به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 21
  1. #11
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    سه شنبه 04 اسفند 94 [ 11:19]
    تاریخ عضویت
    1387-7-01
    نوشته ها
    1,948
    امتیاز
    22,799
    سطح
    93
    Points: 22,799, Level: 93
    Level completed: 45%, Points required for next Level: 551
    Overall activity: 6.0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    4,205

    تشکرشده 4,459 در 1,179 پست

    Rep Power
    210
    Array

    RE: آیا همه چیز آنقدر جدی است ؟؟؟؟؟

    rsrsعزیز سلام و خسته نباشید....

    بله آنان مردمان نه مقاله می خوانند و نه .............
    فکر می کنی پس چرا این گونه هستند ؟؟؟سرشار از عشق
    چون در وجودشان بانک اطلاعاتی و منبع مهمی وجود دارد که منشاء تمام مقالات جهان است و آن ........عشق است و دوست داشتن است اما از نوع خالص...

    حال می گویید ""خالص"" یعنی چه؟؟؟ خالص یعنی فقط خود شدن.....خالص یعنی در هر موقعیت و در هر مقام و در هر ........خود بودن...

    خالص بودن یعنی اینکه من نقاب که همینک در حال پاسخ دادن به شما هستم ::: بدانم که فرقی ندارد چه کسی مقابلم ایستاده و فرقی نمی کند من در چه محیطی هستم چه مجازی و چه واقعی ""خود"" باشم...

    آن مردمانی که شما می گویید ..... با ما """اختلاف"" ندارند بلکه ""مختلفن""...
    آنان از همان لحجه شیرین خود در هر موقعیتی استفاده می کنند مهم نیست برایش چقدر دشوار باشد و یا با تمسخر عده ای روبه رو شوند ....فقط خود را گم نمی کنند..

    من جوان امروزی (خودم را می گوییم به کسی برنخورد) شده ایم تابع آب و رنگ......اما در عین حال از مدنیت و برابری صحبت می کنیم...مگر می شود؟؟؟؟

    آن زن روستایی هم شاید تابع رنگ باشد ولی هرگز ""تابعیت"" خود را تغییر نمی دهد... تازه سخنی از عدالت و برابری هم نمی گویید چون برابری و لذت را در خالص بودن می بیند.. خالص بودن او اینگونه است که در انتخابش شک نمی کند ..می داند باید پایبند به اصول باشد.. می داند همه کاستی دارند و می داند همه ...یار پاک او نمی شوند... زیرا می پذیرد و پذیرفته و دانسته """عشق"" در وجود خودش است و این عشق پاک را هدیه می دهد به هم نوع خود و یارش...

    من جوان امروزی ..اهدافم را بر شی یا شخص متمرکز کرده ام تا خود و خویشتن...
    می گوییم در این دنیا اگر زرنگ نباشی و دیگران را مات نکنی قطعا در معرض کیش شدن خواهی بود.
    بخدا همیشه در حال مبارزه کردن هستیم...در یک درون با خود و در بیرون با دیگران...
    خب دیگر انرژِی باقی نمی ماند تا عشق ورزیم چون یاد گرفته ایم عشق باید متقابل باشد.
    چون یادمان رفته باید در راه خدا کاری را انجام دهیم....
    ان روستایان به خود و دیگری عشق می ورزند بخدا قسم در راه خدا....نه بخاطر خود و دیگری

    نمی گوییم باید متعصب باشیم نه پیشرفت همسو با جامعه هم ضروریست ولی در درون با او باش.

    فقط یک کلام..........خود را دوست بدار و ارزشت را حفظ کن ...هم رنگ باش اما تابعیتت را گم نکن.....خود دوست باش...ولی مغرور نشو......به یاد او باش.....اما از دنیا غافل مشو...
    عاشق باش....اما تغییر مکن..........

    در ضمن آغاز خود شناسی.....همراه با دیگرزادیست.....در این راه مشکلات زیاد است و موانع بسیار....
    هیچ انسانی کامل نیست....هیچ کاملی هم انسان نیست ...پس انسان در طی مراحل زندگی باید به سوالاتی پاسخ دهد....خودش را به چالش کشد و این چالش همواره با عدم رضایت همراه خواهد بود. عدم رضایت انسان ها در گروه مطرح کردن مشکلات و ناراحتی ها آغاز می شود و رفته رفته انسان می پذیرد چگونه زندگی کردن را.....
    بنابراین اگر من ناراضی هستم در حال طی مراحل دشو.ارم.......ولی وای به حالی که ""درجا زنم""".

    می شود خوب بود و راضی.......اما اطمینان می دهم راضی بودن از زندگی مفد بدست نمی آید ...فردی می خواهد که سپری کرده باش ناراحتی ها را و پیشرفت کرده باشد...
    طعم رضایت.....تنها در ناراضی بودن می چسبد. طعمی که شیرینیش تلخی عدم رضایت را خنثی خواهد کرد.

  2. 7 کاربر از پست مفید حسین پور تشکرکرده اند .

    حسین پور (چهارشنبه 20 خرداد 88)

  3. #12
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,058
    امتیاز
    147,349
    سطح
    100
    Points: 147,349, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,674

    تشکرشده 36,015 در 7,406 پست

    Rep Power
    1093
    Array

    RE: آیا همه چیز آنقدر جدی است ؟؟؟؟؟

    خداوند ما را با فطرتی پاک و روان آفریده ، و آنچه لازمه زندگی سالم است به صورت داده هایی

    در وجود ما تعبیه کرده آنچنانکه به پیامبر عظیم الشأن اسلام می فرماید " فذکر انما انت مذکر "

    یعنی تو یادآوری کن که تنها یادآوری کننده ای ( نه یاد دهنده ) .

    و هر چه ما می آموزیم اگر به کشف خود و فطرت و پیوند با آن منجر نشود ، می شود همه آنچه

    اشاره داشته ای ،یعنی آنچه می دانیم ولی با وجود آن راهمان و عملمان باز هم اشتباه می شود .

