به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 5 از 22 نخستنخست 123456789101112131415 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 41 تا 50 , از مجموع 218
  1. #41
    عضو فعال آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 28 فروردین 94 [ 21:07]
    تاریخ عضویت
    1386-12-09
    نوشته ها
    2,496
    امتیاز
    42,303
    سطح
    100
    Points: 42,303, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 5.0%
    دستاوردها:
    Veteran25000 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    8,459

    تشکرشده 9,108 در 2,116 پست

    Rep Power
    267
    Array

    ولادت حضرت امام رضا بر شما مبارک باد

    ولادت حضرت امام رضا یا علی بن موسی الرضا بر شما مبارک با د موفق وشاد باشید[/size]

  2. #42
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 20 خرداد 88 [ 06:20]
    تاریخ عضویت
    1387-2-31
    نوشته ها
    378
    امتیاز
    6,522
    سطح
    52
    Points: 6,522, Level: 52
    Level completed: 86%, Points required for next Level: 28
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    157

    تشکرشده 166 در 85 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: ولادت حضرت امام رضا بر شما مبارک باد

    تو دل یه مزرعه کلاغ روسیاهی هوایی شد بره پابوس امام رضا...........
    اما فکر میکنه اونجا جای کفتراست آخه من کجا برم
    من که تو سیاها از همه رو سیا هترم
    میون اون کبوترا با چه رویی بپرم
    تو همین فکرا بود کلاغ عشق ما
    یه دلش میگفت برو یه دلش میگفت بمون
    که یهو صدایی گفت
    تو نترس و راهی شو
    به سیاهی فکر نکن
    تو یه زائری برو برو ووووووووووووووووووووووووو وووووووووووو

    میلاد ضامن آهو غریب الغربا آقا امام رضا مبارک
    به امید اینکه آقا باشه همدردو همدممون و مشکلات همه حل شه

  3. #43
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 21 آبان 91 [ 17:29]
    تاریخ عضویت
    1386-7-17
    نوشته ها
    1,333
    امتیاز
    16,003
    سطح
    81
    Points: 16,003, Level: 81
    Level completed: 31%, Points required for next Level: 347
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    484

    تشکرشده 498 در 242 پست

    Rep Power
    150
    Array

    RE: ولادت حضرت امام رضا بر شما مبارک باد

    آن گاه كه درهاى آسمان گشوده شد و پرتوى از نور رخشان امامت بر زمين تابيد، مژده اى شادي بخش، دلهاى زمينيان را فراگرفت وتاريكناى سلطه گرى وهواپرستى، با زايش رهبرى ربّانى ورهاننده، به رسوايى افتاد.
    يازدهم ذى القعده سال 148 هجرى كه امام رئوف ما زاده شد، وعلى بن موسى الرضا عليه السلام به عنوان سرچشمه اى از نيكى ومهربانى وهدايت رخ نمود، پناهگاهى پديد آمد كه خدا پرستان را در خود گرد آورد.
    زاد روز آن رهبر هشتمين بر شيفتگان حضرتش خجسته باد.
    درد من حصار برکه نیست درد من زیستن با ماهیانی است که فکر دریا به ذهنشان خطور

    نکرده است\"


  4. #44
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 27 بهمن 87 [ 15:36]
    تاریخ عضویت
    1387-8-05
    نوشته ها
    8
    امتیاز
    3,176
    سطح
    34
    Points: 3,176, Level: 34
    Level completed: 84%, Points required for next Level: 24
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: ولادت حضرت امام رضا بر شما مبارک باد

    من هم ولادت امام رضا (ع) رو به همه تبریک میگم

  5. #45
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 28 دی 88 [ 21:55]
    تاریخ عضویت
    1387-1-25
    نوشته ها
    313
    امتیاز
    6,373
    سطح
    52
    Points: 6,373, Level: 52
    Level completed: 12%, Points required for next Level: 177
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    105

    تشکرشده 114 در 77 پست

    Rep Power
    48
    Array

    RE: ولادت حضرت امام رضا بر شما مبارک باد

    من هم ولادت با سعادت امام هشتم علی ابن موسی الرضا رو به شما همدردیها و حضرت مهدی (عج) تبریک میگم اگه کسی قسمتش شد تو این روزا بره پابوسه آقا واسه من هم دعا کنه.
    یا علی ابن موسی الرضا یا ضامن آهو آقا جون ضامن این بنده بد خدا هم بشو تا اون مهربون من رو هم ببخشه و بازم مثل همیشه هوامو داشته باشه.
    التماس دعا

  6. #46
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 04 آذر 87 [ 10:03]
    تاریخ عضویت
    1387-7-18
    نوشته ها
    139
    امتیاز
    4,268
    سطح
    41
    Points: 4,268, Level: 41
    Level completed: 59%, Points required for next Level: 82
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    4

    تشکرشده 6 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: ولادت حضرت امام رضا بر شما مبارک باد

    چکيده زندگاني و حالات امام هشتم عليه السلام

    آن حضرت روز پنج شنبه يا جمعه ، 11 ذى القعدة ، سال 148 هجرى قمرى (1)، يك سال پس از شهادت امام جعفر صادق عليه السلام در شهر مدينه منوّره ديده به جهان گشود؛ و با ظهور نور طلعتش جهانى را روشنائى بخشيد.

