سلام بر خواهر بزرگوارم "الینا" و سایر دوستان.
"الینای" عزیز هنگامی که این تاپیک را ایجاد کردید بنده در پست چهارم نظر خود را بیان نمودم....و فکر نمی کردم این مشکل تا حال ادامه یابد ولی متاسفانه گاهی......
به هرحال ما این جا هستیم که با همیاری یکدیگر مشکل را حل نماییم.
اگرچه بنده جوانی بیش نیستم و هیچ گونه تجربه زندگی مشترک ندارم....ولی به خوبی شما را درک می کنم و خواهم کرد....
می دانم زندگی و نوع برخورد با همسری که در تصمیم گیری وابسته خانواده است بسیار دشوار است...اما ناممکن نیست.. و چه بسا با پشتکار و صبر بتوانیم این زندگی را سروسامان دهیم. که تا حال هم قدر توانسته اید.
دوستان همه راهنمایی های مفیدی انجام دادند ولی چند نکته ای هم بنده اشاره می کنم.::
اصولا با توضیحاتی که بیان نمودید مشخص است که همسرتان بر روی خانواده اش تعصب و وابستگی دارد...
بگذارید واضح تر بگوییم.....اگر مادر شوهرتان بیش او از شما تعریف و تمجید کند متقابلا رابطه شوهرتان با شما عالی خواهد بود و گر این روند برعکس باشد که ......
پس در این زمینه خانواده ها بسیار تاثیر دارند. بنابراین کوشش شما باید بیشتر معطوف به سازش با اطرافیان و خانواده باشد تا سازش با همسر.
در این زمینه هم هیچ گاه نباید خانواده همسرتان را زیر سوال برید یا انتقادی از انها (در حضور شوهرتان) انجام دهید. شوهرتان باید بداند شما واقعا خانواده اش را دوست می دارید و احترام ویژه ای برای انان قائلید.
همسرتان را همان گونه که هست پذیرا باشید.....سعی نکنید رفتارش را تغییر دهید بلکه بهبود را جایگزین تغییر نمایید.
راه بهبود هم این است که بر روی نکته ضعف همسرتان که همان "تعصب" است انگشت گذارید.... به او قدرت دهید...او را ستایش کنید. او محتاج تعریف و تمجید شما و بزرگ داشته شدن است. سعی کنید وابستگیش را از مسیر خانواده خارج نمایید. چگونه؟؟
شوهرتان محتاج تایید است ....این تایید را در موافقت خانواده جست و جو می کند.... پس بهتر است با شیوه بهبود ....کاری کنید که تایید را در شما و نظرتان جست و جو کند تا خانواده.
بازهم منتظر توضیحات شما هستم...متشکر
علاقه مندی ها (Bookmarks)