به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 48 از 49 نخستنخست ... 81828383940414243444546474849 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 471 تا 480 , از مجموع 485
  1. #471
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    جمعه 30 مرداد 94 [ 18:18]
    تاریخ عضویت
    1387-8-04
    نوشته ها
    1,150
    امتیاز
    16,194
    سطح
    81
    Points: 16,194, Level: 81
    Level completed: 69%, Points required for next Level: 156
    Overall activity: 4.0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    1,211

    تشکرشده 1,247 در 437 پست

    Rep Power
    132
    Array

    RE: اشعار برگزیده

    نقل قول نوشته اصلی توسط shad
    من این شعر رو واقعا دوست دارم (مخصوصا بیت ششم)...
    تقدیم می کنم به تمام کسانی که به شعر و ادبیات علاقه دارن


    هر كه‌ دلارام‌ ديد از دلش‌ آرام‌ رفت‌
    چشم‌ ندارد خلاص‌ هر كه‌ در اين‌ دام‌ رفت

    ياد تو مي‌رفت‌ و ما عاشق‌ و بي‌دل‌ بديم‌
    پرده‌ برانداختي‌ كار به‌ اتمام‌ رفت

    ماه‌ نتابد به‌ روز چيست‌ كه‌ در خانه‌ تافت‌
    سرو نرويد به‌ بام‌ كيست‌ كه‌ بر بام‌ رفت

    مشعله‌اي‌ بر فروخت‌ پرتو خورشيد عشق‌
    خرمن‌ خاصان‌ بسوخت‌ خانه‌گه‌ عام‌ رفت

    عارف‌ مجموع‌ را در پس‌ ديوار صبر
    طاقت‌ صبرش‌ نبود ننگ‌ شد و نام‌ رفت

    گر به‌ همه‌ عمر خويش‌ با تو برآرم‌ دمي‌
    حاصل‌ عمر آن‌ دم‌ است‌ باقي‌ ايام‌ رفت

    هر كه‌ هوايي‌ نپخت‌ يا به‌ فراقي‌ نسوخت‌
    آخر عمر از جهان‌ چو برود خام‌ رفت

    ما قدم‌ از سر كنيم‌ در طلب‌ دوستان‌
    راه‌ به‌ جايي‌ نبرد هر كه‌ به‌ اقدام‌ رفت

    همت‌ سعدي‌ به‌ عشق‌ ميل‌ نكردي‌ ولي‌
    مي‌ چو فرو شد به‌ كام‌ عقل‌ به‌ ناكام‌ رفت‌

    آهنگ یاد تو ( جمال الدین منبری) تقدیم به همه دوستان مخصوصا شاد گرامی


    دانلود کنید

  2. #472
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 17 آذر 89 [ 11:10]
    تاریخ عضویت
    1386-7-02
    نوشته ها
    548
    امتیاز
    13,995
    سطح
    76
    Points: 13,995, Level: 76
    Level completed: 87%, Points required for next Level: 55
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    496

