به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 14 از 16 نخستنخست ... 45678910111213141516 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 131 تا 140 , از مجموع 159
  1. #131
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 10 دی 02 [ 10:23]
    تاریخ عضویت
    1391-5-02
    نوشته ها
    1,285
    امتیاز
    24,091
    سطح
    94
    Points: 24,091, Level: 94
    Level completed: 75%, Points required for next Level: 259
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocialVeteranOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    3,682

    تشکرشده 4,954 در 1,249 پست

    Rep Power
    223
    Array
    سلام
    حنا جان هیچ کس از جمله مدیر همدردی نمیتونه هجی مجی کنه و یه دفعه زندگی شما رو گلستان کنه
    مدیر همدردی توی تاپیک شما پست گذاشته و اگر میخوای میتونی برگردی بخونی اینکه شما باید برای خودت خط قرمز داشته باشی و در صورتی که خطوط قرمز رد شد این زندگی رو تحمل نکنی

    خوب یه انتقاد کلی به شما دارم اونم اینکه چرا فکر می کنی مادر یه مرد بعد ازدواجش تموم میشه یعنی چی این حرف
    البته این رو نمیگم که فکر کنی این ماجرا تقصیر تو بوده یا بخوای برگردی برای اصلاح دیدگاهت میگم

    مادر همسرت از خود راضی و با سطح فرهنگی پایین هستش
    اینکه همسرت به خودش اجازه میده جلوی دیگران روی شما دست بلند کنه و بعدش طلبکار هم باشه به نظرم در حد همون خیانتهاش بد هست
    این مرد داره توی کارخونه پدرش کار می کنه پس در هر صورت وابسته به پدرش هست و هرگز نمیتونه با اونها قطع ارتباط داشته باشه که البته اگر توی کارخانه اونا هم نبود به احتمال زیاد این کارو نمیکرد
    این زندگی همینه این مرد همینه پدر مادرش هم همین هستند
    شما منتظر معجزه هستی؟

    به نظر من همسر شما هم داره به طلاق فکر می کنه اینکه سمت شما نمیاد و خودشو کنترل می کنه احتمالا برای در رفتن از دام مهریه هست احتمالا در این زمینه ها اطلاعات لازم رو کسب کرده

    اگر صلاح میدونی با پدرت صحبت کن بگو که مدتهاست داری به طور جدی به طلاق فکر می کنی و اینکه گاهی میری خونه همسرت هم به خاطر دوست داشتن این زندگی نیست بلکه به خاطر مشکلاتت با مادرت هست ازش بخواه حمایتت کنه

    فکر می کنم بد نباشه اگر توی فاز اجرا گذاشتن مهریه بری تا حداقل این تصمیم برای خودت رسمیت پیدا کنه
    پرواز کن آنگونه که می خواهی
    وگرنه پروازت می دهند آنگونه که می خواهند

  2. 5 کاربر از پست مفید فکور تشکرکرده اند .

    Shadi2 (پنجشنبه 13 آبان 95), tavalode arezoo (پنجشنبه 13 آبان 95), نیکیا (پنجشنبه 13 آبان 95), بارن (پنجشنبه 13 آبان 95), ستاره زیبا (جمعه 14 آبان 95)

  3. #132
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 11 دی 95 [ 09:45]
    تاریخ عضویت
    1391-12-20
    نوشته ها
    343
    امتیاز
    5,466
    سطح
    47
    Points: 5,466, Level: 47
    Level completed: 58%, Points required for next Level: 84
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    59

