به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 8 از 17 نخستنخست 1234567891011121314151617 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 71 تا 80 , از مجموع 164
  1. #71
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    شنبه 14 بهمن 02 [ 11:21]
    تاریخ عضویت
    1398-4-16
    نوشته ها
    1,559
    امتیاز
    27,432
    سطح
    98
    Points: 27,432, Level: 98
    Level completed: 9%, Points required for next Level: 918
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    OverdriveVeteranTagger Second Class25000 Experience Points
    تشکرها
    1,379

    تشکرشده 2,636 در 1,206 پست

    Rep Power
    291
    Array
    تصمیم با خودتون هست انشالله موفق باشین.

  2. 2 کاربر از پست مفید سحر بهاری تشکرکرده اند .

    ويولت (سه شنبه 16 اردیبهشت 99)

  3. #72
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط ويولت نمایش پست ها
    <br>
    امروز غروب اومدم يه شيطنتي كنم نه كه بگم خودم دنبالت اومدم گفتم فلاني خوب بود تو پارك ديديش حالا چرا پارك گفت هر جا دلم بهواد ميبينمش گفتم ديدنت گفتم آخه اون صلاحيت مشاوره داره تو ازش مشاوره ميگيري گفت به تو ربطي نداره اومدم برم گفت نمدونم تو در تلاش واسه چي هستي تموم شده گفتم تو در تلاشي نه من بعد حرف از نو كه نميشه و من سال اول اصن رابطه جنسي خوب نداشتم و كفتم من براي گذشته چه بكنم الان هستم گفت كلفت نمخوام گفت اين حرفا نشده بود تو همون گندي بودي كه بود و خوب شد واسه زندگي بعديت گفتم شكا غصه دندگي بعدي منو نخور بعدم گفت ببين مرغم يه پا داره من سز حزفم تا ته هستم و اصلازندگي خودمو ميخوام بسازم بي تو جايي كه تو نباشي بعد گفتم سه سال پيش من رفتم تو اومدي چرا دمبالم گفت به اصرار پدرت و پدرم و خانواده ديگه نمخوام اصلا و خلاصه بعد سكوت شد هي ضرب گرفت رو تخته عصبي شدم با ته تلفن اروم زدم پيشرنيش كه بسه بس نكرد اومد نشست رو مبل منم رو مبل هي اون نرم افزار مهندسيس رو باز كرد آهنگ پخش كرد عصبي شدم سمتش دستمال كاغذي برت مردم گفتم برو تو اتاق اونو پخش كن هيچي گفت نمرم گوشيش رو قاپيدم اون بدو من بدو زرد كرده بود رفتم تو واتس اپ الكي حالا هيچي نديدم دادم بهش بعد ادامو در اورد از صبح صد بار اداي منو در آورد يهو از دستم در رفت زدم تو صورتش اونم زد تو گوشم و سرم و هلم داد خيلي بد زد من شوكه شدم و اصلا نمدونم چي بگم <br>
    حالا عصبي شدم دست به گوشي گفتم تو مگه بي پدر مادري دست رو من بلند ميكني غريب گير آوردي هيچي بابام برداشت اصلا بي هوا زنگ زدم گفتم دعوا شده زدم زد اونم داشت ميگفت كار تو هم بد بود يهو شوهرم اومد بهت فلاني ياد داده كه بزني تا از كوره در بره بزنتت آتو بگيري!!!!بعد گفت به وكيلم زنگ ميزنم رفت تو اتاق درو قفل كرد
    <br>
    چند روزه دارم تاپیک شما را در سکوت می خونم طاقت نیاوردم اینو نگم

    آخه دختر خوب اینی که شما نوشتی خودش برای فکر کردن به جدایی کافیه،
    بعد تازه این رفتار شما در روزهاییه که مثلا خوب شدی و داری سعی می کنی طوری رفتار کنی که همسرت از جدایی پشیمون بشه؟

    تا وقتی غر و دعوا و التماس و طعنه و .... خلاصه هر چیزی که آرامش و امنیتش را ازش می گیره باشه، ازت فرار می کنه و به تصمیمش مطمئن تر.

