به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 14 از 37 نخستنخست ... 45678910111213141516171819202122232434 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 131 تا 140 , از مجموع 369
  1. #131
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 09 بهمن 95 [ 23:48]
    تاریخ عضویت
    1392-7-15
    محل سکونت
    کره زمین
    نوشته ها
    1,532
    امتیاز
    20,970
    سطح
    91
    Points: 20,970, Level: 91
    Level completed: 24%, Points required for next Level: 380
    Overall activity: 10.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdrive10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    4,584

    تشکرشده 5,213 در 1,375 پست

    حالت من
    Khoshhal
    Rep Power
    250
    Array
    نمیدونم امشب از استرس درس ها خوابم نمیبره، یا از درد شدید دندون :((((

    باورتون میشه من هنوز دندونم درد میکنه :(((
    نمیخوام به مسکن عادت کنم، درد تحمل میکنم ولی نمیخورم، ولی امروز اینقدر دردش زیاد بود که مجبور شدم عهد با خودمو بشکنم و قرص بخورم:((

    دندونم نه! جای دندون درآوردم درد میکنه :(( دیگه اشکمو درآورده!

    نکنه یکی تو این دنیا هست از دست من ناراضیه، ناراحته! من دارم مجازات میشم!نکنه ناخواسته کسیو و دلخور کردم؟
    من از همینجا به هرکی از دست من دلخوره، میگم ببخشید:(( من دیگه واقعا تحمل ندارم، اشکم دراومد:(
    **برخی آدم ها درست مثله بادبادکهای دنیای کودکیم هستند،
    فقط یه یک دلیل از مسیر زندگیم رد میشند، تا به من درسهایی بیاموزند
    که اگر می ماندند؛ شاید هیچوقت
    یاد نمیگرفتم .....! **


  2. 8 کاربر از پست مفید دختر بیخیال تشکرکرده اند .

    .saber. (دوشنبه 08 دی 93), asal2013 (دوشنبه 08 دی 93), paiize (دوشنبه 08 دی 93), parsa1400 (دوشنبه 08 دی 93), terme00 (دوشنبه 08 دی 93), فرشته اردیبهشت (سه شنبه 09 دی 93), باران بهاری11 (سه شنبه 16 دی 93), رزا (دوشنبه 08 دی 93)

  3. #132
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 01 آذر 02 [ 13:37]
    تاریخ عضویت
    1393-2-30
    نوشته ها
    162
    امتیاز
    8,980
    سطح
    63
    Points: 8,980, Level: 63
    Level completed: 77%, Points required for next Level: 70
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    11

    تشکرشده 336 در 126 پست

    Rep Power
    43
    Array
    امروز داشتم یه موضوعی را می خواندم توی اینترنت که متوجه شدم این جمله به صورت های مختلف تکرار می شود :
    آن را که حساب پاک است از محاسبه چه باک است.
    دوستان متاسفانه این جمله شده است آلت دست یک عده آدم از خودراضی و مغرور که هتاکی و زیرسوال شرافت و آبروی مردم را پیشه خود کرده اند.

    دوستان نکند فریب این جمله را بخورید. اگر کسی این حرف را به شما زد و خواست شما را تحت فشار بگذارد بگویید :

    اولا فقط خداوند متعال است که می تواند به حساب بندگانش رسیدگی کند و لاغیر. برفرض که آدم هایی باشند که حق رسیدگی به حساب مردم را دارند. اینها هم در قانون این کشور کاملا مشخص هستند : قاضی ، بازپرس ، شهرداری ، اداره مالیات ، و..... . تازه اینها هم قواعدی برای اینکارشان دارند و قوانین سفت و سختی وجود دارد که عزت و آبروی مردم جریحه دار نشود. از جمله اینکه تا کسی جرمی مرتکب نشده است هیچ قاضی ای به حسابش نمی رسد. حتی پلیسها هم بدون وجود مدارک و شواهد محکم که در قانون آمده است حق ندارند به کسی اتهامی وارد کنند ، گوش می کنی حتی اتهام .
    سوم : این را بدان که وقتی ادعایی مطرح می کنی و اتهامی را هر چند تلویحا به کسی متوجه می کنی این کارت در دین اسلام و در قانون ایران جرم است. خیلی وقت ها طرف می تواند شکایت کند و اگر نتوانی اتهامی را که به طرفت زده ای با شرایط قانونی ثابت کنی ، مجازات می شوی. مثلا در قانون نوشته شده اگر پدر به فرزندش بگوید تو فرزند من نیستی به خاطر این ادعایش حد شرعی بر او جاری شده و شلاق می خورد. مگر اینکه مثلا آزمایش ژنتیک خلافش را ثابت کند.

