به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 22
  1. #11
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 09 آبان 03 [ 11:09]
    تاریخ عضویت
    1394-4-10
    نوشته ها
    502
    امتیاز
    12,236
    سطح
    72
    Points: 12,236, Level: 72
    Level completed: 47%, Points required for next Level: 214
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    124

    تشکرشده 544 در 280 پست

    Rep Power
    87
    Array
    عزیزم این که گفتند مهریه پشتوانه یه زنه بعضی وقتها صادقه و این جمله در مورد ایشون کاملا درست به نظر میرسه
    کاملا باهاشون کات کن
    بهش بگو می خوام روی سفرم تمرکز بیشتری کنم
    به کسانی که با خانواده میان و کلی مهریه می دن و ....چقدر میشه اعتماد کرد وای به روزی که خودشون اظهار کنن که نه و مهریه چی و ...( به نظرم ایشون از شما تقاضای ازدواج سفید رو دارن )

  2. #12
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 02 مرداد 96 [ 18:45]
    تاریخ عضویت
    1396-1-23
    نوشته ها
    49
    امتیاز
    926
    سطح
    16
    Points: 926, Level: 16
    Level completed: 26%, Points required for next Level: 74
    Overall activity: 12.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class500 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 83 در 33 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ممنون از شما دوستان عزیز


    خب خیلی واضح بخام بگم من الان سی و دو-سه ساله ام و دیگه فرصت زیادی برای ازدواج ندارم... تو سن پایین خواستگارهای خوبم رو بخاطر اینکه خونوادم اهمیتی به ازدواجم ندادن و بخاطر بی اطلاعی از دست دادم و الانم خیلی کیسهای زیادی برای ازدواج ندارم! !
    یا پسرهای 40 ساله اند که هنوز ازدواج نکردند و از لحاظ فکری و اجتماعی و تحصیلاتی از خودم خیلی پایینتر اند.. تازه همونهام نمیدونم چرا ازدواج نکردن.!! همونهام چون سن وسالی ازشون گذشته حس میکنن اومدن برده بخرن!! این یکسال اخیر خاستگارهایی که داشتم کلا روحیه م رو خراب کرده..و همش به خودم میگم چرا باید این اوضاع من باشه! ...


    مثلا یه مورد داشتم که طرف 39 سالش بود و از یه خونواده شلوغ 12 نفره! خواهرهاش اومدن خونمون دست خالی!!... و 10-15دقیقه نشستن ...تازه داشتن باهام طی میکردند بعد ازدواج باید بشینی خونه و کار نکنی و حجاب مورد علاقه برادر ما چادره باید چادری بشی!!! و رفتند بعد معرف گفت بهش گفتن دختر لاغر نمیخان!! بدون اینکه پسر منو ببینه یا من پسر رو!! تازه اومدن خونمون اولین سوالشون این بود که خونه مال خودتونه یا نه (این هم پارامتر جالبیه که انگار دنیا برعکس شده!! )!!

    یا خاستکاری داشتم فوق لیسانس که میگفت من به شغلم معتادم! یعنی خودش بعنوان بیماری خودش این موضوع رو میدونست و ازم میخاست با این موضوع کنار بیام!! و میگفت من 2-3 روز در هفته کلا تو شهر نیستم و یه شهر دیگه ام و این موضوع موقت نیست و دایمی ه!!! ....

    یا یه لیسانسه که فکر میکرد من با مدرک دکتری میرم برای ایشون کسب درامد میکنم زندگیشو بسازه!! و بارها مادرش از مادرم پرسید که دخترتون سر کار میرن؟ اینده شغلیش چطوره؟! ...


    یا پسری که حداقل رفتارهای اجتماعی رو بلد نبود و من از رفتارهاش خجالت میکشیدم!! و سطح فرهنگی خونوادشون به ما نمیخورد...


    یا پسری 39 ساله و لیسانسه که شغل خوبی هم نداشت...از خودش هیچی نداشت و فقط خونوادش میگفت یه دل پاک داره و اینکه سیگار نمیکشه! و هیچوقت رنگ دختر ندیده!! نمیدونم با کدام یکیش میشد زندگی ساخت!!


    یا پسر 40 ساله ای که عکسمو از طریق معرف دیده بود و مادرش به خونمون زنگ زد و پرسید پدرت چکاره ست و چون پدر خودش دکتری الهیات داشت دنبال یه خونواده ای میگشت که باباش سوادش اکادمیک باشه!! و چون پدر من نبود از اومدن منصرف شدن!!


    کلا نمیدونم چرا ادمها اینطوری شدند!! و چرا با این که خودشون هیچ موقعیتی ندارند انتظار دارن یه دختر چند سطح بالاتر از خودشون بهشون جواب مثبت بده یا اینکه معیاراشون اینقد عجیبه که حتی حاضر نیستن زحمت به خودشون بدن طرف رو ببینن....


    اصلا واسم سواله پسری که 40 سالشه و نه ادامه تحصیل داده و هیچی هم از خودش نداره ، چرا تو همون سن کم ازدواج نکرده!! اونموقع هم چیزی نداشته ... ولی 40 سالش که نبوده دیگه!!.... یه دختر اگه 40 سالشم بشه نمیتونه بره خاستگاری ولی پسرها حق انتخاب دارند و اگر هیچ اوضاعی مساعدتر نشده و هیچ تلاش ویژه ای تو این سن نکردند و ازدواجم نکردند بنظرم خیلی مشکوک تر از اینه که طرف یه عقد ناموفق داشته باشه... حداقل اونطوری مسیر زندگی روشنه و واضحه.. طرف میخاسته زندگی تشکیل بده و نشده!! نه اینکه کل زندگیشو به یللی گذشته و حالا تو 40 سالگی میخاد بایکی حداقل2 سطح از خودش بالاتر ازدواج کنه.....