    نام : علىّ، صلوات اللّه و سلامه عليه .(2)

    كنيه : ابوالحسن ثانى ، ابوعلىّ و... .

    اءلقاب : رضا، صابر، زكىّ، وفىّ، ولىّ، رضىّ، ضامن ، غريب ، نورالهدى ، سراج اللّه ، غيظ المحدّثين ، غياث المستغيثين و... .

    پدر: امام موسى كاظم ، باب الحوائج إ لى اللّه عليه السلام .

    مادر: شقراء، معروف به خيزران ، امّ البنين ، و بعضى گفته اند: نجمه بوده است .

    نقش انگشتر: حضرت داراى سه انگشتر بود، كه نقش هر كدام به ترتيب عبارتند از:

    ((حَسْبىَ اللّهُ)) ، ((ما شاءَ اللّهُ وَ لا قُوَّةَ إ لاّ بِاللّهِ)) ، ((وَلييّ اللّهُ)) .

    دربان : مورّخين ، دو نفر را به نام محمّد بن فرات و محمّد بن راشد به عنوان دربان حضرت گفته اند.

    مدّت امامت : بنابر مشهور، روز جمعه ، 25 رجب ، سال 183 هجرى قمرى ، پس از شهادت پدر مظلومش بلافاصله مسئوليّت رهبرى و امامت جامعه اسلامى را به عهده گرفت ، كه تا سال 203 يا 206 به طول انجاميد.

    و در سال 200 هجرى قمرى حضرت توسّط ماءمون به خراسان احضار گرديد.

    مدّت عمر: در طول عمر آن حضرت بين 49 تا 57 سال بين مورّخين اختلاف است .

    و بر همين مبنا در مقدار و مدّت هم زيستى با پدر بزرگوارش ؛ و نيز در مدّت حيات پس از پدرش اختلاف مى باشد، گرچه برخى گفته اند كه آن حضرت 29 سال و دو ماه در زمان حيات پدر بزرگوارش زندگى نموده است .

    در علّت آمدن امام رضا عليه السلام به خراسان ، نيز بين مورّخين اختلاف است ؛ ولى مى توان از مجموع گفته ها، اين گونه استفاده نمود:

    چون هارون الرّشيد به هلاكت رسيد، بغداد و حوالى آن در اختيار فرزندش امين ، و خراسان با حوالى آن تحت حكومت ديگر فرزندش ماءمون قرار گرفت .

    پس از گذشت مدّتى كوتاه ، بين دو اين برادر اختلاف و جنگ ، رونق گرفت و امين كشته شد.

    در اين بين ، ماءمون نيز جهت استحكام قدرت خود چنان ابراز داشت كه از علاقه مندان خاندان علىّ بن ابى طالب و سادات بنى الزّهراء مى باشد.

    بنابر اين ، در سال 200 هجرى نامه اى به استاندار خود در شهر مدينه منوّره فرستاد، تا حضرت علىّ بن موسى الرّضا عليهما السلام را از راه بصره اهواز، (به گونه اى كه از غير مسير شهر قم باشد) به خراسان منتقل گردانند.

    هنگامى كه امام رضا عليه السلام به شهر مَرْوْ رسيد، ماءمون عبّاسى به حضرتش پيشنهاد بيعت و خلافت را داد.

    ولى حضرت چون كاملاً نسبت به افكار و دسيسه هاى ماءمون و ديگر خلفاء بنى العبّاس آگاه و آشنا بود، پيشنهاد خلافت را از طرف ماءمون نپذيرفت .

    و ماءمون دو ماه به طور مرتّب ، با نيرنگ ها و شيوه هاى گوناگونى اصرار مى ورزيد كه شايد امام عليه السلام بپذيرد؛ ولى چون از طريقى در رسيدن به هدف خويش موفّق نگرديد، در نهايت ، حضرت را تهديد به قتل كرد.

    بر همين اساس امام عليه السلام مجبور گرديد كه ولايتعهدى را تحت شرائطى بپذيرد، كه روز پنج شنبه ، پنجم ماه مبارك رمضان ، در سال 201 بيعت انجام گرفت ، مشروط بر آن كه حضرت در هيچ كارى از امور حكومت دخالت ننمايد.

    پس از آن كه ماءمون به هدف خود رسيد و از هر جهت حكومت خود را ثابت و استوار يافت ، شخصا تصميم قتل حضرت رضاعليه السلام را گرفت و به وسيله انگور زهرآلود، آن امام مظلوم و غريب را مسموم و شهيد كرد.

