به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 3 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 35
  1. #21
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 01 اسفند 96 [ 13:27]
    تاریخ عضویت
    1396-1-03
    نوشته ها
    50
    امتیاز
    1,332
    سطح
    20
    Points: 1,332, Level: 20
    Level completed: 32%, Points required for next Level: 68
    Overall activity: 7.0%
    دستاوردها:
    3 months registeredTagger First Class1000 Experience Points
    تشکرها
    43

    تشکرشده 34 در 19 پست

    Rep Power
    0
    Array
    رفتن یا نرفتن؟ مسئله این است!
    سلام
    امروز با تنها 2 دوست صمیمی که دارم صحبت کردم
    همه چیز را به آنها گفتم
    نظر آنها این هست که من به مدرسه بروم تا مشکلم حل بشه
    من یک جور اضطراب اجتماعی خیلی شدید دارم... تا پارسال همیشه موقعی که مضطرب میشدم مدرسه نمیرفتم و از مدرسه رفتن فرار میکردم
    امسال هم که مدرسه ما را از 8 صبح تا 8 شب نگه میداشت و این یعنی فاجعه
    من سعی کردم در مدرسه بمانم اما نتوانستم
    من کولیت عصبی هم دارم که توی این مواقع خیلی اذیت ام میکنه
    روزهایی که تا شب در مدرسه می ماندم متاسفانه روده ام خیلی اذیت میکرد... شکمم مدام قار و قور میکرد و اسهال میگرفتم... اگر یک دوربین در سالن مطالعه ی مدرسه بود شهادت میداد که من از ساعت 2 بعد از ظهر تا ساعت 8 شب بیش از 40 بار به دستشویی میرفتم...
    به هرحال ، من هنوز نمیدانم باید چه کار کنم. پیش انواع روانشناس و دکتر روانپزشک برای مشکلات روحی و اضطراب اجتماعی ام رفته ام اما هیچ کدام آنقدرها کارساز نبوده اند
    روانشناس من مدام میگوید تو بلد نیستی با مردم درست حرف بزنی ، تو با آنها صداقت نداری ، تو کاری میکنی که مردم بخواهند با غلطک از روی تو رد شوند ، تو کاری میکنی که بقیه را عصبی می کنی...
    و این حرفهای روانشناس من باعث شده وضعیت من بدتر از اینی که هست بشود و آن یک ذره اعتماد به نفس ام هم دود شود و برود هوا
    من امروز به دوستانم همه ی حرفهای این آقای به ظاهر روانشناس را گفتم.. آنها هم گفتند او دارد کمی زیاده روی میکنند. آنها گفتند درست است که تو اشکالهایی داری اما نه اینقدر زیاد
    دوستان من عقیده دارند که مشکل من کمبود اعتماد به نفس است
    به نظرم آنها راست میگویند. من هیچوقت نتوانستم حرف دل ام را بزنم. آخرین بار ، وقتی بود که رفتم بستنی فروشی ، از فروشنده یک بستنی گرفتم و پولش را به او دادم. فروشنده پول را پرت کرد روی پیشخوان فروشگاه! من از این کارش خوشم نیامد و احساس کردم به من توهین شده است.... ولی هیچ چیز به او نگفتم...
    آقای مدیر همدردی ، خانم شیدا ، خانم نیکیا همه ی اینها شاهد هستند که من حدود 2 سال است که در این تالار تاپیک میزدم و میگفتم بقیه من را کتک میزنند
    من هیچوقت نتوانستم جلوی آنها بایستم و از حق خودم دفاع کنم
    روانشناس بی عرضه ی من هم مدام به من میگوید تو با کارهایی که میکنی باعث میشوی آنها به تو کتک بزنند. میگوید تو آنها را عصبانی میکنی....
