به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 27
  1. #11
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 06 تیر 98 [ 09:13]
    تاریخ عضویت
    1396-11-04
    نوشته ها
    24
    امتیاز
    1,413
    سطح
    21
    Points: 1,413, Level: 21
    Level completed: 13%, Points required for next Level: 87
    Overall activity: 40.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    38

    تشکرشده 19 در 11 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط گیسو کمند نمایش پست ها
    سلام
    صلیحه جان گویا اگرچه خواستگار قبلی رو رد کردید ولی توی دلتون رد نکردید ،
    فعلا عزیزم
    سلام گیسو کمند عزیزم چه نام کاربری زیبایی دارید

    بله در واقع خاستگار قبلیم تنها کسی بود که اینقدر به دل من نشسته بود و از صمیم قلبم دوست داشتم بهش برسم که متاسفانه نشد

    و خیلی سخته اینکه بتونم با خودم کنار بیام و امید بهش رسیدن رو از سرم بیرون کنم شاید بخاطر اینکه بهم گفت دوباره برمیگرده و خانوادش رو یا راضی میکنه یا مستقل برمیگرده

    ولی در عین حال واقع گرا هستم و بخاطر یه حرف میدونم نمیشه فرصتهام رو از دست بدم، دارم رو خودم کار میکنم در این مورد حق با شماست.

    راستش خودم هم اصلا دوست ندارم تلفنی صحبت کنم ! بنظرم خیلی بی معناست ، شاید هم اجازه گرفت تلفنم رو بده تا خخود برادرش واسه دیدارمون با خودم مستقیم صحبت کنه

    ولی اگر اینکارو نکرد زشت نیست من خودم به ایشون بگم بهتره همدیگر رو ببینیم ؟


    ما هردو همدیگر رو دیدیم ولی در حد سلام علیک ساده هیچوقت باهاشون صحبتی نداشتم.

    در مورد نکته بعدی که گفتید :

    من خانوادم خیلی روی من حساس شدن و همش غصم رو میخورن که خاستگارهام رو رد میکنم که نامزدیم رو بهم زدم که خاستگار جدی قبلیم هم نشد بنظرتون بهتر نیست

    اول خودم یکبار با اقا پسر صحبت کنم بعد بهشون بگم ؟ اصلا شاید با اولین برخورد بفهمم اشنایی بیشتر اشتباهه ، نمی خوام دوباره خانوادم فکر کنن بازهم نشد من به اونی که می خوام برسم...

    بله تا حدودی متوجه منظورتون شدم یعنی در عین حال که جدی بگیرم برای شناخت تو دل خودم این تصورو نکنم که این قراره حتما بشه همسر من!درسته ؟

    شاید چون تو گذشتم ، واقعا بدون اغراق میگم خانواده های خاستگارام خیلی پلید بودن تو این مورد ذوق زده شدم (میترسم ازونور پشت بوم بیوفتم) ولی خب دارم با خودم صحبت میکنم

    که دلیل نمیشه چون خانوادش خوبن خودشم خوب باشه مثل خاستگارهای قبلیم که خودشون خوب بودن اما انوادشون سنگ مینداختن

    مرسی عزیزم که وقت گذاشتی واسم بی نهایت ممنون

    نقل قول نوشته اصلی توسط sahar.66 نمایش پست ها

    خواهش میکنم گلم


    سحر عزیم سلام

    خانواده ی باز :

    خب درمورد نامزد سابقم و خانواده ی بازش(البته خیلی طولانیه خلاصه میگم)

    ایشون ادم بسیار خوب و موجه و عالی از هر نظر بود ما باهم راجب پوشش و وجه اجتماعی صحبت کرده بودم ایشون گفته بود خانواده راحتی داره مثلا مراسماشون قاطیه،
    حجاب هیچ اهمیتی واسشون نداره لباسهای باز میپوشن و کلا محرم و نامحرم براشون معنی نداره ، اما میدونستن که م اینطوری نیستیم (البته اونقدر هم مذهبی نیستیم
    که مثلا چادر بپوشیم یا جشن نگیریم مثلا مراسمهامون جداست جلوی نامحرم حجاب داریم و...) ایشون اما میدونست من اینچیزها برام مهمه گفته بود من اونجوری بزرگ شدم
    و خانوادم مذهبی نیست اما دوست دارم این عقاید شمارو و بهش افتخارم میکنم.
    به این حرف ایشون ما نامزد کردیم و قرار بود جشنها جدا باشه و خیلی مسائل دیگه...
    اما مثل اینکه خانواده ایشون تو این مورد صحبتهای مارو جدی نگرفته بودن از شب نامزدی اختلافها شروع شد و با اینکه مراسم قاطی بود و منم لباسم پوشیده اسرار داشتن
    عروس و داماد برقصن و من شالم رو در بیارم ( نمیدونم تصور کرده بودن الکی میتونن بگن ما سبک زندگی شمارو قبول داریم اما کم کم کار خودشون انجام بدن!نامزد بنده هم
    بسیار دهن بین بود و نمیتونست جلوی خانوادش بایسته)
    خلاصه اینکه چندماه نامزد بودیم و کینه اینکه من نرقصیدم و شالم رو ورنداشتم تو دل خانوادش موند و همش به نامزدم میگفتن که من امل هستم!!!و ازین حرفها
    خلاصه سر صحبت جدی خانواده ها درباره عروسی که پدرشون اسرار داشتن عروسی قاطی باشه اختلاف شد پدر من کوتاه امد که عروسی قاطی باشه اما من نرقصم
    و لباسم هم پموشیده باشه و حجاب داشته باشم مثل عروسی های قدیم که باز قبول نکردن،

    و من هم ازین اختلافها جونم به لبم رسید و اینکه نامزدم شرایط من رو میدونست اما جرات نداشت به خانوادش بگه دخالت نکنن من نامزدیرو بهم زدم!

    درسته زندگی خودش هنره ، خوب زندگی کردن هنره

    ولی چون من حول فعالیتهام و کارام همه هنره دوست دارم شخص مقابلم یا هنرمند باشه یا علاقه داشته باشه خب چون من صحبتهای روزمرم 50% راجب هنره فیلم نقاشی طراحی و.....
    چون کارمه
    به زبون ساده تر امروزی بخام بگم فازمه!این موضوع خیلی برام مهمه

    نقل قول نوشته اصلی توسط صبا_2009 نمایش پست ها
    سلام.