    شهادت : بنابر مشهور بين تاريخ ‌نويسان ، حضرت روز جمعه يا دوشنبه ، آخر ماه صفر، در سال 203 يا 206 هجرى قمرى

    (3) به وسيله زهر مسموم شده و در سناباد خراسان شهيد گرديد؛ و به عالم بقاء رحلت نمود.

    و جسد مطهّر و مقدّس آن حضرت در منزل حميد بن قحطبه ، كنار قبر هارون الرّشيد دفن گرديد.

    خلفاء هم عصر آن حضرت : امامت حضرت ، هم زمان با حكومت هارون الرّشيد، فرزندش امين ، عمويش ابراهيم ، دوّمين فرزندش محمّد، سوّمين فرزندش عبداللّه ملقّب به ماءمون عبّاسى مصاددف گرديد.

    تعداد فرزندان : عدّه اى گفته اند حضرت داراى پنج پسر و يك دختر به نام فاطمه بوده است ؛ ولى اكثر مورّخين بر اين عقيده اند كه حضرت بيش از يك پسر به نام ابوجعفر، امام محمّد جواد عليه السلام نداشته است .

    نماز آن حضرت : شش ركعت است ، در هر ركعت پس از قرائت سوره حمد، ده مرتبه ((هل اءتى عَلَى الا نْسانِ حينٌ مِنَ الدَّهْرِ لَمْ يَكُنْ شَيْئا مَذْكُورا)) خوانده مى شود.(4)

    و بعد از آخرين سلام نماز، تسبيحات حضرت فاطمه زهراءعليها السلام گفته مى شود؛ و سپس حوائج و خواسته هاى مشروعه خويش را از درگاه خداوند متعال مسئلت مى نمايد كه انشاء اللّه تعالى برآورده خواهد شد.

    1- در سال ولادت آن حضرت بين محدّثين اختلاف است ، كه از 148 تا 153 گفته اند.

    و برحسب 11 / ذى القعدة / 148 قمرى ، طبق سال شمسى 11 / آذرماه / 144 مى باشد.

    2- نام و لقب مبارك حضرت به عنوان امام ((علىّ، رضا)) عليه السلام ، طبق حروف اءبجد كبير، عدد 110، 1001 مى باشد.

    3- تاريخ شهادت آن حضرت طبق سال شمسى : 19 / شهريور / 197، يا 17 / مرداد / 200 خواهد بود.

    4- تاريخ ولادت و ديگر حالات حضرت برگرفته شده است از:

    ، اصول كافى : ج 1، كشف الغمّة : ج 2، فصول المهمّه ابن صبّاغ مالكى ، إ علام الورى طبرسى : ج 2، مجموعه نفيسه ، تاريخ اهل بيت عليهم السلام ، ينابيع المودّه ، تهذيب الا حكام : ج 6، جمال الا سبوع سيّد ابن طاووس ، دعوات راوندى ، دلائل الا مامه طبرى ، عيون المعجزات و... .



    منبع:

    چهل داستان از امام رضا عليه السلام، صالحي، عبدالل

  7. #47
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 04 آذر 87 [ 10:03]
    تاریخ عضویت
    1387-7-18
    نوشته ها
    139
    امتیاز
    4,268
    سطح
    41
    Points: 4,268, Level: 41
    Level completed: 59%, Points required for next Level: 82
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    4

    تشکرشده 6 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: ولادت حضرت امام رضا بر شما مبارک باد

    داستان واره هايي از زنگاني امام رضا عليه السلام

    زندگانى حضرت امام رضا(ع) پر است از لحظاتى نورانى و شگفت انگيز كه دل شيفتگان را مى‏برد . از كتاب «ديوان خدا» نوشته نعيمه دوستدار ـ كه بر اساس منابع موثق تدوين يافته ـ چند داستان برگزيده‏ايم كه تقديم عاشقان اهل بيت مى‏كنيم.

    *******
    نشانه موى پيامبر(ص)

    مردى از نوادگان انصار خدمت امام رضا(ع) رسيد. جعبه‏اى نقره‏اى رنگ به امام داد و گفت :

    «آقا! هديه‏اى برايتان آورده‏ام كه مانند آن را هيچ كس نياورده است». بعد در جعبه را باز كرد و چند رشته مو از آن بيرون آورد و گفت: «اين هفت رشته مو از پيامبر اكرم(ص) است. كه از اجدادم به من رسيده است». حضرت رضا(ع) دست بردند و چهار رشته مو از هفت رشته را جدا كردند و فرمود: «فقط اين چهار رشته، از موهاى پيامبر است».

    مرد با تعجب و كمى دلخورى به امام نگاه كرد و چيزى نگفت. امام كه فهميد مرد ناراحت شده است، آن سه رشته مو را روى آتش گرفت. هر سه رشته سوخت، اما به محض اين كه چهار رشته موى پيامبر(ص) روى آتش قرار گرفت شروع به درخشيدن كرد و برقشان چهره مرد عرب را روشن كرد.