    تشکرشده 507 در 236 پست

    Rep Power
    71
    Array

    RE: اشعار برگزیده

    موجها خوابیده اند ، آرام و رام
    طبل توفان از نوا افتاده است
    چشمه های شعله ور خشکیده اند
    آبها از آسیا افتاده است
    در مزارآباد شهر بی تپش
    وای جغدی هم نمی اید به گوش
    دردمندان بی خروش و بی فغان
    خشم ناکان بی فغان و بی خروش
    آهها در سینه ها گم کرده راه
    مرغکان سرشان به زیر بالها
    در سکوت جاودان مدفون شده ست
    هر چه غوغا بود و قیل و قال ها
    آبها از آسیا افتاد ه است
    دارها برچیده خونها شسته اند
    جای رنج و خشم و عصیان بوته ها
    پشک بنهای پلیدی رسته اند
    مشتهای آسمان کوب قوی
    وا شده ست و گونه گون رسوا شده ست
    یا نهان سیلی زنان یا آشکار
    کاسه ی پست گداییها شده ست
    خانه خالی بود و خوان بی آب و نان
    و آنچه بود ، آش دهن سوزی نبود
    این شب است ، آری ، شبی بس هولناک
    لیک پشت تپه هم روزی نبود
    باز ما ماندیم و شهر بی تپش
    و آنچه کفتار است و گرگ و روبه ست
    گاه می گویم فغانی بر کشم
    باز می بیتم صدایم کوته ست
    باز می بینم که پشت میله ها
    مادرم استاده ، با چشمان تر
    ناله اش گم گشته در فریادها
    گویدم گویی که : من لالم ، تو کر
    آخر انگشتی کند چون خامه ای
    دست دیگر را بسان نامه ای
    گویدم بنویس و راحت شو به رمز
    تو عجب دیوانه و خودکامه ای
    من سری بالا زنم ، چون ماکیان
    ازپس نوشیدن هر جرعه آب
    مادرم جنباند از افسوس سر
    هر چه از آن گوید ، این بیند جواب
    گوید آخر ... پیرهاتان نیز ... هم
    گویمش اما جوانان مانده اند
    گویدم اینها دروغند و فریب
    گویم آنها بس به گوش ات خوانده اند
    گوید اما خواهرت ، طفلت ، زنت... ؟
    من نهم دندان غفلت بر جگر
    چشم هم اینجا دم از کوری زند
    گوش کز حرف نخستین بود کر
    گاه رفتن گویدم نومیدوار
    و آخرین حرفش که : این جهل است و لج
    قلعه ها شد فتح ، سقف آمد فرود
    و آخرین حرفم ستون است و فرج
    می شود چشمش پر از اشک
    و به خویش می دهد امید دیدار مرا
    من به اشکش خیره از این سوی و باز
    دزد مسکین برده سیگار مرا

    آبها از آسیا افتاده ، لیک
    باز ما ماندیم و خوان این و آن
    میهمان باده و افیون و بنگ
    از عطای دشمنان و دوستان
    آبها از آسیا افتاده ، لیک
    باز ما ماندیم و عدل ایزدی
    و آنچه گویی گویدم هر شب زنم
    باز هم مست و تهی دست آمدی ؟
    آن که در خونش طلا بود و شرف
    شانه ای بالا تکاند و جام زد
    چتر پولادین ناپیدا به دست
    رو به ساحلهای دیگر گام زد
    در شگفت از این غبار بی سوار
    خشمگین ، ما ناشریفان مانده ایم
    آبها از آسیا افتاده ، لیک
    باز ما با موج و توفان مانده ایم
    هر که آمد بار خود را بست و رفت
    ما همان بدبخت و خوار و بی نصیب
    زآن چه حاصل ، جز فریب و جز دروغ ؟
    زین چه حاصل ، جز دروغ و جز فریب ؟
    باز می گویند : فردای دگر
    صبر کن تا دیگری پیدا شود
    کاوه ای پیدا نخواهد شد ، امید
    کاشکی اسکندری پیدا شود


    شادروان مهدي اخوان ثالث

  3. #473
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 19 خرداد 88 [ 06:51]
    تاریخ عضویت
    1387-9-12
    نوشته ها
    226
    امتیاز
    4,353
    سطح
    42
    Points: 4,353, Level: 42
    Level completed: 2%, Points required for next Level: 197
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    27

    تشکرشده 30 در 20 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: اشعار برگزیده

    روزگار مرگ انسانیت است
    من که از پژمردن یک شاخه گل ا
    ز فغان یک قناری در قفس
    از نگاه ساکت یک کودک بیمار
    اشک در چشمان و بغضم در گلوست
    وندر این ایام زهرم در پیاله زهر مارم در سبوست
    مرگ او را از کجا باور کنم
    وای جنگل را بیابان میکنند
    دست خون آلود خود را پیش چشم خلق پنهان میکنند
    هیچ حیوانی نمی دارد روا
    آنچه این نامردمان با جان انسان میکنند
    صحبت از پژمردن یک برگ نیست
    فرض کن مرگ قناری در قفس هم مرگ نیست
    فرض کن جنگل بیابان بود از روز نخست
    فرض کن یک شاخه گل هم در جهان هرگز نرست
    صحبت از مرگ محبت مرگ عشق
    گفتگو از مرگ انسانیت است
    (به یاد روزهای سخت کودکان غزه )

  4. #474
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 17 بهمن 91 [ 11:56]
    تاریخ عضویت
    1387-3-23
    نوشته ها
    390
    امتیاز
    6,183
    سطح
    51
    Points: 6,183, Level: 51
    Level completed: 17%, Points required for next Level: 167
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    202

