به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 9 , از مجموع 9
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 07 آذر 02 [ 22:11]
    تاریخ عضویت
    1396-9-27
    نوشته ها
    87
    امتیاز
    5,602
    سطح
    48
    Points: 5,602, Level: 48
    Level completed: 26%, Points required for next Level: 148
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    15

    تشکرشده 53 در 23 پست

    Rep Power
    0
    Array

    تغییر رفتار همسرم به محض دیدن خانوادش

    با سلام خدمت کاربران همدردی و مدیر محترم

    من کاربر نشاط زندگی و بی کران هستم که قبلا خیلی از راهنمایی شما عزیزان استفاده کردم

    من من چند ماهی هست که با روندی که در پیش گرفتم تقریبا خیلی بیشتر جلوی دعوا و مشاجره ها رو گرفتم نه اینکه همسرم خوب شده باشه و ... فقط با سکوت و بهانه ندادن به دستش و زندگی کردن به عشق دخترم تونستم زندگی رو ادامه بدم تا دخترمم هم کمتر آسیب ببینه

    فقط یه مشکلی که درگیرم کرده اینه که من در مقابل خیلی از کارهای بی منطق همسرم سکوت میکنم و با اینکه خیلی وقتها سخته ولی با این روش حداقل دعوا کش پیدا نمیکنه و همسرم زود میاد معذرت خواهی ( هرچند که معذرت خواهیش چند ساعت طول نمیکشه و دوباره یه کار بدتر و دوباره معذرت خواهی و این روال ادامه داره ) ولی مشکل اصلیم اینه که همسرم تا خانوادش رو میبینه پیش اونا همش تحقیرم میکنه و یه جورایی می خواد به اونا ثابت کنه که به من رو نمیده و مرد سالار و ... حالا چه به شوخی و چه جدی و با دعوا این جور وقتها وقتی سکوت میکنم واقعا از درون داغون میشم مثلا حالش خوبه و با ما رفتار خوبی داره یه لحظه خانوادش میان خونه ما همسرم فورا تبدیل به یه آدم دیگه میشه پیش اونا با لحن خیلی بدی به من میگه زود باش از اونجا یه لیوان آب برای من بیار منم میرم میارم داد میزنه که این آب گرمه یا سرده تو عقل نداری و ... یا یاد بگیر یا یه دفعه برو طلاق بگیر منم راحت بشم و شروع میکنه پیش اونا به خانوادم بد وبیراه گفتن که تو کشیدی به مادرت اونم کلا هیچی بلد نیست صبح تا شب توی خیابون هاست ازش متنفرم یا بابات فلان کاره هست و ... یا مثلا خانوادش که میان به خودم میرسم و لباس شیک پیش خانوادش می پوشم قبل اومدن اونا میگه چه زیبا شدی من بهترین خانم دنیا رو دارم و ... به محض اینکه اون لحظه خانوادش میاد کلا آدم دیگه میشه پیش اونا میگه خودت رو چرا اینجوری کردی شبیه دراکولا شدی و شروع میکنه به مسخره کردن و خندیدن حس رضایت از چشمای خواهر شوهرم کاملا پیداست ولی به محض اینکه خانوادش میره میاد دوباره ازم تعریف میکنه که خیلی ناز شدی و ... اینجور وقتها واقعا وقتی سکوت میکنم می خوام بمیرم اونقدر حس حقارت دارم که وقتی حس رضایت رو توی چهره خانوادش میبینم آتیش میگیرم اگه اون لحظه هم در نقابل جواب بدم بدتر بی ادب میشه و موضوع های بد تری رو مطرح میکنه چند باری باهاش سر این موضوع سرسنگین شدم و بهش گفتم درست نیست جلوی خانوادت این مدلی با من رفتار کنی ولی مثل اینکه دست خودش نیست و این موضوع رو نقطه ضعف من کرده تا خواهرش رو میبینه می خواد به اون یه جوری ثابت کنه که مرد سالاره و منو نمی خواد و ... به نظرتون من چطوری در این مواقع رفتار کنم آخه خیلی اذیت میشم

