به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 12
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 10 آبان 00 [ 01:35]
    تاریخ عضویت
    1394-10-29
    نوشته ها
    8
    امتیاز
    5,246
    سطح
    46
    Points: 5,246, Level: 46
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 104
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    5

    تشکرشده 21 در 8 پست

    Rep Power
    0
    Array

    Question احساس گناه و پشیمانی

    سلام
    چند روز پیش دنبال حل یه مشکلی رفتاری میگشتم که اتفاقا به این انجمن برخوردم و چقدر مطالب و نظرات مفیدی مطالعه کردم.


    راستش مشکلی که میخوام در موردش صحبت کنم مربوط به یه برهه از زندگیمه. شاید در ظاهر کلیشه ای و یه مشکل اپیدمیک در جامعه باشه ولی برای شخص من خیلی مهمه و این چند وقته ذهنمو درگیر خودش کرده. طولانی هست ولی خیلی ممنون میشم اگه با دقت تا آخر مطالعه کنید.

    بهتره از مشخصات خودم شروع کنم. بنده فارغ التحصیل کارشناسی ارشد یکی از دانشگاه های سراسری و تقریبا خوب هستم. 27 سالمه و تو خانواده صمیمی، پایبند به اصول اخلاقی و تحصیل کرده بزرگ شدم. من فرزند یکی مونده به آخری هستم و پدر و مادرم حتی خواهر برادرهای بزرگتر از خودم سعی کرده اند بچه ها طوری تربیت شوند که از پس مشکلات خودشون بر بیاند در درجه اول و اینکه خوب و بد رو از هم تشخیص بدن و از لحاظ شخصیت اجتماعی رشد پیدا کنند.
    بنده به دلیل علاقه شخصی و رشته تحصیلیم و از یه سنی به بعد هم با رضایت خانواده کار با اینترنت رو شروع کردم. از سال های پیش هم تو شبکه های اجتماعی مثل فیس بوک بودم. نه اینکه تو کلهم اجمعین اونها حضور داشته باشم. فقط یکی دو تا. اون هم من باب گپ و گفت با دوستان و آشنایان.
    قضیه من مربوط به یکی دو سال پیش میشه. زمانی که بر حسب اتفاق یا نمیدونم آگاهانه، دختر خانمی که همسایمون بود بنده رو تو فیس بوک اد کرد.
    ایشون از من تقریبا سه چهار سال کوچکتر هستن. لیسانس رو هم تو دانشگاه خوب تموم کردن.
    از روز قبول کردن درخواست دوستی ایشان از طرف بنده گذشت و گذشت تا اینکه یه روز در مورد یه خبر به بنده پیغام فرستادن تو سایت و بعد اینکه چند تا پیام با هم ردوبدل کردیم. تقریبا آشنایی ما کم کم شکل گرفت.
    ایشون از بچگی همسایه چند خونه اونور تر ما بودن و رابطه خانوادگی خوبی داریم. ولی به دلایلی مانند خجالتی بودن یا غرور تا حالا با هم نه صحبتی داشتیم نه آشنایی. فقط چندین بار دورا دور دیده بودمشون. واقعیتش تا اون زمان حس خاصی هم نسبت به ایشون نداشتم.
    راستش رو بخوام بگم. با شروع این آشنایی حس کنجکاوی من برانگیخته شد تا ایشون رو بیشتر بشناسم . شاید اگه یه دختر دیگه بود اصلا این حس رو نسبت به ایشون نداشتم . که البته تا حالا همچین رابطه ای هم با جنس مونث نداشتم. چون به نوعی یه کار خیلی چیپ میدونستم. استدلال خودم هم این بود که تو جامعه ما شکل گرفتن این رابطه مخصوصا با کسی که ازش شناخت نداری ، بیشتر مایه دردسره تا مایه آرامش . شاید در جوامع دیگه بیشتر با این مسئله کنار اومدن و آداپته شدن.
    خلاصه روز ها سپری میشد و هر دو تشنه شناخت و کنجکاوی از همدیگه بودیم. انگار یه دیوار بلندی که این همه مدت ( از بچگی) بین ما بوده الان برداشته شده و دو نفر که روحیاتشون تقریبا مشابه و مکمل هم بود همدیگه رو پیدا کرده بودند. بیشتر که صحبت می کردیم میدیدم نقاط اشتراک جذاب و بیشتری با هم داریم. که همین صحبت ها باعث شکل گیری رابطه صمیم بین ما شد.
    در ماه های اولیه خیلی سعی میکردم که به عنوان یه دوست بزرگتر از خودش باهاش رابطه رو حفظ کنم تا از لحاظ احساسی وابسه نشه. تا اینکه یه روزی که از یه مسئله و مشکلی ناراحت بود و دلداریش دادم که همون روز بالاخره غرورشو شکست و گفت که دوسم داره.
    زیاد تعجب نکردم چون با رفتارهای قبلیش احتمال میدادم همچین اتفاقی بیافته. ولی خودم هم به نوعی وابسته ش شده بودم. اون کسی بود که میتونستم بهش اعتماد کنم. خانواده ش رو میشناختم.
    بعد یه مدت که رابطه و صحبتامون صمیمی تر شد. ازش خواستم تا کار از کار نگذشته ، جدی در مورد رابطه ای که بوجود اومده بود صحبت کنیم. حرفامو از اینجا شروع کردم که ما الان دو تا آدم عاقل و بالغ هستیم و باید راهمون رو مشخص کنیم. این راهی که توش قدم گذاشتیم اگه به قصد ازدواج نباشه طبیعتا پایانی خواهد داشت. جدا بهش گفتم که در حال حاضر من نه با شما و نه با شخص دیگری قصد آشنایی به منظور ازدواج ندارم. ازش خواستم که به طور جدی بشینه و در مورد عاقبت این مسیر فکر کنه. به تلخی و تنهایی آخر این دوستی. به مشکلات آینده ش. و اینکه هیچ کدوم در آینده اون یکی رو باعث و بانی ضربه روحی خودش ندونه . واقع بین باشیم و سعی کنیم آخر کار راضی و خوشحال از هم جدا شیم.
    البته واقعا قصدم از مطرح نمودن اون مسایل این نبود که تقصیر رو بندازم گردن اون. بیشتر جنبه اتمام حجت داشت.
    ایشون هم چند روز فکراش رو کردن و توضیح داد که میدون شاید آخرش تلخ باشه ولی حاضره با این وجود با من باشه این مدت.

