به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 3 , از مجموع 3
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 14 دی 96 [ 11:16]
    تاریخ عضویت
    1396-3-05
    نوشته ها
    9
    امتیاز
    594
    سطح
    11
    Points: 594, Level: 11
    Level completed: 88%, Points required for next Level: 6
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    9

    تشکرشده 15 در 8 پست

    Rep Power
    0
    Array

    دردی از درون

    سلام بر همه
    از وقتی یادم هست تو زندگی فقط درد بود ،نا امیدی و شکست همه جا بود ،بوی تعفن درماندگی و عجز رو در تمام زندگیم میشد استشمام کرد
    با این وجود آدمی بودم پر از انرژی و هدف و امید ....ولی چه میشود کرد امیدها بر باد رفتن و هدف ها گم شدن و انرژی ها پایان یافتن
    علاقه مو به همه چیز از دست دادم...به هیچ چیزی احساس ندارم ..هیچ چیزی نمیتونه منو به هیجان بیاره ..
    تو اتاقم پشت لپ تاپم ساعت ها مینشینم و آهنگ های بی کلام گوش میدم و وقت ها و لحظه ها رو بدون هیچ فعالیتی میگذرونم
    اصلا حس ندارم به چیزی حتی فکر بکنم ..کلا مغزم نمیتونه به چیزی حس داشته باشه ،
    کلا فراموش کردم که یه زمانی از زندگی چی میخواستم و برای چی برنامه می ریختم ...
    نمیدونم شاید جبر محیط یا جبر اجتماع تو ذوق آرزوهام زدن که اینجوری بی حس و حال شدم ...
    یه زمانی به عشق معرفت شناسی، فلسفه و الهیات خوندم ولی افسوس نتیجه ش پیدا شدن تضادهای بیشماری بود که از حرف تا عمل نصیب باورهایم شد
    خدا این واژه ی سرتاسر امید و مهربانی هم برای خستگی هایم کافی نبود
    دردها که یکی دو تا نیستن ....امیدها هم هرچقدر بزرگ باشن در مقابل این همه مشکلات سر تعظیم و تسلیم فرود خواهند آورد
    یک مرد مطلقه ی خسته که دوام ازدواجش هم به 6 ماه نکشید ...لبریز از درک نشدن ها ...لبریز از ورشکستگی و مشکلات مالی ...لبریز از حسرت سال های به خطا رفته ...لبریز از از دست دادن ها
    ..لبریز از حسرت نداشتن ها
    حسی برایم نمانده ...حسی به کسی ندارم ..هرگز دوست ندارم کسی حتی به تنهای هایم سرک بکشد چه برسد به اینکه بماند و یک استکان چایی میل کند
    گاهی به خودم میگویم باید بلند شد و از نو ساخت ولی ندایی غرش کنان تمام حس و قدرتم را در لحظه ای نیست و نابود میکند ..ندایی که همیشه میگوید مگر چند سال دیگر زنده ایی؟ مگر پایان همه ی آدما مرگ نیست ؟ پس بنشین و منتظر باش تا فرجامت همچون بی نهایت موجودات دیگر شود ..
    مرگ و فکر کردن به مرگ تمام توان و امیدم را میگرد ...شاید هم حقیقت همین است ..آدمی را وهم برمیدارد که باید برای زندگی بجنگد ..جنگی که پیروزش فقط مرگ هست ..حالا چه یک دقیقه بعدش چه سالها در انتظارش ...
    اگر اینجا آمده ام نه حرف های مذهبی آرامم میکند نه حرف های فلسفی و انگیزشی ...حال و هوای خود کشی هم ندارم ..فقط میخواهم بفهمم من واقعا یک افسرده ی بیمار هستم یا فقط واقعیات زندگی را درک کرده ام ؟
    نمیدانم چه هستم ولی هر چه هستم میدانم به اینجا تعلق ندارم ...دنیای به این بزرگی و آدم هایی به این زیادی هیچکدامشان نمیتوانند قانعم کنند که زندگی زیباست ...بلکه بر عکس هر چه دیدم فقط یک باور را در من تقویت نمود که دنیا جای قشنگی نیست
    بی حس شدن به مادیات در من بیداد میکند ...شاید چون ندارمش مجبور شدم بهش بی حس شوم ...ولی در کل دیگر هیچ چیزی بهم لذت نمیدهد ...نه آن معشوق قدیمی و نه آن خدای مهربان ...کاش زودتر تمام میشد ..کاش ...