  2. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 04 مهر 00 [ 15:22]
    تاریخ عضویت
    1398-8-02
    نوشته ها
    20
    امتیاز
    2,428
    سطح
    29
    Points: 2,428, Level: 29
    Level completed: 86%, Points required for next Level: 22
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 7 در 7 پست

    Rep Power
    0
    Array
    درود

    من چند سال پیش با چنین کسی در تماس بودم و خیلی زود کنارش گذاشتم چون از اخلاقش دچار حالت تهوع می شدم.

    شوهر شما درست شدنی نیست آیا می خواهید تا آخر عمر با احساس حقارت زندگی کنید؟

  3. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 07 آذر 02 [ 22:11]
    تاریخ عضویت
    1396-9-27
    نوشته ها
    87
    امتیاز
    5,602
    سطح
    48
    Points: 5,602, Level: 48
    Level completed: 26%, Points required for next Level: 148
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    15

    تشکرشده 53 در 23 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط دادگر نمایش پست ها
    درود

    من چند سال پیش با چنین کسی در تماس بودم و خیلی زود کنارش گذاشتم چون از اخلاقش دچار حالت تهوع می شدم.

    شوهر شما درست شدنی نیست آیا می خواهید تا آخر عمر با احساس حقارت زندگی کنید؟
    خیلی ممنون بابت وقتی که برام قرار دادین

    نمیدونم در جریان تاپیک های قبلی من هستین یا نه ؟ شوهر من خیلی کارهای وحشتناک تری انجام میداد و زندگی برای من و دخترم خیلی سخت بود فقط کافی بود یدونه بر خلاف نظرش نظر بدی زندگی رو برات سیاه میکرد از خودم بیشتر دخترم آسیب میدید . در مورد جدا شدن من روحیه خیلی ضعیفی دارم و چند باری به قهر رفتم خونه مامانم و بعد از مدتی خودم متاسفانه برگشتم تا اینکه تصمیم گرفتم برای خودم و دخترم زندگی کنم و بهونه ای نزارم که شوهرم بخواد جنجال به پا کنه و همیشه سکوت میکنم و اونم پشیمون میشه این رویه رو توی خلوت خودمون و توی خونه خودمون میکنم ولی تدی جمع که اینقدر تحقیرم میکنه نمی تونم مخصوصا که میبینم که خانوادش چقدر خوشحال میشن و افتخار میکنن و درست بعد از رفتن اونا میاد قربون صدقه رفتن واقعا نمیدونم چه مدلی رفتار کنم که پیش خانوادش این رفتار رو ترک کنه . سکوت کنم ؟ جوابش رو بدم ؟ برم یه اتاق دیگه و بیرون نیام ؟ نمیدونم چطور رفتار کنم

  4. #4
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 10 مرداد 03 [ 19:29]
    تاریخ عضویت
    1391-7-15
    محل سکونت
    زیر باران
    نوشته ها
    786
    امتیاز
    24,541
    سطح
    95
    Points: 24,541, Level: 95
    Level completed: 20%, Points required for next Level: 809
    Overall activity: 54.0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger First Class10000 Experience PointsOverdriveSocial
    تشکرها
    2,330

    تشکرشده 1,639 در 595 پست

    Rep Power
    163
    Array
    سلام بی کران
    خوبی؟
    حتما شرایط سختی هست برات و خیلی زحمت کشیدی تا به این مرحله برسی. به نظر می رسه همسرت و شما هر دو باید به یک روانشناس خبره مراجعه کنید. و شما باید روی عزت نفس و افزایش استقلالت کارکنی و بعد از اون اگر هنوز خواستی با همسرت زندگی کنی از روی قدرت تصمیم به ماندن می گیری نه از روی ضعف و این خیلی چیزها رو عوض می کنه از جمله حال خودت رو.

  5. کاربر روبرو از پست مفید Eram تشکرکرده است .