    چند ماه اول گذشت تا اینکه به پیشنهاد ایشون قرار شد یه روز همدیگه رو ببینیم. ساعت خاصی رو قرار گذاشتیم و من رفتم دنبالشون. یکمی گشتیم و تمام.
    در اون ایام مکالمات ما رفته رفته صمیمی تر و احساسی تر میشد. خیال پردازی نمیکردیم ولی از ابراز احساسات نسبت به هم احساس آرامش میکردیم.
    گذشت تا اینکه تو قرار دوم بیشتر با هم صحبت کردیم. گذشت زمان رو احساس نمیکردیم و هوا دیگه تاریک شده بود. دم دم های برگشتنمون بود که دیگه نتونستیم طاقت بیاریم و همدیگه رو بوسیدیم. از همدیگه مطمئن بودیم که بار اولمونه این کار رو کردیم. شب عجیبی بود. نتونستم بخوابم.
    همین قرار ها چندین بار تکرار شد و متاسفانه هر بار بعد از اینکه با هم گپ میزدیم. همدیگه رو میبوسیدیم و در آغوش میگرفتیم.
    از لحاظ روانی گیج شده بودم. از طرفی این رابطه و از طرف دیگه آینده ایشون و خودم، اینکه خانواده ها بفهمن چی میشه، اینکه یکی تو مایشن ببینتمون و... به نوعی بین این جاذبه و دافعه و کش و قوس گیر افتاده بودم
    تو قرار های آخر بود که خیلی پیش رفتیم و دیگه متاسفانه در حد عشق بازی شده بود. کم کم از خودم بدم میومد. میگفتم من آخه چقدر برای این ارزش دارم و جذابم که حاضره به خاطر من ریسک کنه. البته جسارتا کارهایی که میکردیم در حد لمس بدن و بوسیدن بود نه چیز دیگه. همون اواخر بود که یه بار بی هوا این کار رو کردیم و به دردسر افتادیم. یک نفر که طرف شاغل یه جای امنیتی بود اومد و اساسی گیر داد. انگار آب داغ ریختن روی ما. من رفتم پایین و با هزار خواهش و التماس راضی کردم که دیگه بار آخرمون میشه. حرف ها و تهمت هایی که طرف به من و ایشون زد انگار پتکی بود که رو سرم میکوبیدن. کارایی رو بهمون نسبت میداد که عمرا نه اونا رو انجام داده بودیم نه به فکرمون خطور میکرد. تا اون موقع شخصیتمون انقدر خرد نشده بود. با هزار دلهره ماشین رو روشن کردم و اومدیم خونه ها مون.

    چند وقت مدام ذهنمون درگیر اون لحظه بود. هر موقع به فکرم میرسه( همین الان هم) از شرم و خجالت و ترس چشامو محکم میبندم و صورتمو با دستام میپوشونم.تا آروم بشم. دوستم که دید روحیه من خرابتره سعی میکرد به به روش نیاره و دلداریم میداد تا من کم تر ناراحت باشم.
    چند ماه اینطوری گذشت. حتی تو این مدت به خاطر فشارهای روحی که از اون قضیه بهم وارد شده بود باهاش جر بو بحث الکی میکردم. بعضی وقت ها صبر اونم لبریز میشد و طاقت نمی آورد.
    بعد از چند ماه بالاخره من کم کم داشتم به خاطر کار میرفتم شهر دور، که موضوع رو باهاش مطرح کردم و ازش حلالیت خواستم . هر چند به اشتباهاتم واقف بودم. شاید اگه خودمونو بیشتر کنترل میکردیم این اتفاقات نمی افتاد.
    مطمئم بودم خیلی ناراحته از این جدایی. ولی به خاطر حرفایی که اوایل دوستی زده بودیم و اینکه من با خیال آسوده برم ، ابراز نمی کرد.
    الان چندین ماهه که تقریبا به کل از هم قطع رابطه کردیم (تقریبا به این خاطر میگم که گاه گداری یه پیام تبریکی میفرسته یا کمکی ازم میخواد ، در این حد) ولی یه سری موارد هست که مشکل اصلی منه.
    اون اتفاق بد هنوزم که هنوزه فراموشم نشده و هر لحظه که یادم میافته قلبم درد میگیره و ناراحت میشم. یه تراژدی شده واسم.
    خودم رو متهم میکنم که چرا با ایشون همچین رابطه ای داشتم. کسی که امکان داره تا خیلی وقت دیگه چشم تو چشم بشیم و همه خاطرات تکرار بشه.
    میدونم که اون هم با این خاطرات کلنجار میره حتی شاید در تصمیم ازواجش و جواب خواستگاراش هم تاثیر بذاره. از این بابت خیلی عذاب وجدان میشکم. از طرفی به خاطر یه سری مسایل و اختلافات فرهنگی و اجتماعی خانواده ها ازواج ما امکان نداره.
    از همون روز اتفاق ، از درگاه خدا طلب استغفار و توبه کردم. احساس گناه اون رابطه هنوز گریبانگیرمه و روزی نیست که به فکرم خطور نکنه.
    ممنون میشم برای فرو نشاندن یا فراموشی این مشکل بنده رو راهنمایی کنید.
    ببخشید خیلی طولانی شد. باز اگه اطلاعات خاصی از قلم افتاد من در خدمتم.

  2. 5 کاربر از پست مفید star_galaxy تشکرکرده اند .

    baitollah-abbaspour (پنجشنبه 01 بهمن 94), mohamad.reza164 (چهارشنبه 30 دی 94), Somayeh82 (جمعه 02 بهمن 94), آی تک (پنجشنبه 01 بهمن 94), جواد 75 (چهارشنبه 30 دی 94)

  3. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 24 آذر 98 [ 23:02]
    تاریخ عضویت
    1394-1-24
    نوشته ها
    762
    امتیاز
    26,356
    سطح
    97
    Points: 26,356, Level: 97
    Level completed: 1%, Points required for next Level: 994
    Overall activity: 57.0%
    دستاوردها:
    OverdriveRecommendation Second ClassTagger First ClassVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    2,761

    تشکرشده 2,595 در 691 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    215
    Array
    سلام دوست من

    دودل بودم بیام چیزی بنویسم یا نه! چون از دستت ناراحت بودم. و قرار بود حرفام برات ناخوشایند باشه.
    ولی تصمیم گرفتم بنویسم شاید شخص دیگری راه شما رو نره!
    اگر از دستم ناراحت میشی، پیشاپیش عذر مرا بپذیر.