    میشه این جمله رو باز کنی که یعنی چه جوری هستی؟


    ممنون.
    صبای عزیزم سلام

    می خواستم بگم اینکه نمی خوام با این اقا صحبت کنم از خجالتم نیست یه حسی درونم خسته شده از اشنایی و شناخت و این داستانها

    خب همیشه تو اجتماع فعال بودم شاغل بودم همیشه لیدر یه گروه بودم چه تو دانشگاه و ...
    همیشه سرزبون دارم بودم همیشه ترفیع میگرفتم تو شغلم بخاطر نوع گویش و در کل فن بیانم قویه و جزو دخترهای خجالتی نیستم
    اهل دوست پسر رفیق بازی دنیای مجازی و اینجور چیزهام نیستم اما جسور هستم و اصلا خجالتی نیستم
    ولی خب در این مورد بعد این اتفاقها اعتماد بنفسم اومده زیر صفر


    نقل قول نوشته اصلی توسط الهه زیبایی ها نمایش پست ها
    سلام صلحیه جان

    به نظر من اول از این فاز امید ندارم دیگه کسی که می خوام بیاد و ...من مشکل روحی دارم بیا بیرون

    شاید اشتباه کنم ولی به نظر من الان ذهنت ترحم و نوازش می خواد.....برای همون همش میگی تو برزخم ووو.....ازدواج با اشنا سخته و شدیدا فکرم مشغوله و ....

    برای دوستتیتونم هیچ اتفاقی نمی افته مگه می ری د دعوا؟؟!!!

    بشین درست فکر کن چشم و گوشت و باز کن حرفهای اضافی رو بریز دور.....

    ی کتابی بود الان اسمش یادم نیست میام حالا بعدا میگم....

    فعلا عزیزم
    سلام الهه زیبایی

    نه اصلا دلم ترحم نمی خواد خیلی اتفاقا مغرورم و اصلا دوست ندارم کسی برام دلسوزی کنه

    ولی دلم یه تکیه گاه محکم می خواد دوست دارم یه نفر بیاد با اطمینان بگه تو با این ادم خوشبخت خواهی شدو من برمو ازدواج کنم به همین اندازه ساده و اسون :))
    مثلا دوستهامو میبینم چقدر شوق و ذوق دارن واسه خاستگارشون با خوشحالی ارزیابیش میکنن
    برای هم تعریف میکنن
    ولی من اصلا اینطوری نیستم خاستگار واسه پیدا میشه غم عالم میریزه توی دلم انگار دوباره قراره اتفاقای عذاب اوری برام بیوفته مثل نامزدیم...

    خیلی ادمها بد شدن الهه زیبایی قبول داری ؟ ادم بد ، پسرا منظورم نیستن خانواده ی پسران!
    نه دعوا نمیرم ولی مثلا من به اقا پسر بگم بدرد هم نمیخوریم بنظرتون لطمه ای نمیخوره به دوستیمون ؟ دگه انگار سنگین میشه جو بینمون،
    چشم
    منتظرم بگین اسم کتاب رو
    ویرایش توسط صلحیه : پنجشنبه 24 اسفند 96 در ساعت 13:26

  2. 2 کاربر از پست مفید صلحیه تشکرکرده اند .

    گیسو کمند (پنجشنبه 24 اسفند 96), صبا_2009 (پنجشنبه 24 اسفند 96)

  3. #12
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    دوشنبه 04 مهر 01 [ 02:59]
    تاریخ عضویت
    1393-11-15
    نوشته ها
    823
    امتیاز
    34,196
    سطح
    100
    Points: 34,196, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    3,683

    تشکرشده 2,882 در 761 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    235
    Array
    ولی اگر اینکارو نکرد زشت نیست من خودم به ایشون بگم بهتره همدیگر رو ببینیم ؟
    صلیحه جان برای ترس ات و برای سوالت یکبار دیگه این پررنگهارو بخون
    و مفهوم توکل هم بخون .

    نقل قول نوشته اصلی توسط گیسو کمند نمایش پست ها
    سلام
    صلیحه جان گویا اگرچه خواستگار قبلی رو رد کردید ولی توی دلتون رد نکردید ،

    سعی کن با قلم و کاغذ و هوشتون ، آنالیز کنیید
    و نهایتا به یه نتیجه گیری عمیق برسی و توی دلتون هم رد اش کنید.

    تا با مقایسه ی او و نفر سوم خیالی این ترسو نداشته باشی که اگه نفر بعدی دلنشین من نبود چی ..
    البته در مورد همه خواستگارا باید اینطور بود ،
    یعنی اگه الان به شما بگن خواستگار قبلی رفت و صد درصد مشکلش رو حل کرد و برگشت ، شما نه خوشحال بشی نه ناراحت .

    در مورد برادر دوستتون حتما قبل از هر تماس و قرار آشنایی و هر چیزی یکی از اعضای خانواده تون رو مطلع کنید ،
    مادر یا خواهر بزرگ یا برادر بزرگ ، هر کسی توی خانواده لیدر هست .

    اینطوری اگه قراره بعدی در کار بود یا مشورت خواستی تنها نیستی و خانواده کنارت هستن ، ایشونم میتونه به بقیه خانواده بگه مثلا به پدرتون .

    به هیچ عنوان تلفنی صحبت نکنید ،،
    یک جلسه یک ساعته حضوری خیلی مسائلو روشن میکنه حتی ممکنه تکلیفت رو برای بعد از این خواستگار هم روشن کنه .

