به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 2 نخستنخست 12
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 19 , از مجموع 19
  1. #11
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 08 خرداد 95 [ 23:23]
    تاریخ عضویت
    1393-4-30
    نوشته ها
    502
    امتیاز
    6,216
    سطح
    51
    Points: 6,216, Level: 51
    Level completed: 33%, Points required for next Level: 134
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocial1 year registered5000 Experience Points
    تشکرها
    2,079

    تشکرشده 1,505 در 452 پست

    Rep Power
    72
    Array
    من میگم خیلی هم بدبین نباش شاید اینا فقط ذهنیات خودته ..بعدشم چه اشکالی داره که یک همچین چیزی رو ازتون خواستن؟

    به هر حال جلسه اول خواستگاری که آدم رودروایستی بیشتری داره که برنمیگرده بگه اول برو جوشهات رو درمان کن!!!

    مطمئنا همون اندازه که شما براتون مهمه که فامیل فهمیدن و انگشتر دستتون کردید برای خانواده دختر هم به همین صورته تازه بیشتر هم هست

    الانم به نظرم اول با خوده دختر خانم جدی دربارش صحبت کنید...

  2. 2 کاربر از پست مفید رزا تشکرکرده اند .

    Shayan68 (پنجشنبه 03 مهر 93), فرهنگ 27 (دوشنبه 31 شهریور 93)

  3. #12
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 10 اردیبهشت 01 [ 23:23]
    تاریخ عضویت
    1393-6-06
    نوشته ها
    30
    امتیاز
    6,569
    سطح
    53
    Points: 6,569, Level: 53
    Level completed: 10%, Points required for next Level: 181
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    95

    تشکرشده 41 در 14 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ممنون از پاسخ ها و توجهتون
    بعد از چند روز برگشتم تا بگم چی شد این مدت ... این چند روزی که گذشت از سخت ترین دوران های عمرم بود ، تا حالا این طوری دلم نشکسته بود.
    بعد از بله گرفتن و این همه رفت و آمد و آزمایش و شور و شوق و ذوق ، نظرشونو اعلام کردن ، بدون اینکه من حتی دختر خانم رو یا خانوادش رو ببینم !!!!
    گفتن نه ... به همین راحتی !!!!
    حالا چرا نه ؟؟؟ چون دختر خانم نپسندیدن!!!! خب چرا اینو همون روز اول نگفتن ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ اگه همون روز نه می شنیدم بهتر بود تا الان بشنوم . اونم در حالی که همه و همه منو تایید کرده بودن . حتی والدین دختر خانم هم نمی دونستن چی بگن ! گفتن از نظر ما پسر شما هیچ عیبی نداره ولی دخترای امروزین دیگه !!!
    اینقدر خورد توی ذوقم که فکر ازدواج کلا از سرم پریده . هر شب به این امید می خوابم که فردا حالم بهتر باشه ، ولی نمی تونم فراموش کنم

    یه خواهش دارم از آقا پسرای محترم سایت ، اگه یه نفر رو برای زندگی انتخاب کردین ، مطمئن بشین که شما رو برای خودتون و برای وجودتون انتخاب کرده . نه برای قیافه یا پول یا دک و پزتون . کسی رو انتخاب کنین که شعور و انسانیت داشته باشه ، معرفت داشته باشه و با احساساتتون بازی نکنه !!!

  4. 6 کاربر از پست مفید Shayan68 تشکرکرده اند .

    hira (چهارشنبه 12 آذر 93), paniz93 (پنجشنبه 03 مهر 93), Quality (یکشنبه 13 مهر 93), فرشته اردیبهشت (پنجشنبه 03 مهر 93), نیمه پنهان ماه (پنجشنبه 03 مهر 93), زندگی تازه (پنجشنبه 03 مهر 93)

  5. #13
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 06 خرداد 98 [ 22:58]
    تاریخ عضویت
    1387-6-22
    نوشته ها
    187
    امتیاز
    8,904
    سطح
    63
    Points: 8,904, Level: 63
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 146
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    40

    تشکرشده 80 در 36 پست

    Rep Power
    35
    Array
    با سلام/ سخت نگیر برادر........ خوب زودتر می گفت بهتر بود... اما اخلاق خوب شما مانع شده بود. بنده خدا داشته با خودش کلنجار میرفته که بتونه به شما علاقمند بشه ... اما نتونسته.... حالا هم "الخیر فی ما وقع" ......... موفق باشی
    خداوندا! دستم را گرفته اي ... مگذار دستت را رها كنم ...