    اگر قلم روان شما نبود، خوندن چنین متن بلندی، سخت میشد. بهت تبریک میگم.


    قبل از شروع یه گله ازت بکنم،
    این چیه؟
    شاید در ظاهر کلیشه ای و یه مشکل اپیدمیک در جامعه باشه
    من خیلی از جوون ها رو میشناسم که در دوران جوونی به همسر نداشته اشون متعهد موندن! اگر اونها هم بگن کار ما کلیشه ای ، من یکی دچار پارادوکس میشم و اونوقت باید برم یه تاپیک جدید در این مورد باز کنم

    طبق بیانات خودت، از ابتدا سر منطق و عقل بودی، حالا چرا تو این رابطه جلو رفتی؟
    میشه اسمش رو بگذاریم احساس!!!!

    وقتی برای ازدواج برنامه نداشتی، چرا ادامه دادی! فکر نمیکنی با اینده جفتتون بازی شده؟

    دوست من این عذاب وجدان شما بسیار به جا هست، و باید بهت تبریک بگم که یه چیز هایی تو چنته داری. بهتر از اون توبه هم کردی.!!!!


    ولی این رفتار ها، برای دختران، بسیار سخت تر از شماست، به طوریکه تاریخ و ساعت دقیق او رویداد هم در ذهنشون نقش میبنده! به نوعی میتونم بگم اگر دختر نتونه تو این زمینه فراموش کنه، بدجور مدیون دختر میشی! هر چند که دختر هم تمایل داشته و اینکه هنوز داره به شما فکر میکنه!!!!!

    سعی کن تمام فکر و ذکرت همسر اینده ات باشه! بهش متعهد باش.
    از هر دست بدی از همون دست میگیری!
    منظورمو که گرفتی؟!؟!؟!؟!؟



    در مورد دختر هم بشین عاقلانه فکر کن، ببین دختر بدرد زندگی ات میخوره یا نه؟! اگر نخورد لازم نیست زورو بازی در بیاری و یه اشتباه دیگه رو انجام بدی!

    ولی به خاطر دختر بیشتر قضیه رو بررسی کن، حتی شده مورد رو با خانواده درمیون بگذار و بگو ایا چنین دختری برای من مناسب هست یا نه؟ تا اون ها هم فکر کنن. ولی دختر نفهمه!



    در ضمن به کل ارتباطت رو با دختر قطع کن. حتی دو ماهی یکبار برای تبریکات.
    -----
    بهترین کار همین کاری هست که داری میکنی! ندامت، توبه و جبران. از تجارب این قضیه هم در زندگی ات بهره ببر.
    -------

    برای هر دوتون ارزوی صبر و ارامش دارم. امیدوارم در زندگی تون خوشبخت بشین.

    ویرایش توسط mohamad.reza164 : پنجشنبه 01 بهمن 94 در ساعت 00:07

  4. 9 کاربر از پست مفید mohamad.reza164 تشکرکرده اند .

    alireza198 (پنجشنبه 01 بهمن 94), baitollah-abbaspour (پنجشنبه 01 بهمن 94), dooo (جمعه 02 بهمن 94), sara1394 (پنجشنبه 01 بهمن 94), Somayeh82 (جمعه 02 بهمن 94), star_galaxy (شنبه 03 بهمن 94), نیکیا (پنجشنبه 01 بهمن 94), آی تک (پنجشنبه 01 بهمن 94), الهام 5566 (شنبه 03 بهمن 94)

  5. #3
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 22 اردیبهشت 02 [ 23:36]
    تاریخ عضویت
    1393-10-26
    نوشته ها
    357
    امتیاز
    15,299
    سطح
    79
    Points: 15,299, Level: 79
    Level completed: 90%, Points required for next Level: 51
    Overall activity: 91.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    526

    تشکرشده 1,129 در 328 پست

    Rep Power
    101
    Array
    سلام دوست عزیز

    واقعا خیلی خوانا و با اصول نگارشی درست، متنتون رو نوشتید.من کلا تاپیک ها و پست های طولانی رو نمیخونم ولی نحوه نگارش شما باعث شد که الآن این کارو بکنم.


    من احساس شمارو کاملا درک می کنم چون خودم هم دچار خودسرزنش گری افراطی تو بعضی مواقع میشم و ممکنه خودمو بارها و مدتهای طولانی بابت یه اشتباه سرزنش بکنم.


    الآن میدونم که شما دچار همین حس خودسرزنش گری شدین.هر چقدر هم ما بگیم اشکالی نداره یه اشتباهی بوده و... شاید شمارو آروم نکنه ولی میتونم بگم تنها گذشت زمان هست که باعث میشه حال شما به مرور بهتر بشه.

    نمیخوام کار شمارو توجیه یا ترویج کنم ولی صادقانه میگم که شما در مقایسه با خیلی از جوونها خیلی هم آدم با وجدان و با اراده ای هستید، وقتی این همه خودتونو بابت اون قضیه مقصر می دونید این نشون دهنده ذات درست شما است.


    ما که معصوم نیستیم، ممکنه دچار اشتباه بشیم مثل همین اشتباه شما ولی مهم اینه که ازش درس بگیریم و دیگه اون اشتباه و اشتباهات مشابهش رو مرتکب نشیم.شاید اگه اون اتفاق و برخورد اون آقا با شما رخ نمی داد شما دست از این اشتباهتون برنمیداشتید.

    پس زیاد به خودتون سخت نگیرید(میدونم حرف زدن در این مورد راحته و عمل کردن بسی سخت) و فقط به چشم یه تجربه که به بالغ شدن شما کمک کرد بهش نگاه کنید.