    تشکرشده 378 در 207 پست

    Rep Power
    53
    Array
    حنا خانم
    ميدوني مشكل شما چيه ؟
    شما ميخواي به هر قيمتي شده يه رابطه سرد و شكننده رو محكم كني
    شما تو دوران عقد هستي . تو اين دوران مرد حتي اگه تجربه هم داشته باشه برا زنش هلاكه مي فهمي هلاك
    شوهر شما به شما خيانت جنسي و عاطفي مي كنه . بي محلتون مي كنه . جلو بقيه خوردتون مي كنه . ميخواد از دست شما به نحوي خلاص بشه
    طعنه ميزنه . رفتار عصبي داره و كتك ميزنه و..
    شما مياي همه اينا رو ميگي
    كلي گريه ميكني از تموم زمونه گله مندي مادر پدر شوهر مادر شوهر. ولي هيچ قدمي براي آرامش روح ور وان خودت برنمي داري . هرچي ما بهت ميگيم ميگي باشه ولي منتظررررررررررررررررررررر ر زنگ محمد جانتي . با شوهر عصبي دورو هرزه وكسي كه برا ويترين ميخوادت و روز قبل ياساعت قبلش بنا به گفته خودت خودشو با يكي ديگه ارضا كرده ميري مهماني و از اينكه مثل ... باهات رفتارنمي كنه خوشحال ميشي و ميگي بهم خوشششش گذشته
    از يه ور ازش نفرت داري از يه طرف ديگه نميتوني قيدشو بزني
    يا رومي روم يا زنگي زنگ
    مشكلت هيچ كدوم از اطرافيانت نيست مشكل خودتي كه اصلا براي خودت ارزش قائل نيستي . به نظر من اصصصلا آدم مغروري نيستي عزت نفس نداري دلت به ويترين شوهرت خوشه. به پولش به موقعيتش
    مشكل خودتي
    وقتي خودت براي خودت احترام قائل نباشي هيچ كسي نمي تونه اين حس رو بهت بده
    يا با شوهرت باش با قوانينش .هيچي نگو كه كتك بخوري و مسخرت كنن. هرچي ديدي نديد بگير تا‌آخر عمر ازدواجت كه معلوم نيست كي هست چشماتو ببند
    يااينكه از حق خودت دفاع كن
    الان شوهرت زنگ زد بيا خونه م . بدو مانتو تنت نكن كه بعدش آش و لاش و داغون برگردي
    شما عروسك خيمه شب بازي ايشوني داره باهات بازي ميكنه بشدت بشدت
    قدر خودت و داشته هاتو بدون . كسي از بي شوهري نمرده. كسي از مطلقه بودن جونش به لبش نرسيده.
    با شوهرت حرف بزن شرايطت رو بهش بگو پشت تلفن كه كتكت نزنه
    قبول كردكه بعيد ميونم نكرد براي هميشه تركش كن .با جوونيو زندگيت بازي نكن چشم رو هم بزاري شده 40 سالت درب و داغون پير و شكسته .
    تا دختري خودت رو نجاتبده حرف بقيه هم برات مهم نباشه اين زندگي توئه. تو حق شاد بودن و شاد زندگي كردن داري
    چون خداهم صدا نداره مطمئن باش دامنشو ميگيره.يقين دارم
    ببخشيد لحنم تند بود

  4. 3 کاربر از پست مفید paria_22 تشکرکرده اند .

    Shadi2 (پنجشنبه 13 آبان 95), ZENDEGIBEHTAR (شنبه 15 آبان 95), بارن (پنجشنبه 13 آبان 95)

  5. #133
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 20 خرداد 96 [ 00:08]
    تاریخ عضویت
    1391-2-16
    نوشته ها
    139
    امتیاز
    6,293
    سطح
    51
    Points: 6,293, Level: 51
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 57
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class5000 Experience Points
    تشکرها
    312

    تشکرشده 273 در 107 پست

    Rep Power
    39
    Array
    حنا جان
    داری خودتو نابود میکنی
    سریعا بصورت حضوری به یک مشاوره خوب و باتجربه مراجعه کن حتی اگر مجبور باشی جلسه ای صد هزار تومان بدی
    ارزش روح و روان و جسمت که داره نابود میشه خیلی بیشتر از این هاست
    هیچکس جز خودت نمیتونه الان بهت کمک کنه
    بلند شو
    قاطع باش
    تلاش کن
    باز هم یادآوری میکنم هنوز وقت داری برای پاک کردن اون شخص از زندگی و شناسنامت!!
    هنوز وقت داری برای چشیدن خوشبختی
    میتونی دوباره ازدواج کنی و بچه دار بشی
    اما این آدم نابودت میکنه
    چند ساله دیگه با یه بچه، افسرده و شکسته نمیدونی چیکار کنی و اصلا دیگه نمیتونی تصمیم قاطع بگیری، جوونیت رفته و یه دنیا حسرت برات میمونه!