    چهارم : من حسابم پاک است و پیش خدای خودم روسفید هستم. اما همان خدایی که به من این لطف را کرده است ، به من دستور داده است انسانی باشم با غیرت و عزت نفسم را حفظ کنم و اجازه ندهم احدالناسی به خودش جرات بدهد و به حریم من تجاوز کند . خدا از من خواسته با تمام توانم از عزت نفسم و شرافتم و گوهر وجودم محافظت کنم و نگذارم کسی به خودش اجازه دهد از حدودش فراتر برود و به من زور بگوید یا حرف ناروایی بزند. من به کسی اجازه نمی دهم از من حساب بکشد مگر خدا یا کسی که قانونا اختیار دارد.

    حرف آخر : آن را که حساب پاک است از محاسبه چه باک است یعنی اینکه : جوری زندگی کن که اگر یک روز کارهایت عیان شد ترسی نداشته باشی . گناهی مرتکب نشو و تخلفی انجام نده که باعث شود به اضطراب بیافتی یا آبرویت به خطر بیافتد.
    معنای این جمله این است. نه اینکه هر آدم مغرور و جاهل و نادانی حق دارد که به مردم اتهام بزند و از آنها حساب بکشد.کسی که خودش معلوم نیست چه کارها و گناهانی مرتکب شده است و اگر کارهایش برملا شود چه حالی پیدا می کند !!!!


    دوستان اصلا در برابر چنین آدم های جاهل و از خود راضی ای کم نیاورید و جوابشان را تمام و کمال بدهید.
    به قول معروف آنها را ( ناک اوت ) کنید.



    چند وقت بود این حرف ها توی گلویم مانده بود . خدا را شکر که راحت شدم.
    ویرایش توسط پرنیان یاسی : دوشنبه 08 دی 93 در ساعت 16:35

  4. 2 کاربر از پست مفید پرنیان یاسی تشکرکرده اند .

    .saber. (سه شنبه 09 دی 93), paiize (سه شنبه 09 دی 93)

  5. #133
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 26 بهمن 95 [ 00:02]
    تاریخ عضویت
    1393-1-15
    محل سکونت
    شهر بهار نارنج
    نوشته ها
    170
    امتیاز
    6,365
    سطح
    52
    Points: 6,365, Level: 52
    Level completed: 8%, Points required for next Level: 185
    Overall activity: 15.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocial1 year registered5000 Experience Points
    تشکرها
    743

    تشکرشده 603 در 163 پست

    Rep Power
    45
    Array
    نمی دونم چه اتفاقی افتاد، تا یه ساعت پیش حسابی مستاصل بودم
    چند روز بود حال درستی نداشتم
    به خیلی چیزا بد بین شده بودم
    اما الان خیلی خوبم
    خیلی آرومم بعد چند روز سردرد الان خیلی آرومه سرم
    حال الانمو دوست دارم
    انگار روحیه ام دوپینگ کرده حسابی خوبم

    تو زمان ناراحتی خیلی چیزارو به راحتی ازدست می دیم ... قدر داشته هاتونو بدونید و تو زمان ناراحتی سکوت کنید
    نمی دونم چطوری شد
    احتمالا ازین آرامش قبل توفان هاست به هر حال دوشس دارم
    [SIGPIC][/SIGPIC]
    فرداي قيامت كه گرفتار ترينيم
    وحشت زده و بي كس و بي يار ترينيم
    آنقدر طرفدار من و توست ابالفضل
    انگار نه انگار گنهكار ترينيم
    السلام عليك یا ابا الغوث

  6. 5 کاربر از پست مفید .saber. تشکرکرده اند .

    maryam123 (سه شنبه 09 دی 93), paiize (سه شنبه 09 دی 93), parsa1400 (چهارشنبه 10 دی 93), فرشته اردیبهشت (سه شنبه 09 دی 93), باران بهاری11 (سه شنبه 16 دی 93)

