نوشته اصلی توسط
نیلوفر:-)
سلام دوست عزیز اینکه درابتدا تصمیم داشتید به جای مراسم عروسی برید کربلا کار خیلی قشنگی بود چون مطمئنم شرایط و استرسهای فعلی پیش نمیومد اما خانم عزیز بعدش اشتباهات شما خیلی بیشتر ازهمسرتونه وقتی مادرتون از روی عاطفه ی مادریشون به دامادشون گوشزد کردن که بیشتر مراقب دخترشون باشند معمولا اکثر دامادها ناراحت میشن وجبهه میگیرن اما اینجا شما بودید که باید این مساله رو مدیریت میکردید وبه همسرتون میگفتید بله حق باتو عزیزم من مقصرم که مامانم نگفتم شما همیشه خیلی هوای منو دارید (حتی اگه اینطور نبود ) شما اینو میگفتید معجزه میشد وشوهرتون نه از مادرتون ونه ازشما ناراحت نمیشد وبعد ازاون ببخشید ولی چطوریه که کار مادرشما دخالت توزندگیه دامادشون نبوده ولی مادرشوهرتون فضوله میبینید دیدتون دقیقا شبیه همسرتونه چون همون نظری که شما راجع به مادرایشون دارید اونم راجع به مادرشماداره درصورتی که رفتار هردو مادر تااینجا کار مشابه بود وهردو نگرانه فرزند خودشون بودن درست وغلطش بماند واما زمانی که همسرتون به شما میگه مادرم طرفداره تو کاش شماهم میگفتی آره اون همیشه خیلی منو دوست داره اگر مادرشوهرتون میشنید که خیلی خوشحال میشد واگر نمیشنید هم وقتی مادرشوهرتون ان رفتارو داشت همسرتون بلافاصله طرف شمارو میگرفت،ازاون طرف میگید به ظاهر حلل شد ولی اون حرفا تودلم بود ازاون طرف مجداد که رفتید خونه مادرهمسرتون میگیددرحالی که من رفتارم عادی بودولی ایشون جیغ جیغ کرد که تو ناراحتی مگه میشه آدم دلخور باشه ولی تو چهرش تو رفتارش مشخص نباشه درمورد جهاز هم نه اینکه فکر کنید من این کارشون رو تایید میکنم ولی دقیقا عین نگرانیه مادرتون برای شما،باورکنید قصد مادرشوهرتون هم آزار ورنجشه شما نیست فقط میخواد پسرش راحت باشه بازم میگم من اینکارشونو تایید نمیکنه ولی دوست عزیزم درمورد اینجور مسائل یه گوشتون رو کنید در ویک گوشتون رو دروازه لزومی نداره شما حرفهای اینچنینی مادرشوهرتون رو عملی کنید وحتی لازم نیست اصلا جوابشون رو بدید واصلا توقع نداشته باشید این مدل حرفا رو به یک مرد بگید وایشون برند بامادرشون بحث که چرا این حرفو زدید چون فک کردم وقتی گفتید همسرم نتونسته روابطه منو مادرش رو مدیریت کنه این بوده که بره به مادرش بگه چرا این حرفو زدی؟ هروقت میخوای باهمسرت دردو دل کنی تویه محیط آرام ووقتی که هردوی شما آرامش لازم رو دارید اینکارو کنید توخیابون جای بحث نیست البته هردوی شما استرس دارید ونگران هستید که این کاملا قابله درکه،درضمن اون قسمت که باهمسرتون دردو دل کرده بودید کاش همش گلایه وار نبود و یک جاهاییم از خوبیهاشون به خودتون تعریف میکردید منم به ایشون حق میدم وقتی بهشون گفتید من بابرادر وبابات راحتر حرف میزنم خیلی ناراحت بشن دوست عزیز ما به هیچ وجه به همسرشما دسترسی نداریم فقط میتونیم اشتباهات شمارو بهتون گوش زد کنیم امیدوارم باعث رنجشتون نشده باشم نظر شخصیه من اینه که به ایشون پیام بدید واز دلشون دربیارید بهشون بگید درکشون میکنید که تو شرایطه سختی هستی وهر حرفه دیگه خودتون صلاح میدونید البته اینکار ودرکمال آرامش وبی هیچ انتظاری اینکارو کنید انشاالله بایاری خدای مهربون وتلاش شما بانوی عزیز موفق بشید
علاقه مندی ها (Bookmarks)