    یه مدت ولش کن به حال خودش
    زندگیت را بکن. آروم باش. واسه خودت هم بهتره
    اون تا بره دادگاه و تقاضای طلاق بده و نامه برای شما بیاد و تکلیف مهریه روشن بشه و ..... حداقل یکسال زمان می بره.
    شما هم که نه توافقی کردید برای طلاق و نه می تونه بدون مهریه طلاقت بده
    پس این یکسال با خیال راحت به خودت برس. به آرامش درونت. اینقدر که وقتی خونه است ازحضورت انرژی و آرامش واقعی بگیره.
    بچه هم اینقد به مادرش بچسبه و اذیت کنه، مادره از دستش فرار می کنه
    چه برسه به همسر
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا
    ویرایش توسط شیدا. : سه شنبه 16 اردیبهشت 99 در ساعت 22:04

  4. 4 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    ويولت (سه شنبه 16 اردیبهشت 99), wisdom (چهارشنبه 17 اردیبهشت 99), زن ایرانی (شنبه 20 اردیبهشت 99)

  5. #73
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 05 اسفند 99 [ 13:30]
    تاریخ عضویت
    1399-1-25
    نوشته ها
    93
    امتیاز
    3,200
    سطح
    34
    Points: 3,200, Level: 34
    Level completed: 50%, Points required for next Level: 150
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    60

    تشکرشده 40 در 28 پست

    Rep Power
    0
    Array
    مرسي سحر خانوم ببخشيد من جوش ميارم كلافم ولي بخاطر اينه كه دوست دارم بگم هر كي هر كاري دلش ميخواد بكنه اصلا از من صلاح مشورت نگيرن تصميم گيري سخت ترين كاره برام از وقتي رفتم پيش اون خانم مشاور و بدتر شد ديگه نمخوام از كسي بخوام باهاش صحبت كنه چون ميترسم بدتر شه نه دوست نه واسطه ولي واقعيت اينه يعني زير لايه لايه درونم اينه اره ميخوام ميخوام باهاش صحيت كنيد كيخواد با پدرش صحبت كنيد حمايت ميخوام ميخوام برگرده به هر قيمتي ولي همون يه درصد احتمال خراب شدن كه شما يادآوري ميكنيد مانعم ميشه ممنونم تا همينجاشم
    و سلام شيدا جان خيلي خوشحال شدم شما دنبال ميكني و بعدم نظر دادي نظراتت رو تو ساير پستا خوندم و روراست بودنت رو دوست دارم بله گند زدم ميدونم ... :(والله خودم كه رها ميكنم ميچسبم ولي كمتر ميشه مجبورم كارم شروع شده مشغول تر ميشم ولي الان كه داره كارش رو حور ميكنه بره شهر ديگه براي كار از چي من انرژي بگيره هي افتاده به جونم بقيه بيفتن جلو كه اونم خوب بازم يه جور گير دادن مرسي
    ویرایش توسط ويولت : سه شنبه 16 اردیبهشت 99 در ساعت 23:08

  6. #74
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 05 اسفند 99 [ 13:30]
    تاریخ عضویت
    1399-1-25
    نوشته ها
    93
    امتیاز
    3,200
    سطح
    34
    Points: 3,200, Level: 34
    Level completed: 50%, Points required for next Level: 150
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    60