    صحبت گنجشك با امام (ع)

    راوى: سليمان (يكى از اصحاب امام رضا(ع)

    حضرت رضا(ع) در بيرون شهر، باغى داشتند. گاه‏گاهى براى استراحت به باغ مى‏رفتند. يك روز من نيز به همراه آقا رفته بودم. نزديك ظهر، گنجشك كوچكى هراسان از شاخه درخت پركشيد و كنار امام نشست. نوك گنجشك، باز و بسته مى‏شد و صداهايى گنگ و نا مفهوم از گنجشك به گوش مى‏رسيد. انگار با جيك جيك خود، چيزى مى‏گفت.

    امام عليه السلام حركت كردند و رو به من فرمودند: «ـ سليمان!... اين گنجشك در زير سقف ايوان لانه دارد. يك مار سمى به جوجه‏هايش حمله كرده است. زودباش به آن‏ها كمك كن!. ..

    با شنيدن حرف امام ـ در حالى كه تعجب كرده بودم ـ بلند شدم و چوب بلندى را بر داشتم . آن قدر با عجله به طرف ايوان دويدم كه پايم به پله‏هاى لب ايوان برخورد كرد و چيزى نمانده بود كه پرت شوم...

    با تعجب پرسيدم: «شما چطور فهميديد كه آن گنجشك چه مى‏گويد؟» امام فرمودند: «من حجت خدا هستم... آيا اين كافى نيست؟!»



    ميهمان دوستى امام(ع)

    راوى: يكى از نزديكان امام رضا(ع)

    مرد گفت: «سفر سختى بود. يك ماه طول كشيد».

    امام رضا (ع) فرمودند: «خوش آمدى!»

    ـ « ببخشيد كه دير وقت رسيدم. بى‏پناه بودن مرا مجبور كرد كه در اين وقت شب، مزاحم شما شوم».

    امام لبخند زدند و فرمودند: «با ما تعارف نكن! ما خانواده‏اى ميهمان دوست هسيتم».

    در اين هنگام روغن چراغ گرد سوز فرو نشست و شعله‏اش آرام آرام كم نور شد. ميهمان دست برد تا روغن در چراغ بريزد، اما امام دست او را آرام برگرداند و خود، مخزن چراغ را پر كرد. مرد گفت: «شرمنده‏ام! كاش اين قدر شما را به زحمت نمى‏انداختم».

    امام در حالى كه با تكه پارچه‏اى، روغن را از دستش پاك مى‏كرد، فرمودند: ما خانواده‏اى نيستيم كه ميهمان را به زحمت بيندازيم».



    ابرهاى سياه

    راوى: حسين بن موسى

    از شما چه پنهان شك داشتم. نه به شخص امام رضا(ع) نه!... فقط باورم نمى‏شد كه واقعا امامان معصوم، بتوانند قبل از اتفاقات از همه چيز اطلاع داشته باشند.

    آن روز صبح به همراه امام رضا(ع) از مدينه خارج شديم.

    در راه فكر كردم كه چقدر خوب مى‏شد اگر مى‏توانستم امام را آزمايش كنم.

    در همين فكرها بودم كه امام پرسيدند:

    «حسين!... چيزى همراه دارى كه از باران در امان بمانى؟!»

    فكر كردم كه امام با من شوخى مى‏كند، اما به صورتش كه نگاه كردم، اثرى از شوخى نديدم . با ترديد گفتم: «فرموديد باران؟! امروز كه حتى يك لكه ابر هم در آسمان نيست...»

    هنوز حرفم تمام نشده بود كه با قطره‏اى باران كه روى صورتم نشست، مات و مبهوت ماندم .

    سرم را كه بالا گرفتم، زبانم بند آمد. ابرهاى سياه از گوشه و كنار آسمان به طرف ما مى‏آمدند و جايى درست بالاى سر ما، درهم مى‏پيچيدند. بعد از چند لحظه آن قدر باران شديد شد كه مجبور شديم به شهر برگرديم.



    شربت گوارا

    راوى: ابو هاشم جعفرى

    به سخنان امام گوش مى‏دادم. هوا گرم بود و آفتاب ظهر، شدت گرما را بيش تر مى‏كرد. تشنگى تمام وجودم را فرا گرفته بود. شرم و حياى حضور امام، مانع از آن شد كه صحبتشان را قطع كنم و آب بخواهم. در هيمن موقع امام كلامش را قطع كرد و فرمودند: ـ «كمى آب بياوريد !»

    خادم امام ظرفى آب آورد و به دست ايشان داد. امام، براى اين كه من، بدون خجالت،آب بخورم، اول خودشان مقدارى از آب را نوشيدند وبعد ظرف را به طرف من دراز كردند. من هم ظرف آب را گرفتم و نوشيدم.

