به نظر من مشکل شوهر شما ریشه دار تر از این حرفهاست که با قربونت برم فدات بشم، حل بشه.
نیاز به روانکاو داره. ریشه ی این ترسهاش ( ترس از دست دادن شما، ترس از این که دخترش بعدا بهش بدی کنه و جواب خوبیهاش را با بدی بده، ترس از زمین و زمان و همه ی آدمها، ترس از دست دادن پولش، ترس از همه کس و همه چیز ) را پیدا کنه و بعد هم درمان بشه.
سخت ترین قسمت کار هم اینه که چطوری می شه این آدم را برد پیش روانکاو !
آدمی که به بچه ی دو سه ساله ی خودش هم مشکوکه و فکر می کنه همه می خوان ازش سواستفاده کنن و همه بدن !
باید خیلی خودت را قوی کنی که بتونی کنارش زندگی کنی و کمتر آسیب ببینی.
ایشون حتی از استقلال شما هم می ترسه و نمی ذاره به این استقلال برسی و حداقل خودت خرج خودت را بدی. اگر خسیس بود می گفت برو سرکار یا مثلا از مامان بابات پولی، ارثی، اجاره ای چیزی بگیر و خرج خودت کن. ولی حتی اگه پدرت به شما یه پول یا مبلغ ثابتی بده و ایشون حس کنه مستقل شدی یا نیازی بهش نداری ترسهاش بیشتر می شه.
اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
مادر ترزا
علاقه مندی ها (Bookmarks)