    شاید لازم باشه از دوستتون خواهش کنید بهتون فرصت بدهند ،،
    تازه این خواستگارو رد کردید و توی دلتون هم هنوز آثارش هست ، بگذارید ایام عید بگذره
    شما هم کمی دور شده باشید و به یه ثبات و نتیجه گیری برسید بعد دوستتون و برادرش سر جاشون هستند :)


    در مورد بررسی خواستگار
    حتی یکی دو خواستگار هم خسته کننده است ، فکر کنم بزرگترین تصمیم زندگی است و حق دارید بترسید اما با این ترس مواجه بشید ، و حتما گاهی به خودتون فرصت بدید .
    خواستگار رو جدی بگیرید ولی جدی نگیرید :) ،،
    میفهمی منظورمو دوستم ?
    یه نکته ، صلیحه جان اینهمه ذوق زده شدن برای دوستتون و خانوادش ممکنه زبانم لال توی ذوقتون بزنه ،،
    یعنی بازم ناراحتی ،
    او فقط یه خواستگار هست
    جدی بگیرید ولی جدی نگیرید :)
    شما توی این مرحله حداقل هیچ تلاشی نکن
    شاید برادرشون اصلا بعد از عید میخواد ارتباط بگیره، شایدم یک درصد نگیره ( فرض محال که محال نیست )

    صلیحه جان ذهنتون رو آزاد کنید بزارید استراحت کنه ، چه عجله ایه ! :)
    ای خواجه درد نیست... وگرنه طبیب هست

    ای بی خبر.. از خورشیدِ پشتِ ابر !



  4. 2 کاربر از پست مفید گیسو کمند تشکرکرده اند .

    پاپیون (جمعه 25 اسفند 96), صلحیه (پنجشنبه 24 اسفند 96)

  5. #13
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 03 خرداد 03 [ 00:06]
    تاریخ عضویت
    1396-1-29
    نوشته ها
    815
    امتیاز
    26,013
    سطح
    96
    Points: 26,013, Level: 96
    Level completed: 67%, Points required for next Level: 337
    Overall activity: 40.0%
    دستاوردها:
    SocialOverdriveTagger First ClassVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    2,591

    تشکرشده 2,300 در 744 پست

    Rep Power
    203
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط صلحیه نمایش پست ها
    سلام الهه زیبایی
    سلام عزیزم
    نه اصلا دلم ترحم نمی خواد خیلی اتفاقا مغرورم و اصلا دوست ندارم کسی برام دلسوزی کنه

    ولی دلم یه تکیه گاه محکم می خواد دوست دارم یه نفر بیاد با اطمینان بگه تو با این ادم خوشبخت خواهی شدو من برمو ازدواج کنم به همین اندازه ساده و اسون :))

    صلحیه جان منظورم این بود ذهنت خسته است و دلداری می خواد....
    ناخوداگاهه .......چند پست اولت این حس و بهم داد...مثلا
    میگی دوبار ی که اذیت شدم پس ارزششو داره اشنا بشم!!امگار می خوای بگی این حق منه...
    در هر صورت شما ی دختر محردی.... باید هر خواستکاری رو روش فک کنی..ربطی هم به اون دوبار نداره....
    حالا ول کن کلا منظورم این بود که حاشیه رو دست و پا گیر خودت نکن.


    خیلی ادمها بد شدن الهه زیبایی قبول داری ؟
    نه !!!
    اجازه میدی بگم نه قبول ندارم

    نه دعوا نمیرم ولی مثلا من به اقا پسر بگم بدرد هم نمیخوریم بنظرتون لطمه ای نمیخوره به دوستیمون ؟
    نه لطمه نمی خوره....
    چرا پس ذهنت این فرضیه هست که اگر به این نتیجه برسیم که به در دهم نمی خوریم پس ی طرف بهش توهین شده؟؟!!!!هر دوتون ادم خوبه....ولی مگه قراره هر دوتا خوبی مال هم باشن؟؟!!!!
    به فرضم که لطمه بخوره(در این صورت پس از هر طرفی که دوستی بهم بخوره،نشون میده که اون طرف پخته نبوده) بعدشم دوستیت مهم تره یا فرصتت برای زندگی ایندت؟؟عاقلانه بررسی کن بعد اگر دیدی مناسب هم نیستین بگو نه.
    بدون اینکه به دوستیت فکر کنی فقط به خودت فکر میکنی....اینو جدی بگیر صلحیه

    دگه انگار سنگین میشه جو بینمون،
    چشم
    منتظرم بگین اسم کتاب رو

    قوانین روابط موفق از باربارا دی انجلیس و مردان زنانی را دوست دارند که خودشان را دوست دارند
    ی جا پرسیدی چطوری بفهمم عاشقم میشه!!!!!پای تلفن که نمی خوای اینو بفهمی؟؟
    انقدر به این فکر نکن که اون عاشقت میشه یا نه بگو من عاشقش میشم یانه؟؟خودت مهمی

    ادم با ی غریبه هم نمیتونه پای تلفن زیاد حرف بزنه چون حرفی نیست...چه برسه به اشنایی دختر پسر
    من فکر میکنم اونم احتمالا شماره رو گرفته که باهات قرار بذاره....پس نگران پای تلفن حرف زدن نباش

    وگرنه جز ی احوال پرسیو ی گفت گوی ساده . معرفی دو سه خطی چیزی نمیشه گفت!!!....حتما هم وقتی زنگ زد ازت می پرسه وقت دارید ؟..بد موقع مزاحم نشدم؟.....که شما هم حتما فقط میتونی ی مکالمه کوتاه داشته باشی فقط ؛-)
    بعد روزی که راحتی قرار بذار....

    پ.ن.

    الان اگر خانم بی نهایت یا مریم خانم تو تالار بودن میومدن کاسه کوزه مونو جمع میکردن:)
    چون از نظرشون هر کی اومد جلو فقط حق داره با خانواده منزل تشریف بیارن تا در خدمتشون باشیم:)

    ولی شما اگه شرایطش و نداری فعلا، اول یکی دو جلسه خودت بیرون ببینیش بد نیست...بازم خودت صلاح میدونی

    خوشبخت باشی

  6. 2 کاربر از پست مفید الهه زیبایی ها تشکرکرده اند .