    حالا یه سری چیزای بیربط به این تاپیک هم خدمت آقای محمدرضا خان بگم:من تو تاپیک صندلی داغ نظر گذاشتم و شما فرمودین باید تو تاپیک در حاشیه صندلی داغ، این پست رو میذاشتم، بله من این مساله رو میدونستم ولی از اونجاییکه خودم تا حالا اون تاپیک رو نخوندم احساس کردم بقیه هم زیاد نمیخونن (خداییش اون تاپیک زیاد جالب نیستش) ،همین کلمه در حاشیه باعث میشه اون تاپیک به حاشیه بره.در ضمن من فقط به جسارت آقای نجار آفرین گفتم،نگفتم که خودم هم آدم جسوری هستم و همونطور هم که گفتم سرم این روزا شلوغه و نمی تونم بیام جسارتم رو تو صندلی داغ نشون بدم



    یه چیزی هم برای من هیچ وقت حل نشده و الآن شما باز باعث شدین بهش فکر کنم، اونم قضیه از هر دستی بدی از همون دست میگیری هستش که من می تونم برای شما مثالهای متعددی از اطرافیانم بزنم که از همون دست نگرفتن و فردی با گذشته پاک نصیب فردی با گذشته بد شده و برعکس.به نظرم اینا فقط شعاره واسه دل خوش شدن ماها، در حالیکه اگه واقع بین باشیم متوجه میشیم این دنیا خیلی چیزاش عادلانه نیست(حالا تو هر زمینه ای نه فقط بحث پاکی و ناپاکی) و چاره ای هم جز قبول کردن این زندگی نیس و نمی تونیم همه بی عدالتی ها رو از توش محو کنیم.


    ببخشید آقای محمد رضا خان که با نظر شما مخالفت کردم فقط خواستم یه کوچولو اشاره ای کرده باشم و نیازی هم نیس شما به زحمت بیفتید و منو توجیه بکنید، چون خیلی بحثای این چنینی تو دانشگاه یا تو جمع فامیلا و دوستان پیش اومده و من همچنان توجیه نشدم و معتقدم که زندگی شاید قشنگ باشه ولی لزوما همیشه عالانه نیست.

    شب همگی خوش
    ویرایش توسط آی تک : پنجشنبه 01 بهمن 94 در ساعت 00:59

  6. 5 کاربر از پست مفید آی تک تشکرکرده اند .

    baitollah-abbaspour (پنجشنبه 01 بهمن 94), dooo (جمعه 02 بهمن 94), mohamad.reza164 (پنجشنبه 01 بهمن 94), Somayeh82 (جمعه 02 بهمن 94), star_galaxy (شنبه 03 بهمن 94)

  7. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 10 آبان 00 [ 01:35]
    تاریخ عضویت
    1394-10-29
    نوشته ها
    8
    امتیاز
    5,246
    سطح
    46
    Points: 5,246, Level: 46
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 104
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    5

    تشکرشده 21 در 8 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط mohamad.reza164 نمایش پست ها
    سلام دوست من

    دودل بودم بیام چیزی بنویسم یا نه! چون از دستت ناراحت بودم. و قرار بود حرفام برات ناخوشایند باشه.
    ولی تصمیم گرفتم بنویسم شاید شخص دیگری راه شما رو نره!
    اگر از دستم ناراحت میشی، پیشاپیش عذر مرا بپذیر.


    اگر قلم روان شما نبود، خوندن چنین متن بلندی، سخت میشد. بهت تبریک میگم.


    قبل از شروع یه گله ازت بکنم،
    این چیه؟


    من خیلی از جوون ها رو میشناسم که در دوران جوونی به همسر نداشته اشون متعهد موندن! اگر اونها هم بگن کار ما کلیشه ای ، من یکی دچار پارادوکس میشم و اونوقت باید برم یه تاپیک جدید در این مورد باز کنم

    طبق بیانات خودت، از ابتدا سر منطق و عقل بودی، حالا چرا تو این رابطه جلو رفتی؟
    میشه اسمش رو بگذاریم احساس!!!!

    وقتی برای ازدواج برنامه نداشتی، چرا ادامه دادی! فکر نمیکنی با اینده جفتتون بازی شده؟

    دوست من این عذاب وجدان شما بسیار به جا هست، و باید بهت تبریک بگم که یه چیز هایی تو چنته داری. بهتر از اون توبه هم کردی.!!!!


    ولی این رفتار ها، برای دختران، بسیار سخت تر از شماست، به طوریکه تاریخ و ساعت دقیق او رویداد هم در ذهنشون نقش میبنده! به نوعی میتونم بگم اگر دختر نتونه تو این زمینه فراموش کنه، بدجور مدیون دختر میشی! هر چند که دختر هم تمایل داشته و اینکه هنوز داره به شما فکر میکنه!!!!!

    سعی کن تمام فکر و ذکرت همسر اینده ات باشه! بهش متعهد باش.
    از هر دست بدی از همون دست میگیری!
    منظورمو که گرفتی؟!؟!؟!؟!؟



    در مورد دختر هم بشین عاقلانه فکر کن، ببین دختر بدرد زندگی ات میخوره یا نه؟! اگر نخورد لازم نیست زورو بازی در بیاری و یه اشتباه دیگه رو انجام بدی!

    ولی به خاطر دختر بیشتر قضیه رو بررسی کن، حتی شده مورد رو با خانواده درمیون بگذار و بگو ایا چنین دختری برای من مناسب هست یا نه؟ تا اون ها هم فکر کنن. ولی دختر نفهمه!



    در ضمن به کل ارتباطت رو با دختر قطع کن. حتی دو ماهی یکبار برای تبریکات.
    -----
    بهترین کار همین کاری هست که داری میکنی! ندامت، توبه و جبران. از تجارب این قضیه هم در زندگی ات بهره ببر.
    -------

    برای هر دوتون ارزوی صبر و ارامش دارم. امیدوارم در زندگی تون خوشبخت بشین.

    اول از همه خیلی ممنونم که وقت گذاشتین و خوندین

    حرفای شما رو قبول دارم حتی خیلی از اونها تو این مدت، مشغله ذهنیم بوده و همیشه بهشون فکر کردم.
    هممونطور که گفتم تا اون موقع هیچ رابطه احساسی یا عاطفی با جنس مخالف نداشتم و به خاطر مسائلی از قبیل اعتماد و آشنایی قبلی وارد این قضیه شدم که کاملا قبول دارم اشتباه بدی کردم.

