به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 5 , از مجموع 5
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 25 اردیبهشت 95 [ 06:19]
    تاریخ عضویت
    1394-11-27
    نوشته ها
    7
    امتیاز
    259
    سطح
    5
    Points: 259, Level: 5
    Level completed: 18%, Points required for next Level: 41
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered250 Experience Points
    تشکرها
    7
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array

    زندگی با خانواده همسر و حفظ حریم خصوصی

    سلام
    ماچند سالی هست ک ازدواج کردیم و بیشترمخارجمون رو پدرشوهرم میدادن که من به خاطر وابستگی مالی قبول نکردم طبقه بالای خونشون باشیم و از اول با همون پولی که اونجارو رهن دادن ما خونه رهن کردیم ولی الان چند ماهیه همسرم سر کاره و وابستگی مالی دیگه نداریم
    از اجاره نشینی خسته شدم خونه هم ک نتونستیم بخریم
    به علاوه برادرشوهریاخواهر شوهر مجرد هم ندارم
    ولی خب مادرشوهر و پدرشوهرم یه خورده اهل سرک کشیدن هستن مخصوصا اگ نزدیکشون باشیم ولی در کل ادمای خوبین حتی اگه متوجه بشن که مثلا من ناراحت میشم از فلان دخالت دیگه انجام نمیدن البته گاهی ک موضوعی رو باهاشون درمیون گذاشتم خودشون ناراحت شدن و دست پیش گرفتن ک نه تو نباید ناراحت شیو ما منظوری نداریم

    بگذریم ... همسرم هم تک پسر هست و خواهرش توی شهر دیگه ای زندگی میکنه
    یک بار که خونمون نزدیکشون بود زیاد پیش میومد ک مادرشوهرم به همسر من حتی سر ظهر زنگ میزد که میخوام برم فلان جا بیا منو ببر یا تو خیابون بود میگفت اگ میتونی بیا دنبام... یعنی یجورایی شاید انتظار داشته باشه همسرم اژانسش باشه مخصوصا که پدرشوهرمم اکثر روزا صبح تا شب سرکاره...

    خب اگه این رفتارها رو بخواد ادامه بده مطمئنا به مشکل میخوریم
    ولی...از طرفی هم... اینا معمولا مال یکی دوسال اول ازدواجمون بود و من تاحدودی متوجهشون کردم که میخوام حریم خصوصیمو حفظ کنم و الان یک ساله که هیچ مورد دخالتی پیش نیومده

    درباره همسرمم بگم که چون دوسال هزینمونو پدرشوهرم داده یه جورایی احساس دین میکنه و حتی امروز گفت اگه بریم اونجا خوبه چون میتونم به اونا هم برسم... این حس مسئولیتش خوبه ولی میترسم زندگیمون دیگه قاطی شه..

    با این تفاسیر به نظدتون برم طبقه بالای خونه پدرشوهر یانه؟؟

  2. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 01 اردیبهشت 95 [ 00:04]
    تاریخ عضویت
    1394-2-01
    نوشته ها
    128
    امتیاز
    2,990
    سطح
    33
    Points: 2,990, Level: 33
    Level completed: 60%, Points required for next Level: 60
    Overall activity: 20.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    308

    تشکرشده 219 در 87 پست

    Rep Power
    33
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط nadem.sara نمایش پست ها
    سلام
    ماچند سالی هست ک ازدواج کردیم و بیشترمخارجمون رو پدرشوهرم میدادن که من به خاطر وابستگی مالی قبول نکردم طبقه بالای خونشون باشیم و از اول با همون پولی که اونجارو رهن دادن ما خونه رهن کردیم ولی الان چند ماهیه همسرم سر کاره و وابستگی مالی دیگه نداریم
    از اجاره نشینی خسته شدم خونه هم ک نتونستیم بخریم
    به علاوه برادرشوهریاخواهر شوهر مجرد هم ندارم
    ولی خب مادرشوهر و پدرشوهرم یه خورده اهل سرک کشیدن هستن مخصوصا اگ نزدیکشون باشیم ولی در کل ادمای خوبین حتی اگه متوجه بشن که مثلا من ناراحت میشم از فلان دخالت دیگه انجام نمیدن البته گاهی ک موضوعی رو باهاشون درمیون گذاشتم خودشون ناراحت شدن و دست پیش گرفتن ک نه تو نباید ناراحت شیو ما منظوری نداریم

    بگذریم ... همسرم هم تک پسر هست و خواهرش توی شهر دیگه ای زندگی میکنه
    یک بار که خونمون نزدیکشون بود زیاد پیش میومد ک مادرشوهرم به همسر من حتی سر ظهر زنگ میزد که میخوام برم فلان جا بیا منو ببر یا تو خیابون بود میگفت اگ میتونی بیا دنبام... یعنی یجورایی شاید انتظار داشته باشه همسرم اژانسش باشه مخصوصا که پدرشوهرمم اکثر روزا صبح تا شب سرکاره...