    پاپیون (جمعه 25 اسفند 96), صلحیه (جمعه 25 اسفند 96)

  7. #14
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 03 خرداد 03 [ 00:06]
    تاریخ عضویت
    1396-1-29
    نوشته ها
    815
    امتیاز
    26,013
    سطح
    96
    Points: 26,013, Level: 96
    Level completed: 67%, Points required for next Level: 337
    Overall activity: 40.0%
    دستاوردها:
    SocialOverdriveTagger First ClassVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    2,591

    تشکرشده 2,300 در 744 پست

    Rep Power
    203
    Array
    صلحیه جان اگه دویستتم مثل شما فکر کرده باشه که

    اگه صلحیه نپسنده دوستیمون بهم می خوره ....بد میشه ....

    اون وقت اصلا نباید پا پیش میذاشت!!!

    امیدوارم دیگه این موضوع رو تو ذهنت دست وپاگیر خودت نکنی

    وقتی کاملا محترمانه و عاقلانه به شناخت هم مبادرت می ورزیم دیگه چه جای ناراحتی داره؟!!
    جواب رد دادن به معنای این نیست که من الان ازت ی ایراد پیدا کردم نمی خوامت.

    اگه شد که میای اینجا شیرینی میدی:) به من از همه بیشتر:)
    اگه هم نشد برای هم ارزوی خوشبختی میکنید و منتظر میشی تا نفر بعد

  8. 2 کاربر از پست مفید الهه زیبایی ها تشکرکرده اند .

    پاپیون (جمعه 25 اسفند 96), صلحیه (جمعه 25 اسفند 96)

  9. #15
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 14 تیر 97 [ 10:10]
    تاریخ عضویت
    1396-11-02
    نوشته ها
    627
    امتیاز
    9,101
    سطح
    64
    Points: 9,101, Level: 64
    Level completed: 17%, Points required for next Level: 249
    Overall activity: 28.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocial3 months registered5000 Experience Points
    تشکرها
    199

    تشکرشده 1,077 در 458 پست

    Rep Power
    122
    Array
    سلام عزیزم
    نوشته ی شما رو‌خوندم.
    بیینین فکر میکنم در برخورد با کسانی که شما رو دوست دارن خیلی خوب ظاهر نمیشین!
    من در صحبتت درباره نامزد قبلیت همش منتظر بودم اینو بخونم فلانی اخلاقش فلان بود... فلان کار رو کردن و ....
    اما دیدم واقعا درخواست آنچنان عجیب و زشتی نداشتن.
    بالاخره هر کسی شب نامزدی، عقد یا عروسی در بهترین شکل ظاهر میشه و اینکه در اون عکس ها ‌ فیلم ها و جشن همسر هم حقی داره که با بهترین نحو برگزار بشه...چون بالاخره از خودش تا خانوادش آرزوی چنین شب باشکوهی رو دارن و سنگین هست اگر طرف مدام نگران از این باشه فلانی منو ببینه!

    من یاد دختر عزیزی افتادم که ایشونم در شب نامزدی اشتباه شما رو مرتکب شدن و الان چهل و خورده ای سالشون هست !
    با وجود شغل خوب، داشتن خانه و ماشین متاسفانه هنوز ازدواج نکردن خیلیم خوشقیافن! اما خب مردم عادی نمیتونن با این رفتارها کنار بیان.
    اینکه خیلی سخت میگیرین و باید و نباید میگذارین پسندیده نیست .
    من میدونم یکسری اعتقادات دارین و این برای امثال منم ارزشمنده اما قرار نیست جوری رفتار کنید که مردم از شما حساب دیگری ببرن و بترسن!
    اگر چنین مسایلی براتون مهم هست فکر میکنم تا حدودی باید دور افراد عادی رو خط بکشین و در مکان هایی فعال باشین که افراد مذهبی حضور دارن و اونها قطعا با شما در این مسایل مشکل نخواهند داشت.
    مکان های زیارتی، سفر با کاروان های فرهنگی، مذهبی، شرکت در جلسات قرآنی ، شرکت در کانون ها و برنامه های فرهنگی، مذهبی‌و ...
    بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

    قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ

    مِنْ شَرِّ مَا خَلَقَ

    وَمِنْ شَرِّ غَاسِقٍ إِذَا وَقَبَ

    وَمِنْ شَرِّ النَّفَّاثَاتِ فِي الْعُقَدِ

    وَمِنْ شَرِّ حَاسِدٍ إِذَا حَسَد



  10. #16
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 06 تیر 98 [ 09:13]
    تاریخ عضویت
    1396-11-04
    نوشته ها
    24
    امتیاز
    1,413
    سطح
    21
    Points: 1,413, Level: 21
    Level completed: 13%, Points required for next Level: 87
    Overall activity: 40.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    38

    تشکرشده 19 در 11 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط sahar.66 نمایش پست ها
    سلام عزیزم
    نوشته ی شما رو‌خوندم.
    بیینین فکر میکنم در برخورد با کسانی که شما رو دوست دارن خیلی خوب ظاهر نمیشین!
    من در صحبتت درباره نامزد قبلیت همش منتظر بودم اینو بخونم فلانی اخلاقش فلان بود... فلان کار رو کردن و ....
    اما دیدم واقعا درخواست آنچنان عجیب و زشتی نداشتن.
    بالاخره هر کسی شب نامزدی، عقد یا عروسی در بهترین شکل ظاهر میشه و اینکه در اون عکس ها ‌ فیلم ها و جشن همسر هم حقی داره که با بهترین نحو برگزار بشه...چون بالاخره از خودش تا خانوادش آرزوی چنین شب باشکوهی رو دارن و سنگین هست اگر طرف مدام نگران از این باشه فلانی منو ببینه!