    Mvaz (سه شنبه 06 مهر 00)

  6. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 07 آذر 02 [ 22:11]
    تاریخ عضویت
    1396-9-27
    نوشته ها
    87
    امتیاز
    5,602
    سطح
    48
    Points: 5,602, Level: 48
    Level completed: 26%, Points required for next Level: 148
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    15

    تشکرشده 53 در 23 پست

    Rep Power
    0
    Array

    Unhappy

    نقل قول نوشته اصلی توسط Eram نمایش پست ها
    سلام بی کران
    خوبی؟
    حتما شرایط سختی هست برات و خیلی زحمت کشیدی تا به این مرحله برسی. به نظر می رسه همسرت و شما هر دو باید به یک روانشناس خبره مراجعه کنید. و شما باید روی عزت نفس و افزایش استقلالت کارکنی و بعد از اون اگر هنوز خواستی با همسرت زندگی کنی از روی قدرت تصمیم به ماندن می گیری نه از روی ضعف و این خیلی چیزها رو عوض می کنه از جمله حال خودت رو.
    سلام خیلی ممنون از شما که همیشه کنارم بودین و راهنماییم کردین . همسرم که اصلا نمیاد چون اون همیشه یه توجیهی داره اونم اینه که کلا خانوادگی عموهاش و پدرش و ... آدم عصبی هستن حتی بعضی وقتها که حالش خوبه به من میگه طفلک تو گیر آدم عصبی افتادی وقتی هم که میگم بیا با هم بریم مشاوره یا روانشناس شاید اصلا مشکل از من هست بریم راهنمایی کنه میگه من مشکلی ندارم که فقط مثل زنها رفتار نمیکنم مردی مثل من پیدا نمیشه سیگار نمیکشم .مشروب نمی خورم . پولدار هستم و ... تازه هر روز با این اوضاع یه مشاجره جدید هم داریم که بچه دوم می خواد و ترجیحا پسر باشه . من باید یه جوری فقط خودم برم روانشناس آروم کردن اوضاع بعضی وقتها دست من نیست مثل همین تحقیرهاش پیش خانوادش . اگه خودمون تنها باشیم سکوت میکنم و تحمل میکنم و یه جوری تموم میشه ولی پیش بقیه غرورم میشکنه

  7. #6
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 09 آبان 03 [ 11:09]
    تاریخ عضویت
    1394-4-10
    نوشته ها
    502
    امتیاز
    12,236
    سطح
    72
    Points: 12,236, Level: 72
    Level completed: 47%, Points required for next Level: 214
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    124

    تشکرشده 544 در 280 پست

    Rep Power
    87
    Array
    منم همسرم هر وقت میرفتیم شام بیرون
    از رستوران که میومدیم حالش دگرگون بود و بعدش به یه بهانه دعوا میکرد
    منم دیگه هر جوری شده یه غذایی سرهم میکنم و فقط سالی یه بار میریم بیرون...اونم روز قبلش خانواده اش رو دعوت می کنم تا وجدان درد نگیره
    چون بارها از همسرم شنیدم مادرم باید تو خوشی ها کنارم باشه و..
    یه سری قرار شد برای پسرم یه جشن تولد بگیریم با حضور همکلاسی هاش و بدون حضور خانواده ها
    خیلی بحث کرد که باید مادر و پدرم باشه و....نباشه این جشن حرامه و..
    در حالیکه مکان جشن تو مدرسه بود و مدیر گفت نهایت یکی از والدین باشند ...
    منم بی خیال جشن شدم

    به نظرم فعلا با همین شیوه آتو دستش ندادن پیش بری خوبه
    وقتی هم خانواده اش میان برو آشپزخون هسرتو به درست کردن غذا و...گرم کن کمتر آفتابی بشو

  8. #7
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 10 مرداد 03 [ 19:29]
    تاریخ عضویت
    1391-7-15
    محل سکونت
    زیر باران
    نوشته ها
    786
    امتیاز
    24,541
    سطح
    95
    Points: 24,541, Level: 95
    Level completed: 20%, Points required for next Level: 809
    Overall activity: 54.0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger First Class10000 Experience PointsOverdriveSocial
    تشکرها
    2,330