    نه! نمى‏شد. اصلا نمى‏توانستم تحمل كنم. انگار آب هم نتوانسته بود درست و حسابى تشنگى‏ام را از بين ببرد. تازه، بعد از يك بار آب خوردن درست نبود كه دوباره تقاضاى آب كنم. اين بار هم امام نگاهى به چهره‏ام كردند و حرفش را نيمه تمام گذاشت: «كمى آرد و شكر و آب بياوريد.»

    وقتى خادم براى امام رضا(ع) آرد و شكر و آب آورد، امام آرد را در آب ريخت و مقدارى هم شكر روى آن پاشيد. امام برايم شربت درست كرده بود. نمى‏دانم از شرم بود يا از خوشحالى كه تشكر را فراموش كردم. شايد در آن لحظه خودم را هم فراموش كرده بودم. با كلام امام رضا(ع) ناخود آگاه دستم به طرف ظرف شربت دراز كردم.

    ـشربت گوارايى است. بنوش ابوهاشم!... بنوش كه تشنگى‏ات را از بين مى‏برد.



    شما امام من هستيد

    راوي: يكى از دوستان ابن ابى كثير

    بعد از شهادت امام موسى كاظم (ع)، همه درباره امام بعدى دچار شك و ترديد شده بودند. همان سال براى زيارت خانه خدا و ديدار بستگانم به مكه رفتم.

    يك روز، كنار كعبه، على بن موسى الرضا(ع) را ديدم. با خود گفتم: «آيا كسى هست كه اطاعتش بر ما واجب باشد؟»

    هنوز حرفم تمام نشده بود كه حضرت رضا (ع) اشاره‏اى كردند و گفتند: «به خداقسم! من كسى هستم كه خدا اطاعتش را واجب كرده است».

    خشكم زد. اول فكر كردم شايد متوجه نبوده‏ام و با صداى بلند چيزى گفته‏ام. اما خوب كه فكر كردم، يادم آمد كه حتى لب‏هايم هم تكان نخورده‏اند. با شرمندگى به امام رضا(ع) نگاه كردم وگفتم: «آقا... گناه كردم... ببخشيد!... حالا شما را شناختم. شما امام من هستيد» .

    حرف «ابن ابى‏كثير» كه به اين جا رسيد نگاهش كردم... بغض راه گلويش را گرفته بود.



    آخرين طواف


    راوى: موفق (يكى از خادمان امام(ع))

    حضرت جواد عليه السلام پنج ساله بود. آن سفر، آخرين سفرى بود كه همراه با امام رضا (ع) به زيارت خانه خدا مى‏رفتيم. خوب به ياد دارم...

    حضرت جواد را روى شانه‏ام گذاشته بودم و به دور خانه خدا طواف مى‏كرديم. در يكى از دورهاى طواف، حضرت جواد خواست تا در كنار «حجر الاسود» بايستيم. اولحرفى نزدم، اما بعد هرچه سعى كردم از جا بلند نشد. غم، در صورت كوچك و قشنگش موج مى‏زد. به زحمت امام رضا(ع) را پيدا كردم و هرچه پيش آمده بود، گفتم. امام، خود را به كنار حجر الاسود رساند. جملات پدر و پسر را خوب به ياد دارم.

    ـ «پسرم! چرا با ما نمى‏آيى؟»

    «نه پدر! اجازه بدهيد چند سؤال از شما بپرسم، بعد به همراه شما مى‏آيم»

    «بگو پسرم!»

    پدر! آيا مرا دوست داريد؟»

    «البته پسرم»

    «اگر سؤال ديگرى بپرسم، جواب مى‏دهيد؟»

    «حتما پسرم»

    «پدر!... چرا طواف امروز شما با هميشه فرق دارد؟ انگار امروز آخرين ديدار شما با كعبه است».

    سكوت سنگينى بر لب‏هاى امام نشست. ياد سفر امام به خراسان افتادم. به چهره امام خيره شدم. اشك درچشم امام جمع شده بودم. امام فرزندش را در آغوش گرفت. ديگر نتوانستم طاقت بياورم و... .



    سؤالى كه فراموش كرده بوديم


    راوى: اسماعيل بن مهران

    من و «و احمد بزنطى» در ده صريا در مورد سن حضرت رضا(#) صحبت مى‏كرديم. از احمد خواستيم كه وقتى به حضور امام رسيديم، يادآورى كند كه سن امام را از خودشان بپرسيم.

    روزى توفيق ديدار امام، نصيبمان شد. آن موقع، ما، جريان سؤال از سن امام را به كلى فراموش كرده بوديم، اما به محض اين كه احمد را ديد، پرسيد:

    «احمد!.. چند سال دارى؟»

    ـسى و نه سال.

    امام فرمود: «اما من چهل و چهار سال دارم».



    به سوى شهر غربت


    راوى: سجستانى

    روز عجيبى بود. فرستاده مأمون ـ خليفه عباسى ـ آمده بود تا امام را از مدينه به سوى خراسان روانه كند. چهره و حركات امام، همه و همه، نشانه‏هاى جدايى بودند. وقتى خواست با تربت پيامبر(ص) وداع كند، چند بار تا كنار حرم رسول خدا رفت و برگشت. انگار طاقت جدايى را نداشت.

