به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 11 از 12 نخستنخست ... 23456789101112 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 101 تا 110 , از مجموع 115
  1. #101
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 02 اردیبهشت 03 [ 09:51]
    تاریخ عضویت
    1393-6-17
    نوشته ها
    141
    امتیاز
    8,913
    سطح
    63
    Points: 8,913, Level: 63
    Level completed: 55%, Points required for next Level: 137
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class5000 Experience Points
    تشکرها
    597

    تشکرشده 274 در 108 پست

    Rep Power
    31
    Array
    سلام

    آره چاپ اون مقاله هم خوبه اگه بخونن. مطلب مهمیه. حتی میتونی خودت دستشون ندی و یجوری بزاری سر راهشون بردارن بخونن. مثل همون برگه ها.
    اگر جدایی برای شما آخرین راه باشه و قرار باشه این راهو هم برین با آگاهی و شناخت آسیب ها باید برین و مثل سیل عظیم عده ای کورکورانه قدم بر نمیدارید و مطمئنم بتونید از خودتون حفاضت کنید. اما الان واقعا اصلا این صحبتا نیست و حرفشم سعی کنید نزنید. انشالله که همه چی به خیری و خوشی درست میشه.

    در مورد فکری که گفتید بله میشه همچین چیزی هم گفت. البته باید طوری باشه ضمینه سو استفاده برای طرف مقابل فراهم نشه . چون ممکنه بعد شیش ماه ازتون بخواد که دقیقا مهریه رو ببخشید و ... ولی شاید لازم باشه نبخشید یا اون موقع لازم به تصمیمات دیگه ای باشه. روی این موضوعات میشه فکر کرد. باید بسنجید.

    گاهی وقتا که مطالبی رو میشنوم در همدردی یا یه سایت دیگه مثلا خانواده برتر یا خیلی جاها که متاثر میشم. مطالبی که شما هم بیان میکنید هم بعضیاش ناراحت کنندس. مثلا اینکه همه سوق میدن سمت طلاق. مثلا اینکه کسی کمک و دلسوزی نمیکنه از اطرافیان. مثلا پدرتون که اونم شنیدم کمی انگار تعلل میکنن یا خیلی رفتارهایی که شده تا حالا. اما عیب نداره. خیلیها مثل شما با مشکلات سخت دستو پنجه نرم میکنن. اطرافیانم شاید بعده ها خیلی بهشون نیازی نشه و شاید یه جایی قدم درستی بردارند .

    خلقت زمین همراه سختی بوده و هست. حتی مواردی که ما فکر میکنیم راحتن معلوم نیست بعده ها چی بشن یا زوایای پنهانشون چیه مشکلاتشون چیه. خدا در قرآن گفته آسودگی بعد از سختیه.

    چیزی که عقلم میگه اینه که وقتی جامعه ای رو غرق در مشکلات دیدی و در ابعاد مختلف و مهم یک جامعه دچار مشکلات مزمن شد، میشه گفت در اون جامعه خیلیها دست و آدم شیطانن و ابزار دست شیطان. پس مشاهده خیلی رفتارها در این زمونه علتش مشخصه. عیب از شما نیست. خیلیها هم مثل شمان و مشکلات شبیه یا بدتر از شما دارن

    الان شما یه خلاف یا مثلا یه رابطه نا مشروع رو بپرسید خیلیها نه کراهت دارند و نه تعصب. خیلیهام پیشنهاد میکنن و به اصطلاح قبح موضوع از بین رفته برای عده ای. اما زیباترین و مهمترین نیاز و پیوند و جایگاه در زندگی یعنی ازدواجو اینقدر به حاشیه و نابودی کشوندن. از جهات مختلف. قدیما وقتی دو نفر میخواستن ازدواج کنن ضمن صبوری و مسئولیت پذیری و رفتار خود دو نفر، همگی هم کمک میکردند و در کمک به ازدواجشون مسابقه میدادند. که هر کسی یه گوشه کارو بگیره. اما الان برعکس شده. و این برای همه اینجوری شده. من هم ازین مشکلات زیاد دارم.