    تشکرشده 1,639 در 595 پست

    Rep Power
    163
    Array
    بی کران عزیز
    حتما خودت این کار رو انجام بده و اگروضع مالی خوبی داری و در تهران هم هستی شرایط برای پیدا کردن روانشناس خوب برات راحت تره. حتما مراجعه داشته باش.البته الان به خاطر کرونا می تونی مشاوره از راه دور هم داشته باشی. یعنی مشاوران خوب رو شناسایی کنی و بعد به صورت تصویری باهاشون جلسات مشاوره داشته باشی. چیزی که در دست شماست افکار، احساسات و رفتار خودت هست،پس سعی کن در راستای شناخت بیشتر خودت و نیازهات و حقوقت قدم برداری.
    بی کران تا خودت رو پای خودت نایستی و تغییر جدی،هدفمند و مستمر رو با کمک یک مربی(روانشناس) متعهد و آگاه شروع نکنی، احساس قربانی بودن خواهی داشت. برای اثبات قربانی بودن خودمون می تونیم ظالمان زیادی دوروبرمون پیداکنیم اما واقعا قربانی نبودن به ما چی میده؟ احساس قدرت.
    آیا لزوما کسی که در نقش قربانی نیست با افراد در نقش ستمگر روبرو نمیشه؟ چرا میشه اما اون ها رو به جای ستمگر ،چالش گر می بینه و در نهایت تصمیم گیرنده و عامل هست و منفعل نیست. ولی در تصمیمش صبر،اقتدار و پذیرش وجود داره نه ترس و ضعف و درماندگی. در واقع ترس و ضعف و درماندگی رو همه ی ما انسان ها تجربه می کنیم اما این اگر مبنا و اساس بیشتر تصمیم گیری های ما قرار بگیره مشکلات بروز می کنه.
    اندکی صبر، سحر نزدیک است.

  9. #8
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 01 آذر 02 [ 13:37]
    تاریخ عضویت
    1393-2-30
    نوشته ها
    162
    امتیاز
    8,980
    سطح
    63
    Points: 8,980, Level: 63
    Level completed: 77%, Points required for next Level: 70
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    11

    تشکرشده 336 در 126 پست

    Rep Power
    43
    Array
    سلام. به نظر من اگر بتوانی جلوی چشم آنها نباشی و به جای دیگری بروی بهتر است. من فکر می کنم از دیدن شما در جمع خودشان حس ناراحتی دارند. لباس ساده و معمولی بپوش و خودت را درست نکن و در پذیرایی هنر و سلیقه زیادی به خرج نده که حسادت کنند. اگر همسرت شک کرد که چرا حضورت کمرنگ است بگو نمی خواهم خلوتت را با خانواده ات برهم بزنم یا خودت را به شستن ظرف های پذیرایی و تمیزی آشپزخانه سرگرم کن.

  10. #9
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    دیروز [ 21:06]
    تاریخ عضویت
    1398-1-10
    نوشته ها
    801
    امتیاز
    23,952
    سطح
    94
    Points: 23,952, Level: 94
    Level completed: 61%, Points required for next Level: 398
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassOverdriveVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,625

    تشکرشده 1,806 در 743 پست

    Rep Power
    176
    Array
    سلام وقت بخیر
    ریشه یابی علت این رفتار خیلی مهمه، شاید بخش اعظم کار فهمیدن چرایی این اتفاق و رفتار همسرتون هست.

    مثلا ممکنه همسرتون، از تمجید و تحسین دیگران تغذیه میکنه،
    یا اعتماد به نفسش کنه.
    یا حساسیت های بین فردی و ( مربوط به خانواده) داره.

    همه اینها نشون میده که این موضوع باید از طریق مشاوری مجرب شناسایی بشه


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 03:17 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.