    معیار خود من برای رعایت حد و حدود در ارتباطات اجتماعی با جنس مخالف همیشه جمله " دنیا دار مکافات است" بوده و هست. قطعا از مهم ترین مشغله های ذهنیم همون سوالی بحقی هست که هر زن یا مردی هنگام ازدواج ، در مورد روابط پیشین فرد مقابل میپرسه. مطمئنم که در هر صورت نمیتونم و نمی خوام چیزی رو در آینده انکار کنم ولی نمیخوام طوری تصور بشه که رابطه ، عمیق تر از اونی که هست بوده

    با اطمینان میتونم بگم که هر چقدر برای آینده خودم نگران هستم ، چندین برابرش در مورد ایشون همواره تو فکر و خیالمه ولی چه کنم که که ازدواج ما دو تا امکان پذیرنیست.
    حتی به قدری دختر مهربان ، فهمیده و از خود گذشته ای هست که ذره ای از این بابت نگران نیستم که مثلا بخواد در آینده مشکلی برای من ایجاد کنه. نگرانی من بیشتر به خاطر طبعات عاطفی و روحی برای هر دو طرف در آینده هست.

    به احتمال خیلی زیاد ما چندین سال آتی همینجا ساکن باشیم و شاید من یا ایشون تو این مدت ازدواج کنه، مطمئنا آدم به هر نحوی هم که بخواد فراموش کنه باز یه ردی ، نشونی، نگاهی همه چیو عین فیلم میاره جلو چشای آدم.

    ملاقات حضوری که سهله، حتی تو این مدت با همه مکالمه صوتی هم نداشتیم مبادا اینکه دوباره امیدی زنده بشه یا از طرف من یا ایشون. به صورت متنی و اینترنتی اتمام حجت کردیم و همه چیو تموم کردیم. ولی میدونم که هنوز تو فکرمه و طبیعیه . حتی به فرموده یکی از مشاورها خواستم حضوری ببینمش و بهش بگم که اشتباه کردم و ازش حلالیت بطلبم (هر چند میدونم سخته ) ولی باز نتونستم.
    ویرایش توسط star_galaxy : پنجشنبه 01 بهمن 94 در ساعت 01:12

  8. 2 کاربر از پست مفید star_galaxy تشکرکرده اند .

    dooo (جمعه 02 بهمن 94), mohamad.reza164 (پنجشنبه 01 بهمن 94)

  9. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 10 آبان 00 [ 01:35]
    تاریخ عضویت
    1394-10-29
    نوشته ها
    8
    امتیاز
    5,246
    سطح
    46
    Points: 5,246, Level: 46
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 104
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    5

    تشکرشده 21 در 8 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط آی تک نمایش پست ها
    سلام دوست عزیز

    واقعا خیلی خوانا و با اصول نگارشی درست، متنتون رو نوشتید.من کلا تاپیک ها و پست های طولانی رو نمیخونم ولی نحوه نگارش شما باعث شد که الآن این کارو بکنم.


    من احساس شمارو کاملا درک می کنم چون خودم هم دچار خودسرزنش گری افراطی تو بعضی مواقع میشم و ممکنه خودمو بارها و مدتهای طولانی بابت یه اشتباه سرزنش بکنم.


    الآن میدونم که شما دچار همین حس خودسرزنش گری شدین.هر چقدر هم ما بگیم اشکالی نداره یه اشتباهی بوده و... شاید شمارو آروم نکنه ولی میتونم بگم تنها گذشت زمان هست که باعث میشه حال شما به مرور بهتر بشه.

    نمیخوام کار شمارو توجیه یا ترویج کنم ولی صادقانه میگم که شما در مقایسه با خیلی از جوونها خیلی هم آدم با وجدان و با اراده ای هستید، وقتی این همه خودتونو بابت اون قضیه مقصر می دونید این نشون دهنده ذات درست شما است.


    ما که معصوم نیستیم، ممکنه دچار اشتباه بشیم مثل همین اشتباه شما ولی مهم اینه که ازش درس بگیریم و دیگه اون اشتباه و اشتباهات مشابهش رو مرتکب نشیم.شاید اگه اون اتفاق و برخورد اون آقا با شما رخ نمی داد شما دست از این اشتباهتون برنمیداشتید.

    پس زیاد به خودتون سخت نگیرید(میدونم حرف زدن در این مورد راحته و عمل کردن بسی سخت) و فقط به چشم یه تجربه که به بالغ شدن شما کمک کرد بهش نگاه کنید.


    حالا یه سری چیزای بیربط به این تاپیک هم خدمت آقای محمدرضا خان بگم:من تو تاپیک صندلی داغ نظر گذاشتم و شما فرمودین باید تو تاپیک در حاشیه صندلی داغ، این پست رو میذاشتم، بله من این مساله رو میدونستم ولی از اونجاییکه خودم تا حالا اون تاپیک رو نخوندم احساس کردم بقیه هم زیاد نمیخونن (خداییش اون تاپیک زیاد جالب نیستش) ،همین کلمه در حاشیه باعث میشه اون تاپیک به حاشیه بره.در ضمن من فقط به جسارت آقای نجار آفرین گفتم،نگفتم که خودم هم آدم جسوری هستم و همونطور هم که گفتم سرم این روزا شلوغه و نمی تونم بیام جسارتم رو تو صندلی داغ نشون بدم



    یه چیزی هم برای من هیچ وقت حل نشده و الآن شما باز باعث شدین بهش فکر کنم، اونم قضیه از هر دستی بدی از همون دست میگیری هستش که من می تونم برای شما مثالهای متعددی از اطرافیانم بزنم که از همون دست نگرفتن و فردی با گذشته پاک نصیب فردی با گذشته بد شده و برعکس.به نظرم اینا فقط شعاره واسه دل خوش شدن ماها، در حالیکه اگه واقع بین باشیم متوجه میشیم این دنیا خیلی چیزاش عادلانه نیست(حالا تو هر زمینه ای نه فقط بحث پاکی و ناپاکی) و چاره ای هم جز قبول کردن این زندگی نیس و نمی تونیم همه بی عدالتی ها رو از توش محو کنیم.


