به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 2 نخستنخست 12
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 19 , از مجموع 19
  1. #11
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 21 اردیبهشت 92 [ 12:37]
    تاریخ عضویت
    1387-6-17
    نوشته ها
    1,234
    امتیاز
    8,567
    سطح
    62
    Points: 8,567, Level: 62
    Level completed: 39%, Points required for next Level: 183
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    277

    تشکرشده 281 در 126 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: خونواده شوهرم نمي ذارندزندگي كنم...

    و من به جواب مارال اضافه می کنم چرا بیخودی وقت و انرژی رو برای آدم های بیمار صرف می کنی ؟؟؟
    مگه یک دیوونه گوشه خیابون فحش بده تو حتی بر می گردی نگاهش کنی ؟؟؟
    serareh59 عزیزم منم از دست خانواده همسرم خیلی خیلی اذیت شدم ولی شکر خدا زود جمعش کردم. فقط و فقط باید حد و مرزها رو حفظ کرد. اگه متلک یا حرفی زدن تا اونجایی که می تونی سکوت کن و یا اگر هم می خوای جوابی بدی جلوی شوهرت اصلا اینکار رو نکن. خانمی من با تمام وجود حرفهات رو درک می کنم ولی تو نمی تونی اونا رو عوض کنی. واقعا نمی تونی. پس چرا بیخودی اعصاب خودت رو خرد می کنی ؟؟؟ اگه گفت ظرف بشور دستتو بگیر به کمرت بگو واقعا نمی تونن آی ای کمرم!!! کاری که مطمئننا خودشون توی همین شرایط انجام می دهند!!!!!!!!!
    علنا دعوا نکن با پنبه سر ببر. بذار ادم خوبه داستان همیشه تو باشی جلوی شوهرت خانمی.
    به نظرمن خونه مادر شوهرت برو و اگه گلگی کرد بذار انقدر بگه تا سبک بشه . لبخند بزن و بگو اگه من این اشتباه رو کردم شما هم اینکار رو کردید و ازش بخواه راهنماییت کنه !!! می دونم خیلی حرف های مزخرفی شاید بشنوی ولی سکوت و فقط به همسرت نگاه کن. اون مهمه که می فهمه تو به خاطرش حرفی نمی زنی.
    بعد هم که اومدی سعی کن فاصله ها رو بیشترکنی و حد و مرزها رو مشخص. قهر نباش ولی صمیمی هم نباش. دوری و دوستی.

  2. #12
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 مرداد 88 [ 09:15]
    تاریخ عضویت
    1387-8-28
    نوشته ها
    13
    امتیاز
    3,249
    سطح
    35
    Points: 3,249, Level: 35
    Level completed: 33%, Points required for next Level: 101
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: خونواده شوهرم نمي ذارندزندگي كنم...