    "باور" آنچه می دانیم قطعاً به عمل منجر می شود ، که مشکل اغلب ناآرامیها فقدان همین است ،

    اینان که شما می بینید اون حداقل دانسته های فطری خود را باور دارند و این باور به عملشان

    وا می دارد که حاصلش "رضایت از خود" است ( البته نه خودبینی) و رضایت از خود آرامش می

    آورد .

    و اما امید،

    آشکار بود rsrs عزیز ، اشاره داشتم که امیدشان از کجاست ، آنها عمیق خدا را باور

    دارند ،نه فقط باور اینکه وجود دارد ، بلکه باور اینکه همه چیز در ید قدرت اوست ،

    باور اینکه آنچه او برای بنده هایش مقرر داشته عین خیر است و صلاح ،

    باور اینکه مهربانترینهاست ،

    باور اینکه مافوق ترینهاست ، باور اینکه مطمئن ترین پناهگاه است وقت درد و رنج ،

    عزیز من به کلامشان توجه کن ، حتی وقت درد و بیماری :

    " توکل به خدا " " هر چه خدا بخواد " راضیم به رضای خدا " ، و حتی اگه گله داشته باشند هم

    به او رو می آورند و با او می گویند ، ( و آنانی از اینان که چنین نباشند مطمئن باش امید ندارند )

    و اگر خدا را اینگونه باور داشتی و توکل نکردی ، و در اوج درد و رنج با درد درل با او آرام نشدی ،

    و ..... امید پیدا نکردی که همه چیزبه درستی ، درست می شود ، هر چه می خواهی نثار من

    کن .

    ****

    آنان بی آنکه آموخته باشند ، باور دارند




  4. 6 کاربر از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده اند .

    فرشته مهربان (پنجشنبه 21 خرداد 88)

  5. #13
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    یکشنبه 18 مرداد 94 [ 14:38]
    تاریخ عضویت
    1387-6-12
    محل سکونت
    همدردی
    نوشته ها
    2,295
    امتیاز
    31,060
    سطح
    100
    Points: 31,060, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 10.0%
    دستاوردها:
    VeteranSocial25000 Experience Points
    تشکرها
    11,614

    تشکرشده 12,542 در 2,269 پست

    Rep Power
    256
    Array

    RE: آیا همه چیز آنقدر جدی است ؟؟؟؟؟

    دوست گرامی
    موضوع جالبی رو مطرح کردید، یه کتابی هست به اسم "مدیریت تکنولوژی" نوشته طارق خلیل استاد وپرفسور این مبحث از یکی ازدانشگاههای آمریکا ، وکتب زیاد دیگری در ارتباط با "تکنولوژی" و "فرهنگ" وارتباط این دو وتاثیر وتاثر آنها بر یکدیگر ، عموما کتبی که درباره "آینده جهان" نگاشته شده هم می تونه سرفصلهای خوبی رو برا مطالعات شما داشته باشه.

    باز شدن شاخه هایتحقیق می تونه برا یه محقق کمک خوبی باشه.

    موفق باشی

  6. 2 کاربر از پست مفید baby تشکرکرده اند .

    baby (پنجشنبه 21 خرداد 88)

  7. #14
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    سه شنبه 23 آذر 00 [ 07:11]
    تاریخ عضویت
    1388-1-20
    نوشته ها
    1,530
    امتیاز
    36,537
    سطح
    100
    Points: 36,537, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second ClassSocial25000 Experience Points
    تشکرها
    5,746

    تشکرشده 6,060 در 1,481 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    274
    Array

    RE: آیا همه چیز آنقدر جدی است ؟؟؟؟؟

    با سلام
    1- منظور من از کمالگرایی یا perfectionist بعد منفی کمالگرایی بود , چرا که بنده به هیچ به عنوان با تلاش بشر در راستای دستیابی به پیشرفت و نوآوری در تمام ابعاد هیچ مشکلی نداشته و نخواهم داشت .از نظر روانشناسی انسان کمالگرا انسانیست که فقط و فقط به نتیجه بهترین میاندیشد و توانایی پذیرش شکست و نتیجه در سطح پایینتر را ندارد .چنین فردی در صورت عدم دسترسی به خواسته آرمانی خود دچار یاس احساس شکست افسردگی و ... خواهد شد.این فرد توانایی خود و دیگران را نادیده گرفته وبی توجه به ظرفیت ها عملا بر هدفی آرمانی و یا رسیدن به مدینه فاضله اصرار دارد. که این مساله در مورد جامعه آماری شما صادق نیست
    2- افراد جامعه اماری شما افرادی تسلیم هستند . تسلیم در برابر خواست خدا , جبر طبیعت , خواست جامعه و ... اینکه فردی تا این حد احساس تسلیم کند باعث کاهش احساس نارضایتی و چنانچه خود اشاره فرمودید باعث عدم احساس نارضایتی خواهد شد چرا که فرد خود را قادر به واکنش در برابر آنچه برای او از سوی طبیعت و خدا و جامعه و ... مقدرشده است نمیداند و به صورت ناخودآگاه همه را چه خوب چه بد هدیه ای می پندارد که امکان داشت که همین حداقل هم وجود نداشته باشد.(مثال :ازدواج های عشیره ای وبدون تمایل طرفین و بارداری های نا خواسته و واکنش در برابر امراض و... واکنش در برابر آفات و بازدهی محصول و ...)
    3- جامعه اماری شما از آن جهت که ما را به تامل در مورد خدایمان و اعتقداتمان و باورهایمان و صداقت و یکرنگیمان و دوروایمان و تظاهرات و تضاد هایمان و ناسپاسی ها و نا امیدی هایمان و .. وادارد بسیار جامعه مناسبی است شاید بسیاری از ما حلقه گمشده خود را با تامل در این جامعه بیابیم واما امثال من و شمایی که اذعان داریم که نه از یاد خدا غافل بوده نه ناامید و ناسپاس بوده ایم نمیتوانیم حلقه گمشده آرامش و... را در جامعه ای بیابیم که به دلیل زاویه دید متفاوت و عدم شناخت و دانش کافی احساس رضایت دارد .گاه اسم این احساس رضایت را میتوان غفلت گذاشت به نحوه نگرش خود به عنوان یک پزشک به بیماری سرماخوردگی و یک فرد عامی بیاندیشید , به احساس رضایت همگی ما در دوران کودکی (دوران غفلت و بازی) بیاندیشید مگر دنیای پیرامون ما از کودکیمان تا به امروز چقدر تغییر کرده ؟
    چرا تا 15 یا 20 سال پیش انچه را که والدینمان میگفتند به راحتی می پذیرفتیم ولی اکنون ؟
    از دیدگاه من جامعه اماری شما همانند کودکی میماند که آنچه مادرش چه درست چه غلط به او میگوید میپذیرد و از اینکه مادری دارد که برای او اسباب بازی و خوراکی های رنگارنگ میخرد وگاها او را به خاطر کارهای بدش تنبیه میکند مشعوف است.
    حلقه گمشده ما این مادر است ؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    حلقه گمشده ما تسلیم است؟؟؟؟؟؟؟ آیا ما خود را قادر به واکنش در برابر محیط پیرامون و خواست آن نمیدانیم؟؟؟؟؟؟حتی اگر هم بخواهیم دانش امروز ما این مجوز را صادر نخواهد کرد که منفعل باشیم. که خود را تسلیم بدانیم.
    ایکاش جامعه آماری شما 100 نفر از متخصصین و کارشناسان درد کشیده و آشنا به تمام دردهای بشر میبودند که در کنار چشیدن طعم تلخی های جامعه باز هم احساس آرامش و رضایت میکردند و ما حلقه گمشده را در میان انها جستجو میکردیم.