    طاقت نياوردم. جلو رفتم و سلام كردم. به خاطر مسافرت و اين كه قرار بود امام به جاى مأمون در آينده خليفه شود، به ايشان تبريك گفتم، اما با ديدن اشك امام، دلم گرفت. سكوت تلخى روى لب‏هايم نشست. امام فرمودند:

    «خوب مرا نگاه كن!... حركتم به سوى شهر غربت است و مرگم هم در همان جاست... سجستانى! ... بدن من در كنار قبر هارون ـ پدر مأمون ـ دفن خواهد شد».



    گليم كهنه اتاق

    راوى: نعمان بن سعد

    كنار امير المؤمنين على(ع) نشسته بودم. امام نگاهى به من كردند و فرمودند:

    «نعمان!... سال ها بعد، يكى از فرزندان من در خراسان با زهر كشنده‏اى شهيد خواهد شد. اسم او مثل اسم من، على است. اسم پدرش هم مانند پسر «عمران» ، موسى است. اين را بدان ! هر كس كه قبر او را زيارت كند، خدا تمام گناهان قبل از زيارتش را خواهد بخشيد... به خاطر پسرم على».

    حرف امام كه تمام شد، سكوت كردم و به گليم كهنه اتاق خيره شدم. با خودم گفتم: «اين درست !... اما من چرا گناه كنم كه به خاطر بخشش، امام رضا عليه السلام را زيارت كنم؟ بايد به خاطر دلم و براى محبتم به اهل بيت(ع) او را زيارت كنم».

    به امام نگاه كردم. انگار با لبخندش حرفم را تأييد مى‏كرد.



    در ياد مايى

    راوى عبد الله بن ابراهيم غفارى

    تنگ دست بودم و روزگارم به سختى مى‏گذشت.

    يكى از طلبكارهايم براى گرفتن پولش مرا در فشار گذاشته بود. به طرف صريا حركت كردم تا امام رضا(ع) را ببينم. مى‏خواستم خواهش كنم كه وساطت كنند از او بخواهد كه مدتى صبر كنند.

    زمانى كه به خدمت امام رسيدم، مشغول صرف غذا بودند. مرا هم دعوت كرد تا چند لقمه‏اى بخورم. بعد از غذا، از هر درى سخن به ميان آمد و من فراموش كردم كه اصلا به چه منظورى به صرياء آمده بودم. مدتى كه گذشت، حضرت رضا(ع)، اشاره كردند كه گوشه سجاده‏اى را كه در كنارم بود، بلند كنم. زير سجاده، سيصد و چهل دينار بود. نوشته‏اى هم كنار پولها قرار داشت. يك روى آن نوشته بود: «لا اله الا الله، محمد رسول الله، على ولى الله». و در طرف ديگر آن هم اين جملات راخواندم: «ما تو را فراموش نكرده‏ايم. با اين پول قرضت را بپرداز! بقيه‏اش هم خرجى خانواده‏ات است».



    كوه و ديگ

    راوى: اباصلت هروى

    همراه امام وارد «مرو» شديم. نزديك «ده سرخ» توقف كرديم. مؤذن كاروان، نگاهى به خورشيد كرد و رو به امام گفت: «آقا! ظهر شده است».

    امام پياده شدند و آب خواستند. نگاهى به صحرا كرديم. اثرى از آب نبود. نگران بر گشتيم . اما ازتعجب زبانمان بند آمد. امام با دست‏شان مقدارى از خاك را گود كرده بود و چشمه‏اى ظاهرشده بود.

    وارد «سناباد» شديم. كوهى نزديك سناباد بود كه از سنگ آن، ديگ‏هاى سنگى مى‏ساختند. امام به تخته سنگى از كوه تكيه دادند و رو به آسمان گفتند:

    «خدايا!... غذاهايى را كه مردم با ديگ‏هاى اين كوه مى‏پزند، مورد لطفت قرار ده و به اين غذاها بركت عطا كن!»

    فكر مى‏كنم خدا به بركت دعاى امام، به كوه، نظر خاصى كرد. چون امام خواستند كه از آن روز به بعد، غذايشان را فقط در ديگ‏هايى بپزيم كه از سنگ آن كوه ساخته شده باشد.

    روز بعد، پس از كمى استراحت، امام به طرف محلى كه «هارون» ـ پدر مأمونـ در آن دفن شده بود، حركت كردند. مأموران حكومتى جار زدند كه امام مى‏خواهد قبر هارون را زيارت كند، اما امام با يك حركت ساده نقشه‏هاى مأموران را نقش بر آب كرد. آن حركت هم اين بود كه كنار قبر هارون ايستادند و با انگشت، خطى در كنار قبر، كشيدند. بعد رو به ما فرمودند :

    ـ اين جا قبر من خواهد شد... شيعيان ما به اين جا خواهند آمد و مرا زيارت خواهند كرد ... و هركس به ديدار قبرم بيايد، خدا لطفش را شامل حال او خواهد كرد.

