سلام
19 سال دارم و 9 ماهه ک ازدواج کردم
با جرات میتونم بگم شوهرم عاشق و دیوونم بود
ولی ... امروز بهم گفت دیگه دوستت ندارم😢
هیچ وقت اینجوری نگفته بود
بعد از این حرفش لال شدم دیگه حتی زبونم باز نشد حرفی بزنم باهاش
اون ک حرفی نزده تا الان
منم دلم صاف نمیشه باهاش نمیتونم برم حرف بزنم
فقط دارم گریه میکنم البته دور از چشمش
زندگی بدون اون برام غیرممکنه ولی نمیتونم باهاش زیر یه سقف باشم وقتی دوستم نداره
دقیقا وقتی ک تازه خانم خونه شده بودمو ب خونه و زندگیم دل بسته بودم اینجوری شد
داغونم داغون
به فکر طلاق افتادم
ولی دلم ب حال مامان و بابام میسوزه
اونا فک میکنن دخترشون غم نداره الان حرف طلاق بزنم پیر میشن
خودم ک دیگه بدتر
تو همین چن ساعت شبیه مرده ها شدم
علاقه مندی ها (Bookmarks)