    لازم به ذکر است که من قصد جسارت یا توهین به طبقه محروم و زحمتکش جامعه را ندارم.
    خوشحال میشم که نظراتم به چالش کشیده بشه و مجبور به تفکر بیشتر بشم
    موفق باشید

  8. 2 کاربر از پست مفید صبا_2009 تشکرکرده اند .

    صبا_2009 (پنجشنبه 21 خرداد 88)

  9. #15
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 13 بهمن 91 [ 23:57]
    تاریخ عضویت
    1387-2-21
    نوشته ها
    582
    امتیاز
    6,583
    سطح
    53
    Points: 6,583, Level: 53
    Level completed: 17%, Points required for next Level: 167
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    564

    تشکرشده 574 در 212 پست

    Rep Power
    75
    Array

    RE: آیا همه چیز آنقدر جدی است ؟؟؟؟؟

    سلا دوست عزیز!
    بسیار ممنون و متشکر از مقاله عالی و عمیق و در عین حال ساده و مفیدی که گذاشتیدساده نه از این بابت که این مقاله بار علمی نداشت بلکه از این جهت که با اجتناب از کلمات پیچیده روانشناسی مطالب عمیق و کاملی را درباره عمق روح و روابط درونی انسانهایی که در عصر تمدن و مدرنسیم هنوز هم عاشقانه با خدا ارتباط برقرار میکنند وبه جای دخالت بیجا در پدیده های طبیعی یا از دست دادن موقعیتی که خدا برایشان فراهم کرده به جرم غیر منطقی بودن و مغایر بودن با معیارهای ارزشی جامعه کنونی (که اصلا خدای نکرده آیه نازل نشده اگر مغایر با آن رفتار کنیم حتما بدبخت خواهیم شده و تازه برعکس خیلی از آنها برخلاف شرع و موازین اسلامی است)شاد و ساده زندگی میکنند و بسیار هم خوشبختند پرداختید!
    :مثلا پدری که با مخالفت بیجای خود درباره یه ازدواج پاک و عاشقانه با معیارهای الهی فقط به جرم نبودن امکانات کافی یا اصلا گناه دخترش برای پذیرفتن عشق یک بیگانه موجبات افسردی و دلمردگی دخترش را فراهم میکند و با بعد با صرف کلی هزینه درمانی و مراجعه به مراکز روانشناسی دلیل گوشه گیری انزوای دخترش را جویا میشود چه توجیهی دربرابر یکی از همین افرادی را که در آن روستا دیده اید و دخترش با لبخند وکودکی دربغل با راحتی با افراد خانواده رفتار میکند میتواند داشته باشد!؟
    اینجا به مطالب خوبی از سوی دوستان هم اشاره شد و من فقط به مطالب جالبی که در کتابهای خانم بتی جین ایدی (در آغوش نور 1 و2 )خوانده ام و به متون با ارزش کتابها پائولو کوئیلو اشاره میکنم و کلی کتابهای معنوی دیگر که در عصر مثلا تمدن دنبال خود واقعی آدمهای و داستانهای واقعی از دلایل آفرینش انسان و راههایی که خدا برای هر کدام از بنده هایش مقرر داشته و سرنوشت محتوم الهی که با دور شدن از آنها و خود واقعی و مسیر اصلی سرنوشتمان که باعث افسردگی و سردرگمی ما میشود اشاره میکنم و سرآخر:
    اگر آسمان کار خودش ر ا بکنه و زمین هم کار خودش را و هر کدام از ما ها هم کار خودمون را کار همه راه میفته :Dو دیگر نیازی به اینهمه مقاله علمی که باز دست نوشته راهی برای توجیه سردرگمیهای خودمونه نیازی نیست
    ایمان راهی برای همه است!وقرآن بهترین منبع برای آرامش و پیدا کردن مسیر الهی !

  10. کاربر روبرو از پست مفید niloofar 25 تشکرکرده است .

    niloofar 25 (پنجشنبه 21 خرداد 88)

  11. #16
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 10 فروردین 93 [ 12:48]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    نوشته ها
    1,249
    امتیاز
    16,138
    سطح
    81
    Points: 16,138, Level: 81
    Level completed: 58%, Points required for next Level: 212
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    8,122

    تشکرشده 8,124 در 1,482 پست

    حالت من
    Vaaaaay
    Rep Power
    141
    Array

    RE: آیا همه چیز آنقدر جدی است ؟؟؟؟؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط نقاب
    سرشار از عشق
    چون در وجودشان بانک اطلاعاتی و منبع مهمی وجود دارد که منشاء تمام مقالات جهان است و آن ........عشق است و دوست داشتن است اما از نوع خالص...

