هر چی بیشتر تاپیکای تالار رو میخونم بیشتر از اینکه اومدم تاپیک باز کردم پشیمون مبشم اینجا فقط محلی برا همدردیه چون هیچ کدوم از دوستان کارشناس نیستن و صرفا تجربیات خودشون رو میگن ولی هیچکی پیدا نشد که تجربه ای مشابه من داشته باشه!!!همه یا با مادر شوهر مشکل دارن یا با رفیق بازی شوهرشون یا چون مامانشون قرمه سبزی تعارفشوت نکرده....تازه میفهمم که چرا بعضی از کاربرا فکر میکردن تاپیک من الکیه!حق دارن!!!من خیلی بدبختم خیلی درموندم،حالا که خونوادم گفتن از خونه برو منم میرم برا همیشه... الان تو پارکم. دیگه بر نمیگردم هر اتفاقی هم بیفته دیگه نمیرم،یه ابرویی به خونوادم نشون بدم حض کنن!!!دیگه اون یلدای ضعیف و توسری خور مرد،هدفم فقط بردن ابروی خونوادم و شوهرمه!!! بذار همه فکر کنن من خرابم و اصلا با نقشه فرار کردم....هراتفاقی برام بیفته از این لجنزاری که توش هستم بهتره...میخوام برم جایی که هیچ کی نشناستم !!!از همه در و همسایه و فامیل که با ترحم نگام میکنن خجالت میکشم !!!نگاشون برام خیلی سنگینه،حتی از خودمم خجالت میکشم و گریزونم ...
من دیگه تو تالار هم نمیام پس مسئولین لطفا تاپیک من حذف شه یا چمیدونم بسته شه.بازم از دوستانی که اطلاعاتی در اختیارم گذاشتن ممنون،ولی فرار بهترین گزینست برا منی ک اب از سرم گذشته و طاقتم تموم شده ....من دیگه اخر خطم
علاقه مندی ها (Bookmarks)