    من هم در زندگیم زیاد در این تنگناها و بی مروتیها قرار داشتم. خیلی از همینها منو واقعا ساخت. قوی تر و بزرگتر شدم. الان کمتر اهمیت میدم و محکم تر قدم بر میدارم و استوارتر زندگی میکنم. به لطف همه بی مهری ها ...

    البته هنوز انسانهای خوب و چیزهای خوب در زندگی هست و وقتی خدا نفسی به ما داده یعنی ارزش زندگی رو داشتیم و همیشه امیدی هست.



    در پاسخ به پست شماره 102
    >>>> همین پست رو ویرایش کردم در پاسخ پست بعدی. بزارید کمی فکر کنیم. یکی دو روز روی این موضوع فکر کنید. دوستان هم نظر بدن. هم من هم دوستان فکر میکنن بهتره زود تصمیم نگیرید و سنجیده باشه. حد اقل 24 ساعت باید این رو سنجید
    ویرایش توسط Quality : شنبه 24 آذر 97 در ساعت 22:49

  2. 2 کاربر از پست مفید Quality تشکرکرده اند .

    behzzad (یکشنبه 25 آذر 97), راه برگشت (یکشنبه 25 آذر 97)

  3. #102
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 23 بهمن 97 [ 02:18]
    تاریخ عضویت
    1397-8-15
    نوشته ها
    61
    امتیاز
    1,012
    سطح
    17
    Points: 1,012, Level: 17
    Level completed: 12%, Points required for next Level: 88
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassOverdrive3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    60

    تشکرشده 50 در 32 پست

    Rep Power
    0
    Array
    من با پدرم دوباره امشب حرف زدم حرفش اینه اگه من برادرتو بیارم برای دلجویی از شوهرت تو مطمئنی برمیگرده اگه برنگشت اونوقت من میدونم و تو..خب من چی بهش بگم من که نمیتونم این تضمینو بهش بدم اره حتما قبول میکنه بعد پنج ماه دوری یدفعه قبول میکنه؟بنظر حداقل من چند بار باید باهاش حرف بزنم تا این یخ شاید باز شه..

    اما خب از پدر و برادرم فقط یبار میتونم بخوام که بیان اون یبارم با کلی زحمت ..بنظرتون اول چند بار تنهایی خودم با همسرم حرف بزنم بعد یبار پدرمو همراه برادرم بگم بیان. یا برعکس،اول پدرمو برادرم همراه من بریم بعد اگه همسرم همچنان قبول نکرد چند بارم خودم برم باهاش حرف بزنم ..؟
    اگه با پدر و برادرم رفتیم و اوضاع مساعد بود به پدرم بگم همون شب همراه شوهرم از محل کارش همگی بریم خونه پدرشوهرم کهجلو پدر مادراون و پدر برادر من یه بار رسمی از مادرش عذرخواهی کنمیه کادویی هم محض دلجویی به مادرش بدم؟اگه هم از مادرم پرسیدن که کجاس بگیم مادرم گفته نمیخواد دخالتی داشته باشه و گفته هر تصمیمی خودشون گرفتن

  4. کاربر روبرو از پست مفید راه برگشت تشکرکرده است .

    Quality (شنبه 24 آذر 97)

  5. #103
    Banned
    آخرین بازدید
    جمعه 09 اسفند 98 [ 10:34]
    تاریخ عضویت
    1396-5-08
    نوشته ها
    102
    امتیاز
    3,016
    سطح
    33
    Points: 3,016, Level: 33
    Level completed: 78%, Points required for next Level: 34
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    15

    تشکرشده 134 در 77 پست

    Rep Power
    0
    Array
    در درجه ی اول تلاش های شما رو تحسین می کنم ولی باید نکاتی رو گوشزد کنم:

    حرفی از بخشش مهریه تون نزنید. اگر شوهرتون بخاد انسانی رفتار کنه ، چرا باید مدام از مهریه حرف زده بشه؟ شما هم که قرار نیست مهریه رو اجرا بزارید تا ایشون رو اذیت کنید. پس دیگه چرا باید مدام اسم مهریه بیاد؟

    شاید اگر مهریه رو بخشیدید ، شوهرتون سوء استفاده کرد و شما رو با حداقل حقوق تون طلاق داد. تا مادامی که مهریه رو به اجرا نزاشته باشید ، مهریه ابزار خوبی هست تا شوهرتون هم نتونه رفتارهای ظالمانه داشته باشه. لطفا دیگه اسم مهریه رو نیارید ، چه برای اجرا گذاشتن و چه برای بخشش.