    تا حالا خیلی به این مرد فرصت دادی
    الان فقط بمون خونه پدرت و دیگه برنگرد حتی اگر تلفن زد
    بنظرم خودت فعلا اقدام قانونی برای مهریه نکن دو سه ماه صبر هم خودت آروم بشی هم ببین اون چه میکنه

    برای خودت و انسان بودنت ارزش قائل باش!


    ویرایش توسط Shadi2 : پنجشنبه 13 آبان 95 در ساعت 11:36

  6. کاربر روبرو از پست مفید Shadi2 تشکرکرده است .

    بارن (پنجشنبه 13 آبان 95)

  7. #134
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 20 دی 02 [ 06:41]
    تاریخ عضویت
    1394-10-27
    نوشته ها
    433
    امتیاز
    16,845
    سطح
    82
    Points: 16,845, Level: 82
    Level completed: 99%, Points required for next Level: 5
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    10000 Experience PointsTagger First ClassVeteran
    تشکرها
    1,911

    تشکرشده 947 در 322 پست

    Rep Power
    99
    Array
    الان ازکل حرفات فقط این تیکه اش خوشحالم کرد که کلید گذاشتی همونجا وبرگشتی یعنی اینکه نمیتونی دوباره هروقت دلت خواست کلید بندازی تو در وبری خونه همسرت.شما برای فرار از جو خونتون به یه جهنمی به اسم خونه محمد میری.آیا یه رستوران رفتن یا مهمونی رفتن می ارزه به این همه تحقیر وتوهین؟اینکارو تنهایی یا بادوستات هم میتونی انجام بدی بدون اینکه اینقدر آسیب ببینی.
    حال الانت مثل معتادی میمونه که میدونه مواد براش سمه ولی ترس از خماری و درد بدن چند روزه اونو از پاک شدن و برگشتن به یک زندگی سالم بازداشته.وقتی معتاد رو یه مدت بفرستن کمپ واز مواد دور نگهش دارن کم کم اون عادت جسمی و روحی ازش دورمیشه ویه روز میشه که پاک پاک میشه.ببخشید اینجور مقایست کردم ولی فکر میکنم راهش دورشدن از این محیطه.نمیتونی یه سفر بری به تنهایی یا با دوستات؟حداقل دوهفته بشه موبایل هم نبر که هی وسوسه نشی ازش خبر بگیری.بنظرم اگه زیارتی باشه برای روحیه وحال وهوات خیلی خوب باشه

  8. کاربر روبرو از پست مفید tavalode arezoo تشکرکرده است .

    بارن (پنجشنبه 13 آبان 95)

  9. #135
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 25 آبان 00 [ 11:30]
    تاریخ عضویت
    1395-3-22
    نوشته ها
    162
    امتیاز
    8,590
    سطح
    62
    Points: 8,590, Level: 62
    Level completed: 47%, Points required for next Level: 160
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    6

    تشکرشده 113 در 56 پست

    Rep Power
    29
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط فکور نمایش پست ها
    خوب یه انتقاد کلی به شما دارم اونم اینکه چرا فکر می کنی مادر یه مرد بعد ازدواجش تموم میشه یعنی چی این حرف
    البته این رو نمیگم که فکر کنی این ماجرا تقصیر تو بوده یا بخوای برگردی برای اصلاح دیدگاهت میگم
    سلام عزيزم، ممنون بابت راهنمايى هاى خوب و مفيدتون. خانوم فكور عزيز، فكر ميكنم يه قسمت از نوشته منو درست متوجه نشدين، من هيچوقت هيچوقت هيچوقت و ابدا چنين انتظارى از شوهرم ندارم كه خانواده و مادرش رو بذاره كنار، حتى زمانى كه با مامانش بد صحبت ميكنه ازش بدم مياد، چون مامانم هميشه بهم از بچگى ميگفت مردى كه به مامانش بى احترامى كنه حتما به زنش هم ميكنه و كسى كه به مامان و باباش خدمت و احترام كنه واسه خانومش چند برابرش رو ميكنه، هميشه ميگفت اگه ميخواى مردى رو بشناسى به نحوه رفتارش با مامانش نگاه كن. من اين تربيت رو از خانواده ام گرفتم كه مامان و بابا هر چقدر هم بد باشن حق بى احترامى و بى محبتى به اونارو نداريم. من فقط حرفم اينه كه چرا من و شوهرم حريم خصوصى نداريم، چرا مامانش تو هر چيزى بايد نظر بده؟! چرا اگه بخوايم بريم مهمونى بايد اونم بياد؟! چرا اگه بخوايم بريم مسافرت اونم بايد بياد؟ چرا هر چيزى بخوايم واسه خونه بخريم نظر اونم بايد باشه؟ چرا اگه من يك روزى مريض باشم و خونه نامرتب باشه بايد كلى حرف و بى احترامى از مامانش بشنوم؟ حرفم اينه عزيزم
    من ديگه هيچوقت به اون خونه برنميگردم و همه چى تموم شد، سپردمشون دست خدا، خدا ميدونه چطورى جواب ظلم و بدى رو بده.