    او میگوید اگر تو آنها را عصبی نکنی آنها کاری به تو ندارند
    من نمیدانم اگر من این قدرت را دارم که آنها را عصبانی کنم چرا نمیتوانم جلوشان بایستم؟؟
    به هرحال ، امسال سال آخری است که من به مدرسه میروم و یک سال دیگر ، همین موقع ها کنکور داده ام و مشغول آماده شدن برای رفتن به دانشگاه هستم
    دوستان من میگویند تو به مدرسه بیا و مشکل روحی ات را حل کن ، هر چند ممکن است از لحاظ درسی افت کنی ولی مطمئنا مشکل روحی ات حل می شود....
    آنها به من میگویند تو اگر رتبه ی 1 کنکور هم بشوی ولی نتوانی اضطراب اجتماعی ات را حل کنی آن موقع رتبه ی 1 کنکور تو به هیچ دردی نمی خورد
    اما روانشناسم در این میان میگوید تو باید به فکر الآن باشی نه آینده...
    میگوید فرض کن قرار است تو به شمال بروی و شمال هم باران می آید... ولی تو چتر نداری... او میگوید آیا تو الآن راه میفتی دنبال چتر خریدن؟ در حالی که یک قرون پول هم برای کرایه مسیر نداری؟
    میگوید بگذار به شمال بروی ، بعد آنجا یک فکری به حال باران بکن. اصلا آنجا پلاستیک بکش روی سرت
    میگوید تو الآن باید مشکل فعلی ات را حل کنی. تا یک سال دیگر شرایط دانشگاه به طور کلی با مدرسه متفاوت است و مشکلات تو هم کمتر خواهد شد...
    از طرفی خود من نمیدانم چه بگویم. اینکه آیا اگر سال آینده دوستانم دانشگاه های بهتر قبول شدند و من در یک دانشگاه پایین تر ناراحت نمیشوم؟ به خودم لعنت و نفرین نمی فرستم که چرا به مدرسه آمدم؟
    تاریخ تکرار می شود!
    من در سال اول راهنمایی در مدرسه ی سمپاد شهر خودمان قبول شدم.. بهترین مدرسه ی اصفهان آنجا بود... همه آرزو داشتند که بتوانند به آن مدرسه بروند... من در کلاس پنجم یک سال تمام درس خواندم تا توانستم به آنجا بروم... اما میدانید چه شد!؟ آنجا مشکلاتی برایم پیش آمد که شبیه مشکلات الآن من است... یعنی دقیقا همین مشکلات را 7 سال پیش وقتی 11 ساله بودم داشتم...
    در آن مدرسه بچه ها من را اذیت میکردند و من هیچوقت بلد نبودم از حق خودم دفاع کنم... هیچوقت بلد نبودم با اعتماد به نفس ، سینه ام را جلو بدهم و مثل یک مرد از حق خودم دفاع کنم ، وقتی یک نفر من را آزار میداد و به معاون مدرسه شکایت میکردم آنها با چرب زبانی و تملق من را مقصر جلوه می دادند و من نمیتوانستم از حق خودم دفاع کنم... و گریه ام می گرفت..
    خلاصه من در آنجا خیلی اذیت شدم... اما به جای اینکه مقاومت کنم ، به خودم گفتم مدرسه ام را عوض کنم شاید همه چیز درست شود... نتیجه چه شد!؟ نتیجه این شد که آمدم به مدرسه ی فعلی... از دوم راهنمایی تا الآن که چهارم دبیرستان هستم در این مدرسه ی جدید درس خواندم اما دوباره دیگران من را اذیت میکنند...
    با خودم میگویم نکند روانشناس ام راست بگوید؟ نکند واقعا مشکل از خود من باشد؟ آخر من مدرسه ام را عوض کرده ام ولی باز هم همان مشکل را دارم...
    این نشان می دهد که مشکل از آدمها ی اطراف من نیست.... بلکه شاید مشکل از درون من باشد؟
    به هرحال ، هنوز گاهی اوقات وقتی از مدرسه ی سابق ام رد میشوم افسوس میخورم و میگویم کاش به خاطر یک سری مسائل بچه گانه آنجا را رها نمیکردم... ای کاش همه چیز را تحمل میکردم...



