به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 13
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 10 خرداد 96 [ 13:12]
    تاریخ عضویت
    1395-3-11
    نوشته ها
    156
    امتیاز
    2,831
    سطح
    32
    Points: 2,831, Level: 32
    Level completed: 54%, Points required for next Level: 69
    Overall activity: 63.0%
    دستاوردها:
    3 months registeredTagger First Class1000 Experience Points
    تشکرها
    49

    تشکرشده 73 در 44 پست

    Rep Power
    27
    Array

    چطوری مخالفتم رو به شوهرم بگم تا متقاعدش کنم

    با سلام خدمت عزیز های همدردی
    من قبلا هم اینجا تاپیک زدم و از همه کسانی که برام وقت گذاشتن و راهنماییم کردن ممنونم
    (من 27 سالمه و شوهرم 42 سالشه و صاحبه یک فرزندیم)

    مشکلم اینه که شوهر خواهر من 53 سالشونه و ازدواج نکرده و با پدرش زندگی میکنه اما هیچ کاری به پدر 85 سالش نمیکنه نه غذا نه لباسش و... میگه وظیفه من نیست من ازدواج نکردم که به این برسم با شوهر من همیشه سر این موضوع جر و بحث میکنن و چون اونم مثل شوهرم شکاک و حساسه یک سری تهمت های اساسی به من زده اعم از این که توی مهمونی به داماد خواهرم چشمک زدی یا مثلا بیرون به مردها نگاه میکنی یا سن منو داری مسخره میکنی و... که در نهایت شوهرم یا اون یکی خواهرش ازم معذرت خواستن و گفتن این اخلاقش همین طوریه به خود ما هم خیلی تهمت میزنه به دلت نگیر . شوهرم همیشه میگه خوب شد از اون زندگی کنار خواهرم خلاص شدم با وسواسی که داره زندگی رو برام جهنم کرده بود ولی وقتی پدرش رو توی اون حال میبینه با لباس های کثیف و چروک و اکثرا گرسنه ناراحت میشه ولی از اونجایی که خسیسه حاضر نمیشه یه ساندویچ براش بخره توقع داره من هر لحظه براش یه چیزی بپزم و بفرسته براش تازه اکنم خواهر شوهرم بهش نمیده میگه این غذا براش ضرر داره فشارش میره بالا و...
    مشکل اصلی من الان اینه که دیروز شوهرم اومد خونه و بهم گفت بریم یه جایی رو بهت نشون بدم رفتیم یه خونه دو طبقه بزرگ که خیلی هم شیک بود رو نشون داد و گفت اینجا رو می خوام بخرم خیلی خوشحال شدم در ادامه گفت طبقه پایین بابام و خواهرم میان میشینن بالا هم ما . دنیا توی سرم خراب زندگی با خواهرش مساوی با راهی تیمارستان شدن اینو خودش هم خوب میدونه . اول با آرامش به شوهرم گفتم عزیزم تو که میدونی ما نمی تونیم یک جا زندگی کنیم خودت هم که همیشه اینو می گفتی وقتی دیدم پا فشاری میکنه گفتم اینجا اگه کاخ هم باشه من یه دقیقه هم با خواهرت نمی تونم زندگی کنم با هم جر و بحث کردیم آخرش هم گفت من ساعت 8 میام اینجا رو معامله میکنم . الان از دیروز با هم سرسنگین شدیم و در مورد این مساله اصلا حرف نزدیم به نظرتون چیکار کنم تا متقاعدش کنم لطفا راهنماییم کنید

  2. #2
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 10 خرداد 96 [ 13:12]
    تاریخ عضویت
    1395-3-11
    نوشته ها
    156
    امتیاز
    2,831
    سطح
    32
    Points: 2,831, Level: 32
    Level completed: 54%, Points required for next Level: 69
    Overall activity: 63.0%
    دستاوردها:
    3 months registeredTagger First Class1000 Experience Points
    تشکرها
    49

    تشکرشده 73 در 44 پست

    Rep Power
    27
    Array
    لطفا راهنماییم کنید

  3. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 10 خرداد 96 [ 13:12]
    تاریخ عضویت
    1395-3-11
    نوشته ها
    156
    امتیاز
    2,831
    سطح
    32
    Points: 2,831, Level: 32
    Level completed: 54%, Points required for next Level: 69
    Overall activity: 63.0%
    دستاوردها:
    3 months registeredTagger First Class1000 Experience Points
    تشکرها
    49

    تشکرشده 73 در 44 پست

    Rep Power
    27
    Array
    لطفا راهنماییم کنید نمیدونم چطوری باهاش رفتار کنم

  4. #4
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 11 دی 95 [ 09:45]
    تاریخ عضویت
    1391-12-20
    نوشته ها
    343
    امتیاز
    5,466
    سطح
    47
    Points: 5,466, Level: 47
    Level completed: 58%, Points required for next Level: 84
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    59