    من یاد دختر عزیزی افتادم که ایشونم در شب نامزدی اشتباه شما رو مرتکب شدن و الان چهل و خورده ای سالشون هست !
    با وجود شغل خوب، داشتن خانه و ماشین متاسفانه هنوز ازدواج نکردن خیلیم خوشقیافن! اما خب مردم عادی نمیتونن با این رفتارها کنار بیان.
    اینکه خیلی سخت میگیرین و باید و نباید میگذارین پسندیده نیست .
    من میدونم یکسری اعتقادات دارین و این برای امثال منم ارزشمنده اما قرار نیست جوری رفتار کنید که مردم از شما حساب دیگری ببرن و بترسن!
    اگر چنین مسایلی براتون مهم هست فکر میکنم تا حدودی باید دور افراد عادی رو خط بکشین و در مکان هایی فعال باشین که افراد مذهبی حضور دارن و اونها قطعا با شما در این مسایل مشکل نخواهند داشت.
    مکان های زیارتی، سفر با کاروان های فرهنگی، مذهبی، شرکت در جلسات قرآنی ، شرکت در کانون ها و برنامه های فرهنگی، مذهبی‌و ...
    سلام سحر جان جا خوردم از صحبتتاتون
    یا شاید خوب نتونستم شرایط قبل رو توضیح بدم
    دوباره میگم شاید نظرتون تغییر کرد
    من قبل از ازدواج برای نامزدم میزان اعتقادات و حجاب خانوادمو خودمو توصیح دادم خب؟اینکه حجاب دارم جلوی نامحرم و ایشون موافق بود و قبول کرد حتی گفت نه چادرو دوست داره نه اینکه جلوی نامحرم مثلا با تاپ باز ظاهر بشم عین خودم دوست داره مانتو بپوشم جلوی نامحرما شال سرم باشه...ما اینارو دقیقا واسه هم مشخص کردیم
    اما بعد از نامزدی حتی در شب نامزدی خانوادش اسرار داشتن من حجابمو بردارمو برقصم
    خب این از نظر شما سختگیریه؟!
    یعنی من باید برای از دست ندادن ایشون علارقم میل خودمو خانوادم لباس باز میپوشیدمو میرقصیدم؟!!!
    من نمیگم حق نداشت واسه جشنش تصمیم بگیره اما حق نداشت بگه شرایط منو اعتقادات منو قبول میکنه و بعد بزنه زیرش
    جالبه که پدرش اسرار داشت عروسی قاطی باشه وقتی پدر من قبول کرد و گفت باشه درصورتی ک لباس پوشیده بپوشم پدرش عصبانی شدو گفت نه باید دکلته بپوشه و برقصه!!!
    خب این از نظر شما زشت نیست؟

    نمیدونم اعتقادات شما چیه که از نظر شما این مسیله مهم نیست و اسمش رو گذاشتید اشتباه...
    نه اتفاقا من اهل شرکت در مراسم مذهبی هم نیستم اما عادت هم ندارم با تاپ جلوی نامحرمها برقصم...
    من یه دختر ساده مانتویی ام شاید یخورده ام موهام بیاد بیرون اما جلوی همه نامحرمها اینطوری ام چه بیرون چه نامحرمهای فامیل
    جدا از این حرفها اقا پسر هسچ اراده ای از خودش نداشت...
    یعنی خودشم نظرش بامن یکی بود و دوست داشت من همینطور باشم ک هستم اما نتونست به پدرش بگه همسر منه دوست نداره لخت بشه جلوی نامحرمو برقصه به نظرمون احترام بگذارید...
    هیچ استقلالی از خودش نداشت و بمن میگفت که من و تو یه خانواده مستقل نیستیم تو
    اومدی تو خانواده ما و درواقع فکر میکردم مسئولیت من و زندگیمون دست پدرشه...
    و خیلی توقع بی حیایی های دیگه از من داشت...

    تعجب کردم اسم بهم زدن نامزدیم رو گذاشتی اشتباه

    یه چیز دیگه اینکه جالبه وقتی خانوادش دیدن حاصر نیستم لباس لختی بپوشم توی عروسی به نامزدم میگقتن نامزدی رو بهم بزنه فکر نکنید که اسرار داشتن نامزدیرو بهم نزنم
    و به من لقب امل رو دادن...

    اولین نفری بودید ک گفتید بهم زدن نامزدیم اشتباه بود...
    ندیدم بودم همچین تفکری رو که حالا چون پسر هزینه کرده باید توقع داشته باشه لباس باز بپوشم و برقصم جلوشون!!!
    مردم از من بترسن؟؟؟؟عزیزم کسی که یه شرایطی رو قبول میکنه حق نداره بعدش بزنه زیرش ....

    ایشون هیچ غیرتی رو من نداشت استقلال نداشت و وقتی گفتم نامزدی رو بهم بزنی هیچ مثاومتی نکرد ک اینکارو نکنم
    تنها جمله ای که گفت این بود که چرا اینکارو کردی ؟و خوشبخت بشی همین...
    انگار که تنها چیز مهم تو ازدواجمون لباس لختی پوشیدن من و رقصیدنم جلو فامیلش مهم بود همین.......

    فکر نمیکنم اینا اسمش سختگیری و بایدو نباید باشه !!
    اسمش احترام گذاشتن به خودم و اعتقاداتمه


    ولی سحر جان

    من تو این حال سردرگمی وقتی این جمله شمارو خوندم نه که دلم اروم نشد بلکه بدترو بدتر ترسیدو لرزید:
    دختری رو میشناسم که این اشتباه رو تو شب نامزدیش مرتکب شدو الان ۴۰ سالشو مجرده....




    چرا اینطور دلم رو خالی کردید ....
    ویرایش توسط صلحیه : پنجشنبه 24 اسفند 96 در ساعت 22:55

  11. 2 کاربر از پست مفید صلحیه تشکرکرده اند .

    Erica (جمعه 25 اسفند 96), پاپیون (جمعه 25 اسفند 96)

  12. #17
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 06 تیر 98 [ 09:13]
    تاریخ عضویت
    1396-11-04
    نوشته ها
    24
    امتیاز
    1,413
    سطح
    21
    Points: 1,413, Level: 21
    Level completed: 13%, Points required for next Level: 87
    Overall activity: 40.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    38

    تشکرشده 19 در 11 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط گیسو کمند نمایش پست ها
    صلیحه جان برای ترس ات و برای سوالت یکبار دیگه این پررنگهارو بخون
    و مفهوم توکل هم بخون .