  10. 2 کاربر از پست مفید Hanli تشکرکرده اند .

    نیکیا (پنجشنبه 13 آبان 95), آنیتا123 (پنجشنبه 13 آبان 95)

  11. #136
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    یکشنبه 06 خرداد 03 [ 22:43]
    تاریخ عضویت
    1393-12-20
    نوشته ها
    3,165
    امتیاز
    90,422
    سطح
    100
    Points: 90,422, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 94.0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    7,825

    تشکرشده 6,801 در 2,376 پست

    Rep Power
    0
    Array
    با سلام و احترام


    نقل قول نوشته اصلی توسط Hanli نمایش پست ها

    ديروز نوشته هاى شما رو به مامانم نشون دادم، مامانم كلى گريه كرد و طفلك تا صبح نخوابيده، امروز صبح ميگفت حنا خيلى غصه تو رو ميخورم، گفت ولش كن بره به دردت نميخوره، گفت نترس از طلاق من هميشه پشتت هستم، گفت سلامتى تو واسه من از هر چيزى مهمتره، گفت مگه محمد كيه كه كرديش مركز زندگيت، تو لياقتت بالاتر از اين آدمه.... از صبح تا حالا ده بار بهم زنگ زده و روحيه داده بهم.


    نقل قول نوشته اصلی توسط Hanli نمایش پست ها

    من چند روزى بود خونه خودمون بودم و داشتم كلا به نبود محمد فكر ميكردم، خيلى وضع روحى بدى داشتم، من باز با مامانم حرفم شد و باز جمع كردم اومدم خونه محمد.


    نقل قول نوشته اصلی توسط Hanli نمایش پست ها


    من محمد رو كشيدم اينور گفتم چرا با من اينجورى حرف ميزنى، مادر و پسر از وقتى سوار ماشين شدم هر چى از دهنتون دراومد گفتين. گفت چيزى نگفتيم بزرگش نكن. بعدشم گفت صداتو بيار پايين گفتم من اصلا ميرم خونمون، مامانش جلو اون همه آدم تو مغازه داد زد گفت برو به جهنم. منم با گريه رفتم بيرون، محمد هم پشت سرم اومد بيرون و داد ميزد منم جوابشو ميدادم كه باباش از ماشين پياده شد داد زد سرم گفت واسه چى داد ميزنى بيا سوار شو. منم رفتم نشستم تو ماشين محمد اومد پيش باباش تو خيابون يه سيلى زد تو صورتم.
    بعدش رفتيم خونه، من بدون اينكه چيزى بگم از ماشين پياده شدم رفتم خونه، به محمد گفتم من نميام مهمونى سرم درد ميكنه، گفت ميل خودته، گفت با مامان و بابام خداحافظى كردى، گفتم نه. برگشتم برم كه باهاشون خداحافظى كنم محمد گفت تو چرا به پدرمادر من بى احترامى ميكنى، گفتم من كى بى احترامى كردم. گفت برو وسايلاتو بردار ببرم بذارمت خونه مامانت. رفتم وسايلامو جمع كردم اومدم پايين ديدم رفتن. منم كليداى خونش رو گذاشتم اونجا و اومدم خونمون.