    سفره دلم را اینجا باز کردم... منتظر نظرات شما دوستان عزیز هستم..

  2. 2 کاربر از پست مفید William تشکرکرده اند .

    فرشته اردیبهشت (دوشنبه 06 شهریور 96), صبا_2009 (دوشنبه 06 شهریور 96)

  3. #22
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 01 اسفند 96 [ 13:27]
    تاریخ عضویت
    1396-1-03
    نوشته ها
    50
    امتیاز
    1,332
    سطح
    20
    Points: 1,332, Level: 20
    Level completed: 32%, Points required for next Level: 68
    Overall activity: 7.0%
    دستاوردها:
    3 months registeredTagger First Class1000 Experience Points
    تشکرها
    43

    تشکرشده 34 در 19 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام
    دوستان عزیز لطفا نظراتتان را بفرمایید
    من یا باید در این مدرسه از 8 صبح تا 8 شب بمانم
    یا باید غیرحضوری بخوانم. همین 2 گزینه پیش روی من است
    من امروز دوباره با مشاور مدرسه صحبت کردم و از ایشون خواهش و تمنا کردم که بگذارند بعد از ظهرها بروم خانه و در مدرسه نمانم. به ایشان گفتم از هر دکتر و روانشناسی که بخواهید برایتان نامه می آورم ولی بگذارید من ظهر ساعت 1 که مدرسه تعطیل میشود به خانه بروم.. اما میدانم که من از هرکسی نامه بیاورم کسی قبول نمیکند... مدرسه به حرف مشاور گوش میکند و من باید از طریق راضی کردن مشاور مشکل خودم را حل کنم
    ولی ایشان در جواب درخواست بنده جواب سربالا دادند
    به نظر من به این خاطر است که اگر ایشان از اعتبار و آبروی خودشان مایه بگذارند آن موقع اگر من به مدرسه نروم آبروی ایشان می رود و ایشان نمیخواهد آبرویشان برود

  4. #23
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    سه شنبه 23 آذر 00 [ 07:11]
    تاریخ عضویت
    1388-1-20
    نوشته ها
    1,530
    امتیاز
    36,537
    سطح
    100
    Points: 36,537, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second ClassSocial25000 Experience Points
    تشکرها
    5,746

    تشکرشده 6,060 در 1,481 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    274
    Array
    سلام.

    به نظر خودت همزمان از پس حضور در مدرسه و درس خوندن برای کنکور و کار کردن روی ترس ها و استرس هات برمیایی؟

    از ساعت یک به بعد چطوری و کجا باید درس بخونید؟

  5. کاربر روبرو از پست مفید صبا_2009 تشکرکرده است .

    William (دوشنبه 06 شهریور 96)

  6. #24
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 01 اسفند 96 [ 13:27]
    تاریخ عضویت
    1396-1-03
    نوشته ها
    50
    امتیاز
    1,332
    سطح
    20
    Points: 1,332, Level: 20
    Level completed: 32%, Points required for next Level: 68
    Overall activity: 7.0%
    دستاوردها:
    3 months registeredTagger First Class1000 Experience Points
    تشکرها
    43

    تشکرشده 34 در 19 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط صبا_2009 نمایش پست ها
    سلام.
    به نظر خودت همزمان از پس حضور در مدرسه و درس خوندن برای کنکور و کار کردن روی ترس ها و استرس هات برمیایی؟
    از ساعت یک به بعد چطوری و کجا باید درس بخونید؟
    سلام صبا خانم
    نه. باید یکی رو انتخاب کنم. یا درس خوندن در خانه و یا رفتن به مدرسه و کارکردن روی مهارت های ارتباطی و اجتماعی
    این وسط یه چیزی رو باید فدا کنم تا بتونم دیگری را بدست بیاورم...
    در سالن اجتماعات مدرسه موکت پهن شده و همه آنجا درس میخوانند

    اما من خودم دوست دارم مدرسه موافقت کنه من تا ساعت 1 بمونم
    از طرفی هم از واسطه قرار دادن مشاور و این و اون خسته شدم
    از این رو تصمیم دارم خودم برم و مستقیما با مدیر مدرسه صحبت کنم...
    امیدوارم نتیجه بگیرم