  6. 7 کاربر از پست مفید winter تشکرکرده اند .

    hira (چهارشنبه 12 آذر 93), ida bahrami (پنجشنبه 03 مهر 93), paniz93 (پنجشنبه 03 مهر 93), Shayan68 (پنجشنبه 03 مهر 93), فرشته اردیبهشت (پنجشنبه 03 مهر 93), رزا (پنجشنبه 03 مهر 93), زندگی تازه (پنجشنبه 03 مهر 93)

  7. #14
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 19 مرداد 95 [ 15:24]
    تاریخ عضویت
    1393-1-24
    نوشته ها
    163
    امتیاز
    3,922
    سطح
    39
    Points: 3,922, Level: 39
    Level completed: 82%, Points required for next Level: 28
    Overall activity: 73.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    94

    تشکرشده 539 در 149 پست

    Rep Power
    41
    Array
    سلام و وقتتون بخیر
    اتفاقا اصلا ناراحت نباشین خیلی خوب شد که الان بهتون گفتن .. اگر با تردید وارد زندگی میشدن خیلی اوضاع بدتر میشد..خیلی ها با وجود این حس دوگانه به امید علاقه مند شدن و ... وارد زندگی میشن اما تو همون دوران عقد که دوران شیرینی باید باشه کلی اختلاف ایجاد میشه... در ضمن حتما نیمه گمشده شما نبودن ایشون.. اتفاقای خوب در انتظار شماست

  8. 7 کاربر از پست مفید ida bahrami تشکرکرده اند .

    mohammad6599 (پنجشنبه 17 مهر 93), paniz93 (پنجشنبه 03 مهر 93), Quality (یکشنبه 13 مهر 93), Shayan68 (پنجشنبه 03 مهر 93), فرشته اردیبهشت (پنجشنبه 03 مهر 93), رزا (پنجشنبه 03 مهر 93), زندگی تازه (پنجشنبه 03 مهر 93)

  9. #15
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 10 خرداد 95 [ 10:11]
    تاریخ عضویت
    1392-3-18
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    105
    امتیاز
    4,008
    سطح
    40
    Points: 4,008, Level: 40
    Level completed: 29%, Points required for next Level: 142
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    250

    تشکرشده 193 در 52 پست

    Rep Power
    24
    Array
    به این فکرکن که قسمت هم نبودید حالا به هر دلیلی بهم نرسیدین چه بهتر که الان متوجه شدین که به دردهم نمیخورید زمانیکه بهم وابسته نشدید اگه عقد میکردین و میفهمیدین به دردهم نمیخورید چی؟به این قضیه فکر کردی؟فکر نمیکنم با این زمان کم احساسات زیاد درگیر شدن ضمن اینکه مطمئن باش دخترخانم بخاطر رودربایستی تااونموقع جواب نداده ضمن اینکه فکر میکرده با چندجلسه صحبت و شناخت بیشتر ازشما میتونه علاقه مند بشه،خدا پدرشو بیامرزه که قبل عقد نظر نهایشو داده،یه مدت به ذهن و فکرت استراحت بده و دوباره برای زندگیت تلاش کن هم شما حق تصمیم گیری و انتخاب داری و هم اون دخترخانم،فقط از خدا خوشبختی و صلاحتو بخواه باهرکس که قسمتت شد،ایشاله که خوشبخت بشی

  10. 5 کاربر از پست مفید sara503 تشکرکرده اند .

    paniz93 (پنجشنبه 03 مهر 93), Shayan68 (پنجشنبه 03 مهر 93), فرشته اردیبهشت (پنجشنبه 03 مهر 93), رزا (پنجشنبه 03 مهر 93), زندگی تازه (پنجشنبه 03 مهر 93)

  11. #16
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 09 خرداد 96 [ 08:04]
    تاریخ عضویت
    1393-6-08
    نوشته ها
    80
    امتیاز
    3,423
    سطح
    36
    Points: 3,423, Level: 36
    Level completed: 49%, Points required for next Level: 77
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    577