    تشکرشده 40 در 28 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام
    همسرم امروز وسايلش رو جمع كرد اومد تهران ظاهرا ميخواد بياد اونجا قرارداد ببنده فعلا موقت ميره پدرم اصرار داره با پدرش حرف بزنه كه بدونن در جريانن من ممانعت ميكنم همچنان پدرم ميگه اين ممانعت من درست نيست بايد پدرها صحبت كنن كه بدونن چي به چيه من مثل سحر خانم با كلي فكر از ديروز به اين نتيجه رسيدم راهي نداره يعني عملا بي فايدس اينكار تا الان كه داره كار خودش رو ميكنه من خونه خودمم وتصميمم اينه اينجا بمونم حالا نميدونم عزيزان دلي كه نوشته هاي منو دنبال ميكردن ايده نظر راه حلي دارن؟بخوام مهاجمانه رفتار كنم خيلي كارا هست خيلي ولي همش با ستزش ميخوام پيش برم كه تهش عاقبت به خير شه .ميشه برام دعا كنيد خيلي دلم گرفته

  7. #75
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 25 شهریور 99 [ 15:15]
    تاریخ عضویت
    1399-1-22
    نوشته ها
    51
    امتیاز
    2,653
    سطح
    31
    Points: 2,653, Level: 31
    Level completed: 36%, Points required for next Level: 97
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    50

    تشکرشده 56 در 30 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ولی به نظر نمیاد همش میخواین با سازش پیش برین.
    صادقانه بگم من اگه جای همسرتون بودم و دست روم بلند میشد بی برو برگرد اقدام به طلاق میکردم.
    واقعا دو چیز هیچ توجیهی نداره، خیانت و کتک.

    یه چیزی رو بازم صادقانه بگم، طرف از شما خوشش نمیاد، چه اصراری داری آویزون بشی؟
    تا جایی که یادمه از اول تاپیک، مشاورا گفتن که رو خودت کار کن، حتی اگه نشد تو این زندگی هم بمونی، برای زندگی بعدیت به درد میخوره تغییرات شخصیتی.
    شما خیلی اصرار داری خرابکاری چندین ساله رو تو یه مدت خیلی کوتاه جمع کنی.
    چرا بیخیالش نمیشی و یه مدت برای خودت زندگی نمیکنی.
    مردا از خانومای آویزون بیزارن.

    گرچه من از اول تاپیک شما این حس رو داشتم که همسرت جای دیگه مشغولن.
    البته قصد قضاوت ندارم.

    حس میکنم همسرت از ازدواج تو سن پایین پشیمونه و الان یادش افتاده که کاش بیشتر مجردی و (ببخشید) دختر بازی میکرد و حالا میخواد این ناکامی ها رو جبران کنه.

    یکم برای خودت ارزش قائل باش، واقعا ارزش نداره تحقیر بشی و التماس کنی و بخوای کسیو مجبور به دوس داشتن خودت کنی
    تو دوره ای زندگی میکنیم که حضور یه ویروس میتونه به راحتی باعث مرگ زودهنگام بشه، دو روز دنیا رو یکم برای خودت زندگی کن

    البته شما هم هرچقدر اوایل ازدواج مریض و نمیدونم افسرده و هرچی بودی یا رابطه جنسیتون افتضاح بود بازم همسرت اگه خیلی عاشقت بود اینجوری نمیکشید کنار
    بعضیا در طول زندگی مشترک دچار معلولیت میشن، یا سخت ترین نوع سرطان رو میگیرن ولی بازم به پای هم عاشقانه میمونن.
    همسر شما خیلی زود جا زد
    پس شما هم فکر نکن چه مرد خوب و خفنی رو داری از دست میدی

    یا جدا بشی دنیا تموم شده هست و دیگه مرد بهتری پیدا نمیشه

    ببخشید من راهنمایی نداشت برات ولی دلم نیومد اینا رو هم نگم، شاید یک صدم درصد به خودت بیای

  8. 3 کاربر از پست مفید Shivaaaa تشکرکرده اند .