    حال می گویید ""خالص"" یعنی چه؟؟؟ خالص یعنی فقط خود شدن.....خالص یعنی در هر موقعیت و در هر مقام و در هر ........خود بودن...

    آن مردمانی که شما می گویید ..... با ما """اختلاف"" ندارند بلکه ""مختلفن""...
    آنان از همان لحجه شیرین خود در هر موقعیتی استفاده می کنند مهم نیست برایش چقدر دشوار باشد و یا با تمسخر عده ای روبه رو شوند ....فقط خود را گم نمی کنند..

    من جوان امروزی (خودم را می گوییم به کسی برنخورد) شده ایم تابع آب و رنگ......اما در عین حال از مدنیت و برابری صحبت می کنیم...مگر می شود؟؟؟؟

    من جوان امروزی ..اهدافم را بر شی یا شخص متمرکز کرده ام تا خود و خویشتن...

    می شود خوب بود و راضی.......اما اطمینان می دهم راضی بودن از زندگی مفد بدست نمی آید ...فردی می خواهد که سپری کرده باش ناراحتی ها را و پیشرفت کرده باشد...
    طعم رضایت.....تنها در ناراضی بودن می چسبد. طعمی که شیرینیش تلخی عدم رضایت را خنثی خواهد کرد.
    با سلام به دوست و هم تالاری گرامی نقاب :
    باید اعتراف کنم که اکنو با این متن شما من نیز با شما موافقم و این در حقیقت با تامل فراوان یکی از ایکون هایی است که مدیر محترم همدردی نیز در تحقیقات خود به ان پرداخته اند و اکنون شما نیز به همان نتیجه رسیده اید....
    بله برادر خوبم این که شما می فرمایید البته به نظر من انقدر صحیح است که جای چالشی ندارد......
    ممنون از نظر خوب شما.

    نقل قول نوشته اصلی توسط فرشته مهربان
    [color=#000080][b]

    و هر چه ما می آموزیم اگر به کشف خود و فطرت و پیوند با آن منجر نشود ، می شود همه آنچه اشاره داشته ای ،یعنی آنچه می دانیم ولی با وجود آن راهمان و عملمان باز هم اشتباه می شود .

    "باور" آنچه می دانیم قطعاً به عمل منجر می شود ، که مشکل اغلب ناآرامیها فقدان همین است ،

    اینان که شما می بینید اون حداقل دانسته های فطری خود را باور دارند و این باور به عملشان وا می دارد که حاصلش "رضایت از خود" است ( البته نه خودبینی) و رضایت از خود آرامش می آورد .

    با تشکر فراوان از نظر دوست خوب و همیشه نکته سنجم فرشته مهربان:
    مطالب زیبای شما نیز بسیار برای من تاثیر گذار و خوب بود ..و من نیز این بار قصد هیچ چالشی ندارم.....چون در حقیقت اکنون تمام ما کم و بیش به یک نتیجه در حال رسیدن هستیم که در واقع حلقه مفقوده تمام این صحبت ها خواهد بود....
    در حقیقت در ادامه سخنان نقاب گرامی شما نیز به ایکون دیگری که حاصل تحقیق مدیر همدردی بود رسیده اید و هیچ جای چالشی برای من باقی نمانده است در این سخنان شما...
    ممنون..

    نقل قول نوشته اصلی توسط BABY
    یه کتابی هست به اسم "مدیریت تکنولوژی" نوشته طارق خلیل
    سلا بر برادر خوبم BABY :
    ممنون از راهنمایی شما جهت کتاب... حتما استفاده خواهم کرد...البته قصد من دوست خوب از مطرح کردن این عنوان دانستن نظرات دوستان تالار و در حقیقت دیدگاه آنان و تفکر انان است و چالشی بر ذهن های خسته خود جهت هدفدار کردن ان که البته در نهایت که تمام نظر ها کامل شد تمام انچه خود نیز می اندیشم را بیان خواهم کرد..من بسیار خوش وقت خواهم شد که شما دوست گرامی هم این حلقه مفقوده را از دیدگاه خود بیان فرمایید.

    نقل قول نوشته اصلی توسط صبا_2009
    1- منظور من از کمالگرایی یا perfectionist بعد منفی کمالگرایی بود , چرا که بنده به هیچ به عنوان با تلاش بشر در راستای دستیابی به پیشرفت و نوآوری در تمام ابعاد هیچ مشکلی نداشته و نخواهم داشت .از نظر روانشناسی انسان کمالگرا انسانیست که فقط و فقط به نتیجه بهترین میاندیشد و توانایی پذیرش شکست و نتیجه در سطح پایینتر را ندارد .چنین فردی در صورت عدم دسترسی به خواسته آرمانی خود دچار یاس احساس شکست افسردگی و ... خواهد شد.این فرد توانایی خود و دیگران را نادیده گرفته وبی توجه به ظرفیت ها عملا بر هدفی آرمانی و یا رسیدن به مدینه فاضله اصرار دارد. که این مساله در مورد جامعه آماری شما صادق نیست
    2- افراد جامعه اماری شما افرادی تسلیم هستند . تسلیم در برابر خواست خدا , جبر طبیعت , خواست جامعه و ... اینکه فردی تا این حد احساس تسلیم کند باعث کاهش احساس نارضایتی و چنانچه خود اشاره فرمودید باعث عدم احساس نارضایتی خواهد شد چرا که فرد خود را قادر به واکنش در برابر آنچه برای او از سوی طبیعت و خدا و جامعه و ... مقدرشده است نمیداند و به صورت ناخودآگاه همه را چه خوب چه بد هدیه ای می پندارد که امکان داشت که همین حداقل هم وجود نداشته باشد
    3- جامعه اماری شما از آن جهت که ما را به تامل در مورد خدایمان و اعتقداتمان و باورهایمان و صداقت و یکرنگیمان و دوروایمان و تظاهرات و تضاد هایمان و ناسپاسی ها و نا امیدی هایمان و .. وادارد بسیار جامعه مناسبی است شاید بسیاری از ما حلقه گمشده خود را با تامل در این جامعه بیابیم واما امثال من و شمایی که اذعان داریم که نه از یاد خدا غافل بوده نه ناامید و ناسپاس بوده ایم نمیتوانیم حلقه گمشده آرامش و... را در جامعه ای بیابیم که به دلیل زاویه دید متفاوت و عدم شناخت و دانش کافی احساس رضایت دارد .گاه اسم این احساس رضایت را میتوان غفلت گذاشت