    بزارید شوهرتون اقدام قانونی بکنه
    . بعد دیگه کسی نمیتونه شما رو ملامت بکنه که چرا مهریه رو اجرا گذاشتی یا چرا مهریه رو بخشیدی. بعلاوه برای زمان خریدن و منطقی شدن رفتار طرفین به دلیل پرهیز از عجله ، وجود مهریه چیز بدی نیست.

    در خصوص حرف پدرتون. موضوع اینه که ما نباید در اینجا
    نتیجه محور
    باشیم!

    اگر قراره برادرتون عذرخواهی بکنه ، دلیلش باید این باشه که چاقوکشی کار بدی بود. حالا اگر شوهرتون به زندگی برگشت یا برنگشت ، اون دیگه موضوع دیگری است. مساله اساسی اینه که ما باید
    رفتار اخلاقی
    داشته باشیم ، بدون گره زدن اون به نتیجه. هیچکس نمیتونه نتیجه رو تضمین کنه ، حتی خود شوهرتون مطمئن نیست که دست آخر قراره چه تصمیمی بگیره!!

    نکته ی آخر اینکه:

    نه شوهرتون رو زیادی کوچک بگیرید و نه زیادی بزرگش کنید. موضوع اینه که شما 2 نفر آدم هستید که به یک سری مشکلات خوردید که سوء تفاهم ، نابلدی در تعامل و ضعف های رفتاری دیگری ، اون مشکلات رو ساخته. حالا می خواهید تلاش کنید شاید این بار بهتر رفتار کردید. در اینجا نه شوهرتون پلید هست و نه آدم گنده ای هستش!!

    منظورم اینه که شما باید رفتار متعادل داشته باشید. نه وارد کل کل و انتقام کشی بشید ، و نه شان خودتون رو پایین بیارد.

    قراره یک اقدام منطقی و شایسته انجام بدید ، با این هدف که
    شاید
    برگشتید سر زندگی. اگر هم نشد ، نشده دیگه!!

    یعنی خودتون رو دست کم نگیرید . ارزش خودتون رو بدونید و بجای نتیجه گرایی ، عمل گرا باشید. مهم اینه که اقدامات شما منطقی و اخلاقی باشه. نتیجه رو کسی نمیتونه تضمین کنه.

    سعی کنیم مثل مردمان امروز نباشیم!! بیشتر مردمان امروز به غایت بی اخلاق شدن. در مواجهه با سختی ها ، به هر وسیله ای میخان اهداف پست خودشون رو محقق کنن. دیگه کسی به فکر کس دیگه نیست. فقط راحتی و مادیات خودش رو ملاک میگیرن و برای اون هر اقدامی هم لازم باشه میکنن.

  6. 2 کاربر از پست مفید behzzad تشکرکرده اند .

    Quality (یکشنبه 25 آذر 97), راه برگشت (یکشنبه 25 آذر 97)

  7. #104
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 25 آذر 97 [ 12:13]
    تاریخ عضویت
    1393-3-17
    نوشته ها
    14
    امتیاز
    3,475
    سطح
    36
    Points: 3,475, Level: 36
    Level completed: 84%, Points required for next Level: 25
    Overall activity: 5.0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    6

    تشکرشده 44 در 13 پست

    Rep Power
    0
    Array
    خانم راه برگشت

    مشکل اصلی شما نه پدر و مادر همسرتون، نه همسرتون، نه پدرتون، نه مادرتون و نه برادرتون هستن.

    مشکل شما خود شمایین!

    شما کوچکترین اعتماد به نفس و عزت نفسی ندارین و همین باعث از بین رفتن حرمت و احترام بین شما و همسرتون، شما و مادرتون، شما و مادر همسرتون شده.

    روی خودتون کار کنید، متوجه باشین از زندگی چی میخواین؟ دنبال چی هستین؟

    فکر کنید به گذشته و ازش درس بگیرین. گذشته یعنی تجربیاتی که گاهی تکرارشون هزینه زیادی برای ما داره.

