سلام خدمت مدیر محترم.ممنون از راهنمایی خوب و مفیدتون.
دقیقا من عقیده ام اینه همه ی آدم ها به یه نحوی توی زندگشیون مشکل دارن.فقط شکلش فرق داره.و فکر میکنم ما هدفمون از ازدواج تکامله نه خوشی صرف.
دقیقا درمورد خودم میبینم منی که تک دختر بودم و همیشه همه جور امکاناتی داشتم و هیچ سختی ای نکشیده بودم چقدر بعد ازدواجم باهمسرم عذاب کشیدم و داغون شدم اما ثمره اش اینه که از خودم ناراضی نیستم که کم نیوردم و برای حفظ زندکیم جنگیدم و توی این دوسال چقدر بزرگ شدم.
چون واقعا اونقدر پدرو مادر و برادرای خوبی داشتم که هیچ وقت نزاشته بودن آب تو دلم تکون بخوره.
یعنی این ازدواج سخت بستری رو فراهم کرد که ایرادای خودمو رفع کنم و چندین سال بزرگ بشم.و توشرایطی قرار گرفتم که هیچ وقت قرار نگرفته بودم.نمونه اش پدر من فوق العاده عاشق منه و کافی بود بدونه من تو ذهنم حتی یه چیزی و دوست دارم.سریعا برام فراهم میکرد.
دقیقا برعکس همسرم که قاطعانه جلوم ایستادگی میکرد.
همین باعث شد اول قدر پدرو مادرم رو خیلی زیاد بدونم و بفهمم چه فرشته هایی هستن.
چون تا اون موقع انقذر برام عادی بود که فک میکردم همه همین جوری ان.یعنی خیلی چیزها یادگرفتم از ازدواجم و تمام سختی هاش
باتمام این سختی ها الانم تا اخرین لحظه مقاومت میکنم برای زندگیم.
هفته ی اینده وقت مشاوره گرفتیم هردومون.
اینا رو به مشاور میکم و ازش میخوام راهکارهاش درهمین راستا باشه.
Kaspian عزیز ممنون از حضورت و نظرت.
واقعت نظرت مفید بود و من و به فکر برد که شاید واقعا مشاورم در من هم مواردی دیده که تاکیدش بر جدایی بوده.حتما دراین مورد با مشاورم صحبت خواهم کرد.ممنون ک ب نکته ی خیلی خوبی اشاره کردی گلم.
علاقه مندی ها (Bookmarks)