    از دیدگاه من جامعه اماری شما همانند کودکی میماند که آنچه مادرش چه درست چه غلط به او میگوید میپذیرد و از اینکه مادری دارد که برای او اسباب بازی و خوراکی های رنگارنگ میخرد وگاها او را به خاطر کارهای بدش تنبیه میکند مشعوف است.
    حلقه گمشده ما این مادر است ؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    حلقه گمشده ما تسلیم است؟؟؟؟؟؟؟
    خیلی خیلی از متن شما دوست خوبم لذت بردم:
    البته من خوشحال می شدم اگر سایر دوستان هم نظرات یکدیگر را به چالش می کشیدند و اذعان می کنم من به تنهایی ..یک تفکر هستم و با این همه نظرات خوب و ارزشمند تا حدی قدرت چالش کشیدن دارم و دوست داشتم اگر کسی هم نقدی بر سایر نظرات همانند کاری که من می کنم می کرد تا بفهمم چقدر تک تک ما که در این تاپیک مطلب نوشتیم حرف های هم را قبول داریم.....
    ولی من خود این کار را تا کنون کرده ام و تا حصول نتیجه که در آخرین تاپیک جمع بندی می کنم ادامه خواهم داد....
    موضوعات مطرح شده شما بسیار برای من جالب بود و به خصوص مطلب تسلیم
    بسیار با ان موافقم و در جامعه مورد مطالعه من این موضوع موج می زند.......
    شاید برادر خوبم آرمان 26 گرامی که من همچنان منتظر پاسخ اندیشمندانه شان هستم در این مورد موافق باشند چون ایشان هم در همین جامعه جنوب کشور ما ساکن هستند...
    اینان اغلب افرادی هستند که در برابر همه چیز تسلیم هستند و من منتظر بودم ببینم کسی این سخن را بیان می کند؟
    اینان به مرور زمان و در گذر روزها یاد گرفته اند که نباید به هیچ چیز اعتراض کنند و در سکوت خفقان اور میان خود و خانواده هاشان غوطه ور هستند ..سکوت و تسلیمی که هیچ یک از ما به خصوص زنان در مقابل ان سر فرود نمی اوریم...
    ولی اینان چنان تسلیم هستند و چنان از این تسلیم خشنودند که من گاهی گمان می برم هیچ وقت غمگین نیستند...
    مثلا در این مکان مردانی هستند که 3 زن دارند و برای من بسیار عجیب است که گاهی مریض های من با چنان ذوقی بیان می کند که من آمدم دکتر و بچه هایم پیش هوویم هستند که مو بر تن ادم سیخ می شود؟
    چیزی که نه من و نه هیچ دختر متمدنی نمی پذیرد.....ولی اینان به راحتی پذیرفته اند..
    وقتی به یکی از آنان میگویی این دختر کوچک 14 ساله چه به مردی 40 ساله ...زن اول او با دفاع شدید از شوهرش می گوید :دخترعموشه ..حقشه!!!!!
    یعنی چی؟شما کدامتان یک لحظه چنین دنیایی را تحمل می کنید ولی اینان آنقدر تسلیم بوده اند در برابر همه چیز مادر شوهر...مردان ...و در نهایت خدا که اصلا به قول دوست خوبم نقاب فکر اعتراض هم ندارند و به همان چیزی که هستند راضیند....
    نه آنان خوبند نه ما...
    ما با یک تلفن نزدن نامزد یا همسرمان هزار فکر می کنند اینان برای شوهرشان به خواستگاری می روند!!!!!!!!
    و به قول نقاب ما باهم مختلفیم....و این سخن زیبایی بود....
    اینان اگر بچه های کمتر از 5 تا داشته باشند شوهرانشان زن خواهند گرفت و ما مقاله از چگونگی شروع یم رابطه جنسی می خوانیم و با خود می گوییم چقدر وحشتناک ! ما در هزار پستو قایم می شویم تا کسی عیب هامان را نفهمد و اینان از ریزترین مسائل خود در پیش من با همسایگان خود می گویند و می خندند از ته دل ..گویا غمی ندارند!؟؟
    و واقعا ندارند......

    نقل قول نوشته اصلی توسط niloofar 25
    اگر آسمان کار خودش ر ا بکنه و زمین هم کار خودش را و هر کدام از ما ها هم کار خودمون را کار همه راه میفته :Dو دیگر نیازی به اینهمه مقاله علمی که باز دست نوشته راهی برای توجیه سردرگمیهای خودمونه نیازی نیست
    ایمان راهی برای همه است!وقرآن بهترین منبع برای آرامش و پیدا کردن مسیر الهی !
    ممنون از لطف شما دوست خوبم نیلوفر و اینکه حوصله کردید این همه جواب های طولانی و زیبای دوستان را خواندید و در نهایت خود لطف کرده و پاسخی قرار دادید........
    نظر شما هم به مانند دوستان متین و عالی بود ولی من از شما همان سوالی را دارم که از آنی گرامی و آرمان محترم پرسیدم چون نظر آخر شما هم با آن دوستان در یک راستاست.....
    ایمان بسیار عالی است و هر کس در یک سطحی از ایمان هست و به همان اندازه هم از چشمه محبت خدایی سیراب می گردد چه در روستا چه در شهر مدرن...قبول دارم در عده ای این ایمان اصلا وجو ندارد ولی آنان مخاطب من نیستند..مخاطب من در جامعه ایست که ایمان هست و اعقاد به آخرت هست و یاد خدا هم هست ولی آنان راضی و ما ناراضی هستیم ..این سوال اصلی من در چالش با آنی و آرمان و شما دوست عزیز هست.....
    که منتظر پاسخ اندیشمندتان هستم... تا نظر شما را از این حلقه بدانم......