  7. #134
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 25 اردیبهشت 01 [ 00:01]
    تاریخ عضویت
    1390-6-17
    نوشته ها
    1,916
    امتیاز
    39,710
    سطح
    100
    Points: 39,710, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    3,893

    تشکرشده 3,095 در 1,314 پست

    Rep Power
    315
    Array
    واقعا نميدونم بهتره آدم قوي باشه يا خوب باشه.
    نميدونم چرا اين چند سال اخير نتونستم اين دو رو كنار هم جمع كنم.
    قوي شده ام!! در حدي كه ديگه از قضاوت ديگران نميترسم. ديگه راحت تر ميتونم حرفم رو بزنم.
    اما خوب نشده ام.
    هنوز خودمو آدم بدي ميدونم.
    آره. در مقايسه با اون آدم قبل از شش سال قبل آدم خيلي بدي شده ام. هر كاري ميكنم بازم خودمو دوست ندارم.
    خودمو دوست ندارم چون نميتونم به چيزي عشق بورزم.

    اين چند روز رفته بودم جنوب. بوشهر. ديلم.
    دريا، ساحل، غروب خورشيد،نرمي ماسه ها، هواش كه توي اين فصل مثل بهار بود، نخلستان ها، پوشش گياهي اون اطراف، صداي موج ها، قايق سواري، لهجه ي اهالي اونجا، مهمون نوازيشون، يه سفر نيم ساعته با قايق موتوري...همه و همه قشنگ بود. ميفهميدم كه بايد قشنگ باشند و من بايد غرق در لذت و هيجان باشم...اما واقعا حسي به درونم نفوذ نميكرد. چيزي حس نميكردم!!!!!
    و از اين ناراحتم. از اينكه همچنان سنسورهاي حسي ام خاموش خاموشند!!!

    در راه برگشت رسيدم به شهري كه پدربزرگم در آنجا دفن است. فاتحه اي خواندم!!! سوره ي حمد رو مدتها بود نخوانده بودم.مدتهااااااااااا. فقط خواندمش. همين.بي آنكه باور و اعتقادي به آنچه دارم ميخونم داشته باشم.فقط خواندمش. همين. يكم سرخاكش نشستم و به عكسش نگاه كردم. چه زود 5 سال از فوتش گذشت.


    يه كتاب سالها قبل داشتم. اسمش بود "گفتارهاي آموزنده و دلاويز". داستان هاي كوتاه معروف از نويسندگان قوي در آن بود. اون موقع ها اون كتاب رو خيلي دوست داشتم. خيلييييييييييي.به خصوص داستان "شرط بندي" اثر آنتوان چخوف رو.
    در اون كتاب يه داستان ديگه هم بود. داستان مردي كه هر روز ميرفت مسجد و دعا ميخواند اما خودش انساني بود كه به دين و خدا باور و اعتقادي نداشت.به خاطر قولي كه به كسي داده بود ميرفت. ميرفت كه به قولش وفا كند........
    اون شب سر خاك پدربزرگم خودم رو كه ميديدم ناگهان بعد از سالها ياد اون داستان افتادم. چقدر شبيه آن مرد بودم.


    يك داستان ديگر هم در همين چند روز اخير خوندم. يكي از دوستانم اون داستان رو معرفي كرد. يك رمان كوتاه بود به نام :" روي ماه خداوند را ببوس"
    افكار راوي داستان خيلي شبيه افكار من بود. اميدوارم بودم در ادامه و انتهاي داستان گشاسشي براي او حاصل شود كه شايد گشايش و پاسخي براي افكار و قفل ذهن من هم باشد. اما....دريافتش نكردم. شايد راوي دريافتش كرد. اما من دريافتش نكردم.
    در داستان يك قسمت كوتاه حرفهاي كسي نقل شده بود كه به بيان خودش :" وزن كارها رو حس ميكرد" وقتي ميخواندمش ياد اون pooh سالهاي قبلم مي افتادم. پويي كه كنارش گذاشتم...