    علاقه و دوست داشتن یعنی چی ؟ به این کلمه درست فکر کن وببین با علاقه و دوست داشتن قراره به آرامش برسی یا نه ؟! و آیا این آرامشی که احیانا فکر میکنی بهش میرسی کاذب و گول زدن خودت هست یا باعث میشه تو توی زندگی شخصیت یه پله بری بالاتر ؟

    حواستون باشه عشق و علاقه یعنی تکمیل شدن نه تکه تکه شدن

    اول خودتون رو بشناسین، درباره رفتارها علایق خواسته ها و تمایلاتتون به آگاهی برسین وفکر کنید از زندگی چی میخواستین و به چه چیزی رسیدین و دنبال چه چیزی هستین ؟!! زندگی شما برای شماست این شمایین که زندگی تون رو می سازین پس مسیر رو درست انتخاب کن!

    سعی کنید برای خودتون ارزش هایی رو تعیین کنید و به اون ارزش ها پایبند باشین. این ارزش ها باعث میشه تو زندگی تون تو هر زمینه ای سیر صعودی داشته باشین نه نزولی.

  8. 2 کاربر از پست مفید آریـانـا تشکرکرده اند .

    راه برگشت (یکشنبه 25 آذر 97), زن ایرانی (یکشنبه 25 آذر 97)

  9. #105
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 23 بهمن 97 [ 02:18]
    تاریخ عضویت
    1397-8-15
    نوشته ها
    61
    امتیاز
    1,012
    سطح
    17
    Points: 1,012, Level: 17
    Level completed: 12%, Points required for next Level: 88
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassOverdrive3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    60

    تشکرشده 50 در 32 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام ممنون از نظرتون آقا بهزاد
    نقل قول نوشته اصلی توسط behzzad نمایش پست ها

    حرفی از بخشش مهریه تون نزنید. اگر شوهرتون بخاد انسانی رفتار کنه ، چرا باید مدام از مهریه حرف زده بشه؟ شما هم که قرار نیست مهریه رو اجرا بزارید تا ایشون رو اذیت کنید. پس دیگه چرا باید مدام اسم مهریه بیاد؟

    بلاخره برای ایجاد اطمینان یا بهانه ای برای ترغیب اصلا شاید شوهرم واقعا با هدف خلاص شدن از مهریه الکی حاضر به 6 ماه زندگی مشترک شه اما منم میدونم تو اون شش ماه میتونم نظرشو عوض کنم .. من همین الانم میدونم اگه دوباره به سمتم برگرده علاقش زنده میشه .. فقط من باید اشتباهات قبلمو بزارم کنار وگرنه اینو میدونم که قلبی منو دوست داشته واقعا .. فقط توو شرایط خیلی بدی قرار گرفت این اخرا از همه طرف.. وگرنه اخلاقای بدش ربطی به دوس نداشتنه من نداشته کلا اخلاقش اون بوده .. فقط دلسزدی و عصبانیتو قد بودنه که باید برطرف شه..

    شاید اگر مهریه رو بخشیدید ، شوهرتون سوء استفاده کرد و شما رو با حداقل حقوق تون طلاق داد
    منظورم این بود الان نمیبخشم ملزم به شش ماه زندگی که شد و این مدت که طی شد بعد میبخشم.. در اون صورت اگه واقعا بعد شش ماه هنوزم مایل به جددایی باشه دیگه پس واقعا همون بهتز که تموم شه.. .

    بزارید شوهرتون اقدام قانونی بکنه
    صد سال دیگم هیج اقدام قانونی ای نمیکنه ..

    اگر قراره برادرتون عذرخواهی بکنه ، دلیلش باید این باشه که چاقوکشی کار بدی بود. حالا اگر شوهرتون به زندگی برگشت یا برنگشت ، اون دیگه موضوع دیگری است. مساله اساسی اینه که ما باید رفتار اخلاقی داشته باشیم ، بدون گره زدن اون به نتیجه.

    دقیقا منم نظرم همینه و همینو گفتم بهش..فقط اینا فکر اینن الکی خودشونو کوچیک نکرده باشن هر چی ام من توضیح میدم..
    منظورم اینه که شما باید رفتار متعادل داشته باشید. نه وارد کل کل و انتقام کشی بشید ، و نه شان خودتون رو پایین بیارد.