    خلاصه از ازدواج سنتی خیری ندیدم و بهش امیدی ندارم...


    پسری که من باهاش اشنا شدم شغل خیلی خوبی داره و از این لحاظ موقعیت اجتماعی خوبی داره... شاید الان اوضاع زندگیش ممساعد نباشه ولی اینده خوبی داره (البته درامد یه بخش قضیه ست ولی شان اجتماعی شغلش برای من اهمیت بیشتری داره).. ضمن اینکه همسطح خودمه... ادم خنگی نیست! و کل عمرش رو به درس خوندن گذاشته... خونوادش مذهبی هست و مطمئنم ادم دختر بازی نبوده! و هم اینکه سن بالا هم نیست...


    پس بنظرم خیلی رفتارم غیر منطقی نیست که ایشون رو بعنوان یک کیس جدی در نظر بگیرم


    ضمن اینکه من چند هفته پیش پرونده طلاق ایشون رو دیدم.. خودش اورد و ازم خواست که بهش نگاه کنم. منتها فقط بهم مبلغی که بعنوان مهریه پرداخته نشون داد و من متن پرونده رو نخوندم... من خودم توی ذهنم بود که اگر مووضوع خووننوادگی شد برم و با مشاوری که باهاش حرف میزدند و جلسه میگذاشتن صحبت کنم... بنابراین الان نمیتونم اینکارو بکنم چون هنوز هیچی قطعی نشده... ضمنا پرونده طلاق رو نخاستم ازشون بگیرم و جزییاتشو بخونم ولی فکر نکنم اگر ازشون بخام مخالفت کنند ...


    ضمن اینکه ایشون میگن که حاضرن همه حقوق انسانی حق طلاق و حضانت و نصف شدن اموال و... رو به بنده بدند وبابت این موضوع هست که میگم من جرات ندارم این حقوق رو بگیرم و مهریه نخام چون من نمیخام ازدواج کنم که طلاق بگیرم. میخام ازدواج کنم که تنها نباشم.. که همدم داشته باشم... ولی نه با هرکسی... بلکه با کسی که حداقل اشتراکات رو باهاش داشته باشم..

    در ضمن این هم بگم که ایشون ادم خسیسی نیست چه در هدیه گرفتن و چه در خرج کردن (حداقل در بیرون رفتن متوجه این موضوع شدم)و بنظرم این حساسیتی که نسبت به مهریه دارن بخاطر اتفاقاتی هست که واسشون افتاده...
    در مورد دوستمون که گفتند ازدواج سفید... نه اینطور نیست... من هم در سنی نیستم که بخوام بر اساس احساسات زودگذرم کاری کنم یعنی از اون دوره گذشته...
    چون راوی این داستان من هستم خواستم همه چی رو بگم که خیلی قضاوت ها جهتدار نباشه...
    ضمنا من قصدم از مطرح کردن این موضوع در اینجا اینه که از تجربیات و نظرات دوستان استفاده کنم و دنبال تایید نیستم..همینطور رد کردن یه ادم خیلی ساده ست ... ولی من میخام جوانب امر رو بسنجم و مطمئنا کسی که از بیرون قضیه رو نگاه میکنه بهتر میتونه مساله رو تحلیل کنه.. مخصوصا افرادی که متاهل هستند و یا هم سن و سال خودم هستند یا ازم بزرگترند...
    ویرایش توسط coastmelody : شنبه 09 اردیبهشت 96 در ساعت 09:45

  3. کاربر روبرو از پست مفید coastmelody تشکرکرده است .

    عشق آفرین (شنبه 09 اردیبهشت 96)

  4. #13
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 02 خرداد 96 [ 18:59]
    تاریخ عضویت
    1394-7-07
    نوشته ها
    70
    امتیاز
    1,855
    سطح
    25
    Points: 1,855, Level: 25
    Level completed: 55%, Points required for next Level: 45
    Overall activity: 20.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    25

    تشکرشده 65 در 37 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام
    چرا شما فکر میکنید زندگی کردن با امکان طلاق راحت ممکنه بد باشه وقتی که هر چیزی که در طول زندگی مشترک بدست میارید به طور مساوی به نام هر دوتون باشه ؟؟؟ !!!!!

  5. #14
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 25 دی 97 [ 00:50]
    تاریخ عضویت
    1393-6-05
    نوشته ها
    496
    امتیاز
    17,675
    سطح
    84
    Points: 17,675, Level: 84
    Level completed: 65%, Points required for next Level: 175
    Overall activity: 2.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    2,385

    تشکرشده 1,898 در 451 پست

    Rep Power
    131
    Array
    عزیزم،
    مساله مهریه نیست. مساله روش اشتباه ایشون برای اقدام، خطا های شناختی و فلسفه نادرستشون از زندگی زناشویی هست.

    مهریه اهرم فشار نیست. همانطور که حق طلاق هم تضمینی برای خوشبختی نمیتونه باشه و برخلاف تصور خیلی از خانوم ها داشتن حق طلاق برای خانوم ها میتونه براشون گرون تموم شه! چطور؟ " تو که حق طلاق داری! پس پاشو برو طلاقت رو بگیر برو خونه بابات!" و خانوم های متاهل بهتر میفهمن شنیدن هر باره این جمله از همسر سر هر مساله ساده چقدر میتونه عذاب آور باشه!