    نازنين عزيزم ممنون ازراهنماييات وجوابت
    راستش من قبل ازاين دعوا هم هرموقع مي رفتم اونجاانقدربهم بي محلي مي كردندكه ديگه سعي كرده بودم اينطوري بپذيرمشون وكاري به اين كاراشون نداشته باشم واونهارودرهمون حدي كه بودند قبول كنم ولي جالبه من هيچوقت نه گله كردم نه خواستم بلاهايي كه سرم آوردن راتلافي كنم به علاوه كه هميشه سعي كردم خوب برخوردكنم ودرقبال بديهاشون اونجوري نباشم مثلا جالبه مادرشوهرم وقتي مي خواست مارودعوت كنه به موبايل شوهرم زنگ مي زد ومي گفت بياين ولي من كه مي خواستم اونهارودعوت كنم به شوهرم نمي گفتم زنگ بزنه وقتي مي رفتم اونجا خودم دعوتشون مي كردم وحتي ازهركدومشون جدامي پرسيدم كه وقت دارندامتحان ندارند كارندارند .من هيچوقت حتي بااونهامقابله بامثل نكردم ولي آخرش ديدم وااااااااااااي چه حرفهايي شنيدم به علاوه اينكه مادرشوهرمن زندگيمونو جهنم كرده بودبه خدابعدازهرجايي مهموني خونشون ...كلي بايدبراشوهرم توضيح مي دادم كه سوئ تفاهم پيش اومده برطرف بشه .نه اينكه حرفهاش روشوهرم تاثيربذاره نه .ولي مثلآيه نمونش اين بودكه موقع عروسيمون به خداكوفتمون كردندآخه براخريدكه مي خواستيم بريم شوهرم گفته بودكه بياد(البته مامان من نيومدچون اعتقادداشت كه اين دوره زمونه جوونهاباقديم فرق دارندوخودتون انتخاب كنين واصلاازاين كاراخوشش نمي اومدولي من چون مامان اونومي شناختم گفتم مامانت بگوبيادجالبه كه نيومدتاچندوقتم قيافه گرفته بودكه براي خريدعروسي عروس بايدزنگ بزنه ازمادرشوهرخواهش كنه!!!!!!!!!!!به خداديگه اينجوريشونديديم همه مي رن دنبال عروس مي برن خريدمال مابرعكس بودتازه بايدمن ازش خواهشم مي كردم. مثلآهمين يه نمونش .خوب مردهاكه درجريان اين چيزهانيستندكه كي بايدزنگ بزنه كي بايدبيادخريدو....به خداچندشب قبل عروسي دعواداشتيم كه من محكوم شده بودم جالبه بااينكه من به شوهرم گفته بودم كه به مامانت بگوبيادولي دوباره همه چي سرمن خراب شدوبالاخره طول كشيدتامن رسم ورسوماتوبراش جاانداختم واونم متوجه شدولي چه فايده كه چقدرعذاب كشيدم .براهمينم هست كه مي گم باوجودمادرشوهرم زندگيم جهنمه .چون خونواده شوهرمن باهيچكي ارتباط ندارن وشايدخيلي چيزاروبلدنيستن وفقط اون چيزايي كه به نفع خودشونه راتوقع دارندكه انجام بشه يه وقت يه چيزايي درمي آرن كه به خداآدم شاخ درمياره.مادرشوهرمن فوق العاده فوق العاده ازخودراضي ومتوقعه .به خدابرعكس خونواده من كه ازهيچ كدوم ازفاميل ودوست وبه قول خودشون ازبچه هاشونم حتي توقع كوچكترين چيزي راندارن.باباي من هميشه اين حرفوبه من مي گه كه بايدآدم سنگ زيرين آسياب باشه (تازه بااين همه محبتي كه بابام درحق من وشوهرم مي كنه حتي باورتون شايدنشه من خودم شاغلم وحدود900000تومن درآمدم ولي به خدابابام نگذاشت كه من حتي كوچكترين چيزي ازجهازم روبخرم يابرانامزدي پولي خرج كنم)
    بازم ممنون ازراهنماييت نازنين جون سعي مي كنم بيشترفكركنم عزيزم

  3. #13
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 21 اردیبهشت 92 [ 12:37]
    تاریخ عضویت
    1387-6-17
    نوشته ها
    1,234
    امتیاز
    8,567
    سطح
    62
    Points: 8,567, Level: 62
    Level completed: 39%, Points required for next Level: 183
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    277

    تشکرشده 281 در 126 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: خونواده شوهرم نمي ذارندزندگي كنم...

    دوست خوبم . به خدا می فهمم چی می گی. باید سعی کنی تعادل رو حفظ کنی. یک جاهایی مثل خودشون باش. تو دعوت ها . رفت و آمدها. دوست خوبم با جنگیدن چیزی حل نمی شه. هرچی باشه مادره. شیر داده. با همسرت صحبت کن و سعی کن اول اونو توجیح کنی. هیچ وقت بد خانوادشو با لحن تند بهش نگو. بذار همیشه ادم خوبه تو باشی. حد و مرزتو باهاشون رعایت کن. و سعی کن ازشون توقع نداشته باشی و اینو برای خانوادت هم جا بنداز که حساب همسرتو از خانوادش جدا کنن. عزیزم خونسرد باش و سعی کن خیلی چیز ها رو نبینی.
    نوشتی بی محلی می کنن. تو اهمیت نده . 4-5 ساعت هفته ای یکبار می خوای بری اونجا سعی کن حرفی پیش نیاد تا اعصاب همسرت هم خورد نشه. مهم اونه که بفهمه چه خبره. سیاست داشته باش عزیزم.

  4. #14
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    سه شنبه 13 مهر 89 [ 16:10]
    تاریخ عضویت
    1387-1-19
    نوشته ها
    1,801
    امتیاز
    13,034
    سطح
    74
    Points: 13,034, Level: 74
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 216
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    954

    تشکرشده 992 در 530 پست

    Rep Power
    198
    Array

    RE: خونواده شوهرم نمي ذارندزندگي كنم...