    تشکرشده 236 در 60 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام
    ناراحت شدم خیلی.خوب چه کاری بود.یه کم زودتر میگفتن.اما عیب نداره،همینقدر که شما ابراز احساسات نکردید و ایشون جواب احساستونو با احساس ندادن جای شکرش باقیه.یه دفعه شما میگفتی دوست دارم ایشون میگفت منم همینطور ،یه کم اوضاع سختتر میشد.الان همه چی آرومه.واقعا ایشون نمیتونستن بگن نه،چون شما از همه نظر خوب بودید فقط به دلش نشستید.لطفا سریع خودتونو پیدا کنید.هرچند سخته و به حضورشون عادت کردید(نمیگم وابسته، چون فقط عادته در این مدت زمان کوتاه).
    ایشاا... هرچی قسمته.اما یه پیشنهاد،نمیدونم چقدر بعد از جواب نه شنیدن تلاش کردید.خودتون،نه خانوادتون.مثلا برید با پدرشون صحبت کنید.نه احساسی،مثه یه مرد برید و یه جلسه ساده با پدرش داشته باشید.بذارید بدونن شما حق دارید بدونید جریان چی بوده و تایمی که گذاشتید برای دخترشون و ایشون همینجوری تموم کرده براتون ارزش داشته.اینجوری روی شما حساب دیگه ایی باز میکنن.شما تلاش میکنید.فقط بازم منتظره شنیدنه نه باشیدا،فقط شما میرید که ابراز وجود کنید.همین.
    چون برای خودم اتفاق افتاد میگم.بذارید یه چند وقت بگذره،دوباره پیشنهاد بدید،و پیگیر باشید.حس میکنم جالب نیست که تا گفتن نه،شما هم بگید،باشه.یه کم پیگیری کنید.اگر تونستید باهاشون صحبت کنید.
    ایشاا... هرچی خیره.خودتونو نبازید.شما آدم خوبی هستید و خدا بهترینهارو براتون میخواد،اگر این خانم بهترین باشه برای شما،مطمین باشید مال شما میشه.اگر نباشه،پس منتظر هدیه خدا باشید.
    براتون دعا میکنم.

  12. کاربر روبرو از پست مفید elham.e تشکرکرده است .

    Shayan68 (پنجشنبه 03 مهر 93)

  13. #17
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 08 اردیبهشت 03 [ 23:31]
    تاریخ عضویت
    1391-3-10
    نوشته ها
    1,568
    امتیاز
    39,699
    سطح
    100
    Points: 39,699, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    6,254

    تشکرشده 6,881 در 1,486 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    323
    Array
    سلام آقای شایان

    درک میکنم که چقدر باید سخت باشه کسی اینکارو بکنه
    خیلی ناراحت میشم کسی اینطوری برنجه .
    این رو بذار به حساب ضعف دختر خانم که کسی رو نپسندیده ولی داشته خودشو مجبور می کرده
    نمیدونسته که این رابطه و ازدواج اجباری و زوری نیست
    یا اصلا نمی دونه چی می خواسته مطمان باش هرچند ضعفه ولی برای اون هم راحت نبوده پس کینه به دل نگیر .

    همین دختر که شما رو نخواسته مطمان باش دختری هست که میتونه عاشقت بشه دوروبرت بچرخه و عاشق صورتت باشه .
    سلایق مختلفه اشتباه از دختر بوده پس خودتو ناراحت نکن هرچند طبیعیه یه مدت تلخی برات ایجاد بشه ولی توش نمون بذار بگذره بره .
    میتونی بگی ازمایشتون منفی بوده یا هر دلیلی که دوست داشتی .

    میدونید در هر حال همیشه جای شکر وجود داره اگه مثبت بین باشیم .
    جای شکرش اینجاست که بله رو نگفته موردهایی هست بعد از عقد بیدار شدن و رابطه بهم خورده .

    سعی کن به خوشحالیت برگردی
    صبا به لطف بگو آن غزال رعنا را که سر به کوه و بیابان تو داده ای ما را

  14. 2 کاربر از پست مفید فرشته اردیبهشت تشکرکرده اند .

    mohammad6599 (پنجشنبه 17 مهر 93), Shayan68 (پنجشنبه 03 مهر 93)

  15. #18
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 10 اردیبهشت 01 [ 23:23]
    تاریخ عضویت
    1393-6-06
    نوشته ها
    30
    امتیاز
    6,569
    سطح
    53
    Points: 6,569, Level: 53
    Level completed: 10%, Points required for next Level: 181
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    95