    من شما رو تحسین میکنم که میخواین بر ساخت زندگی سرمایه گذاری کنید نه طلاق و حق با شماست که مهریه هرگز تضمین و پشتوانه زندگی نیست و البته خیلی خوبه برای ایشون تجربه شده دیگه زیر بار مهریه ای که از پسش بر نمیان نرن. اما:

    ایشون بدبین شدن و دچار خطای شناختی هستند. ایشون اشتباهش این بوده که بیشتر از حد توانشون مهریه کردن و تعهدی دادن که نباید. اما حالا جای کارشون، نفس مهریه رو اشتباه میدونن. مثل کسی که در تصادف عزیزی از دست داده، اما بجای اینکه تخطی از قانون رو عامل بدونه، بگه کلا ماشین چیز بیخودیه، نباید وجود داشته باشه.

    ایشون یک بار زیادی خرج کردن و نتیجه نداده، جای اینکه بپذیرن بدون دقت انتخاب کردن و آگاهی و مهارت کافی برای حفظ زندگی زناشویی نداشتن که شادمانی اون لحظات به کامشون تلخ شده، فکر میکنن این شادی بیهوده است. مثلا با پول عروسی ماه عسل میریم تور کروز اروپا! بی توجه به اینکه هر دختری واقعا دلش میخواد حداقل یه جشن کوچیک برای مهم ترین شب زندگیش داشته باشه و عروسی گرفتن فقط یه جشن پر هزینه نیست، بلکه مفهوم احترام گذاشتن و بها دادن به دختر هست، هر دختری یک شب واقعا حس میکنه یه ملکه بی نظیره که این رو شاید آقایون به خوبی درک نکنن! ولی ایشون تصورشون از این امر فقط هزینه اضافی هست که میتونه ابعاد دیگر زندگی رو هم در بر بگیره. یک مرد قبل از ازدواج اولین چیزی رو که بایستی به خوبی درک کنه اینه که با موجودی مانند خودش طرف نیست . با یک جنس لطیف و احساسی طرفه که با یه شاخه گل میتونه مدت ها ذوق کنه چه برسه یک شب عروسی! و زندگی مشترک جایی نیست که شخص فقط دلبخواه خودش فکر کنه، نظریه خودش رو صحیح بدونه و احساسات و نیاز طرف مقابل رو نادیده بگیره.

    و البته این ترویج نادرست لحاظ قوانین غرب در فرهنگ ایرانی مستلزم رعایت و پذیرش همه جانبه فرهنگ غربه، نه فقط یک بخش اون. اگر ایشون این رو بخواد و شما هم بپدیرید ، هر دو باید خودتون رو برای مواجهه با اختلال ها و تضادهای فرهنگی ناشی از این دوگانگی آماده کنید!

    عزیزم اونجا اگر اموال تقسیم میشه یا راحت طلاق میگیرن و مجدد ازدواج میکنن، مرد و زن دارن به خونه پول تزریق میکنن، به شغل هم کاری ندارن، تو جامعه شون چه مرد، چه زن میتونه مستقل باشه. چه در ازدواج، چه طلاق خانواده های طرفین دخالتی ندارن و ساپورتی هم نمیکنن، فرزندانشون از ابتدایی از خانواده مستقل میشن، بچه های طلاقشون مثل بچه های طلاق ما نیست. خانومه طلاق گرفته و مجدد ازدواج کرده، ظهر همسر سابقش و بچه اش دعوتن خونشون شوهرشم هست! اون نگاه مطلقه ما به خانوم هاشون نیست، 20 سال با هم زندگی کردن سه تا بچه داشتن تازه به نتیجه رسیدن با هم در همه چیز شریک بشن! هر کدوم مجبور شه از خونه بره میره هتل، میره خونه میگیره، نه خونه باباش.
    همین الان شما از مادر پنهان کاری میکنید، چون خانواده ات اصول غرب رو برنمیتابه!!! چه برسه در اون ابعاد وسیع! اونا قوانینشون بر اساس فرهنگ جامعه خودشون نگارش شده و برای ما هم قوانینمون و سنت هامون جوابگوی فرهنگ خودمونه.
    و این دور نما که ایشون ترسیم کرده جدای از صحیح و غلط نشان دهنده ی بنای خانواده بر تضاد های فراوان و معیار های نامشخصه. (این مهمه)

    این ترس و بدبینی و خطا های شناختی، این گریز از مسئولیت، در برخورد با مسائل، این مشتبهات و تحریفات از مسائل صحیح و این روش نادرست در پیشبرد خواستگاری هست که ما مایلیم شما بهش واقف باشید و بیگدار به آب نزنید.

    شاید شما موقعیت های چندین سال قبل رو نداشته باشید، ولی نباید این باعث شه مسیر انتخاب صحیح شما تحریف بشه. به نظرم تجرد از یک انتخاب نادرست بهتره و آسیب کمتری داره! به نظر میاد هر دوی شما به اطلاعات و آگاهی بیشتری در زمینه ازدواج و انتخاب صحیح احتیاج دارید. پیشنهاد میکنم اگر قصد ازدواج دارید، بعد از خواستگاری رسمی ایشون تحت نظارت خانواده ها حتما به مشاور مراجعه کنید.
    تنها نفس خداست که اگر بر گل دمیده شود انسان می آفریند.
    ویرایش توسط عشق آفرین : شنبه 09 اردیبهشت 96 در ساعت 19:28

  6. 3 کاربر از پست مفید عشق آفرین تشکرکرده اند .