  7. #25
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 08 اردیبهشت 03 [ 23:31]
    تاریخ عضویت
    1391-3-10
    نوشته ها
    1,568
    امتیاز
    39,699
    سطح
    100
    Points: 39,699, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    6,254

    تشکرشده 6,881 در 1,486 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    323
    Array
    سلام

    خوبی؟
    من تازه فهمیدم مساله اصلی ات مدرسه موندن و درس وخستگی نیست
    بیشتر سر روابطت اذیت میشی و میخوایی یجوری فرار کنی ازش.

    خیلی داری سخت میگیری پسرخوب
    نوشته هات رو ببین با اینکه قلم خوبی داری و معلومه بیشتر از سنت میفهمی ولی این قدرت نوشتار خوب و متینت رو لای استرس هات و چه کنم چه کنم هات اسیرکردی و اصلا حواست به توانایی هات نیست فقط زوم کردی رو اینکه تنهایی و دوستات و اعتماد به نفس نداری و.....

    بهتر نیست یکم اسون بگیری؟انقدر به خودت پیله نکنی ؟ حداقل تا اخر شهریور بیا استرس ها و ترس هات رو رها کن ..
    ترس از طرد شدن دوست داشته نشدن قبول نشدن و...

    یکم به خودت مهربورز اروم کن خودت رو

    اصلا بذار طرذ بشی یا دوستات تورو محل ندن خب که چی؟ اصلا قبول نشی خب که چی؟
    مهم اینه خودت هستی و میتونی به مرور مهارت هات رو بوجود بیاری و بعدا به این جای زندگین بخندی پس عجله نکن که کار رو خراب تر میکنی

    زندگی همینه همش داری یادمیگیری اشکالاتت رو پیدا میکنی رفع میکنی باز بعدی ...
    اروم اروم یاد میگیری
    از مدرسه برای خودت غول نساز

    الان درست نمیتونم بنویسم .

  8. 2 کاربر از پست مفید فرشته اردیبهشت تشکرکرده اند .

    William (سه شنبه 07 شهریور 96), صبا_2009 (سه شنبه 07 شهریور 96)

  9. #26
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    امروز [ 21:59]
    تاریخ عضویت
    1393-12-20
    نوشته ها
    3,168
    امتیاز
    90,496
    سطح
    100
    Points: 90,496, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.3%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    7,831

    تشکرشده 6,801 در 2,376 پست

    Rep Power
    0
    Array


    سلام ویلیام


    خوبی؟


    باید سریع تر تصمیم بگیری دوست عزیز .

    از طرفی چون شما امسال باید کنکور بدی ،،،آرامشت خیلی مهمه

    اگر احساس می کنی از 1 بعد اظهر تا 8 شب در مدرسه موندن اذیت میشی و برات فایده نداره ،،،،از روانشناست یا روانپزشکت یه نامه بگیر و با مدیر مدرسه صحبت من




    ................................



    مهارت اجتماعی از خانه شروع میشه

    وقتی از خواب بلند میشیم به خانواده سلام بدیم - سفره غذا را آماده کنیم - با هم تو خوونه بحث کنیم - نظر بخوایم و بدیم

    وقتی میریم پارک به باغبون های پارک سلام و خسته نباشید بگیم ( خدا خیرت بده )

    و.....





    ویلیام عزیز




    ان شالله دانشگاه هم قبول شدی،،،، باید یه روزی در این جامعه باشی.

    جامعه ای با آدم های متفاوت ،،، با دل ها و صداقت های رنگا رنگ

    شاید مساله شما اینکه خودت را زیر ذره بین دیگران قرار میدهی ،،،



    من یکی از دوستانم ( زمانی که مدرسه میرفتیم ) دغدغه ی شما را داشت ،،،یادمه بهش گفتم مردم را بَه بَه ای فرض کن :)
    ( معذرت می خوام )


    بهش گفتم اون موقع می فهمی تو هم ارزشمندی ،،،
    چون تو انسان هستی و دیگران به به ای
    البته این شخص به هیچ صراطی مستقیم نمی شد ،،مجبور شدم این جور بهش بگم
    از این رو به اون رو شد .



