سلام بهاره جون ممنونم از پاسخت و خوشحال شدم که گفتی تاپیکای منو دنبال می کنی. چقدر خوبه که اینجا دوستای خوبی مثل شما پیدا کردم.
اول سوالایی که پرسیدید رو جواب میدم:
وقتی همسرت حاضر نیست برای خونه خرید کنه، رفتار و برخوردت چیه؟ سریع بهت برمیخوره و خودت اون رو میخری؟
نحوه برخوردم خشونت آمیز نبوده هیچوقت. من درخواست می کنم اون میگه گرونه و فعلا پول ندارم یا ضروری نیست و ... آخر هم میگه اگه خیلی دوست داری خودت بخر. شوهر من از اون دسته آدماییه که اگه حرفی بزنه روش می مونه و مرغش یه پا داره. بنابراین اگه بگه فلان چیزو نمی خرم واقعا هم نمی خره. خب توی این شرایط من خودم میخرم. جالب اینجاس که حتی وقتی من چیزی م یخرم هزارتا سین جیم م یکنه که از کجا خریدی ؟ چرا اینقد گرون خریدی؟ بهت انداختن و ....
یادمه چند بار که اوایل براش کادو می خریدم با من دعوا می کرد که چرا پول دادی مثلا اینو گرفتی. این نمی ارزه اینقد... من نمی خوامش ببر پس بده و ... حالا کادو در حد 100 150 تومن!اونم چند سال پیش.
در مورد خرج کردن خودم ، راستش من همیشه بصورت همکارانه عمل می کردم.. می گفتم اشکال نداره خب من میرم بیرون یه سری چیزارو خرید کنم و بیارم. پیش خودم میگفتم بهتره منم در خرج خونه سهیم باشم و یه کمکی بکنم حالا که سرکار میرم و حقوق می گیرم. بخاطر همین خودم پیش خودم تقسیم کرده بودم و یه سری چیزارو می خریدم. چیزایی از قبیل گوشت قرمز، بعضی وقتها برنج، خشکبار، آجیل، عسل و.. یا وسایل نه چندون گرون برای خونه. وسایل تزیینی و گلدون و ... و خیلی چیزای دیگه از این قبیل. یا مثلا اگه مامانم اینا چیزی خوراکی مثل زیتون و سبزی و ترشی و ... از جایی چیزی سفارش می دادن منم می گفتم برای ما هم بخرن و من خودم حساب می کردم. تا الان روال اینجوری بوده. همسرم خریداش برای خونه به ین صورته که هرماه یا هر دوماه یه بار میره و اقلامی که واقعا ضروری هست میخره مثل پودر لباسشویی و خمیر دندون و دستمال کاغذی و ... و حبوبات و تن ماهی و سس و پنیر و مرغ و برنج. اونم از یه فروشگاه خاص که تخفیفات ویژه داره.بین ماه اگر چیزی لازم بشه با اکراه از سوپری های نزدیکمون می خره و همیشه میگه اینا گرون فروشن و ...
ببینید توی خرید، من فکر می کنم ملاک همسر من نحوه خرید پدرش هست. من دقت کردم که پدر ایشون حالا به هر دلیلی زیاد اهل خرج کردن نیست. شاید بخاطر اینکه توی یه دوره ای تحت فشار اقتصادی بوده یا هرچی. مثلا گوشت قرمز نمیخرن و بیشتر مرغ میخرن. میوه هم زیاد و انواع مختلف نمی خرن و در هر فصلی ارزونترین میوه اون فصل رو میخرن اونم از ارزونترین فروشگاه یا دستفروش. همسر من هم فکر می کنه که اگه مثلا برای خونه خودمون بعضی اقلام رو تهیه کنه شاید گناهی مرتکب شده. یعنی مثلا اگه بخواد گوشت بخره حتما باید برای پدرو مادرش هم بخره. و چون هزینش زیاد میشه کلا منصرف میشه و نمی خره. یا مثلا اگه بخواد میوه ای بخره حتما برای اونا هم باید بخره و دوباره به همین دلیل منصرف میشه. هرچند هر وقت میوه ای چیزی میخره برای اونا هم میخره و من دیدم.