    شما توی این مرحله حداقل هیچ تلاشی نکن
    شاید برادرشون اصلا بعد از عید میخواد ارتباط بگیره، شایدم یک درصد نگیره ( فرض محال که محال نیست )

    صلیحه جان ذهنتون رو آزاد کنید بزارید استراحت کنه ، چه عجله ایه ! :)
    چشم :-) حرفهاتون کاملا منطقیه و درسته ،

    راستش مادرم انقدر هروز میترسه من ازدواج نکنم و دعا میکنه خوشبختیمو ببینه

    یه فشاری روم هست انگار و الا خودمم دوست دارم اصلا حالاحالاها این موضوع مطرح نمیشد، نه واقعا هیچ تلاشی نمیکنم مرسی چقدر ارامش داره

    حرفهای شما گیسو کمند جان

    اتفاقا دوستم بهم گفت ارزومه که تو زن داداشم بشی ولی اگر از داداشم خوشت نیومد یا به توافق نرسیدید دوستیمون پابرجاست

    درست میگیذ شما کاملا واینکه بله دلداری دل می خواد خیلی خیلی زیاد...

    ممنون که تایپیک رو برام گذاشتید پرینت گرفتم با دقت بخونمش چون تو این چندرو همچی زود از ذهنم میپره میره

    :-) ان شالله همیشه شادو خوشبخت باشید

    نقل قول نوشته اصلی توسط الهه زیبایی ها نمایش پست ها
    ی جا پرسیدی چطوری بفهمم عاشقم میشه!!!!!پای تلفن که نمی خوای اینو بفهمی؟؟
    انقدر به این فکر نکن که اون عاشقت میشه یا نه بگو من عاشقش میشم یانه؟؟خودت مهمی

    ادم با ی غریبه هم نمیتونه پای تلفن زیاد حرف بزنه چون حرفی نیست...چه برسه به اشنایی دختر پسر
    من فکر میکنم اونم احتمالا شماره رو گرفته که باهات قرار بذاره....پس نگران پای تلفن حرف زدن نباش

    وگرنه جز ی احوال پرسیو ی گفت گوی ساده . معرفی دو سه خطی چیزی نمیشه گفت!!!....حتما هم وقتی زنگ زد ازت می پرسه وقت دارید ؟..بد موقع مزاحم نشدم؟.....که شما هم حتما فقط میتونی ی مکالمه کوتاه داشته باشی فقط ؛-)
    بعد روزی که راحتی قرار بذار....

    پ.ن.

    الان اگر خانم بی نهایت یا مریم خانم تو تالار بودن میومدن کاسه کوزه مونو جمع میکردن:)
    چون از نظرشون هر کی اومد جلو فقط حق داره با خانواده منزل تشریف بیارن تا در خدمتشون باشیم:)

    ولی شما اگه شرایطش و نداری فعلا، اول یکی دو جلسه خودت بیرون ببینیش بد نیست...بازم خودت صلاح میدونی

    خوشبخت باشی
    بله درسته اخه اصلا عجیب غریبه اشنایی پای تلفن!

    اخه خواهرهای منم سنتی ازدواج نکردن و قبلش با خاستگارشون چندبار شخصا نشست و برخاست کردن
    و منم اصلا نمیتونم بدون شناختش بزارم بیاد منزلمون باید اول شخصا باهاش صحبت کنم

    ممنون دوباره واقعا الهه زیبایی ها هستی :-*

    نقل قول نوشته اصلی توسط الهه زیبایی ها نمایش پست ها
    صلحیه جان اگه دویستتم مثل شما فکر کرده باشه که

    اگه صلحیه نپسنده دوستیمون بهم می خوره ....بد میشه ....

    اون وقت اصلا نباید پا پیش میذاشت!!!

    امیدوارم دیگه این موضوع رو تو ذهنت دست وپاگیر خودت نکنی

    وقتی کاملا محترمانه و عاقلانه به شناخت هم مبادرت می ورزیم دیگه چه جای ناراحتی داره؟!!
    جواب رد دادن به معنای این نیست که من الان ازت ی ایراد پیدا کردم نمی خوامت.

    اگه شد که میای اینجا شیرینی میدی:) به من از همه بیشتر:)
    اگه هم نشد برای هم ارزوی خوشبختی میکنید و منتظر میشی تا نفر بعد
    نه واقعا این ترسه از دست رفتن دوستیمن کاملا حل شد واسم به لطف شماها :-*

    درسته بله حتماااااااا عزززیز دلم توام الهی خوشبخت بشی

    حالا اگر تماس گرفت و قرار گذاشتیم حتما میام دوباره باهاتون همفکری میکنم خیلی مرسی ازتون میبوسمتون

  13. #18
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 14 تیر 97 [ 10:10]
    تاریخ عضویت
    1396-11-02
    نوشته ها
    627
    امتیاز
    9,101
    سطح
    64
    Points: 9,101, Level: 64
    Level completed: 17%, Points required for next Level: 249
    Overall activity: 28.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocial3 months registered5000 Experience Points
    تشکرها
    199

    تشکرشده 1,077 در 458 پست

    Rep Power
    122
    Array
    سلام عزیزم
    خب من با این حرفاهای عجیب به پاسخم رسیدم.

    همینو میخواستم بدونم که هر دوی ما بیانش کردیم .

    اونها اشتباه نکردن و به دیدشون یه چیز طبیعی رو خواستن که شاید در خیلی از مراسم ها اجرا بشه.
    شما هم گفتین من اعتقاداتمو دارم دوست ندارم چنین چیزهایی از من بخوان و برای شما هم طبیعی بود.

    و این مثال رو هم زدم که خانمی این اشتباهو کرد و سنش بالا رفت.

    همه ی اینها درست هست ... اما چی خواستم بیان کنم؟
    اون خانواده افکار خودشونو داشتن و قطعا افکارشون در نوع پوشش، بیان سخن و ... تأثیر خودش رو نشون داده. زمانی که آشنا شدین و مراحل خواستگاری تا نامزدی حتما متوجه خیلی از مسایل شدین.
    در همون زمان بهتر بود بیشتر فکر میکردین و صرفا حرف اون آقا رو حجت قرار نمیدادین.
    اینکه تا نامزدی رسیدین و بالاخره بهم خورد نشون میده خیلی از چیزا رو ندید گرفتین.
    ما وقتی میگیم زمان آشنایی ازدواج ... یعنی زمان شناخت طرف مقابل و بررسی تمام جوانب .
    آنچه که من دوست دارم یا ندارم...آنچه که میپسندم یا نمیپسندم...
    اما هر کسی که بقول شما خانواده بازی داره ...بی اعتقاد یا بی غیرت نیستن و خیلی ها چیزی ما بین این دو هستن.