    حنا خانم ، اسم شما منو یاد این میندازه :




    حنا خانم ، مارکوپولو هم اینقدر جمع نمی کرد بره و بیاد - بنده خدا ( مارکوپولو می گم ) یه سفر که می رفت یه 1 ماهی - دو ماهی - دیگه 15 روزی می موند - بعد می رفت جای دیگه !

    این جوری فایده نداره ! خواهر گلم .

    .................................................. ...


    شما این کارها را انجام بده :

    عزت نفس - اعتماد به نفس - هوش هیجانی - مهارت ارتباطی و .. ...... را افرایش بده !

    اگر اینا را افزایش ندی با این محمد بنده خدا که هیچ ، یا هیچ مرد دیگه ای در زندگییت نمی تونه موفق بشی .

    پس برو کار کن روی خودت !

    برو به یه رواشناس بالینی مشورت کن و بهش بگو مهارت های بالا را چطوری زیاد کنم

    روانشناس بهت تمرین میده و شما هم باید انجام بدی !


    برای این کار فعلا به مدت یک ماه یا بیشتر این آقا محمد را بی خیال شو - ( برای اینکه حس وابستگی را کم کنی و تو تصمیم نهاییت اثر نذاره !)

    تو این مدت مهارت های خودت را بالاببر .



    ..................................

    ببین خانم حنا - ما شوهر شما را ندیدیم و این جا هم حضور نداره ! پس منبع ما شما هستی !

    یعنی فقط 50 درصد ! اطلاعات داریم .

    تکلیف را از خودت بردار و مهارت های خودت را بالا ببر

    من شما بی تقصیر ندیدم تو تاپیک ها تون !!!

    ولی با این حال زحمات شما جای تقدیر داره .

    ..........................


    مادر شوهرتو نمی تونی تغییر بدی ! باید بری تو قلبش

    مشکل شما اینکه می خوای اطرافیانت را تغییر بدی ( شوهر - مادر - مادر شوهر نازنینتان )

    یعنی وقتی اتفاقی می یافته دوست داری اون اتفاق با سلسه نظام فکری خودت هماهنک باشه !! اگه نباشه جمع می کنی می ری

    انسانها تغییر نمی کنند ، مگر اینکه اون تغییر را ضرورت بدونند !! - یعنی انسانها به باورها و نظام باورهایشان حساس هستند !!

    برای ایجاد تغییر از دریچه قلب انسانها وارد شو نه ذهن و مغز !! ( منظورم بهبود مهارت های ارتباطی )


    ............................................


    یاد شعر زیر افتادم :



    بلبل : مادر شوهر
    گل : حنا


    خوشا وقتِ سحر ، آواز بُلبُل

    خوشا بر شاخ گل ، پرواز بلبل

    گلستان محول عِش است آنجا

    همه برگِ گل است تو ، سازِ بلبل

    نوای چنگ و بانگِ عاشقان است

    به هر شام و سحر ، دم سازِ بلبل

    جهان در بزن نوروزی نشسته است


    ویرایش توسط باغبان : پنجشنبه 13 آبان 95 در ساعت 14:05

  12. 2 کاربر از پست مفید باغبان تشکرکرده اند .

    masomeh2016 (پنجشنبه 13 آبان 95), tavalode arezoo (جمعه 14 آبان 95)

  13. #137
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 23 شهریور 96 [ 08:00]
    تاریخ عضویت
    1395-5-19
    نوشته ها
    87
    امتیاز
    2,243
    سطح
    28
    Points: 2,243, Level: 28
    Level completed: 62%, Points required for next Level: 57
    Overall activity: 8.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    121