    درنهایت دوست داشتم مطلبی را که در ذهنم مانده و روی من اثر خوبی داشت را در ادامه بنویسم:
    دیروز خانمی به من مراجعه کرد ..بسیار با حجب و حیا و مهربان بود و خنده های او خستگی آن همه ویزیت را از من به راستی دور کرد..این چیزی که می نویسم احساس اون لحظه من است از ته قلبم.....
    وقتی که پرونده نفر قبلی را کامل کردم و به صورت جوانش نگاه کردم عجیب آرامش یافتم ..نمی دانم چرا و هنوز راز آن نگاه را نفهمیدم...
    با جدیت و سختی گفتم بفرمایید :مشکل چیست؟
    دوستان فکر می کنید چه مشکلی داشت..خواهش می کنم قبل از ادامه مطلب چند لحظه فکر کنید که بیماری این خانم که در گرمای 12 ظهر جنوب او را پیش من کشانده بود چه بود؟؟؟؟؟؟بعد ادامه دهید......
    .
    .
    .
    .
    تا بیمار دهان باز کرد منشی من داخل پرید که خانم دکتر به این خانم گفتم شما دیگه ویزیت نمی کنید به زور آمده!!!البته منشی من از این حرفا زیاد می زنه!!!!!:P
    خلاصه ..بعد از رفتن اون گفتم مشکل چیه؟
    به خدا باور نمی کنید یا من خیلی برام عجیب بود!!!گفت من زن دوم یک آقا هستم...خیلی هم دوستش دارم در هفته 3 شب پیش من میاد و مشکل من اینه که در زمانی که منتظرم تا اون بیاد دیوانه میشم ...
    من مات نگاش می کردم...گفتم یعنی منظورت چیه؟چی میشی؟
    گفت هیچی از ذوق اینکه فردا میاد و دلم براش تنگ شده خیلی بی قرار میشم هیچ دارویی نیست که من از این حسم کم بشه؟؟؟؟؟

    من بیمار شما دوستان پزشک ..
    بیماری این خانم به نظر شما چی بود؟
    شما چه جوابی بهش میدادید؟
    ایا براش قرص می نوشتید تا از این حس راحت شه؟
    قرص میدادید تا بخوابه یا تپش قلبش کم بشه؟چی بهش جواب میدادید؟
    اگه حوصله داشتید نظرتونو دوست دارم بدونم....

    ممنون از حوصله شما که این جواب های طولانی ولی با فکر رو می خونید....

  12. 3 کاربر از پست مفید سارا بانو تشکرکرده اند .

    سارا بانو (پنجشنبه 21 خرداد 88)

  13. #17
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 30 آبان 88 [ 11:45]
    تاریخ عضویت
    1386-7-10
    نوشته ها
    1,573
    امتیاز
    16,204
    سطح
    81
    Points: 16,204, Level: 81
    Level completed: 71%, Points required for next Level: 146
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    898

    تشکرشده 926 در 486 پست

    Rep Power
    174
    Array

    RE: آیا همه چیز آنقدر جدی است ؟؟؟؟؟

    با درود؛
    برخی مقولات را نباید با هم مخلوط کرد و سمپاتی خویش را نسبت به فضاهایی هیچگاه نمی توان پایه و اساس یک دیدگاه ارزشی و خوب و بد بین قرار داد.
    جوامع روستایی کشورهای در حال توسعه خاستگاه نیک پنداشته شده این واگوبه اند.و من می گویم که راه فیزیکی که آنها را به شهرهای این گونه کشورها می پیوندد،گویی به مثابه حرکت در تونل زمان هستند.
    مردمانی که هیچ برخوردی با مدنیت و مدرنیسم سودمند و مثبت که حرکت به ناچار جامعه انسانی است نداشته اند.
    ارتباط بلاواسطه با زمین،اب،جانداران اهلی و وحشی،عادات و عقاید متعلق به گذشته ای که انگار تزلی و ابدی است،مثلاً توفق مرد بر زن،نبود حریم شخصی،زندگی قبیله ای و عشیره ای،نامیدن جنس مؤنث انسانی و زمین بعنوان ناموس،جنگها و دعواهای دوره ای بر سر آب و زمین و . . . گوشه ای از مشخصات اجتماع روستایی است.
    فالبهای از پیش تعیین شده که جای هر کس در آن مشخص است و همه و همه زندگی آن مردم و آداب و رسومشان و کارهایشان حداکثر در یک کتاب صد صفحه ای جای می گیرند.
    انسانها فاقد دانش لازم برای شناخت موارد نوین هستند و در نتیجه آرزوها و شما بخوانید انگیزه هایی جدید.
    انگیزشی که سبب گرایش یک انسان شهری به تأتر و سینما یا خواندن یک رمان چند هزار صفحه ای می شود،در این جوامع فاقد معناست.
    زندگی بسیار ساده است،چنانکه هزاران سال همچنان بوده اند.ناآگاهی در درجه نخست و بیماری و فقر و تسلیم در برابر کسی که زورمندتر است از تبعات همان زندگی ساده است.
    اکنون یک انسان به ظاهر متمدن شهری که موجودی است ناقص الخلقه(همه مان) بنا بر اتفاقی سر از این جوامع در می آورد.
    از شهر شلوغ و به ظاهر متمدن و مدرن به روستایی که همگی راضیند به: * پیشانی نوشت خودشان*
    آیا انسان درون شهرهای ایران مدرن است؟اندیشه و کردارش چه؟نخست باید به این پرسش پاسخی درخور داد.
    تعاطی اندیش ها و تعامل اجتماعی و حتی اختلافات میان زیست فکریی و قیزیکی یک انسان شهری در ذات و ماهیتش کاملاً متفاوت از یک انسان متعلق به دوران گذشته است.
    موارد پیش پا افتاده ای چون:خستگی از ترافیک و شلوغی شهر و یا گوناگونی به حق افکار انسانهای مدرن و گاهی کارزار کلامی آنها هیچ چیز بدی که خیر،بسیار هم نیکوست.
    جالب است که می بینیم که چه خون و خونریزی ها و ناعدالتی ها که در همین روستاها نمی شود.و از سویی چقدر شگفت آور است که بسیاری از روستاییان با داشتن آب و زمین بازهم متمایل به شهرنشینی اند؟!
    همانطور که اشاره کردم وجود سکونی ژرق در طرز زندگی و اندیشه روستا سبب نشناختن امری مهم بنام *حق انسانی* از سوی فرد سنتی روستا می شود.
    زن جنس دوم است و اصلاً حق اظهار وجود،عاشق شدن یا اعتراضی ندارد.چونان مردمام قرون وسطی و مواردی دیگر که از آن بگذریم.
    آنچه روشن است دانش و آگاهی سبب رنج است.مثالی روشن آن است که تفکر را به جس درد در انسان مانند کنیم.اگر حس دردی نباشد،هیچگاه فردی درد ناشی از سوزن را درک نمی کند و چه بهتر که به سواد ماننده کنیم که در روی کاغذی فحش بنویسند و بدهند دست فردی بیسواد رنجی و عصبانیتی از آن حس نمی کند.
    نه من و نه شما دوست ارجمند اصلاً نمی توانیم سنجشی میان خود و یک انسان سنتی و متعلق به دنیای گذشته و حاضر شده در این زمان انجام دهیم.
    هنگامی که من اصلاً ندانم که جهان دگرگونه ای هم هست و زندگی بهتری و دانشم در حد رفع نیازهای غریزی باشد،دیگر بجز درد ضربه و زایمان و اندوه نزدیکان دیگر چه مشکلی دارم.اگر پدری یا شوهری کتکم زد چرا روانم آزرده گردد،گریه ای کرده و والسلام.
    من هیچ قصد توین نداشته ام،ولی اینها واقعیت است.همانطور که انسان شهری نیز جهالتهایی دارد.عدم احترام به طبیعت و حرص و آز از همین نادانی هایند.
    نه روشن کردن آتش با سنگ چخماق و داشتن بچه های بسیار که برخی نیز از یک اسهال ساده خدای ناکرده بمیرند درست است و نه غرقه شدن در ماشینیسم یا غره شدن به باور خود.
    هیچگاه،مؤکداً می گویم که هیچگاخ مدرنیسم سبب بیماری روانی و افسردگی و اختلافات اندیشه ای میان انسانها نمی شود.
    مردمان شهری این زمان کشور ما در حال گذارند و نه روستایی یا بهتر سنتی اند و نه مدرن،هی این ور و آن ور می روند که چگونگی آن از این مفال بیرون است و این موجب آزردگی خاطر برخی از انساهنهای شهری این دیار است.
    بدرود./