    تشکرشده 210 در 101 پست

    Rep Power
    55
    Array

    RE: اشعار برگزیده

    شاد باش و
    بخند
    که من مات شدم
    توی بازیه شطرنج دلت
    و شکستم بی صدا
    زیر بار عشقی مبهم
    و سوال
    وسوالی که چرا
    دل بستم به دلی سنگ
    که سالهاست مردست

  5. #475
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 17 بهمن 91 [ 11:56]
    تاریخ عضویت
    1387-3-23
    نوشته ها
    390
    امتیاز
    6,183
    سطح
    51
    Points: 6,183, Level: 51
    Level completed: 17%, Points required for next Level: 167
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    202

    تشکرشده 210 در 101 پست

    Rep Power
    55
    Array

    RE: اشعار برگزیده

    تنها شدم
    تنها تر از تنهاییه تنها شدم
    ویران شدم
    ویران تر از ویرانیه ویران شدم
    رسوا شدم
    رسواتر از رسواییه رسوا شدم
    عاشق شدم
    عاشق تر از عاشقیه عاشق شدم
    مست بودم
    خام بودم
    سبز بودم
    شاد بودم
    غرق نیاز و نازو خواب
    سرکش
    آزاد بودم

    یک آن تلنگر زد بر دلم
    برق نگاه نافذش
    بی معرفت رحمی نکرد
    بر این دل دیوانه ام

    آتش زدم
    خاکسترم کرد
    سوختم
    بی جان شدم
    سنگ دل
    آواره ام کردو
    شکست نازک دلم

    آخر نفهمیدم چرا...؟؟؟
    !!!
    زندانی اش بودم ولی
    با پا کشیدو پس زد
    با دست بیچاره دلم

    افسوس شیدایی شدم
    دردا که رسوایی شدم
    ویران شدم
    تنها شدم
    شیدای چشمانش شدم

  6. #476
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 06 آذر 90 [ 09:03]
    تاریخ عضویت
    1387-10-07
    نوشته ها
    1,274
    امتیاز
    12,573
    سطح
    73
    Points: 12,573, Level: 73
    Level completed: 31%, Points required for next Level: 277
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,481

    تشکرشده 3,465 در 1,036 پست

    Rep Power
    144
    Array

    RE: اشعار برگزیده

    سلام
    چرا عاقلان را نصیحت کنیم
    بیایید از عشق صحبت کنیم

    تمام عبادات ما عادت است،
    به بی عادتی کاش عادت کنیم

    - چه اشکال دارد پس از هر نماز،
    دو رکعت گلی را عبادت کنیم؟

    - به هنگام نیت برای نماز،
    به آلاله ها قصد قربت کنیم.

    - چه اشکال دارد که در هر قنوت،
    دمی بشنو از نی حکایت کنیم؟

    - چه اشکال دارد در آیینه ها،
    جمال خدا را زیارت کنیم؟

    - مگر موج دریا ز دریا جداست؟
    چرا بر یکی حکم کثرت کنیم؟

    - پراکندگی حاصل کثرت است،
    بیایید تمرین وحدت کنیم.

    - وجود تو چون عین ماهیت است،
    چرا باز بحث اصالت کنیم؟

    - اگر عشق خود علت اصلی است،
    چرا بحث معلول و علت کنیم؟

    بیا جیب احساس و اندیشه را،
    پر از نقل مهر و محبت کنیم.

    - پر از گلشن راز، از عقل سرخ،
    پر از کیمیای سعادت کنیم.

    - بیایید تا عین عین القضات،
    میان دل و دین قضاوت کنیم.

    اگر سنت اوست نو آوری،
    نگاهی هم از نو به سنت کنیم.

    - مگو کهنه شد رسم عهد الست
    ، بیایید تجدید بیعت کنیم.

    - برادر چه شد رسم اخوانیه؟
    ، بیا یاد عهد اخوت کنیم.

    - بگو قافیه سست یا نادرست،
    همین بس که ما ساده صحبت کنیم.

    - خدایا دلی آفتابی بده،
    که از باغ گلها حمایت کنیم.