    قراره یک اقدام منطقی و شایسته انجام بدید ،

    من الان خوب فکر کردم هر چی فکر میکنم بیشتر به این نتیجه میرسم که اول خودم دو سه بار تو این یکی دو هفته تنهایی برم یکم احساسات شوهرمو زنده کنم از عصبانیتش کم کنم بعد با پدر و برادرم برم.. این منطقی تر ه فکر کنم درسته؟

    من قلبا حس میکنم هنوزم یجایی اون ته قلبش هنوز دوسم داره.. فقط بیش از اندازه مغرور و عصبانی ویکدندس وشکسته شده
    - - - Updated - - -

    سلام خانم آریانا ممنون از نظرتون
    نقل قول نوشته اصلی توسط آریـانـا نمایش پست ها
    .

    مشکل شما خود شمایین!

    شما کوچکترین اعتماد به نفس و عزت نفسی ندارین و
    اعتماد بنفسم بله شاید از وقتی با شوهرمو و خانوادش اشنا شدم ضربه دید .. اما قبلش مشکلی نداشتم.. بله باید یاد بگیرم دوباره تقویتش کنم .. بحث عزت نفس برای شرایط الان من یکم بیش از اندازه پیچیده است برای توضیح .. واقعا مجبورا به این سمت کشبده شدم..
    ...متوجه باشین از زندگی چی میخواین؟ دنبال چی هستین؟ من از زندگی فقط زندگی اروم کنار همسرمو میخواستم ..همین ..همسری که عاشقشم.. هر هدفی هم تو زندگی داشته باشم کنار اون برام قشنگه ..خیلی سادس


    به این کلمه درست فکر کن وببین با علاقه و دوست داشتن قراره به آرامش برسی یا نه ؟! و
    مسلما منم نمیخوام به شرایط تنش زای قبل برگردم میخوام با اصلاح ایرادت خودم شرایط رسیدن به ارامشو برای خودمو همسرم در صورت برگشت فراهم کنم ..


    اول خودتون رو بشناسین، درباره رفتارها علایق خواسته ها و تمایلاتتون به آگاهی برسین وفکر کنید از زندگی چی میخواستین و به چه چیزی رسیدین و دنبال چه چیزی هستین
    ممنون که یادآوری کردید.. به همه اینا فکر کردم...

    .

  10. #106
    Banned
    آخرین بازدید
    جمعه 09 اسفند 98 [ 10:34]
    تاریخ عضویت
    1396-5-08
    نوشته ها
    102
    امتیاز
    3,016
    سطح
    33
    Points: 3,016, Level: 33
    Level completed: 78%, Points required for next Level: 34
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    15

    تشکرشده 134 در 77 پست

    Rep Power
    0
    Array
    شما اعتقاد دارید که شوهرتون 100 سال دیگه اقدام قانونی نمیکنه. بزارید منطق این اقدام رو از منظر شوهرتون بررسی کنیم:

    خوب پس شما تا 100 دیگه هم همسرقانونی ایشون می مونید. آقایون تنها وقتی از این کارا میکنن که مساله به انتقام کشی افتاده باشه. مثلا بعد از زخمی شدن با مهریه ، ممکنه همسرشون رو برای مدت طولانی در عقد خودشون نگهدارن. ولی شما که مهریه رو به اجرا نزاشتید ، پس ایشون چرا باید شما رو 100 سال در عقد خودش نگهداره؟

    این چه امتیازی برای ایشون میاره؟؟ از طرف دیگه هیچ دختر درست و حسابی حاضر نیست زن کسی بشه که در شناسنامه ، همسر دیگری داره و جدا هم نشده. پس تا زمانی که ایشون در صدد انتقام کشی نباشه ، امکان نداره شما رو 100 سال در عقد خودش نگهداره. چون اینکار غیر انسانی هست و ایشون هم هنوز دلیلی برای لج و لج بازی نداره.

