زندگی مثل یه كلاف كاموا هست. از دستت كه در برود می شود كلاف سر در گم.
گره می خورد. می پیچد بهم. گره گره می شود.بعد باید صبوری كنی.
گره را به وقتش با حوصله وا كنی.زیاد كه كلنجار بروی.گره كورتر میشود.
یك جایی دیگر كاری نمی شود كرد.باید سرو ته كلاف را برید یك گره ظریف كوچك زد.
بعد آن گره را توی بافتنی طوری قایم كرد كه دیده نشود.
یادت باشد گره های تو كلاف همان دلخوری های كوچك و بزرگند.
همان كینه های چند ساله .باید یك جایی تماش كرد سر و تهش را برید
كلاف را می گویم یك گره كوچك زد و ادامه داد.
•••زندگی به بندی بند است بنام حرمت كه اگر آن بند پاره شود كار زندگی تمام است...•••
دوتعریف جدید و جالب ﮐﻪ خوب است به عمقش فکر کنیم:
ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
ﮐﯿﻨﻪ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺯﻫﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
ﻫﯿﭻ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ،
ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ:
ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ خویش
ﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ
ﺍﺯ خویشتن ﺧﻮﯾش ،ﺗﺎ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻧﺶ ،
در زﺍﯾﺶ ﺩﻭﻡ، ﻫﻮﯾﺪﺍ ﺷﻮﺩ
ﻭ ﺣﯿﺎﺕ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﻭ ﺁﻏﺎﺯ ﮔﺮﺩﺩ !
علاقه مندی ها (Bookmarks)