    لازمه كه طوري رفتار كني كه نه غرور خودت بشكنه و نه احترام بزرگتر بودن آنها.
    براي يك زن مسن داراي فرزندان بزرگ معمولا مشكل است كه از يك دختر جوان عذرخواهي كند. براي همين ممكن است هر بهانه اي بتراشد تا از زير بار اين كار در برود. براي همين بد نيست طوري رفتار كني كه به قول معروف نه سيخ بسوزد و نه كباب
    خيلي خوب است كه شوهرت تو را درك مي كند و مانند آنها فكر نمي كند. اگر اينطور بود چه مي كردي؟ پس اوضاع اينقدرها هم بد نيست.

  5. #15
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 مرداد 88 [ 09:15]
    تاریخ عضویت
    1387-8-28
    نوشته ها
    13
    امتیاز
    3,249
    سطح
    35
    Points: 3,249, Level: 35
    Level completed: 33%, Points required for next Level: 101
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: خونواده شوهرم نمي ذارندزندگي كنم...

    دانه ونازنين عزيز ممنون ازپاسختون
    منم به خدانمي خوام اون بيادعذرخواهي .مي خوام حداقل توخلوت خودشون وبدون من اشتباهشوقبول كنه .ببينيدمادرشوهرمن باشوهرم كه هفته پيش رفته بوداونجابراي حل مسئله چي كاركرده وچه چيزايي گفته(نمونش همون دروغي بودكه نوشته بودم)كه شوهرمن بازبا دعواوقهرپاشده اومده.آخه بابا چقدرظلم چقدربي عدالتي.يكي نيست به مادرشوهرم بگه كه توكه هيچ بهونه واقعي ازمن نداره وهيچي نداره كه گله كنه وهمه هم دارن محكومش مي كنن هرچي هم كه دلت خواست باراين دختربيچاره كردي حالا چراحداقل نمي گي كه آره من حداقل1درصدمقصرم .بعدش جالبه توقع داره من بيچاره كه نه حرفي زدم نه تاحالا بي احترامي كردم نه خودم نه خونوادم ازهيچ لحاظ كم گذاشتيم ونه حتي من درجواب اون چرت وپرتهايي كه گفتي چيزي گفتم پس چراحالا بازازمن توقع داره كه برم عذرخواهي.به خدامن نمي خوام بيادبگه ببخشيدمعذرت مي خوام....من فقط مي خوام ادب بشه وبفهمه كه اشتباه كرده چراكه من اعتقاددارم كسي كه اشتباه به اين بزرگي وفاحشي راقبول نمي كنه وهنوزمتوجه نشده كه توي رفتارهاي اجتماعي حتي اگه حالشم ازمن به هم مي خوره (حالا نمي دونم به چه علت واقعآ)بايداحترام وظاهرونگه داره پس چه اعتباريه كه 2ماه ديگه همين آدم پرمدعايه دعواي بدترازاين نكنه.كسي كه بعدازچندماه هنوزنفهميده كه كارش اشتباه بوده وداره تاوان اشتباهشو(كه ازدست دادن حمايت ومحبت پسرش وقطع رابطه باپسرش)بوده به نظرشمااين آدم اگه درمقابلش گذشت كردآياتواون وجدان بي وجدان خودش يه روزي مي گه كه بابا منم بدكردم درحق اين دختر.من مطمئنم كه وضع بدترهم خواهدشدچراكه اينجورآدمهايي كه شعورگذشتوندارن مطمئنن وقتي ببينه كه من درمقابل اون همه توهينوتحقيروحرفهاي زشت كوتاه اومدم اينوپاي اين نمي ذاره كه من بهش احترام گذاشتم ورعايتشوكردم پاي اين مي ذاره كه من مقصربودم وبايدهمين مي شده ودوباره چندماه بعدبدترازالان چراكه فكرمي كنه هرموقع توهين كنه بالاخره طرفش بايدبيادبگه ببخشيدعذرمي خوام....
    يه چيزديگه دوستاي خوبم مااگه دوباره بااونهابريم وبيايم من مطمئنم كه بايد قيدزندگيمو بزنم وطلاق بگيرم اين تجربه ايه كه من ازچندماه قبل دارم مطمئنم
    توروخدابرام دعاكنين به خدامن زندگيموشوهرمودوست دارم ولي يه وقتهايي ديگه اصلآاعصابم نمي كشه اگه قرارباشه همه اون روزهاي سابق برگرده ...
    يه چيزديگه كه همش گوشه ذهنمودرگيركرده اينه كه مادرشوهرمن آدم حاضرجواب وفي البداهه اي نيست ولي تواون دعواحرفهايي كه مي زدمثل يك نوارضبط شده بوديعني اينونشون مي دادكه اون انقدربه اون حرفهافكركرده بودوچندماه احتمالآتوخونشون بحث بوده وتودلش بوده كه اينقدرراحت وسريع تونست همروبه زبون بياره واين مسئله منوخيلي داغون مي كنه آخه چرابايداون واقعآفكركنه كه من بي شوهرمونده بودم چرابايدفكركنه كه من اصلآخواستگارنداشتم چرابايدفكركنه يه عروسي خيلي معمولي اونم تازه نصفش باپول خودم لياقت من نيست اصلآچرامن درنظراون اينقدركوچيك وپايين وحقير به نظرمي آم اينا خيلي عذابم مي ده بهم نگيدازحسوديشه كه من مطمئنم حرفهايي كه شنيدم واقعآحرفهاي تودلش وفكرش بودواون چيزي بودكه بهش اعتقادداشت اماواقعآچرابايداينجوري راجع به من فكركنه؟آخه مگه من ياخونوادم چي كم گذاشتيم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟؟؟؟؟

