سلام elsay جان ممنون از توجهت

میدونم قوانینم شاید بچه گونه و پیش پاافتاده باشن ولی باور کنین زندگی من بخاطر همین مسائل کوچیک جهنم میشد و البته عدم مهارت من .

الان اوضاع آرومه فقط اینکه من تنها میرم خونه بابام شوهرم نمیاد بچه رو هم نمیزاره ببرم منم باهاش بحث نمیکنم میگه خونوادت منو نمیخان از اون ور خونواده منم میگن محمد از اولش نمیخاست با ما رفت و آمد کنه دنبال بهونه بود. هر دو طرف دارن اشتباه میکنن فقط من میدونم که تو دل دو طرف اینطور نیست ولی رفتاراشون اینو نشون نمیده.

منم تصمیم گرفتم دیگه باهاش بحث خونه بابامو نکنم هر جور راحته بالاخره تا کی میخان ادامه بدن

دیروز شوهرم گفت چند وقت حالتهای بدی دارم استرس زیاد و دلشوره خلاصه راضیش کردم بردمش دکتر بهش قرص داد

حالا امیدوارم با این قرص ها یکم آروم شه بخاطر خودش میگم..

خدا خودش به همه کمک کنه....