    درباره ی شما که میگین من فلان افکار رو دارم خب باید طرف آدمهایی برین که این مسایل براشون اهمیت داره. قطعا یک پسر عادی در ذهنش یک عروسی مختلط و ..، هست . اما یک پسر با اعتقاد و مثبت اندیش در ذهنش محرم و نامحرم و خیلی چیزهای دیگر تعریف شدست. من واقعی عرض کردم که شما با یکسری برنامه های فرهنگی و مذهبی میتونین به این مهم برسین.
    نمیگیم افراد عادی بی غیرتن، البته که غیرت دارن اما خب برخی مسایل رو غیرت نمیدونن یا خیلی بر محرم و نامحرم تکیه نمیکنن.

    اون خانم رو مثال زدم چون در میان آدم ها نمیدونست باید در کجا باشه تا همسر ایده آلش اون رو ببینه.
    نمیدونست چه چیز رو از چه کسی باید انتظار داشته باشه.
    یک خانم که بازیگره بخاطر شرایط کاریش و هنرمند بودنش بیشتر وقتش رو در همون مکان های هنری میگذرونه و دایره انتخابش از همون افراد هستن . چون به روحیات و خواسته های هم واقفن.
    مثلا یک ورزشکار
    یک مذهبی
    یک شاعر
    و ...
    اگر اینها رو در نظر نگیرین دقیقا نمیتونین محاسبه کنین من با فلان فرد به توافق میرسم. چون برای همه ی مردم حلال یک جور تعریف نشده... غیرت یک جور تعریف نشده و فقط کسانی بر این باورها استوارن که بینش بیشتری دارن و مسایل ذهن شما رو عمیقا تایید و درک میکنن.


    بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

    قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ

    مِنْ شَرِّ مَا خَلَقَ

    وَمِنْ شَرِّ غَاسِقٍ إِذَا وَقَبَ

    وَمِنْ شَرِّ النَّفَّاثَاتِ فِي الْعُقَدِ

    وَمِنْ شَرِّ حَاسِدٍ إِذَا حَسَد



  14. #19
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 20 آبان 98 [ 11:49]
    تاریخ عضویت
    1394-11-10
    نوشته ها
    91
    امتیاز
    4,395
    سطح
    42
    Points: 4,395, Level: 42
    Level completed: 23%, Points required for next Level: 155
    Overall activity: 17.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    100

    تشکرشده 134 در 59 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط sahar.66 نمایش پست ها
    سلام عزیزم
    خب من با این حرفاهای عجیب به پاسخم رسیدم.

    همینو میخواستم بدونم که هر دوی ما بیانش کردیم .

    اونها اشتباه نکردن و به دیدشون یه چیز طبیعی رو خواستن که شاید در خیلی از مراسم ها اجرا بشه.
    شما هم گفتین من اعتقاداتمو دارم دوست ندارم چنین چیزهایی از من بخوان و برای شما هم طبیعی بود.

    و این مثال رو هم زدم که خانمی این اشتباهو کرد و سنش بالا رفت.

    همه ی اینها درست هست ... اما چی خواستم بیان کنم؟
    اون خانواده افکار خودشونو داشتن و قطعا افکارشون در نوع پوشش، بیان سخن و ... تأثیر خودش رو نشون داده. زمانی که آشنا شدین و مراحل خواستگاری تا نامزدی حتما متوجه خیلی از مسایل شدین.
    در همون زمان بهتر بود بیشتر فکر میکردین و صرفا حرف اون آقا رو حجت قرار نمیدادین.
    اینکه تا نامزدی رسیدین و بالاخره بهم خورد نشون میده خیلی از چیزا رو ندید گرفتین.
    ما وقتی میگیم زمان آشنایی ازدواج ... یعنی زمان شناخت طرف مقابل و بررسی تمام جوانب .
    آنچه که من دوست دارم یا ندارم...آنچه که میپسندم یا نمیپسندم...
    اما هر کسی که بقول شما خانواده بازی داره ...بی اعتقاد یا بی غیرت نیستن و خیلی ها چیزی ما بین این دو هستن.

    درباره ی شما که میگین من فلان افکار رو دارم خب باید طرف آدمهایی برین که این مسایل براشون اهمیت داره. قطعا یک پسر عادی در ذهنش یک عروسی مختلط و ..، هست . اما یک پسر با اعتقاد و مثبت اندیش در ذهنش محرم و نامحرم و خیلی چیزهای دیگر تعریف شدست. من واقعی عرض کردم که شما با یکسری برنامه های فرهنگی و مذهبی میتونین به این مهم برسین.
    نمیگیم افراد عادی بی غیرتن، البته که غیرت دارن اما خب برخی مسایل رو غیرت نمیدونن یا خیلی بر محرم و نامحرم تکیه نمیکنن.

    اون خانم رو مثال زدم چون در میان آدم ها نمیدونست باید در کجا باشه تا همسر ایده آلش اون رو ببینه.
    نمیدونست چه چیز رو از چه کسی باید انتظار داشته باشه.
    یک خانم که بازیگره بخاطر شرایط کاریش و هنرمند بودنش بیشتر وقتش رو در همون مکان های هنری میگذرونه و دایره انتخابش از همون افراد هستن . چون به روحیات و خواسته های هم واقفن.
    مثلا یک ورزشکار
    یک مذهبی
    یک شاعر
    و ...
    اگر اینها رو در نظر نگیرین دقیقا نمیتونین محاسبه کنین من با فلان فرد به توافق میرسم. چون برای همه ی مردم حلال یک جور تعریف نشده... غیرت یک جور تعریف نشده و فقط کسانی بر این باورها استوارن که بینش بیشتری دارن و مسایل ذهن شما رو عمیقا تایید و درک میکنن.


    سلام
    داشتم تایپیک صلحیه خانومو دنبال میکردم به صحبتای شما رسیدم و واقعا نتونستم چیزی نگم.