  6. #16
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 مرداد 88 [ 09:15]
    تاریخ عضویت
    1387-8-28
    نوشته ها
    13
    امتیاز
    3,249
    سطح
    35
    Points: 3,249, Level: 35
    Level completed: 33%, Points required for next Level: 101
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: خونواده شوهرم نمي ذارندزندگي كنم...

    راستي دوستاي گلم ممنون ازاينكه باهام همدردي مي كنين وراهنماييم مي كنين ومشكلمومي خونين من براي 2هفته اي تقريبآنيستم ولي خوشحال مي شم نظرات پيشنهادات وكمكاتونوبرام بذارين اينجاخوبيش اينه كه غيرازاينكه آدم ازراهنماييهاي دوستاي گلي مثل شمااستفاده مي كنه درددل هم مي كنه وخالي مي شه بازم ممنون ازتون

  7. #17
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 09 دی 87 [ 15:46]
    تاریخ عضویت
    1387-9-04
    نوشته ها
    8
    امتیاز
    3,113
    سطح
    34
    Points: 3,113, Level: 34
    Level completed: 43%, Points required for next Level: 87
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: خونواده شوهرم نمي ذارندزندگي كنم...

    سلام ستاره جون
    درکت میکنم خیلی سخته!
    سعی کن تفاوت سطح خانوادگی همسرت رو بپذیری یعنی در ذهنت هضمش کنی مرتب با خودت تکرار کن: من همسرم رو دوست دارم و می خوام با هاش زندگی کنم می دونم که در معاشرت با خانوادش مشکل دارم ولی خب اینا درست بشو نیستن پس بجای اینکه جوونی و زندگیمو و از همه مهمتر خودمو برای اونا داغون کنم می پذیرم که اینا این طورین کاریش هم نمی شه کرد پس به تمام رفتار هاشون توجه کمتری نشون می دم!
    این طوری تدریجا این مشکل تو ذهنت کوچیکتر و کوچیکتر می شه و به مرور می تونی برای خودت هضمش کنی تا دیگه این همه بهت فشار نیاره!
    می دونم خیلی سخته ولی به خاطر خودت و آرامش روانت این کار و بکن!
    در ضمن اگه صلاح دیدی همسرت رو هم از این تصمیم مطلع کن تا با هم همامنگ عمل کنید.
    یه چیز دیگه : می دونم که سخته ولی اینقدر خاطرات تلخ گذشته رو تو ذهنت مرور نکن چون این طوری فقط مشکلات رو بزرگتر می بینی!

    امیدوارم همیشه آرام و شاد باشی!

  8. #18
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 10 بهمن 87 [ 01:19]
    تاریخ عضویت
    1387-9-27
    نوشته ها
    7
    امتیاز
    3,151
    سطح
    34
    Points: 3,151, Level: 34
    Level completed: 68%, Points required for next Level: 49
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: خونواده شوهرم نمي ذارندزندگي كنم...