    يه جوجه مرغ خريده ام. نارنجيه. حالا يكم بالهاش در اومده ولي هنوز جوجه و كركيه. توي اين سفر همرام بوده. خيلي لوس شده. اصلا نميشه تنهاش بذارم. سريع جيغ و داد راه ميندازه. آنچنان جيك جيك سوزناكي راه ميندازه كه آدم نميتونه نره بغلش كنه و بگه جوجو آروم من تومدم. وقتي هم ميرم بغلش ميكنم نوع جيك جيكش عوض ميشه. انگار آروم و خوشحال ميشه. اون روز دم ساحل رفته بودم توي آب. يهو پشت سرمو نگاه كردم و ديدم از توي خونش پريده بيرون و يك متري اومده توي دريا و داره توي آب بال بال ميزنه. فكر كردم حتما ميميره. آب دريا شور بود.حالش خيلي بد بود.وقتي از آب درش آوردم خيس آب بود. هوا مرطوب بود و خشك نميشد. يكي بهم گفت ببر بذارش بين ماسه هاي اون طرف كه خشك و گرم هستن. رفتم اونقدر ماسه ريختم روش كه فقط سرش بيرون موند. وقتي ماسه ها رو ميريختم يه لحظه فكر كردم دارم دفنش ميكنم. اما دلسنگانه ادامه دادم. ماسه هاي خشك انگار رطوبت كركاشو گرفتن و زود خشك شد. حداقل از اون خيسي شديد در اومد. يكي ديگه بهم گفت اگه ماسه رفته باشه توي دماغش ميميره. منم با ناخنهام سعي ميكردم ماسه هاي توي دماغشو در بيارم. يكي ديگه بهم گفت نترس. تا داره جيك جيك ميكنه چيزيش نيست. اگه ماسه توي دماغش بود نميتونست جيك جيك كنه. به زور بهش آب دادم. بعد هم يكم نون. وقتي ديدم شكمش هم كار كرد خيالم راحت شد كه دستگاه گوارشيش هنوز سالمه. خلاصه اينكه جوجو جون سالم به در برد. الان هم اونقدر جيغ و داد راه انداخت كه رفتم آوردمش و گذاشتمش روي پام و دارم تايپ ميكنم. هي ميخواد سرشو ببره توي پيرهنم. خلاصه اينكه خيلي لوسه. منم دارم به اين فكر ميكنم كه كاش اين كارها رو براش از روي محبت و با حس انجام ميدادم. نه مثل يه ربات. كاش هميشه جوجه ميموند و بزرگ نميشد. بزرگ بشه ديگه انگار نميشه همين كارها رو هم براش بكنم!!!

    مامان ديشب زنگ زد بهم. گفت عكسايي كه فرستاده بودي رو ديدم. ميگفت بعد از سالها خنده هاي واقعيتو توي عكسات ديدم....
    مامان چي ديده بود؟!! حرفش برام عجيب بود. خنده هام مثل خنده هاي تمام اين 6-7 سال اخير ظاهري و مصنوعي بود.
    اما چه كنم؟!! زندگي شايد همين باشه. با هيمن جوجه اي كه به كمك نياز داره ،با همين خنده هاي مصنوعي هم ميشه بگذره....

  8. 10 کاربر از پست مفید Pooh تشکرکرده اند .

    .saber. (سه شنبه 09 دی 93), maedeh120 (سه شنبه 09 دی 93), meinoush (سه شنبه 09 دی 93), paiize (چهارشنبه 10 دی 93), فرشته اردیبهشت (سه شنبه 09 دی 93), wikimail (پنجشنبه 11 دی 93), آویژه (سه شنبه 09 دی 93), اثر راشومون (سه شنبه 09 دی 93), بانوی آفتاب (سه شنبه 09 دی 93), باران بهاری11 (سه شنبه 16 دی 93)

  9. #135
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 17 آبان 95 [ 15:15]
    تاریخ عضویت
    1391-2-26
    نوشته ها
    2,672
    امتیاز
    25,995
    سطح
    96
    Points: 25,995, Level: 96
    Level completed: 65%, Points required for next Level: 355
    Overall activity: 3.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    6,844

    تشکرشده 7,555 در 2,378 پست

    Rep Power
    352
    Array
    در مورد جوجه
    لوس نشده. جوجه است. هنوز خیلی کوچیکه می گی تازه داره بال در میاره. جوجه است فعلا و مامان می خواد باید بهش برسی. بعدا که بزرگ شه دیگه فکر نکنم خیلی هم بذاره بهش دست بزنی و نازش کنی. از الان لذت ببر :)

  10. 5 کاربر از پست مفید meinoush تشکرکرده اند .