    1.اینکه عزیزه دلم این دختر بشدن سردرگمه واسه انتخاب همسر ایندش ولی شما متاسفانه جای کمک و همدردی کاملا کمربستی به فروپاشیش


    2.اخه عزیزم داره میگه تو مرحله شناخت با خاستگارش طی کرده که اعتقادش اینه اونم پذیرفته اما بعدش چیز دیگه ازش خواسته و ایشونم نامزدی رو بهم زده و
    گویا نامزدش هم راضی بوده بهم بخوره،حالا شما اسرار داری که اشتباه کرده اصلا نامزد کرده !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
    اخه جونم نامزدی و صیغ پس شما فکر کردی برای چیه ؟ برای شناخته اتفاقا کار بسیاار درستی کرده وقتی فهمیده اقا پسر رو حرفهاش نیست نامزدی رو بهم زده
    مردم تو نامزدی عقد حتی یه چیزهایی رو نمیبینن ازدواج میکنن بعد میزنن توی سر خودشون که چرا تو دوران شناخت پس نزدن ؟ حالا شما این بنده خدارو
    داری محکوم میکنی که اشتباه کردی اصلا نامزد کردیخب ببخشید شناخت پس کجا باید بوجود میومدد ؟؟چرا اسرار داری که اشتباه کرده؟


    3.قربونت برم به بنده خدا گفتی غیر عادی ! گفتی سختگیری که حاضر نشدی پا رو شخصیتت بزاری! گفتی یه کاری میکنی بقیه ازت بترسن و هزار حرف زشت دیگه شاید از نظر خودت داری راهنمایی میکنی
    اما بنظر من بقول خودش تو برزخ بود الان حالش بدتر و بدتره،و باعثشم شمایی


    4.عزیز اصلا مشکلش نامزد سابقش نبود ! از نظر شما درست یا غلط به هرحال با قبلی به توافق نرسیدو سالها ازون موضوع گذشته چرا برگشتی به گذشتشو اسرار داری که اشتبا کرده اصلا نباید نامزد میکرد غیر عادیه و هزار حرف دیگه...

    جالب اینجاست که جای اینکه تجاربتو راجب اشنایی با خاستگارش در اختیارش بزاری داری میگی اشتباه کرده شاید تا 40 سالگی مجرد بمونه بهتره تو روضه دنبال شوهر باشه

    عزیزم مشکلش بی شوهری نیست واقعا مشکلش اینه که ضربه خورده و تو انتخابش سردرگمه.

    شما جای اینکه ارومش کنی و بهش این اطمینان رو بدی که میتونه انتخاب خوبی داشته باشه کلی ترس ریختی تو دلش و خاطره بدشو اوردی جلو چشمشو کلی ناامیدی
    بهش دادی...

    عزیزم خواهش میکنم ازت اگر نمیتونی همدل باشی برای کسی چیزی ننویس من ایشون درک میکنم میدونم چه حالی داره
    خواهش میکنم اینجوری توی دلش رو خالی نکن
    بنظرم شما صلاحیت راهنمایی نداری
    من این رو به مدیرهم گزارش کردم
    ویرایش توسط پاپیون : جمعه 25 اسفند 96 در ساعت 00:33

  15. 2 کاربر از پست مفید پاپیون تشکرکرده اند .

    Erica (جمعه 25 اسفند 96), صلحیه (جمعه 25 اسفند 96)

  16. #20
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 20 آبان 98 [ 11:49]
    تاریخ عضویت
    1394-11-10
    نوشته ها
    91
    امتیاز
    4,395
    سطح
    42
    Points: 4,395, Level: 42
    Level completed: 23%, Points required for next Level: 155
    Overall activity: 17.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    100

    تشکرشده 134 در 59 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام عزیزم صلحیه جان عزیزم
    به حرفهای پوچی که اینجا می شنوی توجه نکن اینجا درسته مشاوره هایی خوب زیاد هستن اما خیلی هام ادمهای معمولی هستن
    که خودشون تو اداره زندگی خودشون موندن و به راحتی یه حرفهایی میزنن که میتونن اعصاب ادمرو بهم بریزن متاسفانه
    کسی که اینجا میاد و کمک می خواد مشکل داره و این حرفها میتونه روش تاثیر بدی بزاره ازت می خوام که اگر پیامی ازارت داد حتی تا انتها نخونیش

    گلم بنظرم خیلی دختر قوی و عاقلی بودی که متوجه فرق عقایدتی فاحشت با نامزدت شدی تو گذشته و بهمش زدی
    و بنظرم خیلی دختر خوب و منطقی هستی که پای خاستگار جدیه قبلیت نموندی و رابطه رو تمام کردی ( تایپیک قبلیت رو هم خوندم)

    ولی بنظر من با این حجم اشفتگی بقول یکی از بچه های دیگه که خیلی خوب برات نوشت الان اصلا امادگی شناخت یه ادم جدید و نداری چون معلومه هنوز
    دلت پیش خاستگار قبلیته بنظرم یه مدت اصلا از فکر ازدواج بیا بیرون (البته میدونم الان به دوستت گفتی شمارت رو بده به برادرش اما اگه تونستی بندازش عقب)
    به خودت برس تمرکز کن روی خودت روحتو اروم کن یوگا کار کن رو تغذیت رو زیباییت کار کن

    بزار یکم اروم بشی بعد راجب خاستگار جدید فکر کن اینجوری که گفتی خاستگار زیاد میاد سمتت اونم تو این کمبود خاستگار (شوخی بودا)
    خب مشخصه دخترخوب و خانواده داری هستی پس نگران نباش یکم به خودت وقت بده
    تو هیچ مشکلی نداری فقط موضوع حل نشده تو ذهنت داری

    بنظرم بعدش خیلی بهتر و راضی تر از تصمیمت خواهی بود اروم باش و بدون بهترینها منتظرتن
    ویرایش توسط پاپیون : جمعه 25 اسفند 96 در ساعت 00:43

  17. کاربر روبرو از پست مفید پاپیون تشکرکرده است .

    صلحیه (جمعه 25 اسفند 96)


 
صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 19:00 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.