    رعایت کن آن عاشقی را که گفت:
    بیا عاشقی را رعایت کنیم

    مرحوم قیصر امین پور
    اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و جعلنا من اعوانه و انصاره و المستشهدین بین یدیه

  7. #477
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 24 خرداد 00 [ 00:30]
    تاریخ عضویت
    1387-6-17
    محل سکونت
    سنندج
    نوشته ها
    2,798
    امتیاز
    71,961
    سطح
    100
    Points: 71,961, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran50000 Experience PointsSocialTagger First Class
    تشکرها
    9,001

    تشکرشده 10,163 در 2,191 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: اشعار برگزیده

    من اینجا بس دلم تنگ است
    و هر سازی که میبینم بد آهنگ است...
    بیا ره توشه برداریم قدم در راه بی برگشت بگذاریم
    ببینیم آیا آسمان"هر کجا"همین رنگ است؟


    بیا ای خسته خاطر دوست ,ای مثل من دلکنده و غمگین!
    من اینجا بس دلم تنگ است
    بیا ره توشه برداریم
    فدم در راه بی فرجام بگذاریم......
    ----------------------
    مهدی اخوان ثالث
    سکوت سرشار از ناگفته‌هاست
    _____________________________

    مجله علم ورزش

  8. #478
    ((( مشاور خانواده )))

    آخرین بازدید
    امروز [ 14:46]
    تاریخ عضویت
    1386-6-25
    نوشته ها
    9,440
    امتیاز
    288,132
    سطح
    100
    Points: 288,132, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.4%
    دستاوردها:
    VeteranCreated Blog entryTagger First ClassSocial50000 Experience Points
    نوشته های وبلاگ
    7
    تشکرها
    23,614

    تشکرشده 37,115 در 7,018 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    0
    Array

    RE: اشعار برگزیده

    سلام
    «... عشق حقیقی و حس حق شناسی در داستان لقمان و اربابش آشکار گردیده است. لقمان برده ای بود که مولایش دوستش می داشت و احترامش می گذاشت روزی ارباب یک قاش خربزه را برید و آن را از روی لطف و مهربانی به لقمان داد. لقمان قاش خربزه را با میل و رغبت خورد. مولایش چون دید لقمان با چه ولع و لذت میوه را می خورد، یک قطعه دیگر از همان خربزه به او داد. لقمان آن را هم با میل خورد ارباب بقیه خربزه را به تدریج برید و به لقمان داد تا اینکه یک قاش باقی ماند. برای اینکه مزه اش را بچشد، قاش آخر را خودش خورد ولی متاسفانه برخلاف انتظار آن را خیلی تلخ و بدمزه یافت. از لقمان پرسید: چرا این خربزه تلخ را با این همه لذت و ولع خوردی؟ لقمان جواب داد: من از دست تو خیلی چیزهای شیرین گرفته و خورده ام و از این رو خیلی احساس خجالت کردم که این خربزه تلخ را نخورم.»
    به دنبال این داستان جلال الدین مولوی عشق را می ستاید و می گوید از عشق ماهیت هر چیز دگرگون می شود به طوری که عشق، تلخ را شیرین و مس را طلا و شیر را موش و شیطان را پری می کند! عشق میوه دانش است، خدا بیشتر دوست دارد بندگانش عاشق او باشند تا اینکه به اجرای تشریفات مذهبی بپردازند.
    به نقل از تالار نیك صالحی http://forum.niksalehi.com/index.php