    بعد رو به قبله ايستادند و نماز خواندند و با سجده‏اى طولانى، چيزهايى را زير لب زمزمه كردند. اشك در چشمم جمع شده بود.

    منبع:

    مجله هنر دينى ،شماره 6

  8. #48
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 04 آذر 87 [ 10:03]
    تاریخ عضویت
    1387-7-18
    نوشته ها
    139
    امتیاز
    4,268
    سطح
    41
    Points: 4,268, Level: 41
    Level completed: 59%, Points required for next Level: 82
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    4

    تشکرشده 6 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: ولادت حضرت امام رضا بر شما مبارک باد

    معيار برتري در نگاه امام رضا عليه السلام


    در انديشه اسلامي، ارزش براي عمل انسان است و آدميان ساخته ي دست خويش هستند؛ لذا انسان با عمل و کاري که انجام مي دهد سنجيده مي شود ، برتري مي يابد و به سعادت مي رسد. بنابراين هيچ کس به اين خاطر که از خانواده اي ويژه است (حتي از خاندان پيامبران و امامان) و يا در گروه خاصي قرار مي گيرد ، يا با طبقه ي برتر اجتماعي پيوند دارد و …، نمي تواند دل خوش کند و دست از کار و کوشش بردارد. اين شيوه ي تفکر اسلامي نيست که فردي تنها با تکيه بر همين عوامل، سرانجامي نيک را براي خود انتظار داشته باشد و در اين دنيا هم خود را برتر از ديگران بداند. لذا اسلام به ما مي آموزد که تنها سکوي پرش انسان ، عمل و کوشش خود اوست.

    پيشوايان راستين ما همواره در تعاليم خويش مردم را با اين اصل آشنا کرده اند و حتي به افراد خانواده ي خود نيز آموزش داده اند که به شرافتها و ارزشهاي خانوادگي تکيه نکنند، از پارسايي و نيکو کاري دست بر ندارند و براي خود اسطورهاي خيالي نسازند.

    امام علي بن موسي الرضا(عليه السلام) نيز چنين بود و انسانها را با تقوا و عمل الهي و انساني مي سنجيد. او ميان سياه و سفيد، فقير و غني و گروهها و طائفه هاي مختلف از هر اصل و نسبي، فرق نمي گذاشت و تنها برتري را در تقوا ، خدا باوري راستين و عمل شايسته مي دانست.

    روزي مردي به امام رضا (عليه السلام) گفت: به خدا سوگند در روي زمين از نظر نياکان و نسب، کسي از شما برتر نيست.

    امام(عليه السلام) به آن مرد فرمود: "تقوا به پدرانم برتري داد، و فرمانبرداري خدا، آنان را بدان پايه و مقام رسانيد."(1)

    باري ديگر، شخصي به آن حضرت عرض کرد: به خدا قسم تو بهترين مردم هستي.

    امام(عليه السلام) به او فرمود: "سوگند مخور، بهتر از من کسي است که براي خدا فرمانبردارتر و از نافرماني او پرهيزکارتر باشد. به خدا سوگند اين آيه نسخ نشده است که: «... و شما را تيره‏ها و قبيله‏ها قرار داديم تا يكديگر را بشناسيد، (اينها ملاك امتياز نيست)، گرامى‏ترين شما نزد خداوند با تقواترين شماست ...»"(2)(3)

    ايشان حتي در قبال خويشاوندان خود نيز چنين رفتار مي کردند.

    يکي از برادران امام رضا(عليه السلام)، "زيد" نام داشت. او بر اثر مقام پرستي ، امامت آن حضرت را نپذيرفت و مردم را بسوي خود دعوت کرد.

    روزي زيد بن موسي را نزد امام آوردند. امام هشتم (عليه السلام) به او فرمود: "زيد! گويا فرومايگان کوفه تو را فريب داده اند که چون خداوند رحم فاطمه (سلام الله عليها) را پاک و پاکيزه قرار داد، آتش دوزخ را بر فرزندانش حرام کرده است. اين که شنيدي خاص حسن و حسين (عليهما السلام) است...، اگر خيال مي کني (با وجود اينکه) معصيت خدا را مي کني وارد بهشت مي شوي و (پدرمان) موسي بن جعفر (عليه السلام) که خدا را فرمانبرداري مي کرد نيز داخل بهشت مي شود، لازم مي آيد که تو در نزد خدا از موسي بن جعفر (عليه السلام) گرامي تر باشي. به خدا سوگند، هيچ کس جز با فرمانبرداري از خدا، به ثوابهاي الهي دست نمي يابد؛ اما (تو) گمان مي کني که با نا فرماني او بدان مي رسي..."

