سلام عزیزم.
چیزی که میون صحبت های شما بسیار پر رنگ هست ، منفعل بودن و عدم اعتماد به نفس شماست.
وقتی یک حرمت شکنی رخ میده، یک طرف قضیه شخصی هست که بی احترامی کرده و یک طرف شخصی هست که بی حرمتی رو پذیرفته. اینا مسائلی هست که اگر همان ابتدا مهار نشد، دیگه بازسازیش سخت هست. چرا باید یک خانواده به شما بی حرمتی کنند بدون اینکه واکنشی داشته باشید؟
اینجاست که فرضیه های دیگری هم مطرح میشه. مثلا اینکه:
- بعید نیست بشه دلایل خیانت همسرتون رو در رفتارهای منفعل شما جستجو کرد. در خیانت به دنبال چی هستن که شما قادر به تامینش نیستید؟ اون دخترا چه هنری دارن که شما استفاده نمیبرید؟
- اگر منفعل نبودید میشد با سیاست های زنانه کاری کنید که خودشون با رغبت بخوان که برن درمان.
- اگر منفعل نبودید و نمی ترسیدید، ایشون بد عادت نمیشدن به اینکه خشونتشون جواب مثبت میده و میتونن مکررا از این نقطه ضعف شما استفاده کنند.
- و جنبه دیگر منفعل بودن شما اینه که به ایشون القا کردین که ابزار هستید و چون مرد هستن میتونن هر رفتاری با شما داشته باشن.
عزیزم مدیریت بحران خانواده اینگونه نیست که اجازه بدین هر رفتاری باهاتون بشه که بحث و دعوایی پیش نیاد. مدیریت بحران یعنی بتونید تدبیر و چاره جویی کنید. به موقع سکوت و به موقع و با روش مناسب عکس العمل نشون بدین. کاری که احتمالا دخترای دیگه بلدن که شوهرتون بیشتر وقتش رو پیش اونهاست نه شما !
من منکر مشکلات همسر شما نیستم که به نظر میرسه نیاز به دارو درمانی دارن. ضعف های بسیاری دارن و این سوختن و ساختن باهاشون از جانب شماست که جای تامل داره. اما از این به بعد چه بخواین بمونید چه طلاق بگیرید دیگه نباید منفعل باشید. اگر بخواین بمونید باید جسارت ساختن رو داشته باشید و اگر بخواین طلاق بگیرید باید شهامت و جسارت رهایی از این وابستگی و جدا شدن رو داشته باشید.
بنده نمیتونم پیشنهاد بدم بمونید یا برید چون این چیزیه که شما باید تشخیص بدین (اگر تو این مورد هم منفعل نباشید) هیچکس جز خود آدم نمیدونه کی وقت رفتن رسیده یا عمق فاجعه چقدره. قابل جبران هست یا خیر. لیکن آگاه باشید ، دوره درمان یک روزه نیست و هیچوقت به حد ایده آل نمیرسه. اینکه الان قرص مصرف میکنه دیگه خوب شد، تبدیل به مهربون ترین فرد دنیا بشه و اینها، از اینا خبری نیست. فقط تا حدی بهبود پیدا میکنند اونم به تدریج. یه روز خوب، یه روز بد. حتی اگر خیلی هم عالی بشن مستعد برگشت به حال قبل هستند. ممکنه هم بسیار عالی بشن، اما میخوام بگم اگه بخواین بمونید باید دوره درمان رو تحمل کنید، تضمینی هم نیست. نه اینکه دو روزه خسته بشین و مجددا آواره ی دادگاه. اگر بمونید باید خودتون هم متحول بشید، یه خانوم قاطع، با سیاست و تدبیر که همه جوره هم کنار همسرشه، هم مراقبش. کسی که میدونه چطور تمام حق و حقوقش رو مطالبه کنه.
و اگر تصمیم به جداییست و به این نتیجه برسید، باید بتونید از پس خودتون بر بیاین، باید از وابستگی ها رها بشید و به استقلال برسید، باید زیپ دهن مردم رو بکشید و اجازه ندین کسی بهتون بعد طلاق بی حرمتی بکنه، باید از مردم نترسید و از قضاوت های بیجا چشم پوشی کنید. و مهمتر اینکه یه زندگی جدید بسازین.
و باز هم میگم فقط شما میدونید موندن به صلاحتونه یا رفتن. راهنمایی ها و نظرات مختلف رو بخونید و بشنوید، پس از جمع بندی ، جراتمندانه و با اعتماد به نفس کامل خودتون قاطعانه تصمیم بگیرید بمونید یا اینکه برید. چیزی رو به خودتون تحمیل نکنید.
انشاءالله که خیره.
تنها نفس خداست که اگر بر گل دمیده شود انسان می آفریند.
علاقه مندی ها (Bookmarks)