    نادیا-7777 (دوشنبه 11 اردیبهشت 96), ستاره زیبا (یکشنبه 10 اردیبهشت 96), شیدا. (یکشنبه 10 اردیبهشت 96)

  7. #15
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 12 شهریور 96 [ 00:37]
    تاریخ عضویت
    1394-4-23
    نوشته ها
    641
    امتیاز
    12,858
    سطح
    74
    Points: 12,858, Level: 74
    Level completed: 2%, Points required for next Level: 392
    Overall activity: 26.0%
    دستاوردها:
    1 year registered10000 Experience Points
    تشکرها
    2,477

    تشکرشده 767 در 424 پست

    Rep Power
    112
    Array
    من از روی تجربه میگم که یکی از نزدیکانم با پسری که سه ماه بعد ازدواج طلاق گرفته بود اشنا شد ایشون مهندس و دختر فوقق لیسانس و......
    علت طلاق رو جویا شدند و طبق گفتهای پسر همسرشون بسیار ادم نساز و بددهن و.......
    ودر تحقیقات هم حرفهای پسر تقریبا درست بود ایشون هم برای ازدواج جدید گفتن مهریه خیلی کم 14 اما خانواده دختر مخالفت کردند و گفتن 500 ازونجا که پسر عاشقدختر شده بود پذیرفت در ضمن در زمان اشنایی دایم از دختر جدید درخواست داشت هرگز در زندگی حرف طلاق نزنه و .....میگفت خودم حتی با اون دختر که بسیار نساز بود حاضر بودم با سختی زندگی کنم و ولی طلاق نداشته باشم یعنی اینقدر طلاق براش سنگین بود دختر جدید هم که خداروشکر میکرد و مطمین بود که کسی که یه بار طلاق گرفته دیگه خیالش راحته ازین مسایل بعد ازدواج در هر دعوا مرد دایم میگفت دیگه خسته شدم بریم طلاق بگیر یم ما با هم تفاهم نداریم ،من احساسی تصمیم گرفتم ،اونموقع ازنظر روحی شرایطم نیاز داشتم،و بعد اونکه اون دختر رو طلاق دادم چقدر ارامش داشتم ،برا چی دوباره خودم انداختم تو دردسر و.......
    درحالی که دختر جدید با بدترین شرایطها هم میسازد و بسیار مهربون و به همسر عشق میورزه و چون از جزییات اگاهم میدونم 90%دعواها مرد مقصره
    درضمن خود پسر هنگام اشنایی گفته بود من بسیار پسر ارومی هستم در عصبانیتها از خونه میزنم بیرون تا جو اروم بشه و.فقط سکوت میکنم .........اما در زندگیه الانه حتی چندین بار دست هم بلند کرده و چه فحشهایی که نمیده و دایم بریم طلاق بگیریم مجردی چقدر راحتبودم و ...... «خوش میگفت راست میگی من قبلا اینطوری عصبی نبودم اما نمیدونم چرا الان اینطور شدم »
    یادت باشه همیشه کسی که طلاق داشته شاید همسر اونطرف بیشتر مقصر بوده اما این طرف هم ایرادهایی داشته که منجر به طلاق شده و در ضمن طلاق براش راحتتر شده بخصوص توافقی البته همین پسر بیشتر از ترس مهریه داره ادامه میده......
    خوب حالا فکر کن شما مهریه هم نداشته باشی!!!!!!!
    راستی شما اگر این پسر رو در ظاهر ببینی تو ذهنتم نمیاد تو عمرش صداش بلند شده باشه چه رسد به فحش و......
    ولی من اززبون این دختر میگم زن و مرد مطلقه باید باهم عروسی کنن و مجردها باهم چون مرد مطلقه لذت بعد طلاق رو چشیده و از شونه خالی کردن مسولیت لذت برده اما پسر مجرد هزارتا ارزو داره و حاضر نیست براحتی زندگیش بپاشه و یه تابو از طلاق برا خودش ساخته و میترسه
    هرچند ادم با هرکی میخاد ازدواج کنه باید خوب تحقیق کنه جزبه جز مسایل رو باز کنهو برا هرکدوم بخاد طرفش مثال بیاره مثلا یکی میگه من مذهبیم منظور یکی در حد نماز جماعت در مسجد نظر دیگری درحد قبول داشتن خدا پس مسایل رو باز کن

  8. #16
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 02 خرداد 96 [ 18:59]
    تاریخ عضویت
    1394-7-07
    نوشته ها
    70
    امتیاز
    1,855
    سطح
    25
    Points: 1,855, Level: 25
    Level completed: 55%, Points required for next Level: 45
    Overall activity: 20.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    25

    تشکرشده 65 در 37 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام
    امشب اومدم سر زدم به تاپیکت فکر کردم شاید اگه چند تا مطلب رو بهت بگم بد نباشه :
    ۱. ببینید شما برای طلاق ازدواج نمیکنید همونطور که طرف مقابلتون واسه طلاق جلو نمیاد
    ۲.اگه همیشه نتیجه ی اندیشیدن و مطالعه کردن منطبق میشه بر فرهنگ و قوانین غرب و نه خاورمیانه پس میشه نتیجه گرفت که قوانین غرب بر مبنای اصول عقلانی بنا شده و قوانین خاورمیانه بر مبنای هر چیزی هست غیر از عقلانیت...( این نتیجه رو بذارید لطفا در کنار نتیجه ی غرب زدگی که برخی دوستان همواره میگیرن )


