نوشته اصلی توسط
نارجیس 2
سلام..
امییدواارم تو انی مورد بتونم با کمک شما به یه نتیجه خوبی برسم
سعی میکنم خلاصه و مفید بگم
شوهر من حدود دو سال پیش با فروش حواله ماشینی که ثبت نام کرده بود مبلغی به عنوان قرض به شوهر خواهر داد و قرار شد در زمان پس دادن هر چقدراون حواله بود به همون قیمت پس بدن
خلاصه یک سالی گذشت و شوهرم کم کم به اونا نشون داد که پولشو لازم داره و اونها به خاطر شکست مالی نمیتونستن پول رو پس بدن... تا اینکه بعد از دو سال شوهرم دوبار برای گرفتن پول به درب منزل خواهرم که پیش پدر و مادر شوهرش زندگی میکردن رفت و گفته بد تا پولمو ندین از ایتجا تکون نمیخورم... خلاصه چون اونها هم جواب تلفنشو نمیدادن مجبور بود بره در خونشون... خلاصه بعد از کلی ناراحتی و حرف و حدیث برای بار سوم که رفته بود تونسته بودنند با فروش ماشین برادرش پول رو پس بدن... و دلیل ناراحتی زیاد اونا این بود که چرا شوهر من از اونها سود پول رو گرفته... و شوهرم نظرش اینه که طبق صحبتی کا شده و چون حواله گرون شد باید اون مبلغ اضافه رو هم بگیره
به هر بدبختی اون پول جور شد و الان فقط 1 و نیم از پول مونده که شوهر خواهرم گفته من دیگه پولی نمیدم و شوهر من هم هر از گاه میگه از خواهرت بپرس پولو کی میدن
حالا من بدبخت این وسط هم باید دل خواهرو بدست بیارم و هم اینکه با شوهرم صحبت کنم که اگه میشه از خیر این مونده پول بگذره یا فعلا تا زمانیکه اونا وضعخوبی ندارن حرفی ازش نزنه
الان این فقط مشکل من نیثت مشکل دوم من که این روزا باهاش درگیرم اینه که خواهر بزرگم 5 سال پیش 5 ملیون به ما قرض داد که میخواستیم خونه بخیرم و تا الان هیچی از اون پول بهش پس ندادیم.. دانشگاه ماه پیش مبلغی بهوحسابم واریز کرد و تصمیم گرفتم 2 تومن از پول خداهر رو بهش پس بدم و تصمیم گرفتم برای اینکه دیگه حرفی در مورد اون 1و نیم باقیمونده بینمون نباشه به خواهر کوچیکم بگم هر وقت تونستی اون 1 و نیم رو بده به خواهر بزرگ به جای بدهی من
خلاصه خواهر کوچیکم خیییلی ناراحت شده بود و کلی گریا که چرا من شرایط اونو درک نمیکنم و وقتی باهاش صحبت کردم به من گفت تو شوهرت هر کاریخواست با من و خانواده شوهرم کرد و تو همیشه از اون طرفداری میکنی.... من گفتم آخه خواهر اون بخواد کاری کنه نظر منو نمیپرسه و اون کارو انجاممیده.... خلاصه اینکه به من گفت چرا تو میخوای از پول خودت بدهی خواهر بزرگو بدی؟ بذار شوهرت خودت بده،... بهوشوهرت بگو خواهرم پولشو تمام و کمال همین الان میخواد و باید خیلی زود بهش برگردونی همونطور که با ما این کارو کرد
نمیدونن چیکار باید کنم
از طرفیم شوهرم میگه من فقط یسه و نیم میدم و یک و نیم رو هر وقت خواهرت داد منم میدم به اون خواهرت
گاهی وقتا به خاطر رفتارهای شوهرم در قبال خواهرم ازش بدم میاد و گاهی بهش حق میدم
خواهرن میدونم به پولش نیاز دارا ولی با زیون نمیاره... شوهرم اون موقع پشی خانوادم میگفت آدم اگه بدهکاره و بدونه طرف پولشو میخواد فرش زیر پاش رو هم باید بفروشه قرضشو بده... پس چرا در مورد خواهر بزرگم که 5 ساله ازش پول گرفتیم اینجور فکر نمیکنه
الان میدونن خانواده من به این چیزا فک میکنن و باعث میشه نگاه خوبی به شوهرم نداشته باشن
دیگه من هم اون علاقه قبلی که بعش داشتم رو ندارم و این وسط گیر و گرفتار موندم و نمیدونن حق با کیه
جالبه بدونید زمانی هم که مخواستم برم خونه خواهرم گفت حق نداری بری چون من با اونا مشکل دارم
لطفا بگسد این وسط باید من چیکار کنم
شوهرم خیلی کنترلی و سلطه گرا و حرب حرف خودشه
چه لزومی داره خواهرهای شما در جریان ریال به ریال مسائل مالی شما و شوهرتون باشن؟
چرا بعد از این همه ماجرا که شما با اون خواهر و همسرش داشتید، باز نشستی براشون تعریف کردی پول از کجا اومده و به کی می خواهید بدید و به چه علت می دید!
واقعا به خواهر شما چه ربطی داشت که این همه با جزییات براش مسائل زندگی خودت و همسرت را بگی؟
به یکی بدهکار بودی و حالا پولی دستت اومده می خوای بدهیت را بدی، چرا باید به اون یکی خواهرت گزارش جزء به جزء بدی؟
شما یه حساب مشترک به اسم خواهرها و همسرت و همسرهاشون ندارید. از اینور برداریم، اونور بذاریم. از این بگیریم، به اون بدیم. زندگیت کاملا جداست. حساب کتابش هم به خودت و همسرت مربوطه.
اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
مادر ترزا
علاقه مندی ها (Bookmarks)