    تشکرشده 81 در 44 پست

    Rep Power
    0
    Array
    آقای باغبان ، منم پست حنا رو خوندم این مطالب به ذهنم اومد اما نتونستم مثل شما قشنگ بنویسم ، کلن فکر کنم منو و شما خیلی مثل هم فکر می کنیم اما نظام فکری شما خیلی مرتب و منظم حلاجی می کنه
    در کل حنا جان ؛ مادر شوهر رو باید با قلبت بپذیری وگرنه میره رو مخت ، باید محبت کنی و شیرین زبونی ، توی این موردی که شما تعریف کردی من جای هیچ سیاستی از طرف شما ندیدم و کلن خیلی با ظرافت عمل نکردی ، کاش صبوری بیشتری میکردی ، اینجوری به پدر و مادرش ثابت کردی که آره همون جور که محمد میگه من بدم ، در صورتی که با پنبه هم میشد توی این قضیه سر برید
    به توصیه های آقای باغبان گوش کن ، من دارم روی مهارت های ارتباطیم کار می کنم ، امروز روز دوم هست ، خیلی سخته ، دقیقا مثل این میمونه که روی خودت چکش بزنی و خودت رو صیقل بدی ، پس یا علی

  14. کاربر روبرو از پست مفید masomeh2016 تشکرکرده است .

    باغبان (پنجشنبه 13 آبان 95)

  15. #138
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 25 آبان 00 [ 11:30]
    تاریخ عضویت
    1395-3-22
    نوشته ها
    162
    امتیاز
    8,590
    سطح
    62
    Points: 8,590, Level: 62
    Level completed: 47%, Points required for next Level: 160
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    6

    تشکرشده 113 در 56 پست

    Rep Power
    29
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط masomeh2016 نمایش پست ها
    آقای باغبان ، منم پست حنا رو خوندم این مطالب به ذهنم اومد اما نتونستم مثل شما قشنگ بنویسم ، کلن فکر کنم منو و شما خیلی مثل هم فکر می کنیم اما نظام فکری شما خیلی مرتب و منظم حلاجی می کنه
    در کل حنا جان ؛ مادر شوهر رو باید با قلبت بپذیری وگرنه میره رو مخت ، باید محبت کنی و شیرین زبونی ، توی این موردی که شما تعریف کردی من جای هیچ سیاستی از طرف شما ندیدم و کلن خیلی با ظرافت عمل نکردی ، کاش صبوری بیشتری میکردی ، اینجوری به پدر و مادرش ثابت کردی که آره همون جور که محمد میگه من بدم ، در صورتی که با پنبه هم میشد توی این قضیه سر برید
    به توصیه های آقای باغبان گوش کن ، من دارم روی مهارت های ارتباطیم کار می کنم ، امروز روز دوم هست ، خیلی سخته ، دقیقا مثل این میمونه که روی خودت چکش بزنی و خودت رو صیقل بدی ، پس یا علی
    عزيزم حق با شماست، من همين الان كه ميشينم به قضيه ديشب فكر ميكنم ميبينم ميتونستم جلوى خيلى چيزهارو بگيرم ولى نكته مهم اينه كه من ديگه خسته شدم، من ديگه صبرم لبريز شده، تو اين يكسال انقدر شكستم كه ديگه توان كوچكترين فشارى رو ندارم، مثل طنابى كه پاره شده و فقط يه نخش مونده، يا مثل ليوانى كه پر شده و هر قطره اى لبريزش ميكنه.... شايد اگه انرژيم از يك جايى تأمين ميشد ميتونستم قدرت سرپا ايستادن رو پيدا كنم، وقتى از طرف شوهر خيانت ميبينم، محبت و توجهى نميبينم، نيازهام بى پاسخ ميمونه، تحقير و توهين ميشنوم، كتك ميخورم، فحش ميشنوم، به نظرت ديگه توانى ميمونه واسه سياست خرج دادن؟! مطمئنم اگه من از سمت شوهر حمايت ميشدم و محبت ميديدم و شايد اگه حداقل نيازم برطرف ميشد من واسه حفظ زندگيم و اين شوهر، مادرش رو با همه بديهاش رو سرم نگه ميداشتم.
    من ديروز كلى منتظر محمد بودم، دلم شور ميرفت كه كجاست و چرا نمياد، زنگ زدم رد تماس داد، من داغون و نگران بودم. شماره دفتر رو دادم به دوستم زنگ بزنه بگه با آقاى فلانى كار دارم ببينم تو كارخونه است يا بيرون رفته سر قرار، كه منشيش گفته بود نيستش، داشتم از حرصم سكته ميكردم كه چطورى ميتونه منو منتظر بذاره بره دنبال عياشى.... وقتى اومدن دنبالم پر بودم، تو اون وضعيت داغون من، نيش و كنايه خودش و مامانش منو عصبى كرد.
    فرمايشات شما واسه يه شوهر عادى و زندگى نرمال صادق و درسته، واسه زندگى اين شكلى نه، چون من يه آدمم پر از احساس... ببينيد ميتونيد خودتون رو جاى من بذاريد و اون چيزى كه تجربه كردم رو حس كنيد؟!