    ۳. از قرار هیچ مردی حق نداره آداب و رسوم و فرهنگ و قوانین ایران رو قبول نداشته باشه و برای زندگی خصوصیش بر مبنای اصول خودش تصمیم گیری کنه چون ممکنه انگ های زیادی بهش بچسبونن و آدم بی مسیولیتی تلقی بشه!
    ۴. چه نیازی هست که خصوصیترین مسایل زندگی انسان رو ملت بدونن که قرار باشه برای یک تصمیم بر اساس معیارهای خودتون ، جلوی یک قوم با تفکر متفاوت بایستید و بجنگید ؟


    ۵. چرا شما فقط یک طرف ماجرا رو میبینید و فقط فکر میکنید اون کسی که قراره پس زده بشه شمایید؟ شاید این شما بودی که دور از جون به تنگ اومدید و خواستید طرف رو از زندگیتون کنار بذارید اونوقت راحتی کار شما با اونی که حق طلاق نداره قابل مقایسه نیست


    ۶. قرار دادن مهریه خیلی خیلی بالاتر از توان پرداخت داماد کج دهنی مردم بود به قوانین ناعادلانه! و فکر میکنید که مادر عروس یا خود عروس بود که چنین مهریه ی سنگینی رو مطالبه میکرد؟؟؟ خیر، این پدر عروس بود که خودش مرد بود و میدونست چه بلایی سر زنش اورده!!!


    ۷. مهریه ای که داماد توان پرداخت اون رو داشته باشه و در عین حال شما هم حق طلاق نداشته باشید عملا شما رو به یک برده تبدیل میکنه . ( مراجعه کنید به قوانین طلاق )
    ۸. زندگی با حقوق برابر تا وقتی که پای بچه در میون نباشه باعث میشه که طرفین از وفاداری ( البته اگه طرف اعتیاد به رابطه با جنس مخالف پیدا نکرده باشه ) و حسرضایت مثبت طرف مقابلشون به خودشون مطمین باشن و خیالشون راحت باشه که طرف به زور مهریه یا نداشتن حق طلاق با ایشون زندگی نمیکنه


    ۹. اگه فکر میکنید که شما ممکنه دایما از خونه بیرون رونده بشین خب شما هم متقابلا میتونید همین رفتار و با طرفتون داشته باشید پس این ترس در طرف مقابل هم هست


    ۱۰. بعضی وقتا آدم بدون تفکر دنبال مردم جامعه راه می افته و میره به تصور اینکه همه دارن راه رو درست میرن ولی وقتی ضربه خورد تازه یادش میاد درباره اون کار فکر کنه ،پس اگه طرف شما فهمیده که مسیری که قبلا رفته تمام و کمال اشتباهاشتباه بوده چه اصراری هست که ایشون رو مجبور کنید که از یه سوراخ دو بار گزیده بشه


    ۱۱.اگه قراره زنی بعد از ازدواج خانه داری پیشه کنه شاید بهتر باشه طبق قوانین کشورش زندگی کنه چون زنهای خانه دار بعد از طلاق نیاز به قوانین حمایتی دارند که تو ایران نیست.


    و نهایتا اینکه هیچ وقت کاری رو نکنید که بهش باور ندارید چون تنها چیزی که باعث میشه انسان توان پایداری و مقاومت در یک کار رو داشته باشه باورهای انسانه


    ( به قول یه نویسنده ای : به خاطر بسپار؛ برده نباش ! تا جایی پیرو جامعه باش که احساس میکنی لازم است ..اما همواره حاکم بر سرنوشت خود باش )

  9. کاربر روبرو از پست مفید kataioon تشکرکرده است .

    maryam.mim (شنبه 24 تیر 96)

  10. #17
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 21 آبان 97 [ 18:56]
    تاریخ عضویت
    1395-7-29
    نوشته ها
    595
    امتیاز
    9,965
    سطح
    66
    Points: 9,965, Level: 66
    Level completed: 79%, Points required for next Level: 85
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered5000 Experience Points
    تشکرها
    646

    تشکرشده 951 در 409 پست

    Rep Power
    115
    Array
    خلاصه از ازدواج سنتی خیری ندیدم و بهش امیدی ندارم...
    ربطی به سنتی بودن نداره. شما هنوز با فردی که مناسب تون باشه و خودتان و خانواده تان بپسندید مواجه نشده اید. همین. با این روحیه ای هم که شما نشان داده اید ازدواج غیرسنتی برای شخص شما بسیار خطرناک است.

    من الان سی و دو-سه ساله ام و دیگه فرصت زیادی برای ازدواج ندارم...
    تو سن پایین خواستگارهای خوبم رو بخاطر اینکه خونوادم اهمیتی به ازدواجم ندادن و بخاطر بی اطلاعی از دست دادم
    اولا که اینطور نیست. بله درسته سن شما بالا رفته ولی مطمئن هستید همین امروز یا فردا فرصتی رو که خوب باشه پیدا نمی کنید؟ و باز بله ممکن هم است این فرصت به این زودی ها و در بدترین حالت شاید اصلا فراهم نشه، از این بدتر که نمیشه. میشه؟ خب حالا که چی؟ ازدواج نکردن بهتره یا ازدواج کردن و شب و روز کتک خوردن؟ ازدواج کردن و شوهر معتاد داشتن و ..؟ ازدواج کردن با یک یا دو بچه زیر بغل طلاق داده شدن؟ یا حتی به ازدواج نرسیدن و اغفال شدن؟

    به نظرتون اگر دختر دیگری همین موضوع رو مطرح می کرد که 32 سالم شده و می ترسم خواستگار برام نیاد "پس همین رو قبول می کنم" حالا آخرش هرچی میخواد بشه بذار بشه، شما چی بهش می گفتید؟ شما الان همون دختر هستید. (دقیقا باطن جمله ای که گقتید،خط بعدی)
    پس بنظرم خیلی رفتارم غیر منطقی نیست که ایشون رو بعنوان یک کیس جدی در نظر بگیرم