    حالا نیایی بگی باغبان این جوری گفته ها .

    زیاد سخت نگیر ،،،یه روزی می فهمی دنیا اینقدر هم جدی نیست و ما دغدغه های الکی داشتیم .

    اینکه می یای همدردی و می نویسی خوبه ،،،،این جوری نگرانی ها تخلیه میشه



    سریع این قضیه را حل کن و به درست برس .





    در مورد اعتماد به نفس خواستی یه سر اینجا بزن :

    http://www.hamdardi.net/thread-42866.html




    موفق باشی.


    ویرایش توسط باغبان : سه شنبه 07 شهریور 96 در ساعت 04:03

  10. 2 کاربر از پست مفید باغبان تشکرکرده اند .

    William (سه شنبه 07 شهریور 96), صبا_2009 (سه شنبه 07 شهریور 96)

  11. #27
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 01 اسفند 96 [ 13:27]
    تاریخ عضویت
    1396-1-03
    نوشته ها
    50
    امتیاز
    1,332
    سطح
    20
    Points: 1,332, Level: 20
    Level completed: 32%, Points required for next Level: 68
    Overall activity: 7.0%
    دستاوردها:
    3 months registeredTagger First Class1000 Experience Points
    تشکرها
    43

    تشکرشده 34 در 19 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام
    تشکر میکنم از خانم فرشته رادیبهشت ، اقای باغبان و خانم صبا
    من امروز با مدیر مدرسه صحبت کردم ، متن خیلی خوبی برای مذاکره باهاشون آماده کرده بودم... وقتی شروع به صحبت کردم دستهام میلرزیدن و این به شدت واضح بود اما من تونستم خودم را مدیریت کنم و همه چیزهایی را که میخواستم با مدیر در میون بگذارم... احساس توانایی خوبی کردم چون تونستم خوب حرف بزنم...
    مدیر به من گفتند هر چه مشاور مدرسه بگوید من قبول میکنم. اگر بگوید شما 1 یا 2 روز بعد از ظهرها به خانه بروی من قبول میکنم
    همچنین ایشون گفتند با توجه به مشکلاتی که تو داری (مشکلات استرس و معده) میتوانیم یک کلاس جداگانه به تو اختصاص بدهیم که فقط و فقط خودت در آنجا درس بخوانی..
    تقریبا شرایط شبیه مطالعه در خانه می شود

    به نظر شما من قبول کنم؟

  12. 2 کاربر از پست مفید William تشکرکرده اند .

    باغبان (سه شنبه 07 شهریور 96), صبا_2009 (سه شنبه 07 شهریور 96)

  13. #28
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    سه شنبه 23 آذر 00 [ 07:11]
    تاریخ عضویت
    1388-1-20
    نوشته ها
    1,530
    امتیاز
    36,537
    سطح
    100
    Points: 36,537, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second ClassSocial25000 Experience Points
    تشکرها
    5,746

    تشکرشده 6,060 در 1,481 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    274
    Array
    آفرین ویلیام.

    خیلی خوب جلو رفتی.

    به نظر من برو به مشاورتون بگو چند روز (مثلا دو هفته) آزمایشی توی یه کلاس جدا درس می خونی تا ببینی می تونی استرست رو کنترل کنی و بازدهیت به نسبت خونه چقدره. اگر خوب بودی که می مونی مدرسه . در غیر اینصورت هم همون ساعت یک میری خونه.

  14. 3 کاربر از پست مفید صبا_2009 تشکرکرده اند .