  2. #2
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    دیروز [ 23:26]
    تاریخ عضویت
    1392-4-02
    محل سکونت
    ایران
    نوشته ها
    1,974
    امتیاز
    33,855
    سطح
    100
    Points: 33,855, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.1%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    4,407

    تشکرشده 6,423 در 1,798 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام

    احساس ما از نگرش ما نشآت میگیره .ما خارج از نگرشمون با جهان در ارتباط نیستیم.پیچیده دیدن واقعیات دنیای بیرون شایددر ابتدا مقداری عمیق وخاص به نظر برسد اما کم کم اثرات منزوی کننده خودش را نشان میدهداگر این تجزیه وتحلیل واقعیات در جهت دیدن دنیایی عمیق واسرارآمیز باشدبه انگیزه لطمه ای نمیزند ولی این تفسیر از مرگ که حالا چه کاریه ما تلاش کنیم و بسازیم آخرش که مرگه!!پس از حالا هیچ تلاشی نمیکنم ،شاید به جرات بشه گفت آسیب زننده ترین نگرش نسبت به مرگ هست.مرگ بخشش بزرگ خداوندی برای جهان هستی و موجوداتش هست یک مرحله از غایت زیبای هستیه.خود شما اینها رو بهتر میدونید

    اگر نظر ما رو نسبت به احوالات خودتون میخواهید بدونید،تجاربی که داشتید و شرایطی که در اون به سر میبرید خود به خود باعث ایجاد سطوحی از افسردگی در شما شده وهمین حالتون روی نگرشهاتون تاثیر داشته از طرف دیگه نگرشتون خودش به افسردگی شما دامن میزنه واین دور به صورت آرام وتدریجی شما رو به سمت کرخت شدن و میل به حس نکردن واقعیتهای روزمره سوق میدهد.شاید لازمه مدتی هم این افکار رو رها کنید وبه درست یاغلط بودن ونبودنش فکر نکنیدهم این حال وهوا رو از خودتون دور کنید.
    ای بامن وپنهان چودل ،از دل سلامت میکنم.

  3. کاربر روبرو از پست مفید ammin تشکرکرده است .

    Forgotten (دوشنبه 16 مرداد 96)

  4. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 14 دی 96 [ 11:16]
    تاریخ عضویت
    1396-3-05
    نوشته ها
    9
    امتیاز
    594
    سطح
    11
    Points: 594, Level: 11
    Level completed: 88%, Points required for next Level: 6
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    9

    تشکرشده 15 در 8 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط ammin نمایش پست ها
    سلام

    احساس ما از نگرش ما نشآت میگیره .ما خارج از نگرشمون با جهان در ارتباط نیستیم.پیچیده دیدن واقعیات دنیای بیرون شایددر ابتدا مقداری عمیق وخاص به نظر برسد اما کم کم اثرات منزوی کننده خودش را نشان میدهداگر این تجزیه وتحلیل واقعیات در جهت دیدن دنیایی عمیق واسرارآمیز باشدبه انگیزه لطمه ای نمیزند ولی این تفسیر از مرگ که حالا چه کاریه ما تلاش کنیم و بسازیم آخرش که مرگه!!پس از حالا هیچ تلاشی نمیکنم ،شاید به جرات بشه گفت آسیب زننده ترین نگرش نسبت به مرگ هست.مرگ بخشش بزرگ خداوندی برای جهان هستی و موجوداتش هست یک مرحله از غایت زیبای هستیه.خود شما اینها رو بهتر میدونید

    اگر نظر ما رو نسبت به احوالات خودتون میخواهید بدونید،تجاربی که داشتید و شرایطی که در اون به سر میبرید خود به خود باعث ایجاد سطوحی از افسردگی در شما شده وهمین حالتون روی نگرشهاتون تاثیر داشته از طرف دیگه نگرشتون خودش به افسردگی شما دامن میزنه واین دور به صورت آرام وتدریجی شما رو به سمت کرخت شدن و میل به حس نکردن واقعیتهای روزمره سوق میدهد.شاید لازمه مدتی هم این افکار رو رها کنید وبه درست یاغلط بودن ونبودنش فکر نکنیدهم این حال وهوا رو از خودتون دور کنید.
    سلام بر مدیر عزیز انجمن ...از جوابتون خیلی ممنونم ..

  5. کاربر روبرو از پست مفید Forgotten تشکرکرده است .

    ammin (یکشنبه 22 مرداد 96)


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 18:30 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.