به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 38
  1. #11
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 08 خرداد 03 [ 02:13]
    تاریخ عضویت
    1391-7-15
    محل سکونت
    زیر باران
    نوشته ها
    779
    امتیاز
    24,340
    سطح
    94
    Points: 24,340, Level: 94
    Level completed: 99%, Points required for next Level: 10
    Overall activity: 40.0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger First Class10000 Experience PointsOverdriveSocial
    تشکرها
    2,325

    تشکرشده 1,636 در 592 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام عسل

    به نظر من این مساله رو به مادرت بگو و به طور مستقیم به خواهر یا دامادت نگووو...چون مساله مهمیه و هرچند بخوای دوستانه بگی و واقعا هم نیتت خیر باشه خیلیا جنبشو ندارند .

    این وسط نقش مدیریتی پدرومادر مشخص میشه و تعیین کننده است.یعنی باید باملایمت به مادرت بگی و ازش بخوای که به خواهرت بگه ولی نه از طرف خودت بلکه از طرف خودش چون

    مادر صلاح دختراشو بیشتر می دونه و بزرگتره. باسیاست وارد شو وصبور باش ،.

    دقت کن بامادرت بحث نکن و نخواه که ثابت کنی خواهرت اشتباه میکنه! فقط خواستتو رک و واضح به مادرت بگو همین مطمئن باش بیشتر و بهتر جواب میده.

    موفق باشی

  2. #12
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 05 خرداد 94 [ 23:44]
    تاریخ عضویت
    1393-5-26
    نوشته ها
    28
    امتیاز
    884
    سطح
    15
    Points: 884, Level: 15
    Level completed: 84%, Points required for next Level: 16
    Overall activity: 30.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 24 در 9 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام عزیزم ممنون از راهنماییت. مشکل منم دقیقا همینه که به مامانم گفتم اصلا هم با مامانم بحث نکردم فقط گفتم که از طرف خودش بگه که مراعات کنن مثل اینکه یه بار هم گفته ولی خواهرم اهمیت نمیده کار خودشو میکنه . حتی شبایی که جایی دعوتیم (شوهر خواهرم دعوت نیست ) حتما شب باید بیاد خونه ما .

  3. #13
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 05 خرداد 94 [ 23:44]
    تاریخ عضویت
    1393-5-26
    نوشته ها
    28
    امتیاز
    884
    سطح
    15
    Points: 884, Level: 15
    Level completed: 84%, Points required for next Level: 16
    Overall activity: 30.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 24 در 9 پست

    Rep Power
    0
    Array
    الان بعضی از رفتارهای خواهرم که یادم میاد بیشتر ازش ناراحت میشم مثلا قبل ازدواجش یکی از خواستگارام که قضیش جدی شده بود من و مامانمم در مورد خواستگارم صحبت میکردیم خواهرم عکس العمل بدی را نشون میداد مثلا اگه بیرون بودیم وقتی من و مامانم در مورد خواستگارم صحبت میکردیم خواهرم سریعتر از ما راه میرفت و چند قدمی جلوتر از ما راه میرفت. یا یه بار که یه فروشگاهی رفته بودیم و ما (من و مامان و خواهرم) رو ی مبل نشسته بودیم و فروشنده در مورد چیزی که میخواستیم بخریم مشاوره میداد ، فروشنده یه اقایی بود که بیشتر توجهش به من بود یه دفعه دیدم خواهرم که روبروی من نشسته بود کاری کرد که توجه فروشنده را به خودش جلب کردتوجه فروشنده اصلا واسه من مهم نبود ولی من از کار خواهرم خیلی متعجب شدم که چرا اینطور رفتار کرد. خواهرم این مدلیه....

  4. کاربر روبرو از پست مفید asaln531 تشکرکرده است .