    اگر مشکل فقط طلاق بود اصلا هیچ اشکالی نداشت. طلاق دادن یا گرفتن به خودی خود اهمیتی نداره. مهم علت طلاق هست. به این دلیل ساده که اگر این آقا ناقل اون دلایل باشند قطعا شما قربانی بعدی خواهید بود. صرف اینکه شما 32 ساله دلیل میشه که چشم بر روی حقایق ببندید که مبادا فرصتی رو که معلوم چقدر خوب یا خطرناک میتونه باشه رو قبول کنید؟ آخه این هم شد حرف؟

    ایشون ادم خسیسی نیست چه در هدیه گرفتن و چه در خرج کردن

    این ها بی ربط هستند. هیچ آدم فاسقی نمیاد بگه من فاسقم. خیلی هم جانماز آب میکشه. هیچ آدم فحاش و دست بزن داری هم نمیاد تو دوران (حتی) نامزدی- شما که دوست پسر و دوست دختر هستید نه بیشتر - فحش رو بکشه به دختر و خانواده اش، خیلی هم مودب و لفظ قلم و خوش برخورد رفتار میکنه. هیچ آدم خسیسی هم تا قبل از اینکه خرش از پل بگذره نمیاد بگه من دستم تو جیبم نمیره. برعکس خوب و حتی بیش از حد توانش خرج دختر و اطرافیانش میکنه. حداقل آدم های با عقل متوسط اینطور تظاهر می کنند. مگر اینکه مشکل شون به قدری حاد شده باشه که نتونند پنهان کاری کنند. متاسفانه اکثریت مطلق انسان های خلاف کار زرنگ هم تشریف دارند وگرنه بجز ابلهان کسی فریب شون رو نمی خوردند.

    من هم در سنی نیستم که بخوام بر اساس احساسات زودگذرم کاری کنم یعنی از اون دوره گذشته.
    این درست برعکس صحبت و رفتار عملی شما است. شما از ترس سن تان دارید از روی احساسات رفتار می کنید. شاید احساسات عاشقانه نباشه ولی احساس ترس، عدم اعتماد به آینده، ترس از اینکه اگر این هم بره بعد چیکار کنم و ....

    خودش اورد و ازم خواست که بهش نگاه کنم. منتها فقط بهم مبلغی که بعنوان مهریه پرداخته نشون داد و من متن پرونده رو نخوندم
    زحمت کشیدند. مگه مشکل تعداد سکه های پرداخت کرده ایشون بود؟ شما قراره دنبال علل و دلایل طلاق باشید؟ کی تقصیر کار بوده؟ هر کدوم چه سهمی در طلاق داشته اند؟ آیا اون زمینه ها و علت ها برای شما هم پیش میاد؟ .... شخصیت آقا در واکنش به مشکلات با خانم قبلی چی بوده؟ همون برخوردها رو درمورد شما هم نشون میده؟ خانوده و اطرافیانش چه رفتارها و واکنش هائی داشتند؟ میگید مخالفت نمی کنند؟ چه بهتر، بخواهید پرونده رو بهتون بدند ولی نه فقط به شما. بلکه مهمتر از همه به پدرتان. مردها رو مردها می شناسند نه شما که یه دختر احساسی و (باعرض معذرت) مرد ندیده هستید.

    برفرض ایشون مثل گل معصوم، چه ربطی به شما داره؟ شما خودتون هستید و موقعیت خودتون. باید مهریه و سایر حقوق تان رو صریح و واضح بیان کنید و در عقدنامه مکتوب کنید.
    * حق طلاق وجود خارجی نداره و هیچ نوع تعهد دادن و توافق هم در دادگاه پذیرفته نمیشه. اونی که هست حق وکالت از طلاق هستش که باید رسمی و محضری باشه با جمله بندی های بسیار دقیق حقوقی که حتی یک کلمه اش رو هم نباید جا انداخت. در اینترنت من یکبار نمونه اش رو دیدم که چند خط پر از لغات حقوقی عربی و فارسی بود. درضمن دادن این حق مانع از این نمیشه که مرد اگر دلش خواست خانم رو (مخصوصا که مهریه درستی هم نداره) طلاق نده. برعکس هنوز حق طلاق دراختیار مرد است. فرقش اینه که زن هم به نوبه خود میتونه درخواست طلاق بده. همین و نه بیشتر. خوب هست ولی اونی نیست که عده ای تصور می کنند حلال همه مشکلات است.............. این حق تحت هیچ شرایطی قابل گرفتن از مرد نیست و همواره در اختیار وی است، حکم شرعی و بالاتر از حتی هر قانونی است که بخواد خلاف آن عمل کنه چه برسه توافق افراد. کلا هر نوع توافق ازدواج، مالی-شراکت و غیره حتی از نوع رسمی و مستند بین افراد به معنی این نیست که قانون حتما آن را به رسمیت می شناسه. در توافق کردن ها همیشه باید نظر قانون رو در پذیرش یا عدم پذیرش آن توافق درنظر گرفت...........
    * دادن حق حضانت خوبه. ولی برای مردی که نخواد در قیدوبند نگهداری بچه بمونه و میخواد بره دنبال خوش گذرونی خیلی خوب تره. دادن این حق برای کسانی سخته که به دنبال حفظ خانواده شون هستند. به مردی که هنوز هیچی نشده میگه حق حضانت بچه رو میدم به شدت باید شک کرد؟ پس کو احساس پدری؟ من فقط بوی بی مسئولیتی و فرار از آن رو حس می کنم. نمیدونم شما و بقیه خواننده گان چه برداشتی ار این بخشش آقا خواهند داشت؟
    *نصف کردن اموال، تاجائی که اطلاع دارم قانون است و چیزی نیست که کسی بخواد بخشش کنه. قانون هست و گرفته میشه. چه بخواد و چه نخواد. (برای اطمینان بیشتر خودتون تحقیق کنید)... تا اینجا امتیاز خاصی به شما داده نشده.
    چیزهائی که شما می تونید علاوه بر حضانت و حق وکالت از طلاق درخواست کنید حق ادامه تحصیل، حق اشتغال، حق انتخاب محل سکونت مثلا در کدام شهر یا محله ساکن باشید یا شرایط خانه چگونه باشد و سایر حقوق توافقی است.