    عزیزم
    من تازه 10 روزه که با این سایت آشنا شدم و مشکلم دقیقا مشکلی که تو باهاش مواجهی و اگر تاپیک *مادرشوهر مغرور من *را بخوانی متوجه شباهت میشی. نمیدونم تو این یک ماهی که چیزی ننوشتی مشکلت حل شده یا نه؟ وآیا به این نتیجه رسیدی که با مادر شوهرت رفت و آمد کنی یا خیر؟چون من هم آخرین بار 1 ماه پیش با گریه از خونه مادر شوهرم اومدم بیرون و الان از روبرو شدن باهاش واهمه دارم چون میگم چه تضمینی وجود داره که دوباره رفتار سابقش رو از سر نگیره و شروع به بی احترامی نکنه؟؟؟؟ منتظر پاسخت هستم.............
    ************************************************** *******
    اسب ستم سوار بر خود را به زمین میزند. حضرت علی (ع)

  9. #19
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 10 بهمن 87 [ 10:28]
    تاریخ عضویت
    1387-5-13
    نوشته ها
    56
    امتیاز
    3,785
    سطح
    38
    Points: 3,785, Level: 38
    Level completed: 90%, Points required for next Level: 15
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    13

    تشکرشده 13 در 7 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: خونواده شوهرم نمي ذارندزندگي كنم...

    سلام عزيز جون
    اينروزها چقدر زندگي ها و مشكلاتش شبيه به هم شده.
    چرا اين مادرهاي امروز كه آرزوي خوشبختي فرزندشون رو دارند وقتي فردا از راه ميرسه بزرگترين عامل بدبختي بچه هاشون خودشون مي شن؟
    شايد ديگه اين يك جمله تكراري شده باشه كه بگم من هم مشكلاتم تو مايه مشكل شماست .به نظر من اگه مشكل برخورد مادر شوهر يك روي قضيه باشه روي ديگه اش طرز برخورد امثال من و شماست كه اونها رو اينقدر بي پروا و خيره سر ميكنه!اينكه سياست برخورد با اونها رو نداريم چون آدمهاي رياكاري نيستيم من يك نفر رو مي شناسم كه حاضر نيست سالي يك بار هم مادر شوهرش رو ببينه ولي وقتي مي بينتش چنان برخورد گرمي باهاش ميكنه كه مادر شوهره مي خواد قلبش رو در بياره واسه عروسه فدا كنه. آره جونم!!مشكل ما اينه
    اما فكر ميكنم اولين مشكل تفاوت سطح فرهنگها باشه اگه قبل از ازدواج در مورد سطح فرهنگهاي زوجين تحقيق كرده بودي دستگيرت مي شد كه بعدها با اين خانواده مشكل داري.
    امام علي(ع) فرمودند كه از معاشرت با افراد نادان كه باعث ضرر رسيدن به زندگي است پرهيز كنيد.پس چرا بقيه دوستان شما رو تشويق مي كنند به معاشرت ؟؟من موافق با قطع رابطه نيستم ولي معاشرت رو توصيه نميكنم.به خاطر شخصيت خودت هم كه شده فقط1بار واسه آشتي پيش قدم شو ولي به نظر من در ادامه رابطت رو به زير1 برسون.چون اگه الان كه هر دوتا تون با هم قهريد و كسي واسه آشتي پيش قدم نميشه شبيه هم شديد و فرقي از لحاظ فرهنگ نداريد پس اگه تفاوتي بايد باشه بهتره از جانب شما باشه كه با شعور و فرهنگ هستيد به اينكه چه فكري هم در مورد پيش قدم شدن شما واسه آشتي ميكنه اصلا فكر نكنيد فقط به شوهرت وعذابي كه داره تحمل ميكنه فكر كن عزيزم.نذار به خاطر حرفهاي يه آدم نادون زندگي رو كه دوستش داري از دست بدي.محبت و احترام به شوهرت رو به نهايت برسون . اين حرفهايي كه زدم فقط به صورت پيشنهاد بود عزيزم .چون احساس كردم خيلي به هم شبيه هستيم.موفق و شاد باشي دوست خوبم.


 
صفحه 2 از 2 نخستنخست 12

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 18:03 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.