سلام دوستان وقت بخیر
خیلی مشکلم بزرگه و واقعا مغزم یاری نمیکنه برای حل کردن
می خوام از شما بزرگا که دستمو بگیرید
من چندماهه که نامزد کردم(صیغه) جفتمون 24 ساله
اوایل در خاستگاری من به نامزدم گفتم که می خوام درس بخونم و کار کنم
از همون اول سرکار میرفتم
قبول کردوگفت فقط باید محیطش خوب باشه
بعدش کم کم گفت اصلا من دوست ندارم کار کنی ( اخه یه مشکلاتی بوجود اومد تو محل کارمو حقمو خوردن)
که من بهش گفتم بزار برم سرکار چون می خوام پول جمع کنم درسمو بخونم رشته هنر
چون هزینش زیاده و ارزومه که برم
پدر من وسعش نمیرسید که خرج تحصیلمو بده
پدرم بیکاره و درحال حاضر مسافرکشی میکنه و مادرم خیاطی
قبول کرد که کار کنم
وقتی خواستم دانشگاه ثبت نام کنم کلی بحث و دعوا کرد که درس نخون درس بخونی محیط دانشگا خراب شده اخلاقت بد میشه نرو چند ماه بامن دعواداشت همش اشکمو دراورد تا اخر قبول کرد برم
خلاصه رفتم دانشگاه
اما مشکلم :
چندروز پیش مدیرم باز یه مشکلی برام بوجود اومد به ناحق یه مبلغی رو می خواست از حقوق من کم کنه من این رو براش تعریف کردم و کلی دادو بیداد کردو گفت دیگه نباید بری سرکار!!!
بهش گفتم به کارم احتیاج دارم باید برم درکم کن ما قرارمون بود تا ازدواج نکردیم برم سرکار
که با لحن بد میگفت نمیتونم ببینم یه مرد اذیتت کنه
میگفت بزار من باهاش صحبت کنم اما من نزاشتم میگفتم تو باهاش صحبت کنی باهاش دعوا میکنی اونم منو بیرون میکنه
خلاصه کلی جروبحث کردیم و اخرش گفت بیا بیرون از کارت یا من یا کارت
گفتم اینجوری نگو ! توکه میدونی پولشو للازم دارم بدهی دارم
شهریه دانشگا دارم
گفت بابات پس چیکارست ؟ بابات نقشش چیه تو خونه
گفتم نداره توکه وضع مارو میدونی
گفتم توکه قلدری میکنی زور میگی راه حل بده یه کار دیگه برام پیدا کن که ازینجا بیام بیرون
میگه نه الا و به لا یا من یا کارت
تا اینکه یروز از دعوامون گذشت و امروز صبح زنگ زد گفت
چندوقت دیگه عقدمونه اما من با تو مشکل بزرگی دارم بلاخره تصمیم گرفتی من یا کارت ؟
من کلی با لحن خوب و عزیزم فداتشم گفتم عزیزم درک کن من نیاز دارم
گگفت بیجا میکنی پولشو نداری میری دانشگا!!
(اصلا هم نمیگه خب من خرج دانشگاه و بدهیتو میدم تو نرو میدونم وظیفش الان نیست اما اینکه
مثلا داره از ازار دیدن من اذیت میشه چرا نمیگه ؟ با اینکه میتونه و توانش را داره وضعش اونقدرم خوب نیست اما توانشو داره )
قبول نکرد
بهش گفتم بزار تا تابستون بدهیمو بدم دانشگامم ول میکنم میام بیرون
قبول کرد...
گفت اگه تابستون تموم بشه و تو یروز اضافه تر بری قید منو بزن..
قبول کردمو گوشیرو قطع کردم
ازون وقت مدام زنگ میزنه و اس مس میده اما جوابش رو ندادم
دلم شکسته
چرا باید خودش و بین کارم بزاره ؟
چرا باید اینجوری کنه؟
این عشقه اسمش؟
دلم شکسته غرورم میشکنه وقتی هی بش میگم من اینکارو لازم دارمو نمیفهمه
نمیدونم چیکار کنم
از طرفی دوسش دارمو از طرفی شدیدا بکارم احتیاج دارم دلم نمیاد اینهمه خرج دانشگام کردم حالا ولش کنم
تازه من قرار بود تو خرید جهزیه به مادرم کمک کنم
من میخام تا بعد تابستونم برم سرکار نمیتونمم از دستش بدم
چیکار کنم ؟
توروخدا کمکم کنید
علاقه مندی ها (Bookmarks)