شادی خوبم
خوشحالم و بهت افتخار می کنم ...
از شادی جز این انتظاری نیست ...
دوستی با تو برای من باعث مباهاته ...
دوستی کردن با کسی که در اوج غم می تونه خودش رو بزرگتر ، محکم تر و قوی تر از هر گره ظاهرا باز نشدنی بدونه ...
کسی که واقعیتهای زندگی رو انکار نمی کنه و تلاش می کنه تا بر شرایط غلبه کنه ...
کسی که می دونه انباشت کینه و غم و غصه و رنج اثری جز تباه کردن لحظه های ناب زندگی و فنا شدن ثانیه هایی که همزمان با پلک زدن ما در حال گذر هستند نداره ... ثانیه ها و لحظه هایی که با نوع نگاه ما می تونن زیبا باشن ،ماندگار و پر نغز و معنا دار یا زشت باشن و تلخ و فانی و بی ثمر ...
عزیز دلم،
همون طور که خودت به خوبی اشاره کردی و philosara عزیزم هم بر اون صحه گذاشته ، گذشته ، از اون جهت اهمیت داره که من و تو ضمن اینکه سعی کنیم در چمبره ی نتایج بعضا تلخ و ناخوشایندش گرفتار نشیم ، بتونیم از ورای اون به ظرف خوشبختیمون نگاه کنیم و رفتارها ، افکار ، احساسات و تصمیمات خودمون رو در قالب کلیت و در تعامل با اثرات و نتایجی که در جای جای زندگیمون داشته تحلیل و جمع بندی کنیم ...و از مجموع اونها آگاهانه یاد بگیریم که چطور بهتر زندگی کنیم ... و این پروسه ای ادامه دار و همیشگی ست که حتی در صورت بی توجهی ما به شکلی ناخوداگاه اتفاق می افتد ... پس چه بهتر که حواسمون باشه و با ظرافت و تیزبینی تشخیص بدیم که اگر امروز از چیزی می ترسیم یا پرهیز می کنیم یا دوستش نداریم یا ازش خوشمون میاد یا بی اثر می دونیمش و ... نتیجه ی تجربیاتی ست که در دراز مدت و در شرایط مختلف کسب کرده ایم و ان را اندوخته ایم ...
از طرفی روشنه که ما همیشه به همه چیز آگاه نیستیم و چون محدود به دو بعد زمان و مکان هستیم بروز اشتباه امری طبیعی به حساب میاد اما این محدودیت به هیچ وجه نافی و ناقض عملکرد طبیعی خرد و عقل ما نیست ... و اتفاقا اون چیزی که مکمل و یاری دهنده عقل ماست تجربه ناشی از پشت سر گذاشتن بحرانها و سختیهای مختلف است. بهای کسب تجربه هم چیزی جز تحمل رنج و روبرو شدن با آنچه گاهی طاقت فرسا به نظر می رسد ، نیست .
شادی عزیز من ،
رمز موفقیت و بهره مندی از آرامش و رضایت در زندگی ، حفظ تعادل در همه چیز است .
مثلا :
- مهربون باشیم و عاشق دیگران اما نه به گونه ای که کسی ما رو نبینه و احساسمون رو وظیفه ای در قبال خودش بدونه.
- قاطع باشیم و در تصمیم گیری نافذ اما نه به گونه ای که باعث رنجش دیگران بشیم .
- بدونیم که کلمات و واژه ها قدرت جادویی دارند مشروط بر اینکه به موقع و بجا از اونها استفاده کنیم .
- اجازه ندیم کسی تحقیرمون کنه و یا حقوقمون رو نادیده بگیره اما ادب رو فراموش نکنیم .
- ببخشیم اما نه اونقدر که خودمون زیر پا له بشیم .
- مسئول احساسات و افکار خودمون باشیم . و کسی را مسئول اشتباهاتمون ندانیم .
- قیمتی که برای خوشحالی و خوشبختی دیگران می پردازیم به قیمت تباه شدن خودمون و زندگیمون نباشه یا به عکس.
- ....
شادی جان
به این نکته هم توجه داشته باش که تنها وظیفه ی تو در زندگی این نیست که فقط و فقط در قالب و ماهیت شکلی موجود طی طریق کنی ... به نظر من تو باید مدت زمانی رو به احیاء خودت اختصاص بدی و بعد به ترمیم روابطت با همسرت بپردازی و در این مسیر اگر متوجه شدی که رسیدن به یک احساس خوب متقابل ، هم اندازه و همسو برای هر دو یا یکی از شما دو نفر امکان پذیر نیست باید به تجدید نظر در ادامه ی ارتباط و حتی در صورت لزوم قطع اون فکر کنی ... البته اینجوری نیست که وجود رنج همیشه در تضاد یا تناقض با احساس خوب باشه .
شاید مطرح کردن این موضوع کمی زود به نظر برسه اما خیال می کنم برای تضمین موفقیت ، نگاه تو به هر راهی که انتخاب می کنی باید مجهز به سلاح دوراندیشی ، گمانه زنی و احتمالهای مختلف هم باشد ..
شعار انسانهای بزرگ :
یا راهی خواهم یافت یا راهی خواهم ساخت .
دوستت دارم و برات آرزوی موفقیت می کنم.
علاقه مندی ها (Bookmarks)