    خب اگه این رفتارها رو بخواد ادامه بده مطمئنا به مشکل میخوریم
    ولی...از طرفی هم... اینا معمولا مال یکی دوسال اول ازدواجمون بود و من تاحدودی متوجهشون کردم که میخوام حریم خصوصیمو حفظ کنم و الان یک ساله که هیچ مورد دخالتی پیش نیومده

    درباره همسرمم بگم که چون دوسال هزینمونو پدرشوهرم داده یه جورایی احساس دین میکنه و حتی امروز گفت اگه بریم اونجا خوبه چون میتونم به اونا هم برسم... این حس مسئولیتش خوبه ولی میترسم زندگیمون دیگه قاطی شه..

    با این تفاسیر به نظدتون برم طبقه بالای خونه پدرشوهر یانه؟؟
    به همدردی خوش امدید
    اسم قشنگ سارا را چرا خراب کردی ؟(نادم)

    سارا خانم :
    همسر شما بیکار بودن و خونه هم نداشتم اما خانوادش حسابی ساپورتش کردن هزینه های زندگی اش را دادن و مخارج تهیه مسکن را به عهده گرفتن (بابش صبح تا شب سر کار بوده .مادر شوهرت به عنوان یه زن که خودت خوب می تونی درک کنی دوست نداره همسرش پیشش باشه و باهاش این ور اون ور بره )
    ولی شما از این نارحتی که چرا چند بار تو خیابان یه مادر به تنها پسرش زنگ زده و گفته بیا منو ببر فلان جا !!!!
    دست مادر و پدری که پسر به این دسته گلی تربیت کردن که عروسشون نمیاد از خیانت و اعتیاد و مشکلات جنسی همسرش شکایت کنه بایدبوسید

    شما هم اینقدر حساس نباش و به این چیزای کوچک گیر نده این طور که من متوجه شدم اونا همین یه بچه را تو شهر خودشون دارن
    قرار باشه این قدر گیر بدی کار درستی نیست زندگی مشترک را برای خودت و همسرت تلخ می کنی و پدر و مادر همسرت را می رنجانی و مهتر از از همه خودت چقدر حرص می خوری


    سوئ تفاهم های کوچک پیش میاد شما به دل نگیر خودشون دارن میگن ما منظور بدی نداشتیم
    خوب بود رو حرفی که تو را نارحت کرده می ماندند و قشنگ و درست و حسایبی گیر سه پیچ بهت می دادن؟ که اره حق با ما هست و تو اشتباه کردی

    در کل مادر شوهر حسود زندگی پسرش نیست از خداشه و بزرگترین ارزوشه که پسرش زندگی شیرینی داشته باشه
    از خدا می خواد که بهترین عروس دنیا را داشته باشه . عروسش بهترین لباس را بپوشد و بهترین غذا را تو خونه داشته باشه و بهترین مسافرت و...
    و قضیه ای که باعث ناراحتی بین عروس و مادر شوهر میشه اینه که :مادرا فکر میکنند اینا گاهی اشتباه میکنند و نیاز به بزرگتر دارن و باید راهنمایی شوند ولی عروس خانم ها می گن زندگی خودمونه خودمون میدانیم که چه کار کنیم و به کس دیکه ای ربط نداره و...

    شما باید انتخاب کنی اجاره نشینی و مرتب اثاث کشی و یا اینکه با اونا تو یه ساختمان باشی
    اما خوب اگه دوست نداری تو یه ساختمان باشی عیبی نداره که تو یه محل زندگی کنید اگه بچه کوچک داشته باشی خیلی به نفعت هست

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط nadem.sara نمایش پست ها
    سلام
    ماچند سالی هست ک ازدواج کردیم و بیشترمخارجمون رو پدرشوهرم میدادن که من به خاطر وابستگی مالی قبول نکردم طبقه بالای خونشون باشیم و از اول با همون پولی که اونجارو رهن دادن ما خونه رهن کردیم ولی الان چند ماهیه همسرم سر کاره و وابستگی مالی دیگه نداریم
    از اجاره نشینی خسته شدم خونه هم ک نتونستیم بخریم
    به علاوه برادرشوهریاخواهر شوهر مجرد هم ندارم
    ولی خب مادرشوهر و پدرشوهرم یه خورده اهل سرک کشیدن هستن مخصوصا اگ نزدیکشون باشیم ولی در کل ادمای خوبین حتی اگه متوجه بشن که مثلا من ناراحت میشم از فلان دخالت دیگه انجام نمیدن البته گاهی ک موضوعی رو باهاشون درمیون گذاشتم خودشون ناراحت شدن و دست پیش گرفتن ک نه تو نباید ناراحت شیو ما منظوری نداریم