    ببخشید آقای محمد رضا خان که با نظر شما مخالفت کردم فقط خواستم یه کوچولو اشاره ای کرده باشم و نیازی هم نیس شما به زحمت بیفتید و منو توجیه بکنید، چون خیلی بحثای این چنینی تو دانشگاه یا تو جمع فامیلا و دوستان پیش اومده و من همچنان توجیه نشدم و معتقدم که زندگی شاید قشنگ باشه ولی لزوما همیشه عالانه نیست.

    شب همگی خوش
    ممنوم از شما. واقعا هر یک از دوستان که این متن بلند رو میخونن لطف میکنن و حوصله به خرج میدن.


    هر موقع یاد اون اتفاق میافتم، همه جزئیات اون واقعه ، حتی چندین برابر بیشتر از مدت زمان اون اتفاق ذهنمو مشغول خودش میکنه. اخلاق و رفتار اون مرد یه نفرت جاودانه رو تو دلم کاشته ولی بعد از اون شب فهمیدم واقعا خدا چقدر بنده هاشو دوست داره، حتی بنده های خطاکارشو. بعدها که همه اون چند شب رو به خاطر میاوردم، میفهمیدم خدا چقدر مهربونه که به وسیله اون مرد یه تلنگر محکمی زد تا حواسم بیاد سر جاش که به چه کار احمقانه ای ادامه میدم. شاید اصلا همین روال ادامه پیدا میکرد اصلا راه برگشتی نداشتیم. از بابت اون مرد رو باید فرشته ای پنداشت که بنده ای رو نذاشته تو چاه بیوفته. شاید اتفاقی بدتر می افتاد و همه عالم و آدم خبردار میشدن.

  10. 2 کاربر از پست مفید star_galaxy تشکرکرده اند .

    dooo (جمعه 02 بهمن 94), mohamad.reza164 (پنجشنبه 01 بهمن 94)

  11. #6
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 22 فروردین 98 [ 15:00]
    تاریخ عضویت
    1394-1-19
    نوشته ها
    275
    امتیاز
    7,709
    سطح
    58
    Points: 7,709, Level: 58
    Level completed: 80%, Points required for next Level: 41
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    521

    تشکرشده 526 در 206 پست

    Rep Power
    63
    Array
    سلام
    اگه دختر خوبیه و در کنارش احساس آرامش میکنید و با هم تفاوم دارید چرا اقدام نمیکنی برای خواستگاری؟

  12. کاربر روبرو از پست مفید alireza198 تشکرکرده است .

    dooo (جمعه 02 بهمن 94)

  13. #7
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 18 آبان 98 [ 14:04]
    تاریخ عضویت
    1394-10-02
    نوشته ها
    17
    امتیاز
    3,380
    سطح
    36
    Points: 3,380, Level: 36
    Level completed: 20%, Points required for next Level: 120
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    121

    تشکرشده 37 در 15 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام،
    خیلی خوبه که عذاب وجدان دارید؛ البته اگر این عذاب وجدان باعث بشه در مسیر درست حرکت کنید.
    بنظر من هم بهتره کلاً ارتباطتون رو با اون دختر قطع کنید. این ارتباط ممکنه به هر بهانه ای ایجاد بشه، مثل تبریک مناسبتی، درخواست کمک در زمینه های مختلف و چیزهایی از این قبیل؛ اما به هر حال بهتره هیچ ارتباطی وجود نداشته باشه. شاید بعد از گذشت یک سال یا بیشتر، بتونید فارغ از احساسات فکر کنید که آیا شما برای ازدواج با هم مناسب هستید یا نه؟!
    شاید بهتر باشه به این موضوع هم فکر کنید که چقدر میتونید بعد از ازدواج، در هر شرایطی، این شک رو به فکرتون راه ندید که "آیا این دختر قبلاً هم با کسی دوست بوده؟". فکر کنید "آیا واقعاً براتون مهم نیست که همسرتون قبل از ازدواج چنین رابطه ای رو تجربه کرده باشه؟". این ها رو گفتم چون در بعضی افراد همین موضوعات بعد از ازدواج، خواسته یا ناخواسته، وسیله ای برای آزار همسرشون میشه.

    امیدوارم در مسیر درستی قرار بگیرید.

  14. کاربر روبرو از پست مفید sara1394 تشکرکرده است .

    dooo (جمعه 02 بهمن 94)

  15. #8
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 24 آذر 98 [ 23:02]
    تاریخ عضویت
    1394-1-24
    نوشته ها
    762
    امتیاز
    26,356
    سطح
    97
    Points: 26,356, Level: 97
    Level completed: 1%, Points required for next Level: 994
    Overall activity: 57.0%
    دستاوردها:
    OverdriveRecommendation Second ClassTagger First ClassVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    2,761

    تشکرشده 2,595 در 691 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    215
    Array
    سلام دوست من،

    یه لحظه اگر اجازه بدی من جواب خانوم ای تک رو بدم .

    خانوم ایتک، جواب شما دوقسمت داره، جواب صندلی داغ رو در تاپیک درحاشیه میدم و جواب توجیه ناپذیر شما رو اینجا.

    در ارتباط با از هر دست بدی، از همان دست میگیری، احتمالا ما ثاریم برعکس عمل میکنیم.
    ربطی هم به مذهب و غیره نداره .
    من بیام در دوران جوانی یکسری از کارهارو بکنم، فقط به این خاطر که "
    بابا دنیای عادلانه ای نیست ، وقتی قرار نیست همسرم رعایت کنه، من چرا رعایت کنم؟"
    ولی دقیقا با این جمله داریم به طور تلویحی، تایید میکنیم که با هر دست بدیم از همان دست میگیریم.

    نظر شخصی من اینه که:
    تلاشم رو میکنم تا به همسر نداشته ام متعهد باشم، خواه اون متعهد هست یا نه! وقتی خودم دوست دارم طرفم متعهد باشه، پس لزوما باید خودم اول رعایت کنم و گرنه نباید از او ن انتظاری داشته باشم!

    من خودم تو اطرافیانم پسران زیادی رو دیدم که تو جوانی هر کاری بگید کردند، ولی دم ازدواج دختر افتاب مهتاب ندیده می خواهند!!!!!!

    اگر این وصلت ها صورت بگیره، نباید به عدالت روزگار شک کنیم، باید به منطق انتخاب خودمون شک کنیم!!!!!!!