    تشکرشده 378 در 207 پست

    Rep Power
    53
    Array
    سلام . به شوهرت بگو من هيچ كاري براشون نمي كنم. و از تو خونه م تكون نمي خورم. رفتارتو ادامه بده بدونه مصممي كوتاه مياد

  5. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 04 مهر 02 [ 02:24]
    تاریخ عضویت
    1395-4-03
    نوشته ها
    57
    امتیاز
    6,162
    سطح
    51
    Points: 6,162, Level: 51
    Level completed: 6%, Points required for next Level: 188
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    20

    تشکرشده 92 در 43 پست

    Rep Power
    0
    Array
    با سلام و احترام
    با شوهرتون صحبت کنید و تا جایی که میتونید با مسالمت مخالفتتون رو ابراز کنید. اما توصیح من به شما اینه که به هیچ عنوان قبول نکنید چرا که شروع مشکلات فوق العاده بزرگی در آینده خواهد بود.
    از این پس به جای نام psychologist با نام زندگی بهتر به فعالیت ادامه میدم.

  6. 2 کاربر از پست مفید زندگی بهتر تشکرکرده اند .

    نشاط زندگی (یکشنبه 24 مرداد 95), بانوی آفتاب (یکشنبه 24 مرداد 95)

  7. #6
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    سلام

    امکانش هست پدرشوهرتون طبقه پایین زندگی کنه
    و خواهر شوهرتون توی همون خونه قبلی بمونه؟
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا

  8. کاربر روبرو از پست مفید شیدا. تشکرکرده است .

    دختر بیخیال (یکشنبه 24 مرداد 95)

  9. #7
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 09 بهمن 95 [ 23:48]
    تاریخ عضویت
    1392-7-15
    محل سکونت
    کره زمین
    نوشته ها
    1,532
    امتیاز
    20,970
    سطح
    91
    Points: 20,970, Level: 91
    Level completed: 24%, Points required for next Level: 380
    Overall activity: 10.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdrive10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    4,584

    تشکرشده 5,213 در 1,375 پست

    حالت من
    Khoshhal
    Rep Power
    251
    Array
    با سلام و احترام

    عیدتون مبارک

    خیلی آروم و توام با احترام با همسرتون صحبت کنید و احساستون و به همسرتون بگید، بهشون بگید شما یکی از ستون های زندگی مشترکتون هستید و وقتی جایی که قراره زندگی کنید آرامش خاطر نداشته باشید شدیدا در روحیه لطیف زنانه اتون تاثیر منفی میگذاره و اگر شما که منبع آرامش خانه هستید آرامش نداشته باشید و روحیه اتون آسیب ببینه رفته رفته این حالات روحی بد در زندگیتون تاثیر منفی میذاره و نه تنها خود جسم و روح شما بلکه به جسم و روح فرزندانتون و همسرتون هم آسیب خواهید زد.

    اگر باز هم اصرار داشتن، بهشون بگید شاید نهایت شما بتونید غذایی که برای خودتون تهییه میکنید به اندازه یک نفر ( پدرشون ) بیشتر تهییه کنید و نهایت لباس های پدرشون بتونید بشورید. ولی دو نفر آدم تو یک طبقه زندگی میکنند شما باید تمیزکاری و ... برعهده شما میوفته که از عهده شما خارجه میتونید بگید من نمیتونم اینکارو بکنم و دوست هم ندارم اینکارو بکنم.

    میتونید در آخر هم بگید اگر تصمیمشون و گرفتن و میخواهند در دو طبقه با خواهر و پدرشون زندگی کنند شما با اینکه دوست ندارین اما تابع تصمیم همسرتون هستید و هرجور صلاح میدونن عمل کنند اما در خصوص انجام کارهای خواهر و پدرشون از شما نباید انتظاری فراتر از توانایی و ظرفیتتون داشته باشن و میتونید در آخر میزان توانایی و ظرفیتتون و براشون توضیح بدید که چقدر میتونید کمک حال پدرشون باشید و از آخر هم پیشنهاد بدهید که میتونند برای پدرشون پرستار یا به عبارتی کارگر بگیرند.

    اینطوری همسرتون متوجه میشوند اولا اقتدار مردانه اشون حفظ شده و میتونند تصمیم نهایی و خودشون بگیرند دوم اینکه شما مشکلی با پدر بزرگوار ایشون ندارید و احترامشون و حفظ میکنید و به عنوان پدر ایشون قبولشون دارید بلکه مشکل شما فقط و فقط خواهر ایشونه و خواهرشون فرد سالمیست و خودشون از عهده خودشون برمیاین و نیازی نیست شما کارهای ایشون و انجام بدهید.
    بنظرم پیشنهاد شیدا هم خیلی خوبه که فقط پدرشون بیاین نه خواهرشون.


    اگر هم دیدید شوهرتون خیلی مصمم هستند و واقعا انتظار دارند شما مانند یک پرستار از پدرشون و خواهرشون مراقبت کنید و تمامی کارهاشون و انجام بدید و این در روند زندگیتون بصورت طولانی مدت ممکنه صدمه بزند میتونید از همین الان اوقات فراغت کمی برای خودتون ایجاد کنید مثلا وقت خودتون و خیلی پر کنید و کلاس های متعددی ثبت نام کنید تا انتظارات و توقعات کمتری ازتون داشته باشند.