    .saber. (چهارشنبه 10 دی 93), maedeh120 (چهارشنبه 10 دی 93), paiize (چهارشنبه 10 دی 93), Pooh (سه شنبه 09 دی 93), باران بهاری11 (سه شنبه 16 دی 93)

  11. #136
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 25 اردیبهشت 01 [ 00:01]
    تاریخ عضویت
    1390-6-17
    نوشته ها
    1,916
    امتیاز
    39,710
    سطح
    100
    Points: 39,710, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    3,893

    تشکرشده 3,095 در 1,314 پست

    Rep Power
    315
    Array
    يك روز يه نفر ميگفت:" ديگه حوصله ازدواج ندارم. ميخوام چند سال خوب كار كنم و خوب پول جمع كنم و بعدش برم دنيا رو بگردم."
    حالا خودمم دلم همينو ميخواد....
    دلم نميخواد برگردم خونه...نه اينكه خانواده ام بد باشند يا اونجا جاي بدي باشه. نه اصلا. اما دلم فقط تنهايي ميخواد. انگار از هرچه بوده ام ميخوام جدا باشم. جداي جداااا.... از شهرم از دوستانم از خانواده و اقوامم از خدا از حتي خودم...
    نميدونم چه حسيه. دلم ميخواد ذهنمو از همه چي پاك پاك كنم. و ديگه هيچ چيز جديدي بهش راه ندم.
    حس ميكنم شده ام شبيه اون نقاش ها يا نويسنده هاي خل و چل. خودم هم نميفهمم چي ام و كي ام و چي ميخوام و چي ميگم. اما دلم ميخواد بنويسم. جز اينجا براي خودم هم مينويسم. سفرنامه اي كه ميدونم هرگز براي كسي سودي نخواهد داشت.
    جديدا همه ي داستانهايي كه حدود ده سال پيش ميخوندم يادم مياد. شبيه اونها شده ام. شبيه همون نوشته هاي نويسنده هاي خل و چل. شبيه داستان " مسخ" اثر " كافكا".
    واقعا حس ميكنم ديوانه شده ام.

    مسخره است. فكرهايي كه در سرم مي آيند مسخره اند. خيلي خيلي...اامروز كه داشتم جوجو رو نازي ميكردم يهو نميدونم چرا يادم افتاد به كفتار!!!!! توي ذهن خودم پرسيدم كسي كفتار رو نازي ميكنه؟ به چه جرمي دوست داشتني نيست؟ چرا كسي دوستش نداره؟ بعد يهو اين اومد توي ذهنم كه كفتار شكايتي نداره. نقشش رو در خلقت اجرا ميكنه و تمام.
    بعد يهو ياد شعر سهراب افتادم كه ميگه چرا در قفس هيچ كسي كركس نيست.
    بعد يهو هول برم داشت. كه خدا كنه سهراب مثل من ديوونه نبوده باشه!!!

  12. 6 کاربر از پست مفید Pooh تشکرکرده اند .

    meinoush (چهارشنبه 10 دی 93), paiize (چهارشنبه 10 دی 93), parsa1400 (چهارشنبه 10 دی 93), wikimail (پنجشنبه 11 دی 93), بانوی آفتاب (چهارشنبه 10 دی 93), باران بهاری11 (چهارشنبه 17 دی 93)

  13. #137
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 06 خرداد 03 [ 01:57]
    تاریخ عضویت
    1391-8-10
    محل سکونت
    جنوب
    نوشته ها
    1,573
    امتیاز
    45,095
    سطح
    100
    Points: 45,095, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 94.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    7,997

    تشکرشده 6,488 در 1,468 پست

    حالت من
    Ashegh
    Rep Power
    362
    Array
    سلام
    پوعزیز...
    تونوشته هات پرازاحساسه...منه خواننده اینوحس میکنم...اصلا بی روح نیست...اتفاقا سنسورهای احساست خیلی خوب روشنه!!
    وقتی جوجه ات توی آب بودنگرانش شدی اومدی کمکش کردی...بردیش توی ماسه ها..بهش آب ونون دادی...حتی ماسه های توی دماغش رومیخواستی دربیاری!!!!به قول خودت وقتی شکمش کارکردخیالت راحت شد!!اینهااحساساتیه که توداری ازخودت بروزمیدی ومن ازپشت نوشته هات این روفهمیدم.
    مامانت هم ازعکسهات خنده دلت روفهمید!!
    داری درموردخودت یه کم بی انصافی میکنی...
    خودت روجای شخصیتهای داستانها نبین...اما خیلی مثل نویسنده ها مینویسی....ازاین ویژگیت استفاده کن به قول خودت سفرنامه ای بنویس!!!!
    عمر که بی عشق رفت

    هیچ حسابش مگیر...