    ويولت (پنجشنبه 18 اردیبهشت 99), رنگین (پنجشنبه 18 اردیبهشت 99), زن ایرانی (شنبه 20 اردیبهشت 99)

  9. #76
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 02 اردیبهشت 00 [ 14:43]
    تاریخ عضویت
    1395-5-07
    نوشته ها
    43
    امتیاز
    5,055
    سطح
    45
    Points: 5,055, Level: 45
    Level completed: 53%, Points required for next Level: 95
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 11 در 7 پست

    Rep Power
    0
    Array
    آفرین کاملا ب نکات درستی اشاره کردین👌

  10. #77
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 24 آبان 99 [ 11:15]
    تاریخ عضویت
    1397-12-04
    نوشته ها
    26
    امتیاز
    3,014
    سطح
    33
    Points: 3,014, Level: 33
    Level completed: 76%, Points required for next Level: 36
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    16

    تشکرشده 19 در 14 پست

    Rep Power
    0
    Array
    چقدر بد
    تازه این رفتار شما در روزهای پشیمانی و تلاش برای فرصت گرفتن از همسر هست؟
    خیلی با همسرتون بی ادبانه و تند رفتار می کنید
    بجای اشتغال فکر با مشاوری که گفته جدایی بهتره( که ظاهرا درست هم تشخیص داده) روی رفتار پرخاشگرانه و کلافه کننده خودتون تمرکز کنید
    فقط همین یک روز گزارش شما کافیه که هر آدمی به فکر جدایی بیفته

  11. 2 کاربر از پست مفید roodabeh_persian تشکرکرده اند .

    gholam1234 (شنبه 20 اردیبهشت 99), ويولت (شنبه 20 اردیبهشت 99)

  12. #78
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 05 اسفند 99 [ 13:30]
    تاریخ عضویت
    1399-1-25
    نوشته ها
    93
    امتیاز
    3,200
    سطح
    34
    Points: 3,200, Level: 34
    Level completed: 50%, Points required for next Level: 150
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    60

    تشکرشده 40 در 28 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط roodabeh_persian نمایش پست ها
    چقدر بد
    تازه این رفتار شما در روزهای پشیمانی و تلاش برای فرصت گرفتن از همسر هست؟
    خیلی با همسرتون بی ادبانه و تند رفتار می کنید
    بجای اشتغال فکر با مشاوری که گفته جدایی بهتره( که ظاهرا درست هم تشخیص داده) روی رفتار پرخاشگرانه و کلافه کننده خودتون تمرکز کنید
    فقط همین یک روز گزارش شما کافیه که هر آدمی به فکر جدایی بیفته
    سلام
    ممنون از دوستاني كه نظر دادن همه رو خوندم و استفاده كردم ، بعضا خيليم روحيه دهنده بود اونا رو جواب ندادم ولي اين پيام آخر ناراحتم كرد واقعا يه تنه به دادگاه رفتين رفتار من زشته ولي زشت تر از رفتار همسرم نيست يك حركت اشتباه من برابر با اينهمه تنبيه ولي اونور قضيه ري اكشن هاي شوهر و صحبتاش كه هر بار بسيار تخريب كننده هست بد نيست؟ بهرحال واسه كسي كه كوتاه نمياد و نه اقدام ميكنه نه حرف ميزنه نه درست ميكنه داره ميره همون سمتي كه شما دوست دارين !چنين رفتاري از طرف مقابلش دور از انتظار نيست خشم هم يه جور بيان احساسه و من نمدونم شما كارتون تخريبه نمك پاشيدن رو زخم يا چي!!خانم محترمي كه ميگن با ديدن گزارش يه روز بايد به فكر جدايي افتاد تبريك ميگم به چنين تحليلي !