    نمونه بالعکسش همین تاپیک اقای .... که دارم ازش جدا میشم، کمکم کنید. خانومه متعهد نبوده و احتمالا پسر بوده! به نظرتون عدالت بتید زیر سوال بره یا انتخاب اقا که محو زیبایی دختر شده بوده و اصل کفویت رو فراموش کرده؟!؟!؟!

    -------

    ببخشید دوست من تاپیکتو به حاشیه بردیم، کلا خانوم ای تک یکم شیطون تشریف دارن


    یه دوستی به من گفت از کاری کردی، اگر پشیمونی، دیگه تو ذهنت ادامه اش نده، چون ادامه اش کار شیطونه که فکرت رو ازار بده، به شیطونم هیچ ربطی نداره!!!!!!



    خیلی خوبه که توبه کردی و پشیمونی،، اگر فکر میکنی واقعا اون دختر به دردت نمیخوره، فراموش کن همه چی رو و بسپرش به زمان.

    من خودم بودم رسما از دختر حلالیت میگرفتم و منطقی عنوان میکردم ما به درد هم نمی خوریم.
    ولی بعضی از مشاورا منع میکنن که رجعت دوباره هر چند برای خداحافظی و حلالیت، مضر است.
    ---------
    به این فکر کن که، ترمز دستی شما کشیده شده و هر دو شما مقصر بودین . صد هزار بار شکر که کار به جای باریک کشیده نشده.

    خدا رو شاکر باش و براش خیلی دعا کن. دعا کن که خوشبخت شه.

    من نمی دونم فرهنگ و خصوصیات اخلاقی خانواده های شما در چه سطحیه و با این قضایا چه طور نگاه میکنن.



    پشیمانی قلبی، توبه، جبران، سپاس و شکر فراوان.

    از نشانه های مسیر هم به خوبی بهره ببر.
    همون اقا پلیسه، ممکنه نشانه خوبی باشه تا رنسانسی برای زندگی ات رقم بزنه.


  16. 3 کاربر از پست مفید mohamad.reza164 تشکرکرده اند .

    dooo (جمعه 02 بهمن 94), star_galaxy (شنبه 03 بهمن 94), نیکیا (جمعه 02 بهمن 94)

  17. #9
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 24 آذر 98 [ 23:02]
    تاریخ عضویت
    1394-1-24
    نوشته ها
    762
    امتیاز
    26,356
    سطح
    97
    Points: 26,356, Level: 97
    Level completed: 1%, Points required for next Level: 994
    Overall activity: 57.0%
    دستاوردها:
    OverdriveRecommendation Second ClassTagger First ClassVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    2,761

    تشکرشده 2,595 در 691 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    215
    Array
    سلام دوست من،

    یه لحظه اگر اجازه بدی من جواب خانوم ای تک رو بدم .

    خانوم ایتک، جواب شما دوقسمت داره، جواب صندلی داغ رو در تاپیک درحاشیه میدم و جواب توجیه ناپذیر شما رو اینجا.

    در ارتباط با از هر دست بدی، از همان دست میگیری، احتمالا ما ثاریم برعکس عمل میکنیم.
    ربطی هم به مذهب و غیره نداره .
    من بیام در دوران جوانی یکسری از کارهارو بکنم، فقط به این خاطر که "
    بابا دنیای عادلانه ای نیست ، وقتی قرار نیست همسرم رعایت کنه، من چرا رعایت کنم؟"
    ولی دقیقا با این جمله داریم به طور تلویحی، تایید میکنیم که با هر دست بدیم از همان دست میگیریم.

    نظر شخصی من اینه که:
    تلاشم رو میکنم تا به همسر نداشته ام متعهد باشم، خواه اون متعهد هست یا نه! وقتی خودم دوست دارم طرفم متعهد باشه، پس لزوما باید خودم اول رعایت کنم و گرنه نباید از او ن انتظاری داشته باشم!

    من خودم تو اطرافیانم پسران زیادی رو دیدم که تو جوانی هر کاری بگید کردند، ولی دم ازدواج دختر افتاب مهتاب ندیده می خواهند!!!!!!

    اگر این وصلت ها صورت بگیره، نباید به عدالت روزگار شک کنیم، باید به منطق انتخاب خودمون شک کنیم!!!!!!!

    نمونه بالعکسش همین تاپیک اقای .... که دارم ازش جدا میشم، کمکم کنید. خانومه متعهد نبوده و احتمالا پسر بوده! به نظرتون عدالت بتید زیر سوال بره یا انتخاب اقا که محو زیبایی دختر شده بوده و اصل کفویت رو فراموش کرده؟!؟!؟!

    -------

    ببخشید دوست من تاپیکتو به حاشیه بردیم، کلا خانوم ای تک یکم شیطون تشریف دارن


    یه دوستی به من گفت از کاری کردی، اگر پشیمونی، دیگه تو ذهنت ادامه اش نده، چون ادامه اش کار شیطونه که فکرت رو ازار بده، به شیطونم هیچ ربطی نداره!!!!!!



    خیلی خوبه که توبه کردی و پشیمونی،، اگر فکر میکنی واقعا اون دختر به دردت نمیخوره، فراموش کن همه چی رو و بسپرش به زمان.

    من خودم بودم رسما از دختر حلالیت میگرفتم و منطقی عنوان میکردم ما به درد هم نمی خوریم.
    ولی بعضی از مشاورا منع میکنن که رجعت دوباره هر چند برای خداحافظی و حلالیت، مضر است.
    ---------
    به این فکر کن که، ترمز دستی شما کشیده شده و هر دو شما مقصر بودین . صد هزار بار شکر که کار به جای باریک کشیده نشده.

    خدا رو شاکر باش و براش خیلی دعا کن. دعا کن که خوشبخت شه.

    من نمی دونم فرهنگ و خصوصیات اخلاقی خانواده های شما در چه سطحیه و با این قضایا چه طور نگاه میکنن.



    پشیمانی قلبی، توبه، جبران، سپاس و شکر فراوان.

    از نشانه های مسیر هم به خوبی بهره ببر.
    همون اقا پلیسه، ممکنه نشانه خوبی باشه تا رنسانسی برای زندگی ات رقم بزنه.