  14. 5 کاربر از پست مفید paiize تشکرکرده اند .

    maedeh120 (چهارشنبه 10 دی 93), meinoush (چهارشنبه 10 دی 93), parsa1400 (چهارشنبه 10 دی 93), Pooh (چهارشنبه 10 دی 93), باران بهاری11 (چهارشنبه 17 دی 93)

  15. #138
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 01 بهمن 93 [ 12:22]
    تاریخ عضویت
    1393-4-04
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    715
    امتیاز
    2,352
    سطح
    29
    Points: 2,352, Level: 29
    Level completed: 35%, Points required for next Level: 98
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points3 months registeredSocial
    تشکرها
    1,083

    تشکرشده 1,447 در 508 پست

    Rep Power
    110
    Array
    سلام به همه دوستان همدردی
    حس میکنم تقریبا بعد از یکی دو هفته که گذشته حالم بهتره ... ادم که از یه چیزی دور میشه بیشتر واقعیت هارو میبینه ....
    دیگه موزیک غمگین نمیدم و گریه کنم ...
    به این فکر میکنم که بیشتر کار کنم ... یعنی بیشتر به کار فکر میکنم تا مسائل دیگه
    مامانم خیلی خوشحال از اینکه الان کسی تو زندگیم نیست ..
    البته شماهم خیالتون راحت که دیگه مائده با یه تاپیک ازدواج دیگه پیداش نمیشه
    مطلب های توی سایت مثل صبا جون و بقیه دوستان که حضور ذهن ندارم باعث امیدواریم شده ...
    مگه آسمون سوراخ شده بود همین یه پسر افتاده بود رو زمین؟؟؟؟؟؟
    امتحانام کم کم داره شروع میشه ... خدا رحم کنه بهمون ...
    این ماه هم همه قسطامو دادم خداروشکر ماه بعدم یکی از قسطام تموم میشه ...تا عید هم یکیش تموم میشه ... خلاصه سختی این سه ماه هستش ...
    حالم خوبه اما عالی نیستم ... بازم خدااااااااااارو شکررررررررررررررررر
    هرکس بخواهد کاری را انجام دهد
    "راهش را پیدا میکن "
    هرکس نخواهد کاری را انجام دهد
    "بهانه اش را"

  16. 6 کاربر از پست مفید maedeh120 تشکرکرده اند .

    .saber. (چهارشنبه 10 دی 93), meinoush (چهارشنبه 10 دی 93), paiize (چهارشنبه 10 دی 93), parsa1400 (چهارشنبه 10 دی 93), Pooh (چهارشنبه 10 دی 93), باران بهاری11 (چهارشنبه 17 دی 93)

  17. #139
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 17 آبان 95 [ 15:15]
    تاریخ عضویت
    1391-2-26
    نوشته ها
    2,672
    امتیاز
    25,995
    سطح
    96
    Points: 25,995, Level: 96
    Level completed: 65%, Points required for next Level: 355
    Overall activity: 3.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    6,844

    تشکرشده 7,555 در 2,378 پست

    Rep Power
    352
    Array
    پو سخت نگیر به خودت
    منم یکی از ارزوهام سفر مداومه حداقل دو سه ساله است
    اتفاقا این طوری هر روز باید چیزای جدیدی ببینی و به ذهنت راه بدی اما جاری و سیال می شه ادم
    منم نمی دونم کی بشه این کارو بکنم اما بالاخره یه روزی اماده میشم اون روز هم خیلی دور نیست چه اماده باشم چه نه راه می یفتم
    واسه کفتار. برعکس. کفتار خیلی محترمه. ازدواج کنه با جفتش تا حد ممکن می مونه طلاق خیلی کم دارن تازه مردار خواریش از شیر مثلا با ابرو کمتره. فقط خوشگل نیست بیچاره.

