موافقم .نوشته اصلی توسط pantea_8
تشکرشده 1,247 در 437 پست
موافقم .نوشته اصلی توسط pantea_8
تشکرشده 94 در 50 پست
البته این امکان هم هست که ایشون اصلا سحر رو واسه ازدواج نخواد......فقط ازش خوشش اومدهنوشته اصلی توسط mehrdad24
از این تبادل نگاههای سوزان داشتیم که اخرش هیچی نبوده
مخصوصا که سحر الان یک خواستگار خوب داره و داره اونو از دست میده
تشکرشده 2 در 2 پست
سلام کاترین عزیزم ، ممنون از نظر شما اما به نظر شما این درسته که من با شخصی که اصلا علاقه ندارم ازدواج کنم ، اون موقع خواستگار من شکست روحی نمیخوره که من هیچ احساسی نسبت بهش ندارم ، بعد از 2 سال دست از سر من بر نمیداره ، درسته که من دوستش ندارم اما گناه داره اگر اذیت بشه ، درست نیست ؟
تشکرشده 476 در 164 پست
سلام سحر جان
ميدونم كه اين احساس خيلي قشنگه (عشقو ميگم ) خودم تجربه داشتم .
ولي عزيزم اين رو هم بهت بگم كه سعي كن اين فكر رو هم بكني كه اگه يه موقع نشد و نيومد سراغت چي كار كني ؟
سعي كن خودت رو زياد بهش وابسته نكني (حتي توي افكارت )
عزيز جان ، فقط ميگم تا از چيزي مطمئن نشدي احساست رو درگير نكن !
ببخشيد من وقت نداشتم تاپيكها يا پستهاي ديگه ات رو بخونم ولي توي همين تاپيك من خوندم كه يكي ازدوستان گفته بود كه متوجه شدين كه اين آقا حامد خواستگاري يك دختر ديگه رفته بودن !
حالا نميدونم قضيه ي خواستگاري درسته يا نه يا شما چي گفتين ( آخه وقت نكردم بخونم ، فردا امتحان دارم ) ولي اين رو بدون اگه خواستگاري رفته يا كلا به عقيده ي خانواده اش موقع ازدواجش باشه ، مطمئن باش به همين زودي ها تكليفت رو معلوم ميكنه ! اينم بگم اگه خواستگاري كس ديگه اي رفته باشه ، احتمال زياد دوستت نداره !!
گلم زياد افكارت رو درگير نكن و توي ذهنت زندگي آِينده ات رو با اون نساز ، چون اگه نشه تو ضربه ميخوري !!!
اينا رو گفتم چون نميخوام ضربه بخوري !! هميشه اين نيست كه اگه تو كسي رو دوست داشته باشي و حتي طرف هم تورو دوست داشته باشه به هم برسين ...
گلم تنها حرفم بهت اين بود كه سعي كن به نرسيدن هم فكر كني ! اينقدر از همه چيز مطمئن نباش !!!
گلم ، نگران نباش ، بلاخره دير يا زود بايد تكليفت رو مشخص كنه ! شما هم يه جا پرسيدي كه اگه اون خواست با شما صحبت كنه شما چي كار كني ؟ و ميترسي به خاطر سنگينيت اون رو از دست بدي !!
عزيز صحبت كردن شما با ايشون نشون دهنده ي جلف بودن شما يا بي حيايي نيست !! مگه ميخواي چيكار كني كه ميترسي و خجالت ميكشي !! بحث زندگيته ...
البته نه اينكه شما بري باهاش صحبت كني !! نه !!!ولي اگه ايشون خواست با شما صحبت كنه دليلي نداره كه شما از ايشون فرار كني يا خجالت بكشي !! به حرفاش گوش بده ببين چي ميگه ولي در عين حال سنگيني خودت رو حفظ كن ! يعني مثلا سرتو بنداز پايين يا توي چشماش نگاه نكن !!
اين رو واسه زماني گفتم كه اون بخواد با شما صحبت كنه !! و واسه اين گفتم اين كار رو بكني كه هم زودتر تكليفت معلوم بشه و هم به خاطر يك خجالت ، هميشه حسرت نخوري !!