    زيد گفت:من برادر و فرزند پدر تو هستم.

    امام رضا (عليه السلام) فرمود: "تا زماني برادر من هستي که اوامر خداوند عزوجل را فرمانبردار باشي، چنان که نوح (عليه السلام) (آن گونه که قرآن نقل مي کند، به خداي خود) گفت: « ...اي پروردگار من! پسرم از خاندان من است و وعده تو (در مورد نجات خاندانم) حق است و تو از همه حكم‏ كنندگان برترى!»(4)، اما خداوند بزرگ به او فرمود: «اى نوح! او از اهل تو نيست! او عمل غير صالحى[فرد ناشايسته‏اى‏] است!...».(5) بنابراين نافرماني از خداوند او را ازخاندان نوح بيرون راند..."(6)

    اينچنين است که امام رضا (عليه السلام) برتري خويش و امامان شيعه را به خاطر فرمانبرداري بيشتر آنان از خداوند مي داند و عمل خالصانه و تقواي الهي را ملاک والايي و برتريشان برمي شمرد و ياد آور مي شود که پاداش و جزاي الهي و برتري يافتن، به کارهاي شايسته و نيک انسانها بستگي دارد نه به چيزي ديگر.

    اما من و تو چطور به ديگران نگاه مي کنيم و شرافت و برتري انسانها را در چه مي دانيم؟ پول و ثروت، زيبائي و آراستگي، قدرت و شهرت و ....، يا واقعا هيچکدام...

    و مهمتر از همه، چه چيزهايي را در وجود خودمان مثبت مي دانيم و چه رفتاري را براي خود انتخاب مي کنيم؟ حقيقتا معيارهاي ما در زندگي چيست؟



    منبع:

    سيره ي امام رضا، امير مهدي حکيمي (با اندکي اضافات)

  9. #49
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 04 آذر 87 [ 10:03]
    تاریخ عضویت
    1387-7-18
    نوشته ها
    139
    امتیاز
    4,268
    سطح
    41
    Points: 4,268, Level: 41
    Level completed: 59%, Points required for next Level: 82
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    4

    تشکرشده 6 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: ولادت حضرت امام رضا بر شما مبارک باد

    آبرو آورده


    من دست خالی آمدم ، دست من و دامان تو

    سرتا به پا درد و غمم، درد من و درمان تو

    تو هر چه خوبی من بدم ، بیهوده بر هر در زدم

    آخر به این در آمدم ،باشم کنار خوان تو

    من از هر دررانده ام ، من رانده ی وامانده ام

    یا خوانده یا نا خوانده ام ،اکنون منم مهمان تو

    پای من از ره خسته شد، بال و پرم بشکسته شد

    هر در به رویم بسته شد، جز درگه احسان تو

    گفتم منم در می زنم ،گفتی به تو سر می زنم

    من هم مکرر می زنم ،کو عهد و کو پیمان تو؟

    سوی تو رو آورده ام، ای خم سبو آورده ام

    من آبرو آورده ام، کو لطف بی پایان تو؟

    حال من گوشه نشین، با گوشه ی چشمی ببین

    جز سایه ی پر مهرتان، جایی ندارم جان تو

    من خدمتی ننموده ام، دانم بسی آلوده ام

    اما به عمری بوده ام، چون خار در بستان تو
    علي انساني

  10. #50
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 04 آذر 87 [ 10:03]
    تاریخ عضویت
    1387-7-18
    نوشته ها
    139
    امتیاز
    4,268
    سطح
    41
    Points: 4,268, Level: 41
    Level completed: 59%, Points required for next Level: 82
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    4

    تشکرشده 6 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: ولادت حضرت امام رضا بر شما مبارک باد

    سلام
    من هم ميلاد با سعادت امام رضا (ع)را به شما دوستان وهمدردان عزيز تبريك ميگم


 
صفحه 5 از 22 نخستنخست 123456789101112131415 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. ویژه عید سعید فطر
    توسط ammin در انجمن معارف و مناسبت ها
    پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: سه شنبه 21 فروردین 03, 11:23
  2. این فرخنده روز بر شما مبارکباد(ویژه اعیاد مذهبی و ولادت)2
    توسط محمدابراهیمی در انجمن معارف و مناسبت ها
    پاسخ ها: 87
    آخرين نوشته: سه شنبه 12 اردیبهشت 96, 14:57
  3. تبریک به مناسبت ثبت عید نوروز
    توسط shad در انجمن عیدانه های همدردی
    پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: چهارشنبه 04 فروردین 89, 16:02
  4. ویژه عید سعید غدیر
    توسط آرمان 26 در انجمن معارف و مناسبت ها
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: جمعه 13 آذر 88, 15:27
  5. عید نوروز چگونه شکل گرفت ؟!!!
    توسط آرمان 26 در انجمن معارف و مناسبت ها
    پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: پنجشنبه 29 اسفند 87, 13:56

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 18:46 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.