    بگذریم ... همسرم هم تک پسر هست و خواهرش توی شهر دیگه ای زندگی میکنه
    یک بار که خونمون نزدیکشون بود زیاد پیش میومد ک مادرشوهرم به همسر من حتی سر ظهر زنگ میزد که میخوام برم فلان جا بیا منو ببر یا تو خیابون بود میگفت اگ میتونی بیا دنبام... یعنی یجورایی شاید انتظار داشته باشه همسرم اژانسش باشه مخصوصا که پدرشوهرمم اکثر روزا صبح تا شب سرکاره...

    خب اگه این رفتارها رو بخواد ادامه بده مطمئنا به مشکل میخوریم
    ولی...از طرفی هم... اینا معمولا مال یکی دوسال اول ازدواجمون بود و من تاحدودی متوجهشون کردم که میخوام حریم خصوصیمو حفظ کنم و الان یک ساله که هیچ مورد دخالتی پیش نیومده

    درباره همسرمم بگم که چون دوسال هزینمونو پدرشوهرم داده یه جورایی احساس دین میکنه و حتی امروز گفت اگه بریم اونجا خوبه چون میتونم به اونا هم برسم... این حس مسئولیتش خوبه ولی میترسم زندگیمون دیگه قاطی شه..

    با این تفاسیر به نظدتون برم طبقه بالای خونه پدرشوهر یانه؟؟
    به همدردی خوش امدید
    اسم قشنگ سارا را چرا خراب کردی ؟(نادم)

    سارا خانم :
    همسر شما بیکار بودن و خونه هم نداشتم اما خانوادش حسابی ساپورتش کردن هزینه های زندگی اش را دادن و مخارج تهیه مسکن را به عهده گرفتن (بابش صبح تا شب سر کار بوده .مادر شوهرت به عنوان یه زن که خودت خوب می تونی درک کنی دوست نداره همسرش پیشش باشه و باهاش این ور اون ور بره )
    ولی شما از این نارحتی که چرا چند بار تو خیابان یه مادر به تنها پسرش زنگ زده و گفته بیا منو ببر فلان جا !!!!
    دست مادر و پدری که پسر به این دسته گلی تربیت کردن که عروسشون نمیاد از خیانت و اعتیاد و مشکلات جنسی همسرش شکایت کنه بایدبوسید

    شما هم اینقدر حساس نباش و به این چیزای کوچک گیر نده این طور که من متوجه شدم اونا همین یه بچه را تو شهر خودشون دارن
    قرار باشه این قدر گیر بدی کار درستی نیست زندگی مشترک را برای خودت و همسرت تلخ می کنی و پدر و مادر همسرت را می رنجانی و مهتر از از همه خودت چقدر حرص می خوری


    سوئ تفاهم های کوچک پیش میاد شما به دل نگیر خودشون دارن میگن ما منظور بدی نداشتیم
    خوب بود رو حرفی که تو را نارحت کرده می ماندند و قشنگ و درست و حسایبی گیر سه پیچ بهت می دادن؟ که اره حق با ما هست و تو اشتباه کردی

    در کل مادر شوهر حسود زندگی پسرش نیست از خداشه و بزرگترین ارزوشه که پسرش زندگی شیرینی داشته باشه
    از خدا می خواد که بهترین عروس دنیا را داشته باشه . عروسش بهترین لباس را بپوشد و بهترین غذا را تو خونه داشته باشه و بهترین مسافرت و...
    و قضیه ای که باعث ناراحتی بین عروس و مادر شوهر میشه اینه که :مادرا فکر میکنند اینا گاهی اشتباه میکنند و نیاز به بزرگتر دارن و باید راهنمایی شوند ولی عروس خانم ها می گن زندگی خودمونه خودمون میدانیم که چه کار کنیم و به کس دیکه ای ربط نداره و...