موفق باشي دوست عزيز
تشکرشده 94 در 50 پست
خوب عزیزم یه وقتایی ادم اینقدر غرق کسی میشه که نمیتوننه حتی به یه نفر دیکه که در شرایط عادی شاید میتونسته دوسش هم داشته باشه فکر کننه
الان شما توی همین وضع هستی
من مبگم شاید اصلا این عشق شما به نتیجه ای نرسه
اومن وقته که ممکنه حسرت این خواستگار خوبو بخوری
ولی خوب معلومه که این خواستگار گناه داره و نباید معطل بموننه
به نظرم باید تکلیف این عشق مشخص بشه از راهی که میتونی (روش جوکر خوب بود)اینطور نباشه که واسه اون در حد نگاه سوزان باشه و واسه تو یه عمر زندگی(باور کن از این موردا زیاد دیدم)
تو اونقدرا هم سنت کم نیست که نخوای اصلا به ازدواج فکر نکنی
تشکرشده 2 در 2 پست
سلام رویا جون و همچنین شما کاترین عزیزم ، دست گلتون درد نکنه که راهنماییم کردین ، رویا جون درسته حرف شما کاملا منطقیه از موقعی که تو این تالار اومدم شاید باور نکنین ولی احساس میکنم خیلی آروم شدم ، احساس میکنم راحت تر میتونم با این واقعیت کنار بیام ، شاید اصلا دوستم نداره ، ولی میگن دل به دل راه داره ، تازه خدا امید و که از آدم نگرفته من امید دارم ، اما میخوام واقع بینانه به این موضوع نگاه کنم ،امیدوارم که خدا کمکم کنه ، برام دعا کنین ، همه تون و دوست دارم ، رویا جونم امیدوارم که شما هم به عشقت برسی ، همچنین شما کاترین عزیزم و تمامی بچه ها امیدوارم همتون موفق باشین ، برای همتون از ته دل دعا میکنم .
تشکرشده 37 در 18 پست
دقیقا همینطوره... بنده هم که عرض کردم چه اصراری دارید که شما .... برا همین مسئله هست... مرسی کاترین عزیز...نوشته اصلی توسط کاترین
تشکرشده 2 در 2 پست
سلام رویا جون ، ممنون از اینکه به یادمی ، چی بگم دارم با غمش میسوزم و میسازم ، مگه کار دیگه ای هم میتونم بکنم ، ولی یه چیزی دوستم میگه صبر کنم ، اون هیچ وقت اینو نمیگفت اما احساس میکنم یه خبری هست برای همین میگه صبر کن ، تقریبا یه 8 روزی میشه که حامد و نمیبینم ، نمیدونم چشه ، کجاست ، دیگه دارم دیوونه میشم ، برام دعا کن رویا جون ، منم برات دعا میکنم ، برای همتون دعا میکنم ، اگه خدا به این بندشم نگاهی بندازه ...
تشکرشده 14 در 9 پست
سلام سحر عزیز
من جایی بودم نمیتونستم ازت خبر بگیرم
سحر عزیز من در عرض یه دقیقه به صحبتای دوستان یه نگاه انداختم ، یه مساله ی خیلی مهم توی نوشته ی یکی از دوستان دیدم ، اونم این بود که :
زیاد خودتو غرق رویای حامد نکن ، اصلا" شاید (شاید) اون چیزی که تو فکر میکنی نباشه
ولی به خاطر همین شاید هم تو نباید فکر خودتو زیاد به حامد مشغول کنی
حتی نباید زیاد انتظارشو بکشی
که اگه یه وقتی (یه وقتی) رفت سراغ کسه دیگه تو ضربه روحی نخوری
این اتفاقیه که ممکنه به حقیقت برسه ممکنه نرسه
پس به فکر خودت باش
راستی : خدا به همه ی بنده هاش نگاه میندازه ولی دوست داره بنده هاش خیلی صداش کنن ، چون با شنیدنه صدای بنده هاش که دارن چیزیو ازش میخوان ، کلی لذت میبره
التماس دعا
تشکرشده 2 در 2 پست
سلام آقا محسن ، ممنون از شما برادر عزیز
درسته خدا به همه بنده هاش نگاه میندازه برای همینه که من خودمو به خدا سپردم ، من همیشه برای شما دوستان خوبم دعا میکنم ، ان شاالله که خدا لایق بدونه و به حرفهای منم گوش کنه ، ازتون خیلی خیلی ممنونم آقا محسن . بی زحمت شما هم برای من دعا کنین چون واقعا نیاز دارم .
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)