    در خصوص پیشنهاد بخشش مهریه ، همچنان به رغم توضیحات شما ، این رو روش خوبی نمی بینم. بجای اون بهتره بزارید به تدریج اعتماد ایشون از راه های دیگه جلب بشه. باز صلاح خودتون رو شما بهتر تشخیص می دید.

    در خصوص روش جلو رفتن ، به نظرم پیشنهادتون خوبه. فقط مراقب باشید شرایط برای خودتون و خانوادتون غیر محترمانه نشه. نه اونا خدا هستن و نه شما بی ارزش. طرفین باید یاد بگیرن که متعادل و انسانی رفتار کنن. البته این حرف آرمانی هست و شاید کمی طول بکشه تا روابط دوباره منطقی بشه. به هر حال و فارغ از نتیجه ، من تلاش های شما رو تحسین می کنم.

    آقای کوالیتی درست میگه!! شاید اگر من یا ایشون می تونستیم حضورا با شوهرتون حرف بزنیم ، می تونستیم ایشون رو در راه بهتری قرار بدیم. متاسفانه این روزا دیگه اون ریش سفیدان و بزرگتر ها برای میانجگری آماده نیستن.

    شاید چون قبلاً جوون تر ها حرمت ها رو شکستن شاید هم چون جامعه در مسیر خودخواهی محض و بی اخلاقی قرار گرفته. به هر حال این بستری که شما داری توش تلاش می کنی ، سنگلاخ هستش!!

  11. کاربر روبرو از پست مفید behzzad تشکرکرده است .

    Quality (دوشنبه 26 آذر 97)

  12. #107
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 28 اسفند 97 [ 16:39]
    تاریخ عضویت
    1390-6-17
    نوشته ها
    14
    امتیاز
    5,621
    سطح
    48
    Points: 5,621, Level: 48
    Level completed: 36%, Points required for next Level: 129
    Overall activity: 12.0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    6

    تشکرشده 19 در 9 پست

    Rep Power
    0
    Array
    داستان کوهنورد و طناب

    داستان درباره يک کوهنورد است که مي خواست از بلندترين کوه ها بالا برود.
    او پس از سالها آماده سازي، ماجراجويي خود را آغاز کرد.
    ولي از آنجا که افتخار کار را فقط براي خود مي خواست، تصميم گرفت تنها از کوه بالا برود.
    شب بلندي هاي کوه را تماماً در برگرفت و مرد هيچ چيز را نمي ديد. همه چيز سياه بود. و ابر روي ماه و ستاره ها را پوشانده بود.
    همانطور که از کوه بالا مي رفت، چند قدم مانده به قله کوه، پايش ليز خورد،و در حالي که به سرعت سقوط مي کرد، از کوه پرت شد.
    در حال سقوط فقط لکه هاي سياهي را در مقابل چشمانش مي ديد.
    و احساس وحشتناک مکيده شدن به وسيله قوه جاذبه او را در خود مي گرفت.
    همچنان سقوط مي کرد و در آن لحظات ترس عظيم، همه ي رويدادهاي خوب و بد زندگي به يادش آمد.
    اکنون فکر مي کرد مرگ چقدر به او نزديک است.
    ناگهان احساس کرد که طناب به دور کمرش محکم شد.
    بدنش ميان آسمان و زمين معلق بود و فقط طناب او را نگه داشته بود.
    و در اين لحظه ي سکون برايش چاره اي نمانده جز آن که فرياد بکشد:
    " خدايا کمکم کن"
    ناگهان صدايي پر طنين که از آسمان شنيده مي شد، جواب داد:
    " از من چه مي خواهي؟ "
    کوهنورد گفت : " اي خدا نجاتم بده! "
    - واقعاً باور داري که من مي توانم تو را نجات بدهم؟
    - البته که باور دارم.
    - اگر باور داري، طنابي را که به کمرت بسته است پاره کن
    !
    يک لحظه سکوت... و مرد تصميم گرفت با تمام نيرو به طناب بچسبد !!!

    روز بعد از اين ماجرا گروه نجات مي گويند که يک کوهنورد يخ زده را مرده پيدا کردند.
    بدنش از يک طناب آويزان بود و با دستهايش محکم طناب را گرفته بود!

