سلام
ممنونم عزيزان که مثل يه خواهر بهم کمک ميکنيد و به فکرم هستيد،خوش به حالم با اينهمه دوستان مهربون و دوست داشتني که دلسوزانه پيگير وضعيت من هستن،شايد نتونم با عزيزترين و نزديک ترين افراد خانواده ام مثل مادر،خواهر يا.... راجع به اين موضوع ها درد دل کنم چون ميترسم از روي احساسات جوابم رو بدن و اونها رو هم درگير زندگيم بکنم و ديدشون نسبت به من يا همسرم تغيير بکنه ولي وقتي ميام اينجا و درد دل ميکنم آروم ميشم و مطمئنم با دوستايي که دارم راحت ميتونم درد دل کنم،دوستان خوبم من اميدوارم مشکلاتمون حل بشه ولي خوب اختلاف هميشه هست چون من با همسرم فرق دارم و مطمئنا زندگي بدون هيچ مشکلي نخواهد بود ولي اميدوارم اين زندگي تا هميشه پا برجا بمونه همراه با صميميت و دوست داشتن متقابل،وقتي آروم که هستم با خودم فکر ميکنم ميبينم من واقعا همسرم رو دوست دارم ولي يه ترسي هميشه باهامه که نکنه با هم دوباره دعوامون بشه اونهم از دعواهايي که خيلي بد برام پيش اومده و يا نکنه يه روزي همه اينها تموم بشه و بهم خيانت کنه؟؟؟ ولي نه من به حد کافي مشکل دارم نبايد ذهنم رو با اين افکار منفي درگير کنم چون اينجوريه که با فکر باز ميتونم فکر کنم ،راه درست رو انتخاب کنم و زندگيم رو بهتر از قبل بکنم،نبايد گذاشت اين فکرا مثل يه علف هرز تو ذهنم رشد کنه و روز به روز تمام وجودمو فرا بگيره اميدوارم و خدا هم کمکم کنه،خيلي دلم ميخواد يه روز منم عضو انجمن افراد خوشبخت باشم و يا برم تو تايپيکي که به نتيجه رسيده ها ميرن و با افتخار بگم درسته زندگي پر از فراز و نشيبه ولي من به نتيجه رسيدم و با تمام وجود حس ميکنم خوشبختم....
علاقه مندی ها (Bookmarks)