سطح
    36
    Points: 3,418, Level: 36
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 82
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    573

    تشکرشده 935 در 360 پست

    Rep Power
    65
    Array
    به نظرمن شماخیلی بهشون رودادیدکه اینطوری شدند کجادیده شده شوهرخانمش روازخونه بیرون کنه بعدش خانم باپدرش برای عذرخواهی بره
    اگراینکار رو بکنیدغرورپدرتون روزیرپاله میکنیدیعنی پدرتون اون عزت واحترامی که بایدنزدهمسرشماداشته باشه بااینکارکم میشه
    البته اینهانظرشخصی بندست من فکرمیکنم پدرومادرهردوطرف عزت واحترام خاصی دارندکه بایدحفظ بشه ولی اطرافیان درقبال احترامی که میگذارندمتقابلاازاحترام برخوردارخواهندشد
    خواهرعزیزشمافقط به محیط مجازی اکتفانکنیدبه مشاوره حضوری مراجعه کنیدتمام حرفهاتون روبزنیدوازشون راهکاربخواید چون باتوخونه نشستن ودست روی دست گذاشتن چیزی درست نمیشه

  11. #18
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 12 مرداد 93 [ 14:45]
    تاریخ عضویت
    1392-5-21
    نوشته ها
    33
    امتیاز
    985
    سطح
    16
    Points: 985, Level: 16
    Level completed: 85%, Points required for next Level: 15
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    25

    تشکرشده 4 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array
    از همه بخاطر توجهشون تشکر می کنم....2روز پیش بعد از 50 روز با پدرش تماس گرفتم و ازشون خواستم تا من و از این بلاتکلیفی در بیارن که با برخورد بسیار بدی که داشتن از من خواستن که ناز پسرشون و بکشم ومرتب منت کشی کنم تا شاید پسرشون راضی بشه با من زندگی کنه و در غیر اینصورت باید برم جداشم چون مثل اینکه پسرشون خیلی از من عصبانیه و راضی نمی شه من برگردم سر زندگی و دوباره یه عالمه دروغ به من بسته و کارایی که من و خانوادم انجام ندادیم را گفته انجام دادیم ...مثلا به همه گفته من به اون تهمت می زنم و پدرم حرف های من و تایید می کنند وگفته پدر من هم به این اقا خیلی تهمت زده و یا اینکه منم خودم خونه را ترک می کنم و تا به حال چند مرتبه این کارو انجام دادم ............ ولی در کل می دونم که شوهرم عیب های بزرگی داره که نمی شه چشم پوشی کنم .1.خیلی خیلی دروغگو واز همه بدتر به من و خانوادم دروغ می بنده .نمی دونم قصدش از اینکه دعوارو یه جور دیگه جلوه می ده چیه و بیشتر مواقع نسبت به پدر من جبهه می گیره در صورتی که پدرم جز احترام و چشم پوشیاز بی احترامی های این اقا کاری نکرده 2.خانواده ی کاملا بی فرهنگ و پر جمعیتی داره که خیلی سخته از پسشون بر بیای چون تمام صفت های بد شوهرم رو همشون دارند و خیلی دخالت می کنند 3 . خیلی خود بزرگ بینه و خودش را فوق العاده بالا و انچنانی می بینه و همش می گه خیلی از دختر ها ارزو دارند من شوهرشون باشم و همیشه منو تحقیر می کنه 4 . تو زندگی به من توجهه نداره واول خودش و پسر مامان بابا دوم برادر خواهراش و سوم دایی بچه خواهراش واخر من و همسرش می دونه و فقط تو زندگی نقشه یه کلفت رو براش دارم یعنی تاوقتی کاراش و انجام بدم و چشم بگم نگهم میداره و به محضه یه انتقاد یا در خواستی از سمت من به هم می ریزه و عصبانی میشه و به این حال و روز دچارم میکنه 5.خیلی خودخواه ،قلدر ، عصبی و به قول خودش لات و کله شق .و همیشه خانوادش ازش حمایت می کنند البته خودشون هم اینجوریند. نمی دونم باید چیکار کنم؟

  12. #19
    Banned
    آخرین بازدید
    شنبه 19 دی 94 [ 18:27]
    تاریخ عضویت
    1390-10-12
    نوشته ها
    633
    امتیاز
    6,328
    سطح
    51
    Points: 6,328, Level: 51
    Level completed: 89%, Points required for next Level: 22
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    2,084

    تشکرشده 1,278 در 497 پست

    Rep Power
    0
    Array
    عزیزم من فکر میکنم شما الان خیلی ناراحت هستید ، البته حق دارید ، 50 روز خیلی زمان زیادیه ، ولی خیلی دیگه توی گفتنات اغراق کردی ، مثل اونجایی که گفتی هفته ای یک فوت و یک عروسی و ...
    یکم از خصوصیا اخلاقی خوب و بد خودت هم بگو ...
    همسرت چی ؟ هیچ خصوصیت خوبی نداره ؟ همش ازش بد گفتی ، حتما خصوصیات خوبی هم داره که گفتی دوستش داری .

  13. کاربر روبرو از پست مفید tamanaye man تشکرکرده است .

    bahar17 (پنجشنبه 21 شهریور 92)

  14. #20
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 12 مرداد 93 [ 14:45]
    تاریخ عضویت
    1392-5-21
    نوشته ها
    33
    امتیاز
    985
    سطح
    16
    Points: 985, Level: 16
    Level completed: 85%, Points required for next Level: 15
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    25

    تشکرشده 4 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array
    بله خیلی ناراحتم ولی اغراق نمی کنم ...اینه واقعیت هایی که 2 سال باهاشون سر کردم شاید براتون عجیب باشه ..... هرچی فکر کردم هیچ خوبی از شوهرم یادم نمی یاد ...دوستش ندارم فقط از طلاق می ترسم ....بدی های من خیلی عجول و دل کوچیکم ، نازک نارنجی ، ترسو ، بدون اعتماد بنفس ، خودم و دست کم می گیرم ،کم طاقت و کم صبر ،بیش از اندازه احساساتی، تو این دو سال فکر می کردم اگه نباشه می میرم واسه همین اینقدر اذیت شدم واسه همین ولم کرده ،می گه خودش می یاد چون دستم و خونده..... هر روز که می گذره بیشتر ازش بدم می یاد ... ایندفعه می خوام تغییر کنم می خوام شکستش بدم ..... نمی خوام زیر بار ظلمش برم ... نمی خوام تحقیرم کنه .... نمی خوام ...کمکم کنید ...خواهش


 
صفحه 2 از 7 نخستنخست 1234567 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. دارم دیونه میشم
    توسط یه پسر در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: یکشنبه 13 خرداد 97, 16:20
  2. ازدواج با یه اقای یونانی
    توسط آرته در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 11
    آخرين نوشته: چهارشنبه 17 اسفند 90, 15:58
  3. پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: یکشنبه 07 اسفند 90, 23:36
  4. مشکل انتظارات من و انتظارات شوهرم (لطفاً، آقایون کمک کنند)
    توسط حق طلب در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 9
    آخرين نوشته: پنجشنبه 29 دی 90, 16:20
  5. نحوه برخورد صحیح با آقایون
    توسط سرافراز در انجمن شوهران و زنان از یکدیگر چه انتظاراتی دارند
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: چهارشنبه 07 دی 90, 17:00

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 00:26 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.