    مهدی سبز95 (شنبه 19 اردیبهشت 94)

  5. #14
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 28 شهریور 00 [ 14:58]
    تاریخ عضویت
    1391-12-05
    نوشته ها
    604
    امتیاز
    13,683
    سطح
    76
    Points: 13,683, Level: 76
    Level completed: 9%, Points required for next Level: 367
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,960

    تشکرشده 2,293 در 573 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    0
    Array
    من فکر میکردم خیلی محدودتر از اینی باشه که گفتین رفت و امدشون.
    ولی الان من واقعا به شما حق میدم!
    و یه مورد مهمتر به نظر من اینه که اصلا احترام داماد تو خانواده دختر اینجوری کمتر میشه
    یعنی شاید شما چند ماهی رو تحمل کنید تا اونا عروسی کنن و برن خونه خودشون، اما چیزی که برگشتی نداره اون احترام و شان از دست رفته هست

    من خانواده شما رو نمیدونم،ولی خانواده ما از خیلی موندن خوششون نمیاد
    اگه پدر شما هم همینطوره،میتونی اینو بهش یاداوری کنی.یعنی یه جورایی از طرف کل خانواده بگی که این کار شوهرش بیشتر برای خودش نادرسته .تا راحتی شما
    اگه میدونی که واقعا پدر مادرت هم کمی از این موضوع ناراحتن ،با مهربونی به خواهرت بگو.
    شاید به خاطر همسرش هم که شده بهتر بشه!

  6. #15
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 22 فروردین 98 [ 15:00]
    تاریخ عضویت
    1394-1-19
    نوشته ها
    275
    امتیاز
    7,709
    سطح
    58
    Points: 7,709, Level: 58
    Level completed: 80%, Points required for next Level: 41
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    521

    تشکرشده 526 در 206 پست

    Rep Power
    63
    Array
    سلام منم دقیقا همین مشکل شمارو داشتم دامادمون حدود یه سال با خواهرم عقد بود بیست چهار ساعت هم خونه ما بود خونه ی ما هم کوچیکه حتی اتاق منم اشغال کرده بود و من توی اتاق پدرم میخوابیدم همیشه اعصابم خورد میشد میخواستم بهش بگم ولی هی پدر و مادر میگفتن زشته نگو و این حرافا منم مجبور بودم تحمل کنم، خداروشکر بالاخره عروسی کردن رفتن سر خونه زندگیشون منم راحت شدم البته الان که رفتن دلم براشون تنگ شده و دوست دارم بازم بیان اینجا
    وقتی میبینی چاره ای نیست و نمیشه کاریش کرد باید صبر و تحمل داشته باشی
    موفق باشید
    یاعلی...

  7. کاربر روبرو از پست مفید alireza198 تشکرکرده است .

    بارن (پنجشنبه 10 اردیبهشت 94)

  8. #16
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 05 خرداد 94 [ 23:44]
    تاریخ عضویت
    1393-5-26
    نوشته ها
    28
    امتیاز
    884
    سطح
    15
    Points: 884, Level: 15
    Level completed: 84%, Points required for next Level: 16
    Overall activity: 30.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 24 در 9 پست

    Rep Power
    0
    Array
    صبر کنم باید همه چیو بریزم تو خودم و این باعث میشه دیگه از خواهرم دلخوشی نداشته باشم غیر اون خودم نابود میشم این یه ساله همه چیو ریختم تو خودم الان که فکر میکنم میبینم فقط خودم اذیت شدم و اونا فقط دنبال خوشی خودشون هستن

  9. #17
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 05 خرداد 94 [ 23:44]
    تاریخ عضویت
    1393-5-26
    نوشته ها
    28
    امتیاز
    884
    سطح
    15
    Points: 884, Level: 15
    Level completed: 84%, Points required for next Level: 16
    Overall activity: 30.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 24 در 9 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام به همگی ممنون از راهنماییهاتون به نطر شما چند درصد رفتار من اشتباه هست ؟؟

  10. #18
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 18 بهمن 95 [ 04:00]
    تاریخ عضویت
    1394-1-06
    نوشته ها
    142
    امتیاز
    2,999
    سطح
    33
    Points: 2,999, Level: 33
    Level completed: 66%, Points required for next Level: 51
    Overall activity: 7.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    101

    تشکرشده 183 در 100 پست

    Rep Power
    33
    Array
    دوست عزیز.
    اینکه شما نمیتونید این شرایط رو تحمل کنی ،کاملا حق با شماست،مثل اینکه کاری هم نمیشه کرد چون فکر نکنم نتیجه ای جز دلخوری داشته باشه،وقتی از طریق مادرت هم اقدام کردی و تاثیری نداشت،پس بهتره تحمل کنی،به عنوان کسی که تجربه مشابه داره،به جز همون راه حلی که گفتم،واقعا چیزی به ذهنم نمیرسه.بهتره خودت هم بهش فکر نکنی،اینجوری تحملش این موضوع هم راحت تره برات و مشکل بزرگی به نظرت نمیاد.