  14. 4 کاربر از پست مفید گرد آفرید تشکرکرده اند .

    گرد آفرید (شنبه 23 خرداد 88)

  15. #18
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    سه شنبه 04 اسفند 94 [ 11:19]
    تاریخ عضویت
    1387-7-01
    نوشته ها
    1,948
    امتیاز
    22,799
    سطح
    93
    Points: 22,799, Level: 93
    Level completed: 45%, Points required for next Level: 551
    Overall activity: 6.0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    4,205

    تشکرشده 4,459 در 1,179 پست

    Rep Power
    210
    Array

    RE: آیا همه چیز آنقدر جدی است ؟؟؟؟؟

    سلامی دیگر.......
    واقعا از سخنان استاد خود ""گردآفرید"" عزیز تحت تاثیر قرار گرفتم...

    ایشان از کسانی هستند که همواره ماجرا را با دیدی باز می نگرند.....
    و از مسئله هایی سخن می گویند که تحلیل ان بسیار دشوار بوده و تنها از عهده ایشان بر می آید..

    گردآفرید عزیز نوشته اند:::
    مردمان شهری این زمان کشور ما در حال گذارند و نه روستایی یا بهتر سنتی اند و نه مدرن،هی این ور و آن ور می روند که چگونگی آن از این مفال بیرون است و این موجب آزردگی خاطر برخی از انساهنهای شهری این دیار است.

    >>>واقعا به لوپ کلام اشاره کردند.متشکر

  16. #19
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 30 آبان 88 [ 11:45]
    تاریخ عضویت
    1386-7-10
    نوشته ها
    1,573
    امتیاز
    16,204
    سطح
    81
    Points: 16,204, Level: 81
    Level completed: 71%, Points required for next Level: 146
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    898

    تشکرشده 926 در 486 پست

    Rep Power
    174
    Array

    RE: آیا همه چیز آنقدر جدی است ؟؟؟؟؟

    با درود؛
    از اظهار لطف نقاب ارجمند خرسند شدم و در ادامه بیان می دارم که:
    چیزی بنام جامعه و انسان مدرن هم اکنون در شهرها و شهروندان ما وجود ندارد.مدرنیسم و پیشرفتگی در دانش و زندگی بر پایه خردگرایی و انسان خردگرا بوده و بسیاری پیش زمینه ها را می جوید.
    آنچه نتیجه زرین آن را در کشورهای پیشرفته شاهدش هستیم،پدیده ای خلق الساعه نیست.500 سال به درازا انجامیده و اکنون داریم نتایجش را دیده و از مواهب آن بهره می گیریم.
    سخن بسیار است . . . . در اوایل سده چهاردهم خورشیدی حکومت وقت چیزی را وارد این کشور کرد و تن این ملت نمود که نه تنها اندازه تن این جامعه نبود که گشاد هم بود.
    ما در ایران اکنون نه مدرنیسم که ماشینسم ایرانیزه شده داریم.و جالب است که آن ردای به ظاهر گشاد را که البته نه تنها بدقوارخ نبود و نیست که بدقوارگی از خود ماست،براحتی و با تفکر سنتی به دلخواه خویش بریدیم و کم و زیادش کردیم.
    و پس از سالها چنان شد که از آن مدرنیسم ناقص وارداتی نیز تنها شبحی باقی مانده است.مبل به موجودی عظیم شده و به جان ما افتاده است.مصادیق فراوانند:
    من یک مهندس آرشیتکتم و با صدای بلند و با مدرک و دلیل می گویم که اکنون ما در ایران هیچگونه معماری ملی نداشته و داریم با دست خود حمام خونهایی دهشتناک می سازیم.
    اندازه اتوموبیل های ما در شهرهایمان بسی کمتر از شهرهای ممالک پیشرفته است.اما شما ترافیک ما را بنگیرید . . .
    به میزان گشتردگی و پراکندگی همین پمپ بنزین های ما بنگیرد . . .
    مدارس،بیمارستاها،خیابان بندی ها،طرح های شهی،جاده های ما،ماشین های خودمان و . . . . هر کجا را که می نگری سری از اژدهای هزار سری را که خود ساخته ایم،سر بر می آورد.
    آن وقت نباید اگر برای گذراندن طرح پزشکی،سرباز معلمی،سربازی یا ملک داری و . . . . سری به روستا زدیم،به خیال خود از نداشتن مشکل یک فرد روستایی احساس اندوه کنیم؟
    کاش می شد دوستان سری به یک شهر مدرن با مردمانی با اندیشه و رفتار مدرن می زدند در کشورهای پیشرفته تا نعنا و مفهوم خیلی چیزها را دانسته و گوشی دستشان می آمد.
    این مقال را فعلاً به حال خود می گذارم.
    بدرود./