    ببینید دختر خوب، من همه این مشکلات شما رو درک می کنم و نظایر آن را هم دیده ام. به عنوان نمونه، دختر خانمی بودند حدود 2 سال از سن فعلی شما بزرگتر. ایشون هم همین وضعیت شما رو داشتند. با خودشون کلنجار می رفتند و علیرغم نصیحت ها گاهی به خواستگاری که چندان مناسب شون نبود جواب مثبت می دادند. مناسب نبودن نه به حادی این آقا. مثلا یکی بود که از نظر وضعیت ظاهری با هیچ معیاری با هم جفت و جور نمیشدند، و یا مهم تر فرهنگ متفاوت روستائی، تحصیلات پائین تر ... . به هر حال از اون جند مورد که بگذریم خودشون پذیرفتند که بعضی دیگر رو جواب منفی بدند و صبر و تحمل داشته باشند. بالاخره هم ازدواج خوبی کردند و الان شکر خدا یه بچه هم دارند و به آرامی دارند زندگی می کنند.

    شما هم اختیار با خودتون است. کسی نمیگه و حقی هم نداره بگه کدوم راه رو بروید. ما نه شما رو می شناسیم نه بدخواه شما هستیم ولی خب از بیرون و بدون هیجان داریم نگاه می کنیم. اگر اومدید اینجا راهنمائی بگیرید من به سهم خودم بهتون توصیه می کنم

    1. فورا رابطه تون رو قطع کنید و خیلی کوتاه "بدون استدلال و بحث" - دلیل داره که میگم بحث و استدلال درکار نباشه - بگید یا اقدام به خواستگاری کنند یا ایشون رو به عنوان فرد مزاحم درنظر می گیرید. اگر با قاطعیت اینکار رو انجام بدید اونی که واقعا قصد ازدواج داشته باشه خواستگاری میکنه. میدونه شما اهل دوستی خیابانی و احساساتی یا حتی ترسانده شدن (بایت سن و آینده) و قابل اغفال نیستید و فوقش اگر نگران شرایطش هم باشه میفهمه که باید اون ها رو از راه صحیحش با دختر و خانواده اش حل کنه. نه اینکه تو کوچه و خیابان بخواد مخ دختر رو بزنه بعد هم دختر رو بندازه به جان خانواده اش که باید قبول کنید. چیزی که به شدت زیاد شده دادن پیشنهاد دوستی یا وعده ازدواج به دختران محدوده سنی 27 به بالا به دلیل همین نوع ترس ها است که متاسفانه خیلی دخترها هم دچار عواقب سوء آن شده اند.
    2. موضوع رو با خانواده تون مطرح کنید. اونها بیشتر از هر کسی خوبی دخترشون رو میخواهند. و مطمئن هم باشید هر روز در خانه ماندن شما برای آنها به اندازه یا بیشتر از خودتون نگران کننده است. درضمن کی بدش میاد یه نانخور پردردسر کمتر بشه (جدی-شوخی)
    3. اگر کار به خواستگاری بکشه اولا ایشون رو مانند هر مورد عادی بررسی و سنجش کنید. اجازه ندید احساسات این دوران رفت و آمدهای به اصطلاح مدرن روی تان تاثیر داشته باشند. دوما دلایل طلاق ایشون رو تا ریشه پی گیری کنید. این کار رو برای هر فرد طلاق گفته مرد/زن باید انجام داد و برای این شخص خاص با شروطی که گذاشته و سعی در راضی نمودن شما دور از چشم والدین تان داشته و دارد، با حساسیت و دقت چندین برابر.

    موفق باشید
    ویرایش توسط Ye_Doost : دوشنبه 11 اردیبهشت 96 در ساعت 11:22

  11. 2 کاربر از پست مفید Ye_Doost تشکرکرده اند .

    نادیا-7777 (دوشنبه 11 اردیبهشت 96), غبار غم (دوشنبه 11 اردیبهشت 96)

  12. #18
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 02 مرداد 96 [ 18:45]
    تاریخ عضویت
    1396-1-23
    نوشته ها
    49
    امتیاز
    926
    سطح
    16
    Points: 926, Level: 16
    Level completed: 26%, Points required for next Level: 74
    Overall activity: 12.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class500 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 83 در 33 پست

    Rep Power
    0
    Array
    دوستان خیلی ممنونم از صحبتهاتون

    خودمم خیلی تردید دارم..خیلی نگرانم... دیروز خاستم رابطه رو به کل این رابطه رو تموم کنم... ولی بهم گفت واسه دوره ای که میری من هم با یکی از استادهای خارجی صحبت میکنم که دوماه فرصت از دانشگاه (خودش) بگیرم و بیام همون کشور... البته یه شهر دیگه ش. (نمیدونم میخاد خودشو به من اثبات کنه یا منو به خودش!)... بعدم هفته پیش کلا سفر بود....گفت واست هدیه گرفتم باید بیای بگیری... من هدیه رو با علاقه انتخاب کردم و حداقل انتظار دارم احترام بذاری به علاقه م... بعدم اورد دم دانشگاه هدیه شو بهم داد...