    فرشته اردیبهشت (سه شنبه 07 شهریور 96), William (سه شنبه 07 شهریور 96), باغبان (سه شنبه 07 شهریور 96)

  15. #29
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 01 اسفند 96 [ 13:27]
    تاریخ عضویت
    1396-1-03
    نوشته ها
    50
    امتیاز
    1,332
    سطح
    20
    Points: 1,332, Level: 20
    Level completed: 32%, Points required for next Level: 68
    Overall activity: 7.0%
    دستاوردها:
    3 months registeredTagger First Class1000 Experience Points
    تشکرها
    43

    تشکرشده 34 در 19 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط صبا_2009 نمایش پست ها
    آفرین ویلیام.

    خیلی خوب جلو رفتی.

    به نظر من برو به مشاورتون بگو چند روز (مثلا دو هفته) آزمایشی توی یه کلاس جدا درس می خونی تا ببینی می تونی استرست رو کنترل کنی و بازدهیت به نسبت خونه چقدره. اگر خوب بودی که می مونی مدرسه . در غیر اینصورت هم همون ساعت یک میری خونه.
    نقل قول نوشته اصلی توسط صبا_2009 نمایش پست ها
    آفرین ویلیام.

    خیلی خوب جلو رفتی.

    به نظر من برو به مشاورتون بگو چند روز (مثلا دو هفته) آزمایشی توی یه کلاس جدا درس می خونی تا ببینی می تونی استرست رو کنترل کنی و بازدهیت به نسبت خونه چقدره. اگر خوب بودی که می مونی مدرسه . در غیر اینصورت هم همون ساعت یک میری خونه.
    ممنونم.
    بحث حضور در کلاسهای مدرسه هم هست ، من امروز با مشاور مدرسه هم حرف زدم ، گفتند من با شناختی که از تو دارم و همچنین پارسال و دوسال قبل میدیدم که مثلا 2 هفته میومدی مدرسه و بعد به هم میریختی و 2 یا 3 روز غیبت میکردی تا دوباره خودت را بازسازی کنی و برگردی
    ایشون میگفتند بعضی از معلمهای چهارم خیلی روی این مسئله ی کلاس نیومدن حساس هستند و ممکنه حتی نمره ی مستمر بهت ندن و بندازنت
    گفتند سال سوم و دوم معلمها زیاد حساس نبودند ولی سال چهارم معلمها خیلی حساس اند.
    همچنین میگفتن این وقفه در مدرسه اومدن به روال روتین کنکور من هم ضربه میزنه
    مشاور مدرسه گفتند من کاملا موافق مدرسه اومدن تو هستم ، اما به شرطها و شروطها ، که بهم قول بدی و قسم بخوری که دیگه سفت میای جلو و محکم خواهی بود... در حدی که در هر شرایط بد روحی هم که قرار داشتی در مدرسه حاضر شوی... حتی اگر در بدترین شرایط روحی بودی و بدترین احساس رو داشتی باید سرکلاس مدرسه حاضر شوی....
    من نمیدونم میتونم به مشاور این قول را بدم یا نه... یعنی هنوز خودم نخواسته ام که اونقدر قوی باشم... متوجه منظورم میشید؟ چون خیلی تلاش کردم تا قوی باشم ولی از بس شکست خوردم دیگه سرخورده شدم و تلاشی برای بهبود روحیه ی خودم نمیکنم.... تازه فکر نمیکنم بتونم اونقدر قوی باشم که 9 ماه تمام را بدون ناراحتی به مدرسه بروم..
    به هرحال من باید به مشاور مدرسه قول بدم... ایشون گفتند حتی باید دستت رو روی قرآن بذاری

  16. #30
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 08 اردیبهشت 03 [ 23:31]
    تاریخ عضویت
    1391-3-10
    نوشته ها
    1,568
    امتیاز
    39,699
    سطح
    100
    Points: 39,699, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    6,254

    تشکرشده 6,881 در 1,486 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    323
    Array
    ایشون گفتند حتی باید دستت رو روی قرآن بذاری
    یعنی چه!!!!

  17. کاربر روبرو از پست مفید فرشته اردیبهشت تشکرکرده است .

    William (چهارشنبه 08 شهریور 96)


 
صفحه 3 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 21:59 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.