  17. 2 کاربر از پست مفید گرد آفرید تشکرکرده اند .

    گرد آفرید (شنبه 23 خرداد 88)

  18. #20
    ((( مشاور خانواده )))

    آخرین بازدید
    سه شنبه 01 خرداد 03 [ 13:48]
    تاریخ عضویت
    1386-6-25
    نوشته ها
    9,437
    امتیاز
    287,971
    سطح
    100
    Points: 287,971, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.4%
    دستاوردها:
    VeteranCreated Blog entryTagger First ClassSocial50000 Experience Points
    نوشته های وبلاگ
    7
    تشکرها
    23,608

    تشکرشده 37,112 در 7,017 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    0
    Array

    RE: آیا همه چیز آنقدر جدی است ؟؟؟؟؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط گرد آفرید
    آن وقت نباید اگر برای گذراندن طرح پزشکی،سرباز معلمی،سربازی یا ملک داری و . . . . سری به روستا زدیم،به خیال خود از نداشتن مشکل یک فرد روستایی احساس اندوه کنیم؟

    کاش می شد دوستان سری به یک شهر مدرن با مردمانی با اندیشه و رفتار مدرن می زدند در کشورهای پیشرفته تا نعنا و مفهوم خیلی چیزها را دانسته و گوشی دستشان می آمد.
    این مقال را فعلاً به حال خود می گذارم.
    بدرود./
    با سلام
    من با این بخش سخنان آقای گرد آفرید موافق نیستم. چون جمله اول از مفهوم موضوع خارج شده و به صورت گزنده ای به توصیف فاعل پرداخته است. معمولا بحثهایی كه به آهستگی دچار چنین انحرافی می شوند به جای تبادل آرا،‌به حمله و دفاع كشیده می شود.

    اما در مورد شهر مدرن با مردمانی با اندیشه و رفتار مدرن، امروزه فن آوری ارتباطات، گردشگری، و جهانی شدن موجب شده است كه ضرب المثل آواز شنیدن دهل از دور خوش است بیشتر خودش ر ا به ما نشان دهد.
    تاثیر كنترل نشده تكنولوژی بر دور شدن انسانها از خودشان آنقدر شدت یافته است كه نظریه پردازهای زیادی چون فرانكل به تحقیقات وسیعی جهت پیدا كردن ریشه این انسان زدایی در غرب پرداخته و نظر داده اند.
    و علت اصلی رویش و رشد فزاینده مكتب پست مدرنیسم در غرب به خاطر بازگرداندان انسان به جایگاه خودش هست، چرا كه تاثیر لگام گسیخته صاحبان سرمایه، قدرت و تجارت جهت جلب منفعت شخصی اشان ( كه بنام نام رفاه به جامعه ترزیق كردند) آنچنان پر تبلیغ و فریبنده بود كه در قبال عطش سیری ناپذیر آدمی به آسایش، آرامش او را هدف قرار داد. و انسان را از خودش دور كرد، و تنها به یك بعد او توجه كرد.

    تبصره : این مطلب متمركز بر تاثیرات منفی ترویج رفاه گرایی بر آرامش انسان هست، نه رد تكنولوژی و رشد علمی.
    در واقع تكیه گاه اصلی سخنم روی عوارض بی توجهی به مسائل و دغدغه های روانی انسان هست و به جای آن صرفا پرداختن به رفاه و آسایش او.
    بدیهی هست كه رشد علم و تكنولوژی و رفاه برای انسانها ضروری هست و نیاز است در رشد آن همت گمارد. لیكن نمی بایست در كنار پرداختن به نیازمندیهای جسمی این انسان، هدفمندی و آرامش او را بایگانی كرد، یا به عقب راند

  19. 3 کاربر از پست مفید مدیرهمدردی تشکرکرده اند .

    مدیرهمدردی (چهارشنبه 03 تیر 88)


 
صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. ازدواج با دختری که صرع کوچک دارد و درحال درمان است آری یا خیر؟؟؟؟؟
    توسط ferym در انجمن سایر سئوالات مربوط به ازدواج
    پاسخ ها: 8
    آخرين نوشته: چهارشنبه 08 مهر 94, 12:30
  2. همیشه من باید همه چیز رو درست کنم
    توسط یلدا2000 در انجمن عقد و نامزدی
    پاسخ ها: 8
    آخرين نوشته: دوشنبه 10 شهریور 93, 14:43
  3. همسرم از طلاق حرف می زند ؟؟؟؟؟ درخواست کمک
    توسط Ostad139 در انجمن متارکه و طلاق
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: شنبه 14 تیر 93, 15:28
  4. فرزانه هر چیز را آن طور که هست می بیند
    توسط ani در انجمن ادبیات و عرفان
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: جمعه 30 دی 90, 17:18
  5. قدرت اعجازانگیز شکست
    توسط بالهای صداقت در انجمن موفقیت و شادی
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: سه شنبه 23 فروردین 90, 08:12

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 07:48 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.