در خونه پدری من اگر چه تفاوت سطح اقتصادی خانواده های من و شوهرم خیلی زیاد نیست ولی پدر من از ابتدا در مورد خرید مایحتاج هیچوقت کم نمی ذاشت. و همیشه با دست پر به خونه برمی گشت از میوه های مختلف و نوبرانه فصل گرفته تا آجیل و خشکبار و خیلی چیزای دیگه که از نظر همسر من غیرضروریه و گرونه و ...
من انتظار دارم شوهرم کمی دست و دلبازتر باشه. من همیشه از خریداش تشکر می کنم و اگه چیز اضافه ای گرفته باشه خوشحالیمو نشون میدم.راستش برای من سخته که در یه صفحه وب دارم اینچیزارو و این جزئیات زندگیم رو می نویسم. ولی خب همینها برای من شده معضل. اگه شوهرم از خریدای من قدردانی می کرد و در کارهای خونه هم با من شریک میشد و دلسوز من بود، من اصلا شکایتی نداشتم. می بینم اون حتی وقتی من مریض میشم اهمیتی به من نمیده و این رفتارهاش باعث شده من هم سرد بشم و شاکی.
چرا غرورت اجازه نمیده از همسرت درخواست مالی داشته باشی؟ چرا به غرور همسرت برنمی خوره که شما تو خونه سه روز مداوم در حال کارکردن باشین و اون هیچ کمکی نکنه؟
غرورم اجازه میده ولی تا یه حدی. مثلا وقتی میگه خودت مگه پول نداری برو بخر. یا میگه اگه سرکار نمی رفتی من برات میخریدم ولی وقتی خودت ماهی ... می گیری خوت باید بخری. یا مثلا میگم فلان چیز تغذیه ای لازمه برامون. میگه خودت بخر برای خودت من ازش نمی خورم!
همسرم احساس می کنه من می خوام ازش سو استفاده کنم در کارهای خونه. بهم میگه یک دقیقه کار من برابر با سه روز کار توعه. مثلا اونروز چندتا وسیله جاجا کرد اونم با کمک من. میگه من همون جابجایی هایی که انجام دادم به اندازه کل کار سه روز توعه. میگه تو انتظار بیش از حد از من داری. همه این کارها زنونه هست و وظیفه توعه. بمن میگه تو کارهارو لفت میدی و طول میدی عمدا. چون خودش به سرعت و بدون دقت کارهارو انجام میده. و اگه بعد از کاری که انجام میده به نتیجه کارش نگاه کنی انگار هیچ کاری نکرده. البته من اینو بهش نمی گم. چون اونوقت بهانه جدید پیدا می کنه و میگه من بلد نیستم خودت انجام بده.
چرا منتظر تعارف همسرت میمونی؟ چرا صداش نمی کنی و بگی خیلی خسته هستم، بیا کمکم؟
چندبار گفتم بیا کمکم گفت نمیام! به همین راحتی. خیلی با زبون خوش هم گفتم بیا ولی خب نیومد چون فکر می کرد من می خوام ازش کار بکشم و سو استفاده کنم.
یکی از پست های مدیر همدردی رو خوندم که خلاصش این بود که اگه مردی حامی و دلسوز و دوستدار زنش باشه زن تمام داراییش رو در اختیار مرد میذاره. واقعا درسته. شاید اگه همسر من با من خوب بود و اینقدر تفاوت باهم نداشتیم من لااقل نسبت به خرج هایی که می کنم الان معترض نمی شدم. هر وقت به همسرم گفتم بیا صحبت کنیم در مورد این چیزا ، داد و هوار راه انداخته و .. اون خودشو بحق می دونه و منم خودمو.
حالا بدیش اینه که در مورد بچه هم به مشکل برخوردیم. ایشون خودشو کنار می کشه از مسئولیتهای آینده بچه و من می خوام کاملا دخیل باشه. بخاطر همین هنوز تصمیم نگرفتیم. مثلا میگه من اگه به داشته باشیم هیچ کاری بهش ندارم. خودت موظفی همه کارهاش رو انجام بدی.من می تونم همه کارهای بچه رو انجام بدم ولی پس همکاری و دلسوزی و همدلی چی میشه؟؟؟ هرچند مشکل فقط این نیست. و مشکلات دیگه ای هم هست.
راستی در مورد مسائل مالی شما چه برنامه ای دارین بهاره جون؟
علاقه مندی ها (Bookmarks)