    ((( او فقط يک متر با زمين فاصله داشت! )))
    و شما؟ چه قدر به طنابتان وابسته ايد؟ چرا باور ندارید که بعضی وقتها تقدیر و سعادت ما در رها کردن هستش؟ می دونم که دوست دارید همه کامنت ها در جهتی که شما میخواهید باشه، ولی من به شخصه جزو کسایی نیستم که اگر کسی خواست خودشو آتیش بزنه کبریت بزارم تو دستش ! به خودت بیا خانم عزیز ! حتی ببخشید نمیتونم تلاشتون رو تقدیر کتم ، چون در مسیر مثبت و سازنده ای نیست. دارید به شدت دست و پا میزنید ، هی برنامه میدید که دیگه ساکت شید ، دیگه به هیچ چیز اعتراض نکنید ، از حق خودتون بگذرید ،مطیع محض باشید !!!
    مشکل شما خود شمایین!شما دوست عزیز قراره یه روزی به سلامتی مادر بشید ! از حق بچه تون هم همینجوری میخواهید دفاع کنید؟ شما کوچکترین اعتماد به نفس و عزت نفسی ندارین و همین باعث از بین رفتن حرمت خودتون شده. و حالا دارید اصرار میکنید که بقیه اعضای خانوادتون رو هم تو همون مسیر اشتباه خودتون بکشونید.




  13. 2 کاربر از پست مفید firstmomy تشکرکرده اند .

    ژوآن (پنجشنبه 13 دی 97), زن ایرانی (دوشنبه 26 آذر 97)

  14. #108
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 23 بهمن 97 [ 02:18]
    تاریخ عضویت
    1397-8-15
    نوشته ها
    61
    امتیاز
    1,012
    سطح
    17
    Points: 1,012, Level: 17
    Level completed: 12%, Points required for next Level: 88
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassOverdrive3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    60

    تشکرشده 50 در 32 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام

    با تمام احترامی که برای نظرات همه دوستان قائلم اما برای آخرین بار میگم من اینجا نیومدم که کسی راهنماییم کنه اگه این زندگی رو ادامه بدی خوبه یا رهاش کنی بهتره..


    اگه منظور دوستان از نصیحت هاشون اینه در صورت ادامه این تغییراتو تو زندگی مشترکت بدی به نفعته با روی باز نصیحتاشون رو پذیرام..ضمن اینکه من درصورت برگشت همسرم نمیخوام مطیع محض باشم فقط میخوام به شیوه اصولی تر با حذف اشتباهات خودم ادامه بدم.. اما اگه منظورشون اینه جدا بشی بهتره لطفا لطف کنید ازین دست نظرات برام نزارید چون فقط بیشتر روحیه و انرژیمو از دست میدم در واقع همچین نظرایی به نوبه خودش بیشتر عزت نفسمو به قول شما خدشه دار میکنه .. لطفا یکم احترام بزارید به تصمیمی که گرفتم برای زندگیم .. و سعی نکنید با این دست کلمات احساسات منو جریحه دارتر کنید تا به سمت تصمییمی که برخلاف میلمه برم و بعدا پشیمونیش برای خودم میمونه...

    در مورد بقیه اعضای خانوادمم به قول دوستمون واقعا جدا از نتیجه یه کار زشتی در حق شوهرم صورت گرفته وظیفه ی برادرمه که معذرت خواهی کنه وظیفش متوجهید؟.. ضمن اینکه واقعا باعث تاسفمه که خانوادم یبار حاضر نشدن دسته جمعی نه برای عذرخواهیی نه ، برای اینکه به خاطر زندگی و آینده دخترشون با خانواده اون رودرو شن درباره حل این مشکل بحث کنند حل نشد بگن ما رفتیم حل بشه اما نشد..

    واقعا اینجور نظرات اعصابمو تو این شرایط بهم میریزه ..

  15. 3 کاربر از پست مفید راه برگشت تشکرکرده اند .