    - - - Updated - - -

    دوستان بعد ٤روز كمي اومدم اينجا به قول همون دوستمون گزارش بدم ولي خوب واقعا پريد از مغزم فعلا همه با شمشير وايستادن گردن منو بزنن !انشالله به اميد روزهاي بهتر
    ویرایش توسط ويولت : شنبه 20 اردیبهشت 99 در ساعت 20:44

  13. #79
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 25 شهریور 99 [ 15:15]
    تاریخ عضویت
    1399-1-22
    نوشته ها
    51
    امتیاز
    2,653
    سطح
    31
    Points: 2,653, Level: 31
    Level completed: 36%, Points required for next Level: 97
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    50

    تشکرشده 56 در 30 پست

    Rep Power
    0
    Array
    حالا قهر نکن، تعریف کن....
    من نمیشناسمت ولی خیلی تو فکرت هستم...

  14. کاربر روبرو از پست مفید Shivaaaa تشکرکرده است .

    ويولت (یکشنبه 21 اردیبهشت 99)

  15. #80
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 05 اسفند 99 [ 13:30]
    تاریخ عضویت
    1399-1-25
    نوشته ها
    93
    امتیاز
    3,200
    سطح
    34
    Points: 3,200, Level: 34
    Level completed: 50%, Points required for next Level: 150
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    60

    تشکرشده 40 در 28 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام ممنون من ديگه كنار كشيدم از تقلا يعني اصلا زياد حرفم نميزنيم غذا كه ميخوره ميگه مرسي پا ميشه ميره پدرم با پدرش صحبت كرد صحبت خوب پيش رفت ولي هيچ نقطه اميدواري من نديدم فقط كه تو حرفاش گفت بايد از سد ما رد بشه ما دلمون راضي نيست اينا دعوا ميكنن دل من به درد مياد تو جملاتش البته خواسته پسرش رو نا حق نديده مثلا گفته به مادرش گفته ما كل شش سال سه بار رابطه جنسي داشتيم !من الان بايد دو تا بچه ميداشتم نمدونم شده سر زده بيام خونشون ظرف نشسته باشه تو سينك خونه و ...پدر منم صحبت از اين كرده كه من خط قرمزش هستم هر نوع ازار جسمي و روحي من تبعات بدي رو داره بهرحال قرار نبوده كار راه دور بره اين نشد كه دخترش اومده تو يه ساختمون هر بار ناراحتش كنه و بره خونه مادرش بعد شما نبايد لي لي به لالاش بزارين و...
    چطور ممكنه رابطه جنسي سه بار داشته باشم اگه هر سال ١٢ماهه باشه و هر ماه يكبار تا الان كم كم ٦٠بار داشتم حالا ميدونم اينم خيلي خيلي كمه و اون خواسته بگه نا چيز ولي اينا باور كردن بعد اين چيزيه آدم بره جار بزنه در هر صورت خيلي حرفا شده پدرم گفت شما باهاش صحبت كنيد از مكالمه ما هم چيزي نگيد گفته خلاصه اميدي هست يا نه پدرش گفته حالا چيزي نشده كه و...
    حالا از اينور ايشون ميخوان برن تو تهران بهش پيشنهاد خوبي شده وقتي برگشت ناهارو خورد بعد رفت بيرون اومد ماست ر يه سري خرتو پرت خريده بود شامم خورد نشستيم يه فيلم ديديم در سكوت خبري ديروز كلا غروب اومد يه شام خورد ساعت هست خوابيد تا صبح!منم كه دارم همش تو گذشته شنا ميكنم راستش زيادي خودم رو مقصر ميدونم فكر ميكنم لياقت نداشتم كه به اينجا كشيد خيلي صاف و ساده بودم تازه اون قدر همينم ندونست داشتم فكر ميكردم اگه من يهو ميبريدم بدم ميومد ميرفتم چي پدر مادرم ميگفتن برو سر خونت هيچكي همسر ادم نميشه زندگيتو خراب نكن خانواده اونم بهش ميگن؟يا ميگن حق داره

  16. کاربر روبرو از پست مفید ويولت تشکرکرده است .

    Shivaaaa (یکشنبه 21 اردیبهشت 99)


 
صفحه 8 از 17 نخستنخست 1234567891011121314151617 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 21:54 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.