    انشالله عید خوبی در کنار خانوادتون داشته باشید.
    **برخی آدم ها درست مثله بادبادکهای دنیای کودکیم هستند،
    فقط یه یک دلیل از مسیر زندگیم رد میشند، تا به من درسهایی بیاموزند
    که اگر می ماندند؛ شاید هیچوقت
    یاد نمیگرفتم .....! **

    ویرایش توسط دختر بیخیال : یکشنبه 24 مرداد 95 در ساعت 15:11

  10. کاربر روبرو از پست مفید دختر بیخیال تشکرکرده است .

    شیدا. (دوشنبه 25 مرداد 95)

  11. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 10 خرداد 96 [ 13:12]
    تاریخ عضویت
    1395-3-11
    نوشته ها
    156
    امتیاز
    2,831
    سطح
    32
    Points: 2,831, Level: 32
    Level completed: 54%, Points required for next Level: 69
    Overall activity: 63.0%
    دستاوردها:
    3 months registeredTagger First Class1000 Experience Points
    تشکرها
    49

    تشکرشده 73 در 44 پست

    Rep Power
    27
    Array
    واقعا از تک تک شما به خاطر فرصتی که برام گذاشتین ممنونم پریا جون . زندگی بهتر . شیدا جون و دختر بیخیالی که همیشه آرزو داشتم منو هم راهنماییم کنه .
    شیدا جون من با پدر شوهرم هیچ مشکلی ندارم و اگه میشد تنهایی بیاد که از خدام بود ولی یه بار شوهرم به خواهر شوهرم گفت با این وضع پدر رو می خوام خودم نگه دارم بهش برسم برای تو هم یه خونه می گیریم راحت باش خیلی آروم اینو بهش گفت ولی خواهر شوهرم رفت حیاطشون داد و بیداد کرد آهای مردم بیاین برادرم می خواد منو از خونه بیرون کنه می خواد منو از بابام جدا کنه . واقعا آبرومون رو برد .
    دختر بیخیال عزیز من همچین امکانی ندارم که بتونم وقتم رو با کلاس و ... پر کنم چون اگه پست های قبلیم رو خونده باشی شوهرم آدم شکاک و بدبینی هست اصلا هیچ جا نمیزاره تنهایی برم
    الان دو روزه با شوهرم صحبت نمیکنیم به نظرتون پیش قدم بشم برم صحبت کنم یا نه ؟

  12. کاربر روبرو از پست مفید نشاط زندگی تشکرکرده است .

    شیدا. (دوشنبه 25 مرداد 95)

  13. #9
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 11 دی 95 [ 09:45]
    تاریخ عضویت
    1391-12-20
    نوشته ها
    343
    امتیاز
    5,466
    سطح
    47
    Points: 5,466, Level: 47
    Level completed: 58%, Points required for next Level: 84
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    59

    تشکرشده 378 در 207 پست

    Rep Power
    53
    Array
    سلام عزيزم. نه فعلا با شوهرت حرفي نزن. بزار خودش بياد باهات حرف بزنه اگه حرف بزني بايد عواقبشم تحمل كني. جنگ اول به از صلح اخر. از الان رو حرفت پافشاري كن كه بعدا تو عمل انجام شده قرار نگيري .
    اصلا هم خودت رو مسئول نشون نده. اصلا جواب خواهر شوهرتو نده. يكي بگي ده تا ميشنوي. خودت رو كنار بكش بگو من از عهده برنميام و ناتوانم.
    الان مشكلتو حل نكني فردا بايد بري تو خونه جديد و مشكلات جديد.

  14. #10
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 10 خرداد 96 [ 13:12]
    تاریخ عضویت
    1395-3-11
    نوشته ها
    156
    امتیاز
    2,831
    سطح
    32
    Points: 2,831, Level: 32
    Level completed: 54%, Points required for next Level: 69
    Overall activity: 63.0%
    دستاوردها:
    3 months registeredTagger First Class1000 Experience Points
    تشکرها
    49

    تشکرشده 73 در 44 پست

    Rep Power
    27
    Array
    راست میگی پریا جون تازه اگه الان برم باهاش صحبت کنم اصلا حرفهای منو نمی شنوه روی حرف خودش پا فشاری میکنه . صبح برگشته بهم میگه من تو رو داشتم امتحان می کردم که ببینم کنار من هستی یا نه ؟ تو هم که از امتحان قبول نشدی و گرنه خودت میدونی که من همیشه با خواهرم مشکل دارم نمی تونم با اون یه جا زندگی کنم . منم برگشتم با آرامش بهش توضیح بدم که چرا قبول نکردم دیدم نظرش عوض شد دوباره گفت تو اگه قبول کنی بیای با اونا یه جا زندگی کنیم این جوری خوب میشه و از این حرف ها منم دیگه بحث رو ادامه ندادم


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 04:11 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.