    هر طعامی کوریدندی بوی
    کس سوی لقمان فرستادی ز پی

    تا که لقمان دست سوی آن برد
    قاصدا تا خواجه پس‌خوردش خورد

    سؤر او خوردی و شور انگیختی
    هر طعامی کو نخوردی ریختی

    ور بخوردی بی دل و بی اشتها
    این بود پیوندی بی انتها

    خربزه آورده بودند ارمغان
    گفت رو فرزند لقمان را بخوان

    چون برید و داد او را یک برین
    همچو شکر خوردش و چون انگبین

    از خوشی که خورد داد او را دوم
    تا رسید آن گرچها تا هفدهم

    ماند گرچی گفت این را من خورم
    تا چه شیرین خربزه‌ست این بنگرم

    او چنین خوش می‌خورد کز ذوق او
    طبعها شد مشتهی و لقمه‌جو

    چون بخورد از تلخیش آتش فروخت
    هم زبان کرد آبله هم حلق سوخت

    ساعتی بی‌خود شد از تلخی آن
    بعد از آن گفتش که ای جان و جهان

    نوش چون کردی تو چندین زهر را
    لطف چون انگاشتی این قهر را

    این چه صبرست این صبوری ازچه روست
    یا مگر پیش تو این جانت عدوست

    چون نیاوردی به حیلت حجتی
    که مرا عذریست بس کن ساعتی

    گفت من از دست نعمت‌بخش تو
    خورده‌ام چندان که از شرمم دوتو

    شرمم آمد که یکی تلخ از کفت
    من ننوشم ای تو صاحب‌معرفت

    چون همه اجزام از انعام تو
    رسته‌اند و غرق دانه و دام تو

    گر ز یک تلخی کنم فریاد و داد
    خاک صد ره بر سر اجزام باد

    لذت دست شکربخشت بداشت
    اندرین بطیخ تلخی کی گذاشت

    از محبت تلخها شیرین شود
    از محبت مسها زرین شود

    از محبت دردها صافی شود
    از محبت دردها شافی شود

    از محبت مرده زنده می‌کنند
    از محبت شاه بنده می‌کنند

    این محبت هم نتیجه‌ی دانشست
    کی گزافه بر چنین تختی نشست

    دانش ناقص کجا این عشق زاد
    عشق زاید ناقص اما بر جماد

    بر جمادی رنگ مطلوبی چو دید
    از صفیری بانگ محبوبی شنید

    دانش ناقص نداند فرق را
    لاجرم خورشید داند برق را

    چونک ملعون خواند ناقص را رسول
    بود در تاویل نقصان عقول

    زانک ناقص‌تن بود مرحوم رحم
    نیست بر مرحوم لایق لعن و زخم

    نقص عقلست آن که بد رنجوریست
    موجب لعنت سزای دوریست

    زانک تکمیل خردها دور نیست
    لیک تکمیل بدن مقدور نیست

    کفر و فرعونی هر گبر بعید
    جمله از نقصان عقل آمد پدید

    بهر نقصان بدن آمد فرج
    در نبی که ما علی الاعمی حرج

    برق آفل باشد و بس بی وفا
    آفل از باقی ندانی بی صفا

    برق خندد بر کی می‌خندد بگو
    بر کسی که دل نهد بر نور او

    نورهای چرخ ببریده‌پیست
    آن چو لا شرقی و لا غربی کیست

    برق را خو یخطف الابصار دان
    نور باقی را همه انصار دان

    بر کف دریا فرس را راندن
    نامه‌ای در نور برقی خواندن

    از حریصی عاقبت نادیدنست
    بر دل و بر عقل خود خندیدنست

    عاقبت بینست عقل از خاصیت
    نفس باشد کو نبیند عاقبت

    عقل کو مغلوب نفس او نفس شد
    مشتری مات زحل شد نحس شد

    هم درین نحسی بگردان این نظر
    در کسی که کرد نحست در نگر

    آن نظر که بنگرد این جر و مد
    او ز نحسی سوی سعدی نقب زد

    زان همی‌گرداندت حالی به حال
    ضد به ضد پیداکنان در انتقال

    تا که خوفت زاید از ذات الشمال
    لذت ذات الیمین یرجی الرجال

    تا دو پر باشی که مرغ یک پره
    عاجز آید از پریدن ای سره

    یا رها کن تا نیایم در کلام
    یا بده دستور تا گویم تمام

    ورنه این خواهی نه آن فرمان تراست
    کس چه داند مر ترا مقصد کجاست

    جان ابراهیم باید تا به نور
    بیند اندر نار فردوس و قصور

    پایه پایه بر رود بر ماه و خور
    تا نماند همچو حلقه بند در

    چون خلیل از آسمان هفتمین
    بگذرد که لا احب الافلین

    این جهان تن غلط ‌انداز شد
    جز مر آن را کو ز شهوت باز شد

  9. #479
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1387-10-24
    محل سکونت
    قم
    نوشته ها
    146
    امتیاز
    13,263
    سطح
    75
    Points: 13,263, Level: 75
    Level completed: 4%, Points required for next Level: 387
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class10000 Experience Points
    تشکرها
    285