  16. 2 کاربر از پست مفید Hanli تشکرکرده اند .

    باغبان (پنجشنبه 13 آبان 95), خانم مهندس (شنبه 15 آبان 95)

  17. #139
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 23 شهریور 96 [ 08:00]
    تاریخ عضویت
    1395-5-19
    نوشته ها
    87
    امتیاز
    2,243
    سطح
    28
    Points: 2,243, Level: 28
    Level completed: 62%, Points required for next Level: 57
    Overall activity: 8.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    121

    تشکرشده 81 در 44 پست

    Rep Power
    0
    Array
    حق با شماست ، شاید به قول اقای باغبان ما فقط 50 درصد قضیه رو می بینیم و توی اون شرایط حس و حال آدم جور دیگه پاسخ میده به اطراف
    به هر حال دوست دارم مشکلت حل بشه ، چون شرایط سختت رو درک می کنم و شاید باورت نشه که حتی میرم خونه هم به زندگیت فکر می کنم و پیش خودم میگم یعنی الان حنا کجاست و داره چکار می کنه :)
    حداقل کاری که الان میتونی بکنی اینه که به توصیه دوستان ی مدت با خود خودت باشی و دیگه به فکر محمد نباشی و روی خودت کار کنی
    موفق باشی دوست خوبم

  18. کاربر روبرو از پست مفید masomeh2016 تشکرکرده است .

    باغبان (پنجشنبه 13 آبان 95)

  19. #140
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 28 اردیبهشت 98 [ 01:14]
    تاریخ عضویت
    1394-9-11
    نوشته ها
    74
    امتیاز
    3,516
    سطح
    37
    Points: 3,516, Level: 37
    Level completed: 11%, Points required for next Level: 134
    Overall activity: 20.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    8

    تشکرشده 111 در 59 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام حنا جان
    واقعیتی که هست اینه که هیچ کس نمیاد احترام دو دستی تقدیم ما کنه وقتی خودت برای خودت ارزش قایل نیستی چرا توقع داری بقیه داشته باشن؟ اگر همه عمرتم بشینی گریه کنی هیچی تغییر نمیکنه
    متاسفانه هم خیلی زود رنجی هم ذهنیت منفی داری ،به نظرم توی نیمی از واکنش های همسرت مقصر خودتی . در مورد همین خرید اگر اعتماد بنفس کافی داشته مساله کامل برعکس میشد تا مادرش میگه تو سلیقه نداری که نباید عقب نشینی کنی و اخم کنی مخصوصا که واکنش همسرت خوب بوده و احترام تو در قبال حرفای مادرش حفظ کرد به نظرم فوقالعاده وابسته هستی و یه حالت اویزون پیدا کردی که نه تنها همسرت که هر فرد دیگه ای بود صرف نظر از جنسیت ازت بدش میومد .سعی کن به جای فکر کردن روی رفتار بقیه تمرکزته بذاری روی رفتارای خودت و اونا تغییر بدی .
    حتی اگر اطرافیانت دوست ندارن یا تو فکر میکنی اینطوره این نباید باعث شو تو هم خودتو دوست نداشته باشی(بعضی باورا فقط زاییده شرایط و ذهنیت ادمای اطافمون باورشون نکن هر کس ارزشمنده و باید احترامش و ارزش های انسانیش حفظ شه) سعی کن کانالای ارتباطیتو عوض کنی با دوستات همکارات و افراد دیگه بیشتر در تماس باشی تا ازین اسیبا دورتر باشی نمیشه کنار ادمهایی باشی که برات ارزش قایل نیستن و توقع داشته باشی اوضاع تغییر کنه


 
صفحه 14 از 16 نخستنخست ... 45678910111213141516 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 04:07 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.