    حال خودم........ فکر کنم نوسان خلقم به میمنت رفع شده اما پخش شده. اما شدتش کم شده. قبلا سیکل داشت حالا گاه و بیگاهه. امروز خیلی بدخلقم و کلافه اونم بیخودی. اما معمولی بدخلقم.
    امروز می گم وقتی هیچکی منو دوست نداره وقتی من واسه کسی مهم نیستم همه برن به درک من چرا خوب باشم؟
    امروز بد اخلاقم اونم بیخودی
    بدخلقم بشم همه چیم مثل خلقم میشه. موهامم به هم ریخته است با شونه هم صاف نمیشه!!
    اصلا امروز از همه بدم میاد :(

    مردم بسکه بدجنس دیدم توی این یک سال. منم می خواستم بدجنس شم. اما استعدادشو ندارم. اما بعضی وقتا دوست دارم کسایی رو که بدجنسی می کنن باهام بیچاره کنم!!!!!!! نمی تونم ولی.
    اما وقتی حالم خوبه می گم ادمای بدجنس اول از همه خودشون از خودشون در رنجن. به هر چی هم برسن لذتی نمی تونن ببرن.

    از مردا هم دیگه توقع عشق ندارم

    چند ساله عمرم کار خاصی نکردم برنامه ی اینده ای ندارم زورم میاد همون کارایی رو بکنم که چند سال پیش نکردم
    انگار چند سال خواب بودم...... الان چی.......

    هم خسته ام هم کلافه ام هم اخرش دارم هدفامو طوری می چینم که جامعه می خواد نه خودم. تازه اونم خیلی دیر. نمی دونم میشه یا نه و نتیجه ای هم شاید نگیرم از بس دیر کردم

    خسته و بد اخلاقم

    تنها هم هستم مثل همیشه اما دیگه حس تنهایی ندارم. اخه می دونم اون چیزی که من توقع داشتم یه مرد بهم بده با عشق اصلا از جنس مرد برنمیاد بندگان خدا! در توانشون نیست. اب تو هاون می کوبیدم.

  18. 5 کاربر از پست مفید meinoush تشکرکرده اند .

    .saber. (چهارشنبه 10 دی 93), maedeh120 (چهارشنبه 10 دی 93), paiize (چهارشنبه 10 دی 93), parsa1400 (چهارشنبه 10 دی 93), Pooh (چهارشنبه 10 دی 93)

  19. #140
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 25 اردیبهشت 01 [ 00:01]
    تاریخ عضویت
    1390-6-17
    نوشته ها
    1,916
    امتیاز
    39,710
    سطح
    100
    Points: 39,710, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    3,893

    تشکرشده 3,095 در 1,314 پست

    Rep Power
    315
    Array
    احساسات...
    دارم. اما نه از نوع شادي....

    جوجوم حالش بده. غذا نميخوره. ناله ميكنه.عقب عقب راه ميره. درد داره.جيك جيكش شبيه ناله است...
    هيچي نخورد. فقط تونستم يكم آب پرتقال تازه بريزم توي آبش و بهش به زور آب بدم. كاش تاثير داشته باشه.
    دو سه ساعته دارم يه بند گريه ميكنم.
    بعد از مدتهاحتي خدا رو هم صدا كردم. گفتم آخه اين جوجو چه گناهي داره؟ چرا بايد درد بكشه؟ چه پناهي داره؟
    ولي ميدونم خدا همون كاري رو كه بخواد ميكنه. چه من دعا كنم چه دعا نكنم. اميدي به دعا كردن ندارم.

    - - - Updated - - -

    مائده...
    امضات قشنگه...

  20. 6 کاربر از پست مفید Pooh تشکرکرده اند .

    .saber. (چهارشنبه 10 دی 93), maedeh120 (چهارشنبه 10 دی 93), meinoush (چهارشنبه 10 دی 93), parsa1400 (چهارشنبه 10 دی 93), اثر راشومون (چهارشنبه 10 دی 93), بانوی آفتاب (چهارشنبه 10 دی 93)


 
صفحه 14 از 37 نخستنخست ... 45678910111213141516171819202122232434 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 07:13 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.