    Quality (دوشنبه 26 آذر 97), نیکیا (سه شنبه 27 آذر 97), الهه زیبایی ها (دوشنبه 26 آذر 97)

  16. #109
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 23 بهمن 97 [ 02:18]
    تاریخ عضویت
    1397-8-15
    نوشته ها
    61
    امتیاز
    1,012
    سطح
    17
    Points: 1,012, Level: 17
    Level completed: 12%, Points required for next Level: 88
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassOverdrive3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    60

    تشکرشده 50 در 32 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام ممنون از جوابتون
    نقل قول نوشته اصلی توسط behzzad نمایش پست ها
    پس ایشون چرا باید شما رو 100 سال در عقد خودش نگهداره؟
    چون مهریه نداره بده که طلاقم بده.. مگه اینکه من خودم ببخشم.. اما در کل فکر میکنم هنوز ذهنش این مساله رو هم نپذیرفته که اگه منو طلاق بده با این قضیه کنار بیاد که ممکنه یه روز زن سابقش با یکی دیگه ازدواج کنه .. وگرنه وقتی مشاور گف حداقل بیا درباره توافق طلاق صحبت کنید میومد.. اون میخواد من کاری کنم که حس و وجدانش با این جدایی کنار بیاد مثلا خودم برم درخواست طلاق بدم .. تا بگه خودش خواست خودش دیگه دوسم نداره.. من حس میکنم حتی اگه الان بهش بازم بگم بیا مهریه رو میبخشم خودتو وجدانت هر تصمیمی میخوای بگیر بازم نتونه بره درخواست طلاق بده..


    ، امکان نداره شما رو 100 سال در عقد خودش نگهداره. چون اینکار غیر انسانی هست و ایشون هم هنوز دلیلی برای لج و لج بازی نداره.
    گاهی وقتا آدما خیلی خودخواه میشن جدا از لج و لج بازی .. شاید حاضر باشه روزگارشو با زن صیغه ای مطلقه ای بگذرونه اما زن خودش رو رها نکنه که بره دنبال زندگیش.. هر چند منم دنبال زندگی ای جز اون نیستم.. صد سال که نه نمیدونم شاید تا زمانی که کامل ازم دل بکنه و اصلا براش مهم نباشم..

    آقای کوالیتی درست میگه!! شاید اگر من یا ایشون می تونستیم حضورا با شوهرتون حرف بزنیم ، می تونستیم ایشون رو در راه بهتری قرار بدیم.
    کاش میشد..

  17. کاربر روبرو از پست مفید راه برگشت تشکرکرده است .

    الهه زیبایی ها (دوشنبه 26 آذر 97)

  18. #110
    Banned
    آخرین بازدید
    جمعه 09 اسفند 98 [ 10:34]
    تاریخ عضویت
    1396-5-08
    نوشته ها
    102
    امتیاز
    3,016
    سطح
    33
    Points: 3,016, Level: 33
    Level completed: 78%, Points required for next Level: 34
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    15

    تشکرشده 134 در 77 پست

    Rep Power
    0
    Array
    دوستان یک داستان در مورد کوهنورد گفتن. چه شباهتی بین وضعیت دوست مون و اون کوهنورد هست. آیا رها کردن طناب مساوی با خوشبختی و نجات هست در اینجا؟؟

    چه کسی این شباهت رو اثبات کرده؟؟ سطحی نگری یا دلایل کافی؟؟

    ما که دلیلی از دوست مون نشنیدیم!! فقط یک داستان رو نقل فرمودن و بدون هر دلیل ، اعتقاد داشتن که وضعیت صاحب تاپیک هم مثل اون داستان هستش.

    خطاب به صاحب تاپیک:

    اون کارایی که تصور می کنید شوهرتون میکنه ، به فرض که بکنه ، فقط برای کوتاه مدت هستش. در بلند مدت راهی نداره مگر اینکه با شما وارد مذاکره بشه.

    و اون مذاکره ، همون فرصتی هست که شما مدام دنبالش می گردید!

    پس نه مهریه رو اجرا بزارید و نه ببخشید. با اقدامات مثبتی که خودتون هم پیشنهاد دادید ، آرام جلو برید و صبور باشید:

    ان الله مع صابرین

    براستی که خدا با شکیبایان است!

  19. 2 کاربر از پست مفید behzzad تشکرکرده اند .

    Quality (دوشنبه 26 آذر 97), الهه زیبایی ها (دوشنبه 26 آذر 97)


 
صفحه 11 از 12 نخستنخست ... 23456789101112 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 13:34 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.