    شما باید انتخاب کنی اجاره نشینی و مرتب اثاث کشی و یا اینکه با اونا تو یه ساختمان باشی
    اما خوب اگه دوست نداری تو یه ساختمان باشی عیبی نداره که تو یه محل زندگی کنید اگه بچه کوچک داشته باشی خیلی به نفعت هست

  3. 3 کاربر از پست مفید کمال تشکرکرده اند .

    nadem.sara (سه شنبه 18 اسفند 94), نازنین2010 (سه شنبه 18 اسفند 94), بی نهایت (چهارشنبه 12 اسفند 94)

  4. #3
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 09 خرداد 03 [ 13:08]
    تاریخ عضویت
    1394-4-10
    نوشته ها
    500
    امتیاز
    11,881
    سطح
    71
    Points: 11,881, Level: 71
    Level completed: 58%, Points required for next Level: 169
    Overall activity: 67.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    120

    تشکرشده 542 در 278 پست

    Rep Power
    86
    Array
    سلام
    به نظرم نرو
    یه خونه نزدیک اونها بگیرید و بیشتر بهشون سر بزن
    هروقت کمک خواستن در کنارشون باش

    ولی نرو تو اون ساختمون، بزار خاطره خوبی که ازشون داری تو ذهنت بمونه
    مادرشوهر من از یکی از جاریهام که با هم تو یه ساختمونن خیلی غیبت میکنه
    حتی ریز کارهاشو داره
    کی بیدار میشه
    کی میخوابه
    چی میخوره
    اما مثلا نمیدونه من شیفتم چه جوریه و یا باشگاه و..میرم ( نوع رفتارش با اون جاریم خیلی با بقیه فرق داره .صمیمیت خیلی زیاد شده*)
    نزدیک شدن حساسیت میاره

  5. کاربر روبرو از پست مفید حیاط خلوت تشکرکرده است .

    nadem.sara (سه شنبه 18 اسفند 94)

  6. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 25 اردیبهشت 95 [ 06:19]
    تاریخ عضویت
    1394-11-27
    نوشته ها
    7
    امتیاز
    259
    سطح
    5
    Points: 259, Level: 5
    Level completed: 18%, Points required for next Level: 41
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered250 Experience Points
    تشکرها
    7
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array
    ممنونم از پاسختون
    خانم یا اقای کمال...اینجور هم ک شما فکر مبکنید همه چیز گل و بلبل نیست...
    باشوهرم مشکلات زیااادی داشتم که خدارو شکر الان خوبیم ولی میترسم بریم اونجا و دوباره از هم دور شیم..
    درمورد اینکه گفتم بعضی وقتا انگار میخواد شوهرم اژانسش باشه هم بگم وضع مالی خیلییی خوبی دارن وخیلی راحت میتونه تاکسی بگیره! البته وقتی به ما میرسه همش ناله ک میخواستم فلان چیزو بخرم پول نداشتم..

    کلا خیلی غر میزنه...
    حیاط خلوت عزیز
    اصراری به سر زدن نداره همین الانشم همسرم در هفته یکی دوبار یه ساعت میره خونشون منم هفته ای یا دوهفته ای یکبار میرم باهاش چون درس دارم رو این موضوع گیر نمیدن...


    در کل مادرشوهرم یه سری خوبیا داره و یه سری بدیا ک خوبباشو خیلی به بقیه نشون میده ولی بدیاش فقط مال نزدیکاشه!
    مثلا به همه میگه من همیشه به عروسم میگم هرجور خودت راحتی باش و اصلا تو کاراش دخالتی نمیکنم و... جوری که توی هرمهمونیشون حداقل یکی به من میگه خوش به حالت به خاطر این مادرشوهر!! ولی همین مادر شوهر اگ من بخوام طبق سلیقه خودم رفتار کنم معمولا ناراحت میشه!!! و عین بچه ها یه جا تلافی میکنه..

    نمیدونم چیکار کنم واقعا

  7. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 25 اردیبهشت 95 [ 06:19]
    تاریخ عضویت
    1394-11-27
    نوشته ها
    7
    امتیاز
    259
    سطح
    5
    Points: 259, Level: 5
    Level completed: 18%, Points required for next Level: 41
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered250 Experience Points
    تشکرها
    7
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array
    ؟؟؟


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. حفظ حقوق و حریم خصوصی در خانواده
    توسط a.sadeghiani در انجمن اختلاف با خانواده در انتخاب همسر
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: پنجشنبه 14 تیر 97, 21:50
  2. مشاوره خصوصی با فرشته مهربان
    توسط analia در انجمن عقد و نامزدی
    پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: سه شنبه 05 دی 91, 15:18
  3. +حریم خصوصی
    توسط estar7 در انجمن سایر سئوالات مربوط به ازدواج
    پاسخ ها: 11
    آخرين نوشته: شنبه 30 خرداد 88, 14:47
  4. سئوال خیلی خصوصی دارم، چه کار کنم؟!!!
    توسط مدیرهمدردی در انجمن آموزش استفاه از تالار گفتگوی همدردی
    پاسخ ها: 8
    آخرين نوشته: چهارشنبه 29 خرداد 87, 13:11

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 15:12 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.