    تشکرشده 41 در 14 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ممنون همگی
    واقعا هم درست میگین . حرفتون منطقیه . اگه این اتفاق بعد از عقد می افتاد خیلی برام بدتر بود .
    و راستشو بخواین برای دختر خانم خیلی بدتر شد !!! چون ایشون قبل از من هم نامزد داشتن ( به مدت چند ماه) که این طور که همه می گفتن به خاطر بداخلاقی اون پسره نامزدیشون به هم خورد . حالا من دومی بودم که اینطوری شد . پدرشم قصد شوهر داشتنشو نداشت تا یکی دو سال ولی به ما جواب رد ندادن . چون می شناختن ما رو . الانم پدرش گفته که تا یه سال دیگه شوهرش نمیدم و اگه صلاح باشه که باز قسمت هم میشن و اگه نه که هیچی .
    وقتی دلیل مخالفت رو پرسیدیم فقط گفتن به خاطر جوش های من !!!! ولی واقعا شاید چیز دیگه ای بوده باشه . مثلا کسی دشمنی کرده باشه و از ما بد گفته باشه ، ممکنه همکلاسی های دختر خانم رو نظرش تاثیر گذاشته باشن و رایش رو زده باشن چون یکی از همکلاسی هاش برا برادرش می خواست . واقعا نمی دونم چی شد ؟؟ خیلی اتفاقی و ناگهانی شد . حتی به خودمم نگفتن . آخرین حرفامون مربوط میشه به وقتی که هنوز هیچی نمی دونستم که به من علاقه نداره .
    ولی این چند روزه خیلی بهم سخت گذشت و می گذره . کلا خورده تو ذوقم !!! خیلی دلم شکست .
    ولی با این حال با این که با من اینطور رفتار شد ، هنوز دوستش دارم . دوست دارم عیب و نقص هایی که دارم رو کمترش کنم و بعدا باز برم سراغش . اگه قسمت شد که فبها و اگرم نشد براش بهترین ها رو آرزو می کنم و امیدوارم خوشبخت بشه

  16. #19
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 22 آبان 93 [ 03:08]
    تاریخ عضویت
    1393-7-13
    نوشته ها
    4
    امتیاز
    86
    سطح
    1
    Points: 86, Level: 1
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 14
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    31 days registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 2 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array

    تجربه

    نقل قول نوشته اصلی توسط Shayan68 نمایش پست ها
    ممنون همگی
    واقعا هم درست میگین . حرفتون منطقیه . اگه این اتفاق بعد از عقد می افتاد خیلی برام بدتر بود .
    و راستشو بخواین برای دختر خانم خیلی بدتر شد !!! چون ایشون قبل از من هم نامزد داشتن ( به مدت چند ماه) که این طور که همه می گفتن به خاطر بداخلاقی اون پسره نامزدیشون به هم خورد . حالا من دومی بودم که اینطوری شد . پدرشم قصد شوهر داشتنشو نداشت تا یکی دو سال ولی به ما جواب رد ندادن . چون می شناختن ما رو . الانم پدرش گفته که تا یه سال دیگه شوهرش نمیدم و اگه صلاح باشه که باز قسمت هم میشن و اگه نه که هیچی .
    وقتی دلیل مخالفت رو پرسیدیم فقط گفتن به خاطر جوش های من !!!! ولی واقعا شاید چیز دیگه ای بوده باشه . مثلا کسی دشمنی کرده باشه و از ما بد گفته باشه ، ممکنه همکلاسی های دختر خانم رو نظرش تاثیر گذاشته باشن و رایش رو زده باشن چون یکی از همکلاسی هاش برا برادرش می خواست . واقعا نمی دونم چی شد ؟؟ خیلی اتفاقی و ناگهانی شد . حتی به خودمم نگفتن . آخرین حرفامون مربوط میشه به وقتی که هنوز هیچی نمی دونستم که به من علاقه نداره .
    ولی این چند روزه خیلی بهم سخت گذشت و می گذره . کلا خورده تو ذوقم !!! خیلی دلم شکست .
    ولی با این حال با این که با من اینطور رفتار شد ، هنوز دوستش دارم . دوست دارم عیب و نقص هایی که دارم رو کمترش کنم و بعدا باز برم سراغش . اگه قسمت شد که فبها و اگرم نشد براش بهترین ها رو آرزو می کنم و امیدوارم خوشبخت بشه
    شایان عزیز !!!
    مدت ها بود که میخواستم تجربه خودم رو در مورد ازدواج با یه جوون مثل خودم در میون بذارم
    من خودم قبلا با یک دختر عقد بودم و بعد از 1 ماه جدا شدیم
    واقعا اون اتفاق دید من رو نسبت به زندگی تغییر داد،
    ببین عزیزم ازدواج مثل یک معامله است
    هر یک از طرفین در هر مقطعی از این معامله اگر ببینه این معامله به نفع اش نیست طبیعتا بهمش میزنه پس احساساتی نشو -> خودت حدس های درستی زدی -> اینو بدون هر پدر و مادری خیر بچه اش رو میخواد و چون دوست نداشتن تو رو برنجونن گفتن دخترمون خودش منصرف شده و ما دخیل نبودیم اما!!! این فرمول، ابزار همه پدر و مادر های باهوشه !!!
    طبیعت ازدواج اینه که اجباری نیست
    پیروز باشی
    ویرایش توسط purmusa : یکشنبه 13 مهر 93 در ساعت 03:49

  17. کاربر روبرو از پست مفید purmusa تشکرکرده است .

    Shayan68 (سه شنبه 15 مهر 93)


 
صفحه 2 از 2 نخستنخست 12

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 08:20 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.