    اعصابم خیلی خورده.. از اینکه وسط کارام اینقدر ذهنم درگیره عصبی ام.... این سردرگمی ها نابودم میکنه....
    واقعا علاقه کسی هم دیگه باورم نمیشه... خیلی سخته بالای سی سالگی به ادمها 100% اعتماد کرد...
    امیدوارم سفرش جور نشه... چون اینطوری نگرانیهام 100برابر میشه...

    من همه اونچیزی رو که شما در مورد شروط عقد گفتید میدونم.... واسه همین مشکل دارم باهاش... یعنی قانع نشدم و اگر میشدم الان اینجا پست نمیذاشتم...


    حس میکنم باید بریم پیش مشاور... پیش وکیل.... باید بهش بگم در اولین فرصت... و اگه نیاد حداقل میفهمم قصدش جدی نیست
    ویرایش توسط coastmelody : دوشنبه 11 اردیبهشت 96 در ساعت 12:01

  13. #19
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 21 آبان 97 [ 18:56]
    تاریخ عضویت
    1395-7-29
    نوشته ها
    595
    امتیاز
    9,965
    سطح
    66
    Points: 9,965, Level: 66
    Level completed: 79%, Points required for next Level: 85
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered5000 Experience Points
    تشکرها
    646

    تشکرشده 951 در 409 پست

    Rep Power
    115
    Array
    مثل اینکه شما هنوز متوجه نیستید در چه وضعیت بدی هستید. هنوز هم چشم انتظار و امیدوار.
    یعنی که چی میخواد بیاد پیش شما در یک کشور خارجی؟ ما داریم میگیم اینجا ارتباط تون رو قطع کنید دچار مشکل و اغفال نشوید شما صحبت از قرار دیدار در خارج کشور می کنید؟ باهاشون کات کنید و اخطار بدید. نه اینکه عادی بگید. صریح بگید نمی خواهید دیگه ببینیدشون وگرنه ازشون شکایت می کنید. دیدار در خارج!!. پول میز رو کی میده؟

    ایشون خیلی بیجا کرده واسه شما هدیه گرفته. بیجاتر از اون انتظار داره شما بیائید هدیه رو قبول کنید. قبول هدیه یعنی قبول خود ایشون. هم از نظر روابط و آداب معاشرت این معنی رو میده و هم از نظر تاثیر احساسی بر روی افراد مخصوصا خانم ها (شما که دیگه هیچی!). فردا هم به حق میگه تو که منو نمی خواستی، تو اگه خودت مشکل نداشتی با من بیرون نمیومدی، هدیه ام رو قبول نمی کردی ...راست هم میگه.

    مشکل از اعتماد کردن به دیگران و سن 30 سال نیست. مشکل از بی اعتمادی خوتون به خودتون، واداده گی به اون آقا و دشمن و نامحرم دانستن خانواده تان است.

    اگر اون 3 توصیه رو که بهتون گفته شد انجام ندید هر بلا و مصیبتی که سرتون بیاد رو باید از خودتون ببینید و نه حتی اون آقا. گرگ زیاده ولی آدم مثل شما تا این حد بی اراده واقعا نوبره. شما دقیقا مصداق همان داستان انشاا... گربه است هستید. فقط موقعی به خودتون میاد که دیگه دیر شده و گرگ گلوتون رو پاره کرده. اگر داستان رو نمی دونید حتما جستجو کنید و بخونید.
    ویرایش توسط Ye_Doost : دوشنبه 11 اردیبهشت 96 در ساعت 17:54

  14. #20
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    1- ببینید ایشون ازدواج قبلیش را خودش به هم زده، اما باز هم مهریه دختر خانم را طبق قانون و چیزی که حقش هست نداده ( یک چهارمش را داده)
    اون هم به یه دلیل نه چندان قابل قبول، که وقتی بی حجاب دیدمش خوشگل نبوده ...

    اینو به عنوان یه نکته منفی در نظر بگیر که مسئولیت کارش را حاضر نبوده به عهده بگیره.

    2- اگه شما امروز سر مهریه به توافق برسید، ایشون می آد خواستگاری؟
    یا هنوزم می گه فعلا دوست باشیم؟
    هدفش از این دوستی چیه؟
    چه مدت هست دوست هستید و تا کی باید دوست بمونید؟
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا


 
صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. رابطمو قطع کردم آیا کار درستی کردم و حالم بهتر خواهد شد؟
    توسط ملن در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 12
    آخرين نوشته: پنجشنبه 06 مهر 91, 20:42
  2. هر کجا هستی با عشق زندگی کن
    توسط بالهای صداقت در انجمن داستان و حکایت آموزنده
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: یکشنبه 20 تیر 89, 09:38
  3. حاشا كه از هستی كم بیاورم!!!
    توسط غریب آشنا در انجمن عیدانه های همدردی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: پنجشنبه 22 اسفند 87, 15:37
  4. خودپرستی
    توسط lord.hamed در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: پنجشنبه 22 اسفند 87, 00:06
  5. براستی س ک س چه فایده ای دارد ؟
    توسط همسفر در انجمن مقالات و مطالب آموزشی در مورد خانواده
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: پنجشنبه 03 بهمن 87, 12:43

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 04:36 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.