    تشکرشده 346 در 110 پست

    Rep Power
    31
    Array

    RE: اشعار برگزیده

    <table border="0" background="http://www.hamdardi.net/pic/site/abshar.jpg" width="520 " height="300" cellspacing="10" cellpadding="10"><TR><TD>زاری ما شد دلیل اضطرار </TD><TD></TD><TD>خجلت ما شد دلیل اختیار </TD></TR><TR><TD>گر نبودی اختیار ,این شرم چیست؟</TD><TD></TD><TD>وین دریغ و خجلت و ازرم چیست؟</TD></TR><TR><TD>زجر استادان و شاگردان چراست </TD><TD></TD><TD>خاطر,از تدبیرها گردان چراست؟
    </TD></TR></TABLE>

  10. #480
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 29 اردیبهشت 88 [ 10:18]
    تاریخ عضویت
    1387-8-05
    نوشته ها
    477
    امتیاز
    6,023
    سطح
    50
    Points: 6,023, Level: 50
    Level completed: 37%, Points required for next Level: 127
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    41

    تشکرشده 45 در 28 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: اشعار برگزیده

    عجب صبری خدا دارد‘اگرمن جای او بودم!!

    همان اول که اول ظلم رامی دیدم از مخلوق بی وجدان‘جهان را باهمه زیبایی وزشتی به روی یکدگرویرانه می کردم.

    عجب صبری خدا دارد‘اگرمن جای او بودم!!

    که درهمسایه چندین گرسنه چند بزمی گرم عیش ونوش می دیدم‘نخستین نعره مستانه را خاموش آندم برلب پیمانه میکردم.

    عجب صبری خدا دارد‘اگرمن جای او بودم!!

    که می دیدم یکی عریان ولرزان‘دیگری پوشیده ازصد جامه رنگین‘زمین وآسمان راواژگون‘مستانه می کردم.

    عجب صبری خدا دارد‘اگرمن جای او بودم!!

    نه طاعت می پذیرفتم‘نه گوش ازبهراستغفاراین بیدادگرها تیزکرده‘پاره پاره درکف زاهد نمایان سجه صد دانه می کردم.

    عجب صبری خدا دارد‘اگرمن جای او بودم!!

    برای خاطرتنها یکی مجنون صحراگرد بی سامان‘هزاران لیلی نازآفرین را کوبه کوآواره ودیوانه می کردم.

    عجب صبری خدا دارد‘اگرمن جای او بودم!!

    به گرد شمع سوزان دل عشاق سرگردان‘سراپای وجود بی وفا معشوق را پروانه می کردم.

    عجب صبری خدا دارد‘اگرمن جای او بودم!!

    به عرش کبریایی‘با همه صبر خدایی‘تا که می دیدم عزیزنابجایی‘نازبریک ناروا گردیده‘خواری می فروشد‘گردش این چرخ را وارونه بی صبرانه می کردم.

    عجب صبری خدا دارد‘اگرمن جای او بودم!!

    که می دیدم‘مشوش عارف وعامی‘زبرق فتنه این علم عالم سوزمردم کش‘به جز

    اندیشه عشق وفا‘معدوم هرفکری دراین دنیای پرافسانه می کردم.

    عجب صبری خدا دارد‘چرا من جای او باشم!!

    همین بهترکه اوخود جای خود بنشسته وتاب تمام زشتکاری های این مخلوق را دارد‘وگرنه من به جای اوچوبودم!یک نفس کی عادلانه سازشی با جاهل وفرزانه می کردم.

    عجب صبری خدا دارد!!!

  11. کاربر روبرو از پست مفید taravat تشکرکرده است .

    taravat (شنبه 15 مرداد 90)


 
صفحه 48 از 49 نخستنخست ... 81828383940414243444546474849 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 54
    آخرين نوشته: چهارشنبه 17 تیر 94, 18:47
  2. سرد شدن نسبت به همسر بدلیل مشکلات زیاد
    توسط سناریا در انجمن سایر مشکلات خانواده
    پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: شنبه 16 خرداد 94, 18:34
  3. از اینکه خیلی زیاد عاشق شوهرمم خسته شدم چون مشکلات زیادی برام ایجاد کرده
    توسط مهشید93 در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: پنجشنبه 11 دی 93, 15:23
  4. پاسخ ها: 12
    آخرين نوشته: یکشنبه 11 خرداد 93, 10:55
  5. استرس شدید -تنبلی زیاد -بی حوصلگی زیاد باعث شده همه اش بخورم
    توسط پونه در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 10
    آخرين نوشته: چهارشنبه 11 دی 92, 23:06

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 23:44 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.