  18. #10
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 10 آبان 00 [ 01:35]
    تاریخ عضویت
    1394-10-29
    نوشته ها
    8
    امتیاز
    5,246
    سطح
    46
    Points: 5,246, Level: 46
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 104
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    5

    تشکرشده 21 در 8 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط alireza198 نمایش پست ها
    سلام
    اگه دختر خوبیه و در کنارش احساس آرامش میکنید و با هم تفاوم دارید چرا اقدام نمیکنی برای خواستگاری؟
    سلام
    شاید احساس آرامش باشه ولی خیلی پارامترهای دیگه هستن که ازدواج ما دو تا رو غیر ممکن میسازن. علاوه بر اون من از همون اول هم به نیت ازدواج پا به این رابطه نذاشته بودم و حتی این مطلب رو با خودشم در میون گذاشته بودم.

    نقل قول نوشته اصلی توسط sara1394 نمایش پست ها
    سلام،
    خیلی خوبه که عذاب وجدان دارید؛ البته اگر این عذاب وجدان باعث بشه در مسیر درست حرکت کنید.
    بنظر من هم بهتره کلاً ارتباطتون رو با اون دختر قطع کنید. این ارتباط ممکنه به هر بهانه ای ایجاد بشه، مثل تبریک مناسبتی، درخواست کمک در زمینه های مختلف و چیزهایی از این قبیل؛ اما به هر حال بهتره هیچ ارتباطی وجود نداشته باشه. شاید بعد از گذشت یک سال یا بیشتر، بتونید فارغ از احساسات فکر کنید که آیا شما برای ازدواج با هم مناسب هستید یا نه؟!
    شاید بهتر باشه به این موضوع هم فکر کنید که چقدر میتونید بعد از ازدواج، در هر شرایطی، این شک رو به فکرتون راه ندید که "آیا این دختر قبلاً هم با کسی دوست بوده؟". فکر کنید "آیا واقعاً براتون مهم نیست که همسرتون قبل از ازدواج چنین رابطه ای رو تجربه کرده باشه؟". این ها رو گفتم چون در بعضی افراد همین موضوعات بعد از ازدواج، خواسته یا ناخواسته، وسیله ای برای آزار همسرشون میشه.

    امیدوارم در مسیر درستی قرار بگیرید.
    سلام
    حتی اگه فرض کنیم که ما با هم ازدواج کنیم در این صورت با شناختی که از خودم دارم خیلی خیلی بعید میدونم اینو بهونه کنم که مثلا "از کجا معلوم تو قبل من هم با کسی همچین رابطه ای نداشتی؟"
    چون همون اوایل آشنایی خودم من باب کنجکاوی از گذشته شون سوال کردم و با رضایت خودشون تعریف کردن که چند مورد علاقه یه طرفه از طرف شخص دیگری بوده و رابطه عمیقی با کسی نداشتن. اونم مثل من به کسی نتونسته بود اعتماد کنه. یا اینکه میگفت یکی دو تا از پسر های فامیلشون هست و بوده که بهش علاقه نشون دادن و این تمایلی نشون نداده . البته طبق اظهارات خودش.
    از طرفی بازم با شناختی که از خودم دارم حتی اگه این اتفاق تو زندگیم نمی افتاد هم باز شمشیر رو از رو نمیبستم که الا و بلا نباید همسر آینده ام حتی یه گفتگوی ساده با جنس مخالف هم تو گذشته اش داشته باشه، بالاخره هر انسانی تو زندگی به خاطر دلایلی مانند آشنایی برای ازدواج، دوران نامزدی نا موفق خواه نا خواه با جنس مخالف رابطه برقرار میکنه . بنابراین رابطه سطحی و من باب آشنایی در دوران گذشته رو شخصا قبول میکنم ازش ( نه از این بابت که الان خودم به این وضعیت دچار شدم تا برای خودم راه دررو بذارم) نهایتا اینکه همه این ها بستگی به درصد اعتماد و اطمینانم به طرف مقابلم داره.


    نقل قول نوشته اصلی توسط mohamad.reza164 نمایش پست ها
    سلام دوست من،


    خیلی خوبه که توبه کردی و پشیمونی،، اگر فکر میکنی واقعا اون دختر به دردت نمیخوره، فراموش کن همه چی رو و بسپرش به زمان.

    من خودم بودم رسما از دختر حلالیت میگرفتم و منطقی عنوان میکردم ما به درد هم نمی خوریم.
    ولی بعضی از مشاورا منع میکنن که رجعت دوباره هر چند برای خداحافظی و حلالیت، مضر است.
    ---------
    به این فکر کن که، ترمز دستی شما کشیده شده و هر دو شما مقصر بودین . صد هزار بار شکر که کار به جای باریک کشیده نشده.

    خدا رو شاکر باش و براش خیلی دعا کن. دعا کن که خوشبخت شه.

    من نمی دونم فرهنگ و خصوصیات اخلاقی خانواده های شما در چه سطحیه و با این قضایا چه طور نگاه میکنن.


    پشیمانی قلبی، توبه، جبران، سپاس و شکر فراوان.

    از نشانه های مسیر هم به خوبی بهره ببر.
    همون اقا پلیسه، ممکنه نشانه خوبی باشه تا رنسانسی برای زندگی ات رقم بزنه.
    سلام دوباره.
    فراموش کردن رو که سعی میکنم ولی بالاخره زمان باید حل کنه این مسئله رو.
    تو پست قبلی هم گفتم واقعا با اینکه اون اتفاق ناگوار بود ولی با یه حساب سر انگشتی و در نظر گرفتن روز های قبلی، وجود خدا رو دقیقا حس کردم تو زندگیم که از چه مهلکه بزرگی نجاتم داده.

    خانواده ها اصلا این طور نیستن که مثلا با فهمیدن موضوع طرف رو ترد کنن یاخدای نکرده بلایی سرش بیارن ولی براشون یکم غیر قابل هضمه این موضوع ، با اعتمادی که خانواده من به من و خانواده ایشون به ایشون داشتن.
    از طرفی از این بابت هم ناراحتم که خانواده ام در آینده منو برای خانواده همسرم به عنوان فرد بی شیله پیله معرفی خواهند کرد ( با شناختی که از من داشتن) و فکر و خیال این پارادوکس گریبانگیرمه.

  19. 2 کاربر از پست مفید star_galaxy تشکرکرده اند .

    dooo (جمعه 02 بهمن 94), mohamad.reza164 (جمعه 02 بهمن 94)


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 02:22 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.