سلام؛ پسری هستم ۲۷ ساله. حدود ده روز پیش توی با دختری آشنا شدم و قرار ازدواج گذاشتیم. توی این ده روز فقط یک بار دیدمش که اونم حدود یک ساعت طول کشید. بقیه ارتباطمون فقط تلگرامی بود. بعد از حدود پنج روز به خانواده هامون گفتیم و کم کم داشتیم قرار خواستگاری رو می ذاشتیم که طی تحقیقات محلی خانوادم متوجه معتاد بودن برادرش شدن. بهش گفتم اولش انکار کرد اما بعد گفت درسته ولی این قضیه مال سه سال پیش بوده و الان داداشم ترک کرده. گفتم ما که قرار گذاشته بودیم با هم روراست باشیم اگه ما طی تحقیقات متوجه نمی شدیم چی؟ گفت گفتنش اذیتم می کرد بخاطر اون نگفتم. و کلی عذرخواهی کرد. خانواده من از عدم صداقت این دختر خانوم خیلی بدشون اومد و بشدت مخالفت کردن. منم بهش گفتم حالا که مخالفن خانوادم پس همه چی تمومه. حالااین دختر به طرز عجیبی وابسته من شده. و این که می دونم الان حالش بده باعث عذاب وجدانم شده. کمکم کنید.
علاقه مندی ها (Bookmarks)