  11. کاربر روبرو از پست مفید maral569 تشکرکرده است .

    بارن (جمعه 11 اردیبهشت 94)

  12. #19
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 28 مهر 98 [ 22:42]
    تاریخ عضویت
    1393-10-15
    نوشته ها
    21
    امتیاز
    3,978
    سطح
    40
    Points: 3,978, Level: 40
    Level completed: 14%, Points required for next Level: 172
    Overall activity: 26.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    83

    تشکرشده 32 در 14 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط نادیا-7777 نمایش پست ها

    خدانکنه پسر، عقده و یا ناراحتی از خواهر زن و یا مادر و پدر زن و برادر زن توی دلش بمونه
    تا تلافی نکنه و عوضش رو سر زنش خالی نکنه ، آروم نمیگیره و همیشه ممکنه سرکوفت بزنه به زنش و اونو له کنه
    سلام
    همه جای پستتون خوب و مثبت بود ولی همین یک قسمت که به نحوی همه ی پسرهارو خطاب قرار دادید درست نیست.
    من بارها در این انجمن پستهایی دیدم که نوشتن "همه ی مردها اینطورین" یا نوشتن "همه ی زنها اینطورین" که من با اینطور خطاب کردن مخالفم چون افرادو نسبت به یک قشر از جامعه بدبین می کنه.
    موفق و سربلند باشید.

  13. 2 کاربر از پست مفید hamidhi تشکرکرده اند .

    Eram (شنبه 12 اردیبهشت 94), داود.ت (شنبه 12 اردیبهشت 94)

  14. #20
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 08 خرداد 03 [ 02:13]
    تاریخ عضویت
    1391-7-15
    محل سکونت
    زیر باران
    نوشته ها
    779
    امتیاز
    24,340
    سطح
    94
    Points: 24,340, Level: 94
    Level completed: 99%, Points required for next Level: 10
    Overall activity: 40.0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger First Class10000 Experience PointsOverdriveSocial
    تشکرها
    2,325

    تشکرشده 1,636 در 592 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام عسل

    بهتره بجای اینکه بیشتر حواس و انرژیتو رو صرف ابعاد منفی این مساله کنی و درنهایت هم به این نتیجه برسی که داره حقت ضایع میشه و چاره ای جز تحمل نداری،

    تمام ناراحتی ها و دلخوری ها و توقعاتی که در طول سالیان اخیر از خواهرت داشتی رو بنویس برای خودت . وببین ایا مشکل اخیرت با خواهرت در امتداد مسائلی نیست که در گذشته باهاش داشتی؟؟
    درموردش فکر کن و فکر کن..

    معمولا افکار منفی ما از یک اتفاق روی قضیه است اما در زیرش مسائل دیگه ای هست که لازمه اونارو با خودمون حل کنیم در واقع بهترین راه حل مشکل هم همینه که ریشه ای حل بشه.

    اینکه آدم از یک اتفاقی که خلاف انتظارشه ناراحت بشه یه مساله کاملا طبیعیه اما به نسبت اهمیت این مساله ، اینکه چقدر این ناراحتی کش پیدا کنه و چقدر روی ابعاد زندگی آدم اثر بذاره

    اهمیت داره ونشان دهنده قدرت مدیریت خویشتنه.

    توی زندگی همیشه مسائلی هست که خوشایند ما نباشه اما برای شاد بودن و لذت بردن نمیشه منتظر موند که همه ی مسائل کنار بره . کسی نمیتونه مارو از لذت بردن محروم کنه جز خود ما...همه چی در درون خودماست...

    از یک نویسنده ی بزرگ خوندم که میگفت جای اینکه به مسائلتون فکر کنیئ و بگید چرا؟؟؟ به اتفاقات مثبت بیندیشید و بگید چگونه؟ این چگونه خیلی راهگشاست.

    شما فکر کن چکونه میشه در این شرایط من احساس رضایت و خوشبختی کنم؟

    یه مساله قشنگ،یه کاغذ و مداد باکیفیت یه محیط آروم و عالی یه لباس آراسته و شیک و یه میز تمیز و خلوت ایده های خوبی رو به ذهن آدم می آره

    موفق باشی


 
صفحه 2 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 08:39 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.